1400 فروردين 14، 18:53
نتیجه دیشب و امروز صبحم را میشه تو عکس پروفایل مدیر کل دید. خواستن توانستن است.
آخر شب که وسوسه شدم و اورژانسی و رفتم برای شکست ولی نشکستم خواسته ام پاکی بود. و خواستم و توانستم پاک بمونم.
ولی ساعت ۴ صبح که بیدار شدم و وسوسه داشتم اولش خواسته ام پاکی بود ولی به خیلی چیزا فکر کردم و خواسته ام شد خ.ا . آخرین چیزی که بهش فکر کردم را خوب یادمه. به خودم گفتم واقعا فکر میکنی کی راه درست رفع نیاز جنسی در اختیارت قرار میگیره؟ به خودم گفتم حالا حالاها نمیشه. حتی چندین مورد را تو سرم چک کردم دیدم اووووووو سال ها بعد اونم شاید. بعدش گفتم واقعا این فشاری که الان چند هفته است داری تحمل میکنی را تا چند وقت دیگه میتونی تحمل کنی؟ جوابی براش نداشتم. واقعا دیگه حتی یه لحظه هم نمیتونستم تحمل کنم و نتیجه همه فکرها و بلند و کوتاه کردنا شد شکست.
دیشب و امروز صبح خیلی منطقی بودم. فکر کنم اولین شکست منطقی ام بود.
نمیدونم شایدم شیطون منطقی شده
ولی نظرم بیشتر رو ایده اون روانشناسیه که میگن انجام بده ولی به خودت ضربه نزن. کنترلش کن.
همیشه در مقابل این ایده گارد گرفتم. غافل از اینکه اندکی میتونستم به حرفشون فکر کنم
این روزا همش یاد حرف اون پسره هستم.
پسره گفت همه این کار را انجام میدن. به خودت فشار نیار . هر از گاهی ایراد نداره. به خودت سخت نگیر.
اون خانمی که روانشناس بود و ازش یه سوال پرسیدمم همین را گفت
تازه هم کلاسیم که کلا در مورد درس و کار ازش پرسیدمم هم گفت به خودت سخت نگیر. به خودت فشار نیار
اعتراف میکنم برای ۶۴ روز پاکی تو این وضعیت به خودم فشار زیادی آوردم. باورتون بشه یا نشه. حتی هوش و حواس و دیدم هم یه کوچولو تحت تاثیر قرار گرفت. رفتم پنیر بخرم. ۴ تا ظرف تو یخچاله. کلی به ظرف ها نگاه کردم. فکر میکردم ۲ تا ظرف که به خاطر آینه من ۴ تا میبینم. پنیرهای توی ظرف ها خیلی با هم فرق داشت و من بعد کلی نگاه کردن بازم آخرش نفهمیدم ۴ تا ظرف بود نه دوتا. تهش پرسیدم و گفتن ۴ تا است.
این مدت به آدمای اطرافم خوب نگاه کردم. تازه دارم میبینم این مشکل ما را همه دارن. شد همون حرف پسر.