نظرسنجی: نظرتون در مورد این تاپیک چیه؟
این نظرسنجی بسته شده است.
عالی
80.95%
34
80.95%
خوب
19.05%
8
19.05%
متوسط
0%
0
0%
ضعیف
0%
0
0%
در کل
42 رأی
100%
*شما به این گزینه رأی داده‌اید.

امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دوره ی کامل تکنیک های موفقیت

منم همینطور
...
میگم اگه کسی باشه ولی اون مارو نخواد هم میشه نوشت اسمشو؟
آخه من کسیو ندارم که به طرفم جذب شده باشه !!
...
(1389 شهريور 22، 16:07)اراده* نوشته است: میگم اگه کسی باشه ولی اون مارو نخواد هم میشه نوشت اسمشو؟
آخه من کسیو ندارم که به طرفم جذب شده باشه !!

سوالت مشکوکه4fvfcja

خواستن و نخاستن مورد بحث نیست!

یعنی شما هیچ کس رو نداری که باهاش راحت باشی!

مهم نیست که دختره یا پسر، فامیل هست یا نه و .... مهم راحت و صمیمی بودن شماست! و اینکه شما بتونی صفت های بارزش رو بنویسی بنا به نظر خودت53258zu2qvp1d9v

بعد یه چیز دیگه "اون ما رو نخواد" یعنی چی؟ یعنی شما دوستش داری و اون نداره! اگه اینطوریه که نه ننویس چون این طوری صمیمی نیستی باهاشcheshmak

ولی اگر شک داری که می خواد یا نه، بنویسcheshmak

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

با تشکر از همه ی دوستان.
.
.
حالا خواهید دید که ما چطور با رفتار مون آدم های عین خود مون رو جذب می کنیم!
الان یه خط زیر جدولت بکش و توی یه صفحه یا یه جای سفید دیگه یه جدول بکش که دو ستون داشته باشد.
یک ستون رو بالاش بنویس "صفات مثبت" و یکی رو هم بنویس "صفات منفی".
حالا میخام که برگردید به جدول اولی و صفات رو با هم جمع بزنید!
منظورم چیه؟
؟
؟
مثلا من برای اولین نفر نوشته بودم "مهربان" و بعد میرم سراغ نفرات بعد که ببینم آیا کلمه ی "مهربان" باز هم تکرار شده یه نه.
مثلا توی جدول من 4 تا "مهربان" هست، بعد توی جدول دومی زیر "صفات مثبت" می نویسم "مهربان 4 بار".
مثلا توی جدول اول می بینید که "صادق" رو فقط یک بار نوشتید پس توی جدول دوم هم می نویسید "صادق 1 بار".
لطف کنید به همین روش صفات مثبت و منفی رو جمع بزنید.
.
.
جمع زدید؟
؟
؟
خوب اول جمع بزنید بعد ادامه مطلب رو بخونید.
.
..
...
.....
......
.......
........
.........
..........
...........
............
.............
..............
.............
............
...........
..........
.........
........
.......
......
.....
....
...
..
.
میخام چند دقیقه با خود مون رو راست باشیم و نقاب ها مون رو بر داریم.
خودمونیم دیگه! یه جدولی نوشتیم که مال خودمونه و رمزی هم نوشتیم که کسی نفهمه!
اگر در ابتدا من از شما می خواستم که شخصیت خودتون رو با کم رنگی و پر رنگی و مثبت و منفی بنویسید، این جمع بندی که الان کردید می شد شخصیت خود شما!
!
!
مثلا:
5 تا مهربان
2 تا صادق
1 دروغگو
3 تا لجباز
.
.
یعنی اینکه شما خیلی مهربانی؛ صادق هم هستی ولی یکم هم دروغ میگی و لجبازی هم می کنی!
این جمع بندی که کردید، جمع بندی شخصیت خود شما است!
لطف کنید به خودتون یکم نگاه کنید!
!
!
من از این ور سیستم دارم غر غر هاتون رو می شنوم!
(منم دفعه ی اول که انجام دادم خیلی غر زدم خیلی بیشتر از خیلی)
دوستان می دونم که دوست ندارید جمع بندی تون رو کسی بدونه ولی از اونجایی که اینجا محیطه اینترنته و کسی هم کسی رو نمی شناسه، آیا حاضر هستید که جمع بندی تون رو بخونید؟!
؟!
؟!
اگر هم حاضر نیستید فقط و فقط لطف کنید به صورت درصد بگید که جمع بندی شما چقدر از شخصیت حقیقی خود شما رو نشان میده؟ (این قسمت اجباری است)
؟
؟
منتظر پاسخ دوستانی که اعلام آمادگی کردند، هستم!
!
!
!
!
اما صادق (ع) روایتی دارند که باید با آب طلا نوشته بشه!
اما صادق (ع) فرمودند: "اگر می خواهید کسی را بشناسید او را از روی دوستش بشناسید."
.
.
توصیه کنم به خانم ها:
آقایونی که میان خاستگاری تون، بیش از اینکه خانواده تون برن روی آقا تحقیق کنن، بگید برن روی دوست های آقا تحقیق کنن چون معمولا آقایون روز خاستگاری فیلم بازی می کنن.
میاد اونجا میشینه میگه "شما خوبین؟ مامان تون اینا خوبن؟ بابا اینا چطورن؟ خیلی ممنون مرسی من پرتقال نمی خورم ها"
شما هم انگشت به دهن که آقا چقدر با کلاسه!
حالا برو دوستاش رو ببین؛
دوست هاش، خودشن! عین خودشن!
اگه دیدی دوستش داره تو خیابون لات بازی در میاره نگو "این برای اینکه اصلاح بکنه، با این رفیق شده!"
من قول میدم که خودش هم این کاره است.
.
.
خواهید دید که جریان از این هم جالب تر میشه و خواهید دید که اتفاق ها چطور با این انرژی ها رخ میدن!
!
!
دوستان عزیز کسانی در زندگی ما وارد می شوند، کسانی در مسیر ما قرار می گیرند که:
1) مثل آینه خودمون رو به ما نشون بدن.
بگن تو خودت هم این کاره ای!
مثبت یا منفی!
تو خودت هم از این کار ها کردی!
و بگن که اگه ناخالصی داری درستش کن و اگه خلوص داری بیشترش کن!


2) ممکنه بعضی ها بگن که "صد درصد این جمع بندی، مخالف با شخصیت من است!".
کسانی وارد زندگی ما می شوند که به دلیل حساسیت مون، اون ها رو جذب می کنیم.
حساسیت در هر چیزی، در قیافه ی ظاهری یا در رفتار و باطن و روح و روان.
یه خانمی تهران تعریف می کرد می گفت:
" من از بچه گی از مرد های پر مو بدم میومد. هر جا همچین مردی رو می دیدم به مامانم می گفتم اییییییییییی نگاش کن! حالا یه شوهری گیرم اومده که به گوریل گفته زکی!"
گفتم میدونی چرا این اتفاق افتاده؟
؟
؟
چون از بچه گیت گفتی "اه اهه اههه اهههه اههههه اهههههه ....." و انرژی های تو رفتن و گشتن پشم آلو ترین فرد رو برات پیدا کردن و اون شخص شده شوهرت.
گاهی وقت ها به خاطر حساسیت مون، کسانی رو جذب می کنیم که اصلا هم با ما هم خوان نیستند.
توی قسمت عدم حساسیت این رو توضیح دادیم.

3) گاهی وقت ها کسانی وارد زندگی ما می شوند که 180 درجه با ما فرق دارن تا بشن وسیله ی امتحان الهی برای رشد ما، به کمال رسیدن ما و رفاقت ما با خدا!
مثل زن امام حسن (ع) که سم میده به امام معصوم و امام رو می کشه.

نکته ی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی مهم: موارد دو و سه در کمتر از 5 درصد کل موارد هستن. در 95 درصد موارد ما کسانی رو جذب می کنیم که 1 هستن.
ما این قضیه رو کاملا بررسی کردیم و بارها آمار گرفتیم.
حالا ما اگه از اول استثناء ها رو می گفتیم همه فکر می کردن که استثناء هستن!!!
نه عزیز من، اگر دیدی همسرت بده و دوستت بده، اولین جایی که باید بهش شک کنی خودت هستی.
در انرژی ها، مثبت، مثبت رو جذب می کنه و منفی، منفی رو.
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

سلام
اعتراف ميكنم كه غافلگير شدم..4fvfcja

صفات خوب كه گفتن نداره....4fvfcja همشو دارم....(اعتماد به نفس رو لذت ببرين!!!)41
اما
صفات بد...
نميدونم چي بگم..
گزينه هاي من اينا بود:

خودخواه 2
فراموش كار
بيخيال
چشم و هم چشم گرا(!)

5 نفر هم بيشتر تو ليستم نبود...(ديگه كسي كه برام مهم باشه البته غير از خانواده پيدا نكردم!!!)

با اين حساب من همه اينا رو دارم؟؟؟1744337bve7cd1t81
ندارم!!!13
گيج شدم...17

موفق باشين..ياعلي.
53258zu2qvp1d9v
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

سلام
مثبتاش که هیچی مثلا برای همشون نوشته بودم آدم باهاش راحته و صمیمی هستن...
ولی راجع به منفی هاش.
برای دو نفرشون نوشته بودم زرنگ هستن و بدقول.
که باید بگم همه ی دوستام بالاتفاق میگن که من اصلا زرنگ نیستم و اصلا اصلا اصلا هم بد قول نیستم و اگر یه قول بدم حتما اگه کلیم مشکل برام پیش بیاد و برنامه هامم به هم بزنم اون کارو دقیقا سر وقت انجام می دم.
در واقع اصلا مشهورم به داشتن صفت هایی برعکس این دو مورد.
مثلا همیشه دوستای صمیمیم جزو خصوصیات مثبت بارزم میگن ساده و خوش قول.
مثلا راجع به سادگی...همیشه میگن انقدر ساده نباش سوارت میشن بعدا!
و بسیار زیاد بدم میاد از این دو خصوصیت و بارها به خاطر داشتن این دو خصوصیت در دو تا از دوست هام خواستم که ترکشون کنم.
و البته فکر میکنم اونقدر هم حساسیت نداشتم قبلا نسبت به این دو خصوصیت (قبل از این که باهاشون دوست باشم.)
شاید الان نسبت به این قضایا حساس شده باشم!
می خوام بگم دلیل نداره تمام خصوصیات یه فرد که دوستته و جذبش کردی مثل خودت باشه...شاید بسیاری خصوصیت دیگه که این دو تا دوستم دارن و مثل همیم ماها رو به هم جذب کرده و خب در کنارش یه سری صفت هم هست که مثل هم نیست.شاید من خصوصیت بدی داشته باشم که اون نداره.بالاخره ما کپی پیسته هم که نیستیم!
یه چیزه دیگه ام اومد به ذهنم:
شاید هم تمایل به مکمل ناخودآگاه باعث بشه که برعکس خودتو جذب کنی.
البته این رو هم بگم به نظرم این تست تا درصد زیادی درسته.
من کلا صفات منفی ای که برای دوستام نوشتم اینا بودن:
زرنگی.
بدقولی.
یه موقع هایی به فکر خودشه.
که راجع به آخری تایید می کنم cheshmak
و راجع به صفات مثبت راست میگین...صفات مثبتشون خیلیش شبیه صفات مثبت خودمه.
تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش 

خواهی دید که آن لحظه هرگز فرا نخواهد رسید...

53

[تصویر:  bwgc4a4v29tlqllozxqq.jpg]
[تصویر:  nasimhayat.png]
+

mehrabun 1

aroom 2

bamaze 1

zerang 1

khodemooni 2




-


tanbal 1

kam harf 1

por harf 1

bi vafa 2

bi etemaad be nafs 1



ماله من که زیاد درست در نیومد
من هم تنبلم هم زرنگ این درسته
خودمونیم هستم
پر حرفم و خنده رو
با مزم
بی اعتماد به نفسم هستم

ولی اصلا بی وفا نیستم ..آروم نیستم..کم حرفم نیستم

ما اینقدر خصوصیات متفاوت میگیم تا بلاخره چند تاش بهمون میخوره..مثل فال میمونه که اینقدر حرف میزنن تا 1کیش درست در بیاد 4fvfcja
...
نه نه من کجام ندید بدیده؟:smiley-yell:
بقیشو نمینویسم افکار عمومی خراب میشه42
We are what we repeatedly do
Excellence,then,is not an act,but a habit.
شرمنده...دیروز تا اومدم ارسال کنم برقمون قطع شد Khansariha (46)

تقریبا همه مثبتا رو هستم 4fvfcja
منفی ها رو هم نمیدونم 42
یعنی اگرم باشم 1% ه
شاید یه جای کار میلنگه
یا شایدم درسته
میگم شاید این آزمایش صفات منفیمون رو که داریم ولی ازشون بی خبریم رو بهمون نشون میده!!!؟؟؟

نیدونم!!!!؟؟
دوستان عزیز سلام و تشکر بابت همکاریتون

ببنید من اصلا نمی خواستم در مورد سوالاتون چیزی بگم چون فکر می کنم دقیق توضیح دادم و گفتم که:
1) جذب توسظ انرژی ها 90 درصد
2) جذب به خاطر حساسیت 5 درصد
3) آزمایش الهی 5 درصد

این ازمایش بارها و باها انجام شده و صحت و سقمش اثبات شده است و از طرفی ما گفتیم "قانون جذب" یعنی "نظریه" نیست و کاملا درسته ولی ممکنه که خطای آزمایش باشه چون ممکنه از طرف من یا شما اشتباهی رخ داده باشه و نتیجه رو دچار تغییر کرده باشه ولی این تغییر انقدر ها نیست که مثلا کسی بخواد بگه من فلان صفت رو دارم یا نه! یا اینکه بخواد بگه جذبشون کرده یا نه!

نکته جالب تر اینه که همه تون تقریبا تایید کردید که صفات مثبت درسته 53258zu2qvp1d9v ولی سر صفات منفی شک دارید42

یادش بخیر خودم هم که ازمایش رو انجام دادم کلی متعجب شدم! آخه من اصلا دروغگو نبودم ولی اون زمان تقریبا تمام دوستام دروغ میگفتن و دیدم که نتیجه ی حساسیت من بود.

ولی اگه میبینی که دوستت صفت منفی بدی داره به این معنی نیست که تو هم شبیه یا به قول خودتون کپی اون باشید بلکه به این معنیه که شما کم رنگ اون صفت هستید و او پررنگ آن صفت و او نیامده است مگر برای اصلاح شما!

خلاصه من شخصا اول به خودم شک میکنم بعد میرم روی گزینه های دو و سه 53258zu2qvp1d9v

دوستان یه نگاهی به پاسخ های خودتون بکنید

یه چیز دیگه من راهکار رو نشونتون میدم که چطور برگه ای داشته باشید که هیچ صفت منفی نداشته باشه (البته اگه از نوع جذبی باشه) cheshmak



(1389 شهريور 23، 11:17)سها نوشته است:
سلام


صفات خوب كه گفتن نداره.... همشو دارم....
اما
صفات بد...
نميدونم چي بگم..
گزينه هاي من اينا بود:

خودخواه 2
فراموش كار
بيخيال
چشم و هم چشم گرا(!)

5 نفر هم بيشتر تو ليستم نبود...(ديگه كسي كه برام مهم باشه البته غير از خانواده پيدا نكردم!!!)

با اين حساب من همه اينا رو دارم؟؟؟1744337bve7cd1t81
ندارم!!!13
گيج شدم...17


موفق باشين..ياعلي.
53258zu2qvp1d9v

(1389 شهريور 23، 12:17)be yade hagh نوشته است: سلام
مثبتاش که هیچی مثلا برای همشون نوشته بودم آدم باهاش راحته و صمیمی هستن...
ولی راجع به منفی هاش.
برای دو نفرشون نوشته بودم زرنگ هستن و بدقول.
که باید بگم همه ی دوستام بالاتفاق میگن که من اصلا زرنگ نیستم و اصلا اصلا اصلا هم بد قول نیستم و اگر یه قول بدم حتما اگه کلیم مشکل برام پیش بیاد و برنامه هامم به هم بزنم اون کارو دقیقا سر وقت انجام می دم.
در واقع اصلا مشهورم به داشتن صفت هایی برعکس این دو مورد.
مثلا همیشه دوستای صمیمیم جزو خصوصیات مثبت بارزم میگن ساده و خوش قول.
مثلا راجع به سادگی...همیشه میگن انقدر ساده نباش سوارت میشن بعدا!
و بسیار زیاد بدم میاد از این دو خصوصیت و بارها به خاطر داشتن این دو خصوصیت در دو تا از دوست هام خواستم که ترکشون کنم.
و البته فکر میکنم اونقدر هم حساسیت نداشتم قبلا نسبت به این دو خصوصیت (قبل از این که باهاشون دوست باشم.)
شاید الان نسبت به این قضایا حساس شده باشم!
می خوام بگم دلیل نداره تمام خصوصیات یه فرد که دوستته و جذبش کردی مثل خودت باشه...شاید بسیاری خصوصیت دیگه که این دو تا دوستم دارن و مثل همیم ماها رو به هم جذب کرده و خب در کنارش یه سری صفت هم هست که مثل هم نیست.شاید من خصوصیت بدی داشته باشم که اون نداره.بالاخره ما کپی پیسته هم که نیستیم!
یه چیزه دیگه ام اومد به ذهنم:
شاید هم تمایل به مکمل ناخودآگاه باعث بشه که برعکس خودتو جذب کنی.
البته این رو هم بگم به نظرم این تست تا درصد زیادی درسته.
من کلا صفات منفی ای که برای دوستام نوشتم اینا بودن:
زرنگی.
بدقولی.
یه موقع هایی به فکر خودشه.
که راجع به آخری تایید می کنم cheshmak
و راجع به صفات مثبت راست میگین...صفات مثبتشون خیلیش شبیه صفات مثبت خودمه.

(1389 شهريور 23، 23:55)اراده* نوشته است: +

mehrabun 1

aroom 2

bamaze 1

zerang 1

khodemooni 2




-


tanbal 1

kam harf 1

por harf 1

bi vafa 2

bi etemaad be nafs 1



ماله من که زیاد درست در نیومد
من هم تنبلم هم زرنگ این درسته
خودمونیم هستم
پر حرفم و خنده رو
با مزم
بی اعتماد به نفسم هستم

ولی اصلا بی وفا نیستم ..آروم نیستم..کم حرفم نیستم

ما اینقدر خصوصیات متفاوت میگیم تا بلاخره چند تاش بهمون میخوره..مثل فال میمونه که اینقدر حرف میزنن تا 1کیش درست در بیاد 4fvfcja

(1389 شهريور 24، 18:38)رضـا نوشته است: شرمنده...دیروز تا اومدم ارسال کنم برقمون قطع شد Khansariha (46)

تقریبا همه مثبتا رو هستم 4fvfcja
منفی ها رو هم نمیدونم 42
یعنی اگرم باشم 1% ه
شاید یه جای کار میلنگه
یا شایدم درسته
میگم شاید این آزمایش صفات منفیمون رو که داریم ولی ازشون بی خبریم رو بهمون نشون میده!!!؟؟؟

نیدونم!!!!؟؟


دوستان بدلیل اینکه اگه من بخام روی گفته هاتون نظر بدم و به احتمال زیاد کار به مباحثه کشیده میشه4fvfcja از اظهار نظر کردن امتناع میکنم و در آینده ای نه چندان دور خودتون به راحتی می تونید قضاوت کنید53258zu2qvp1d9v
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

و اما تا اینجا من گفتم که حضور آدم ها در زندگی من و شما اتفاقی نیست!
حالا می خوایم بگیم هیچ رویدادی در زندگی ما تصادفی شکل نمی گیرد!
طبق قانون جذب رویداد هایی جذب زندگی ما می شوند که ما حواس مون رو به اون رویداد جلب کردیم.
سه تا نکته گفتیم:
1) قدرت جذب در حسی است که در فکر ما نهفته است.
وقتی میگی "خسته نباشین" چی رو جذب می کنیم؟ خستگی رو
وقتی میگی "به مشکلاتت فکر نکن" چی رو جذب می کنیم؟ مشکل رو
وقتی به یکی میگی "نیمه پر لیوان رو ببین!"، دقیقا داری بهش میگی به نیمه ی خالی لیوان فکر کن! این غلط ترین توصیه است! نیمی از لیوان پر از آب است و نیمی از لیوان پر از هواست! ما باید بگیم همه ی لیوان رو ببین! اصلا خالی وجود نداره! وقتی میگن نیمه پر لیوان رو ببین، ذهن تو خودکار داره کشیده میشه به جذب دردسر!
"عصبانی نشو"
"عجله نکن"
"با قیچی بازی نکن"
"دیر نکنی ها"
همه ی اینها یعنی جذب دردسر!
این ها باعث میشه که ما چیزی رو جذب کنیم که بهش تمایل نداریم.
من و شما باید یاد بگیریم به جای اینکه ذهن مون رو درگیر چیز هایی بکنیم که نمی خواهیم، ذهن مون رو معطوف کنیم به چیز هایی که می خواهیم.
ما چیزی رو جذب می کنیم که فکر ما روی اون متمرکز شده باشه و متاسفانه فکر ما معمولا روی منفی ها متمرکز است.
تو رو به خدا جذب درد سر بسه!
تو رو به خدا بلا خواهی از کائنات بسه!
مشکلات در درون ذهن من و شماست.
و بزارین طنز بزرگ زندگی رو براتون تعریف کنم.
طنز تلخ و بزرگ زندگی من و شما اینه:
"مشکل رو در ذهن مون خلق می کنیم و انرژی هامون رو به دنبال جذب اون مشکل می فرستیم!"
ما خالق درد سر هامون هستیم.
من اصلا و ابدا سیاسی نیستم ولی بزارید یه مثال بزنم که ببینید ما خودمون برای خودمون دردسر ایجاد می کنیم.
لطفا برداشت سیاسی هم نکنید!
ما داریم بحث تکنیک های موفقیت می کنیم.
آقای احمدی نژاد رییس جمهور شد.
وزارت بهداشت در اولین اطلاعیه هایی که داد گفت "مردم سبزی نخورید، وبا شیوع پیدا کرده".
من رفته بودم یکی از میادین تره بار میوه بخرم.
یه خانمی حدود شاید 15 کیلو سبزی خرید!
یه خانم دیگه ای بهش گفت "آخه خانم این چه کاریه که می کنی! خطرناکه ها! می میری ها!"
خانمه برگشت گفت: "ولشون کن پدر سوخته ها! دروغ میگن! بمیرن همشون! این فلان فلان شده ها میخان حواس ما رو به سبزی پرت کنن، نفهمیم احمدی نژاد چی کار می کنه!"
خوب دوستان مرغ پخته هم تو قابلمه می خنده به این حرف!
من سه روز تو خونه داشتم فکر می کردم "رابطه ی سبزی و احمدی نژاد چیه؟!"
دیدم با هیچ چسبی این دو تا به هم نمی چسبن.
خوب عزیز من وبا اومده، نخور دیگه. حالا احمدی نژاد بخاد یه کاری بکنه باید تو رو سرگرم به سبزی بکنه!
این آدم با فکر منفیش و ارسال انرژی منفیش داره چی رو برای خودش جذب میکنه؟
؟
؟
دردسر را.
.
.
سوال:
آیا در شهر شما گرانی و تورم هست یا نیست؟
؟
؟
هر کی بگه نیست، دروغ میگه، این که نباشه مگر در خواب، یه واقعیته که هست!
ولی اگر ما شروع کنیم به فحش دادن، آیا قیمت ها میاد پایین می کنه؟
؟
؟
مثلا یه تاپیک بزنیم و توش هی فحش بدیم، بعد به صفحه 10 تاپیک که برسیم، مردم بیان بگن خدا خیر تون بده شما 200 نفر با این تاپیکی که زدید و فحش هایی که دادید باعث شدید که گوشت بشه کیلویی 10 هزار تومان!
!
!
اگه میشه بگید تا به جای یکی، 4 تا بزنیم بعد اون وقت گوشت میشه کیلویی هزار تومان!
!
!
اصلا یه تاپیک کمه، یه سایت راه می ندازیم تا گوشت صلواتی بشه!
!
!
فحش من و شما که چیزی رو کم زیاد نمی کنه.
آدم های این دوره و زمونه فکر می کنن وقتی که میرن تو مهمونی، هر چی بیشتر فحش بدن، فهم و درک سیاسی شون بیشتر!
مثلا اگه اون به 6 تا نماینده مجلس فحش میده، من برای اینکه بگم سواد سیاسیم بیشتر به 10 تا وزیر فحش میدم!
یعنی دیگه من چقدر با سوادم!
خوب عزیز من فحش تو که به کسی نمیرسه!
مثلا من اگه به یه وزیر فحش بدم چی از اون کم میشه؟!
؟!
؟!
هیچی؛ فقط انرژی منفی من میره و برام درد سر میاره.
ما خالق درد سر های خود مون هستیم!
!
!
صبح داره از درد خون شون میره سر کار:
-: داری میری کجا؟
+: دنبال بدبختی هام! کجا! میرم یه خاکی تو سرم کنم! میرم بمیرم! کجا! میرم قبرستون!
خوب برو، از در که میره بیرون با سر میره تو جوب.
+: دیدی گفتم! زندگی نیست! من باید برم کانادا!
کانادا هم که بره، توی جوب های کانادا میره.
عزیز من داستان یک جای دیگری است.
خیلی ساده است؛ داستان اینه که فکر منفی شما میره و درد سر و بلا رو برامون جذب می کنه.
.
.
توی بحث نگرانی مثال هایی رو که زدیدم رو یادتون هست؟
انرژی منفی نگرانی من شما باعث میشه دردسر ها رو جذب کنیم.
مثال خانم صاحب خانه ای رو که به مستاجر ها فحش می داد رو یادتون بیارید!
به اون دوست مون گفتم که عزیز من تو الان پیش من وایسادی و داری به فحشی که امشب می خوری فکر می کنی! انرژی تو برات فحش جذب می کنه.
فکر به اهانت میره خود اهنت رو جذب می کنه.
.
.
اهان یادم اومد، یادتونه خانم پارمیدا از اینکه یکی از افراد خانواده ش از اون تقلید می کرد چقدر نگران بود؟
یادتون هست؟
او پشت سیستم نشسته بود و نگران تقلید کردن آینده اون شخص از خودش بود!
مشکل پارمیدا اصلا اون شخص نبود، مشکل فکر خود پارمیدا بود/هست.
دوستان اگه از پارمیدا خبر دارید بگید به من تا راه کار مسئله رو بهش بگم.
البته اگه حال داشته باشه که کلی پست رو بخونه!
.
.
ما آدم ها مثل کسی می مانیم که کلی پول میزاریم تو جیب مون و صبح تا شب میریم بازار و چیز هایی رو که دوست نداریم میخریم!
شب هم میشینیم نگاه شون می کنیم و می گیم "آخه من که اینا رو دوست ندارم!"
ما توی زندگی مون با انرژی هامون داریم چی رو جذب می کنیم؟
؟
؟
بلا و دردسر رو جذب می کنیم.
انرژی ما درکائنات صرف خرید درد سر می شود.
عکس این قضیه هم صادق است.
خداوند در قرآن فرمودند: "شکر کن تا نعمتت را زیاد کنم".
وقتی شکر می کنی انرژیت مثبت است یا منفی؟
؟
؟
مثبت؛ این انرژی مثبت دنبال جذب پر تراکم مثبت است. دنبال جذب نعمت و روزی است.

حالا که دانسیم شکر کردن چقدر خوب و مفید است پس بزارید دعا کنیم.


دوستان بعد از خوندن هر جمله اون رو برای خودتون تکرار کنید.
و موقعی که گفتم دست راستتون رو به صورتی که کف دست رو به جلو باشه بگیرید بالا.
(
چرا این کار رو می کنیم؟
شما وقتی خانه ی خدا میرید و میخاید طواف دور خانه ی خدا رو شروع کنید، باید کنار سنگ حجر الاسود بایستید و دست راست رو به سمت اون سنگ بلند کنید.
در روایات داریم که گفتن انگار شما دارید با خدا بیعت می کنید.
معصومین گفتن انگار داری دست در دست خدا میزاری.
و یک دور که طواف می کنید اجازه ی دور دوم رو ندارید مگر اینکه دوباره بیعت کنید.
)

جمله ها رو که خوندید دوباره برای خودتون تکرار کنید.



مهربان خدای خوب من
.
.
به خاطر آرامشی که ارزانی ام داشتی از تو ممنونم
.
.
به خاطر رفع همه ی دغدغه ها و امنیتم از تو ممنونم
.
.
به خاطر جسم سالم و نشاط و شادابی ام از تو ممنونم
.
.
به خاطر آگاهی و دانایی ام از تو ممنونم
.
.
به خاطر گذشت و بخششم از تو ممنونم
.
.
مهربان خدای خوب من
.
.
به خاطر امیدواری و لطف بی پایانت از تو ممنونم
.
.
به خاطر رزق و روزی حلال و فراوانم از تو ممنونم
.
.
به خاطر همنشینی با خوبانت از تو ممنونم
.
.
به خاطر خانواده ی خوبم از تو ممنونم
.
.
به خاطر توفیق بندگی ام از تو ممنونم
.
.
به خاطر زندگی جدیدم از تو ممنونم
.
.
به خاطر میل به تحول و تولد دوباره ام از تو ممنونم
.
.
به خاطر وجود شکرگزار و سپاس گزارم از تو ممنونم
.
.
ای خالق دلسوز و مهربان
.
.
از تو برای همه آرامش الهی می طلبم
.
.
برای همه سلامت و تندرستی می طلبم
.
.
برای همه دلی شاد و قلبی مهربان می طلبم
.
.
برای همه گشایش امور می طلبم
.
.
برای همه توفیق هدایت الهی می طلبم
.
.
و برای همه معنویت روز افزون می طلبم
.
.
خدای قادر من
.
.
هم اکنون به لطف بی کرانت
.
.
همه چیز و همه کس
.
.
توانگرم می سازد
.
.
و باور دارم
.
.
قدرت بی پایان تو
.
.
و دست مهر و یاری ات
.
.
به همراه لطف سرشارت
.
.
از بهترین و رضایت بخش ترین راه ها
.
.
در همه ی مسائل زندگی
.
.
به یاری ام می شتابد
.
.
پس آسوده خاطر
.
.
اداره ی عالی همه ی امورم
.
.
و گشایش همه ی مسائلم را
.
.
به اراده ی قدرتمند تو می سپارم
.
.
(دست راست بالا)
.
.
بار الها به تو قول می دهیم
.
.
و بر سر این تعهد می مانیم
.
.
که هر روزمان
.
.
به لطف و توفیق تو
.
.
بهتر از روز قبل باشد
.
.
و نه برداشت منفی کنیم
.
.
و نه کلام منفی بر زبان بیاوریم
.
.
و نه ناسپاسی ات کنیم
.
.
آمین
.
.
دوستان رو به خدا می سپاریم
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

دوستان عزیز داشتیم از قانون جذب صحبت می کردیم.
گفتیم که همه چیز انرژی داره. و حسی که پشت فکر ما هست، چیز ها رو برامون جذب می کنه.
گفتیم باید اون چیز رو باور کنی که انرژیت قدرت جذبش بالا بره و سریع عمل کنه.
گفتیم در جذب، نسبت به آنچه که شما به آن فکر می کنید، آنچه که جذب می کنید بیشتر خواهد بود.
گفتیم که ما آدم هایی رو جذب می کنیم که مشابه خود ما هستند و پر رنگ تر از ما هستن بنابراین اگر می خوای انسان خوبی وارد زندگیت بشه،( به عنوان شریک زندگی، به عنوان همکار، به عنوان هم کلاسی، به عنوان همسایه و ...) باید خوبی ها رو زندگی کنی.
هیچ چیز اتفاقی نیست.
.
.
اگر در آپارتمانی زندگی می کنی که تمام واحد های اون هر روز دعوا دارن، مطمئن باش انرژی خود شما این واحد رو برات پیدا کرده و مقرر کرده که شما در این واحد ساکن بشی.
حالا اگر تو یه فردی شدی که آرامش رو زندگی کردی، خوبی رو زندگی کردی، اتوماتیک انرژی تو، تو را در جایی (محل کار، خانه، دانشگاه و ... ) می برند که همه چیز آرام و خوب است.
شریک زندگی ای پیدا می کنی که خوب و آرام است.
پس خوبی ها رو زندگی کنید تا آدم های خوب رو بتونیم به سمت خودمون بکشیم.
.
.
دوستان من الان وارد این بحث میشیم که هیچ حادثه ای در زندگی من و شما اتفاقی نیست و تک تک حوادث را، ما، با فکر و ذهن مون ایجاد می کنید و به وجود میاریم!
در حقیقت من امروز تعیین می کنم که فردا برام چه اتفاق هایی بیوفته.
.
.
دوستان عزیز
حرف ما اینه که ما آدم ها باید یاد بگیریم به آنچه که می خواهیم، فکر کنیم؛ نه به آنچه که نمی خواهیم!
چون در هر دو صورت ما آن چیزی را جذب می کنیم انرژی ِ فکر شما به دنبال جذب آن چیز است.
ما به جای اینکه به تنش ها فکر کنیم، باید خواسته هامون رو مورد توجه و در خط مقدم ذهن مون قرار بدیم.
.
.
دوستان در زمان جنگ، خیلی ها خودشون رو به هر طریقی که می شده می رسوندن به خط مقدم جبهه. به خاک ریز اول.
خواستن هم باید این طوری باشه.
خواسته اگه در خط مقدم ذهن قرار بگیرد ما به سادگی آن را جذب می کنیم.
و اگه این طور بشود، یه دفعه می بینیم که سر و کله ی یه چیز هایی تو زندگی مون پیدا میشه که سال ها انتظارش رو می کشیدیم.
توی بحث ضمیر ناخودآگاه اشاره کردیم؛ رادیو رو روشن می کنی، مجری دقیقا داره پاسخ سوالی رو میده که ذهن تو به اون درگیره.
انرژی ها کاملا هوشمندانه، شما رو به سمت چیزی هدایت می کنن که بهشون فکر می کنید.
اگر فکر کنی به چیزی که دوستش نداری، دقیقا آن رو جذب می کنی و اگر فکر کنی به چیزی که دوستش داری، دقیقا آن چیز رو جذب می کنی.
رویداد های زندگی من و شما آینه ای می شود که تفکرات ذهنی من و شما را به سمت ما باز بتاباند.
.
.
توی بحث ضمیر ناخود آگاه گفتم که:
- با دوست منفی رفاقت نکنید.
- صفحه حوادث مجله رو نخونید.
- فلان نوار رو گوش نکنید.
- فلان مجله رو نخونید.
- ....
چرا؟
؟
؟
چون دقیقا آن ها در کانون توجه قرار می گیرند و ما آن ها رو جذب می کنیم.
شما چیزی رو در زندگی جذب می کنی که به آن چیز بیشتر فکر و توجه کنید.
متاسفانه نوک ِ پیکان ِ فکری ما دائما به سمتی نشانه رفته که آن چیز رو نمی خوایم.
.
.
تلفن میزنه به مادرش:
- مامان چطوری؟
- مشکلی نداری؟
- جاییت درد نمی کنه؟
- ....
می بینید چقدر بامزه ایم!
با این کار مشکل و درد را برای مادرش خلق می کنه.
.
.
میگه:
- نمی خوام تحقیر بشم.
- نمی خوام مردم دستم بندازن.
- نمی خوام کسی مسخره ام کنه.
- ....
و دقیقا تحقیر میشه و دستش میندازن و مسخره اش می کنن.
.
.
به هر آنچه که فکر کنی، آن چیز رو جذب می کنید.
.
.
- از کارم متنفرم.
- از فلانی حالم بهم می خوره.
- می خوام از شر فلان چیز راحت بشم.
- خسته شدم از این زندگی.
- چقدر تو ترافیک بمونم.
- همه اش درد، همه اش بیماری.
- ...
و دقیقا این ها رو بیشتر توی زندگیش جذب می کنه.
.
.
دوست من وقتی من و شما به چیزی که نمی خواهیم فکر کنیم، دقیقا داریم به کائنات میگیم ما همین رو می خوایم.
از نظر کائنات، ما به چیزی که فکر می کنیم، آن را می خواهیم.
.
.
یه دوست کاسبی تعریف می کرد:
"
من چک های برگشتیم رو، اون هایی که رو دستم باد کرده، گذاشتم زیر شیشه.
هر کسی میاد و میخواد چک بده، این چک ها به من هشدار میده که، چک نگیری ها! کلاه سرت میره! پاس نمیشه ها!
"
گفتم تو داری دقیقا به کائنات میگی:
- من چک های برگشتی بیشتری رو می خوام.
- من آدم هایی رو می خوام که بیان و سرم کلاه بزارن.
- ...
دوست من به جای اینکه بزاری شون زیر شیشه، ببر و بده به خانمت و بگو "خانم این ها رو یه جایی بزار که دم دست باشه. همین روزاست که بنده های خدا میان بدهی شون رو بدن"
ولی وقتی میزاری شون زیر شیشه میز، انرژی های تو کلاه های بیشتری رو به سمتت جذب می کنن.
.
.
یکی میگه "انقدر بدم میاد از آدم هایی که فلان طور باشن!"
این شخص داره آدم های آن گونه رو جذب می کنه.
.
.
من خودم قبلا می گفتم "انقدر بدم میاد از آدم های دروغ گو."
بعدا که دقت کردم دیدم بیشتر دوستام دورغگو هستن!
ولی الان که دیدم رو عوض کردم، تقریبا از اون دوست ها، کسی دیگه باهام ارتباط نداره و در عوض کسایی رو جذب کردم که خیلی خیلی صادق هستن.
.
.
طرف میگه "فلان کار نشدنیه. اگر هم بشه انقدر دردسر دارههههههههههههههههههه!"
این شخص داره برای رسیدن به آن خواسته، برای خودش جذب دردسر و سختی و بلا میکنه.
.
.
وقتی فکر می کنی که شرایط زندگی تو بد است، داری بدی های بیشتری رو به سمت زندگی جذب می کنی.
وقتی افراد با من صحبت می کنن، دقت که می کنم می بینم تمام حرف هاشون از بدی ها و منفی ها و زشتی های زندگیشونه.
بیشتر در مورد بدی های دوستش میگه.
بهشون میگم یه لیست بنویس از خوبی های دوستت و به خوبی های او فکر کن و ذهنت رو متوجه کارهای مثبت او بکن و به طرز خارق العاده ای خواهی دید که مثبت های او پر رنگ تر میشه.
.
.
اگر ما خودمون را با چیزی که نمی خوایم، رو در رو بکنیم، در واقع داریم کاری می کنیم که اون ها مثل یک سد محکم جلوی ما بایستند.
.
.
دختر خانمی که نامزد بود، یه نامه نوشته بود به من و ازم خواسته بودن که چطور می تونه زندگیش رو بهتر بکنه.
چیزی که می نویسم واو به واو نامه ی ایشونه.
ببینید که چطوری ما خودمون رو در زندگی بدبخت می کنیم!
.
.
ایشون نوشته بود که:
"
همیشه نگران بودم که آیا می توانم در کنار یک مرد، زندگی آرام و بی دغدغه ای داشته باشم؟! الان به جایی رسیده ام که فکر می کنم، محبت کردن، با احساس بودن و انسان بودن، اشتباه است! و از زندگی خسته شده ام. می ترسم که نتوانم زندگی آرام و پر احساسی داشته باشم. از عادی شدن زندگی بعد از یک مدت، از محو شدن عشق و محبت در زندگی، از اینکه در زندگی مشترکم شاهد این باشم که زره زره آب می شوم و از زندگی بدون امید و بدون تلاش بیزارم. همه به من می گویند با شرایط روحی بدت و اوضاع اقتصادی جامعه، فقط باید مثل یک ربات کار بکنی و دیگر زمانی برای زندگی و عشق ورزی باقی نمی ماند. من از این حالت بیزارم. از زندگی آینده ام می ترسم. از شروع زندگی هراس دارم. از تکراری بودن و یک نواخت بودن زندگی ام می ترسم.....
"
این آدم داره چی رو جذب می کنه؟
؟
؟
تمام درد سر های عالم رو به زندگیش جذب می کنه.
خوب بگو:
"
من دوست دارم زندگی عاشقانه ای داشته باشم. من دوست دارم همسر پر احساسی داشته باشم. من دوست دارم در زندگی آرام کنار همسرم، این رو داشت باشم ... اون رو داشته باشم ...."
.
.
باز هم تکرار می کنم.
روی چیزی که می خواهی به آن برسی، متمرکز بشو؛ نه روی چیزی که نمی خوای به اون برسی!
آگاهانه و با یک حس قشنگ و دلچسب، فکر کنم که از زندگیت چی می خوای؟
یادت باشد، انرژی تو آنچه را که به آن فکر می کنی برای تو جذب می کنه.
چه فکر درست، چه فکر غلط!
چه فکر مثبت، چه فکر منفی!
و وقتی به یک چیز مثبتی فکر کردی و از درون از این فکر مثبت لذت بردی، کائنات اون چیز رو برات پدیدار میکنه و جلوی چشمت نمایانش می کنه.
.
.
به جای اینکه فکر کنی به اینکه "نباید رفتارشون با من این طور باشه"، فکر به این که "رفتارشون باید با من چطور باشه."
به جای اینکه به بدهی هات فکر کنی، به حس قشنگی فکر کن که بعد از پرداخت همه ی بدهی هات و پاس شدن اون چک ها داری. از الان خودت رو در اون عالم ببین.
به طرز کاملا شگفت انگیزی، علل و عواملی رقم می خوره که تمام چک های تو پاس بشه.
به جای اینکه فکر کنی که این بیماری تو را از پا می ندازه، به آینده ی نزدیکی فکر کن که سالم هستی و پر انرژی و شاداب هستی و داری زندگی می کنی.
.
.
بعضی ها هم که انقدر بامزه ان که برای تفکرات منفی و غلطشون با دیگران شرط هم می بندن! این ها انقدر با حالن که آدم میخاد لپشون رو گاز بگیره!
.
.
- حالا ببین! اگه امروز یه اتفاقی نیوفتاد که حال ما رو بگیره! حالا ببین!
بعد هم که اتفاقه میوفته:
- دیدی! دیدی! می دونستم!
چی چیو میدونستم!
تو خودت داری با انرژیت اون اتفاق بد رو رقم میزنی.
.
.
- من که می دونم! امروز تو اداره با فلانی درگیر میشم! شرط! (دستش رو دراز می کنه که با همکارش شرط ببنده)
بعد که میزنن هم دیگه رو له می کنن:
- دیدی! دیدی گفتم!
.
.
- از قیافه اش معلومه! این ققنوس امروز میخاد گیر بده ها! میگی نه نگاه کن!
بعد که ققنوس گیر میده و میگه "پست های تاپیکم رو بخونید" میگه:
- دیدی گفتم این امروز گیر میده! کشت ما رو با این تاپیکش!
.
.
ما می تونیم این طور فکر کنیم که "نمی تونم!"، "نمیزارن!"، "نمیشه!"
و تک تک این ها آفریده می شوند!
زندگی من و شما آن گونه خواهد بود که ما آن رو خلق می کنیم.
دوست من، زندگیت رو در آینه ی ذهن، درست خلق کن.
به زندگی ایده آلت فکر کن.
خودت رو در اون زندگی احساس کن، مثلا ماهی ای که شناور در تنگ آب است.
با عمق وجودت اون زندگی قشنگ رو حس کن و به انتظار معجزه بنشین. آن هم در زمان بسیار کوتاه، مثلا یک ماه! نه اینکه 10 سالی به انتظار بنشینی ها! نه! معجزه می کند در زمان بسیار کوتاه!
.
.
نتیجه ای که گرفتیم:
اتفاقات پیرامون ما به واسطه ی انرژی های ما رقم می خورد و شکل می گیرد. خودمون خالق اتفاق های زندگی فردا و پس فردا مون هستیم. پس لطفا اتفاقات رو خوب خلق کن.
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

و اما چهار نکته در مورد رویداد های زندگی:

1) رویداد ها، حاوی پیامی برای ما هستند.
2) رویداد ها، حاوی برکاتی برای ما هستند.
3) هر چه پیش آید، خوش آید.
4) خیر مقدم به رویداد ها.

خوب بریم سراغ توضیح هر کدام از آن چهار نکته.
.
.
1) رویداد ها، حاوی پیامی برای ما هستند:
در روان شناسی موفقیت، یک بحثی وجود داره به اسم "سوال طلایی".
در هر جای دنیا، هر مدرس تکنیک موفقیتی می داند که سوالی هست به نام "Golden Question".
سوال طلایی میگه همیشه از خودت بپرس "این رویداد برای من چه پیامی دارد؟"
هیچ اتفاقی در زندگی ما روی نمی دهد مگر اینکه برای ما حاوی درس و پیامی باشد.
.
.
دوستان عزیز، خدا فقط با اولیا و پیامبران خودش صحبت نمی کند! خدا با تک تک من و شما به واسطه ی اتفاقاتی که پیرامون مان می افتد، صحبت می کند.
بعضی ها میگن "خدا با قرآن با ما صحبت می کنه."
بله درسته، ولی همه ی صحبت خدا با ما در قرآن نیست.
روان شناسی موفقیت میگه "اگر به اتفاقات پیرامونی خودت فکر کردی و درس اون اتفاق رو گرفتی، بدان که آن اتفاق با اون درس آمده است که تو را یک پله از نردبان موفقیت زندگیت بالاتر ببره و تو یه قدم بیشتر رشد کنی. رشد مادی و رشد معنوی."
.
.
زمان حضرت داوود(داوود رو درست نوشتم؟) و سلیمان، یکی از ویژگی هایی که فقط در اون زمان بود و هیچ زمان دیگری دیده نشد، چه قبل و چه بعد از آن زمان، آن بود که ازراییل به شکل آدمیزاد بین مردم رفت و آمد داشت!
همه می دیدنش.
اگر ازارییل میومد به یکی می گفت سلام، اون شخص می دونست که این سلام یعنی خدا حافظ!
یه جوانی داشت تو خیابون رد می شد، ازراییل یه دفعه اومد جلو گفت سلام!
جوان رنگ از رخش پرید!
- "می خوای بکشی؟"
+ "نه بابا داریم میریم سینما فیلم ببینیم!"
- "آخی. پس نمی خوای منو بکشی؟"
+ "نه بابا، گفتم که؛ همین جور شانسی داشتیم رد می شدیم!"
- "ازراییل جان! الهی قربونت برم! حالا که نمی خوای بکشی بیا یه قول مردونه به ما بده؟!"
+ "چی می خوای؟"
- "قول بده هر وقت خواستی منو بکشی، قبلش خبرم کنی؟"
+ "باشه بابا قبوله."
- "قول؟"
+ "قول. برو خیالت راحت. قبلش من حتما میام و بهت میگم که آماده باش."
جوونه گفت "آخ چه با حال. حالا میریم هر غلطی دل مون می خواد می کنیم. وقتی ازراییل اومد گفت آماده باش، توبه می کنیم!"
رفت هر غلطی خواست کرد تا پیر پیر پیر پیر پیر پیر شد.
ازراییل اومد گفت "بریم؟"
- "کجا؟"
+ "اون دنیا!"
- "ازراییل یادته جوون بودم ؟"
+ "اره بابا داشتم می رفتم سینما فیلم ببنیم!"
- "خب تو قول داده بودی خبر کنی!"
+ "من قول دادم یه بار خبرت کنم. هزار بار خبر کردم."
- "کی؟"
+ "وقتی تو بم زلزله اومد 40 هزار نفر مردن، بهت گفتم آماده باش! وقتی داشتی می رفتی خونه و یه موتوری جلوی روی تو تصادف کرد و مُرد، بهت گفتم آماده باش! وقتی داشتی می رفتی خونه و اطلاعیه ترحیم همسایه تون رو دیدی، بهت گفتم آماده باش! وقتی مو هات ریخت و سفید شد، بهت گفتم آماده باش! وقتی دندونات مصنوعی شد، گفتم آماده باش! وقتی بابات مرد، گفتم آماده باش! مرد حسابی من به تو قول دادم یه بار بهت "آماده باش" بدم، هزار بار خبرت کردم، تو خوابی!"
!
!
دوستان عزیز
ما آدم ها هزار کار می کنیم به یک دلیل!
خیلی ها میرن مشاوره میگن "من فلان پسر/دختر رو می خوام. از هزار راه رفتم و نشده. حالا اومدم شما یه راهی نشونم بدی؟"
ما آدم ها هزار کار می کنیم به یک دلیل و برای رسیدن به یک خواسته!
خدا یک کار می کند به هزار دلیل!
خدا هیچ وقت نمیاد اون موتوری رو جلوی پای من بکشه که به من درس بده! این که عین بی انصافی است! یک انسان دیگری بمیرد که من درس بگیرم!
خدا آن موتوری را می کشد به هزار دلیل! و یکی از اون هزار دلیل تک تک انسان هایی هستند که در صحنه حاضر اند.
.
.
من دارم با عصبانیت میرم خونه ی مادرم که فریاد بکشم سرش و به مادرم بگم "بی خود کردی فلان کار رو کردی!"
او داره میره مال یک یتیم را بخورد.
اون یکی داره میره محل کارش پیش رییسش تا زیر آب همکارش رو بزنه.
اون یکی داره فکر می کنه "برم یه کلاهی سر کسی بزارم."
اون یکی ......
اون یکی ......
اون یکی ......
.
.
و جلوی پای ما یک موتوری می میرد.
خدا یک کار می کند به هزار دلیل! یکیش منم و بخشی از دیگر دلایلش هم "اون یکی" ها هستن!
امکان ندارد که ما ها اتفاقی در این صحنه حاضر شده باشیم!
اگر بخوایم از نظم دنیا براتون بگیم (من ققنوس نه ها بلک دکتر فرهنگ! قفردا یقه منو نگیرین!)، میتونم به اندازه ی یک سمینار سه روزه، از صبح تا شب براتون از نظم و نظام دنیا و هستی براتون بگم که زار زار گریه کنید! که بدونید آنقدر دنیا منظمه، انقدر دنیا منظمه که هیچ چیزی بی حساب و کتاب و بی نظم نیست!
دقیقا باید ما ها اونجا می بودیم و اون موتوری اونجا می مرد!
خدا داره میگه:
"
می خوای بری سر مادرت داد بزنی؟؟؟
خوب برو بزن!!!
این رو جلوی تو کشتم که بدونی شاید یه دقیقه دیگه هم زنده نباشی!!!
برو بزن!!!
بعد ببینم بعد از مرگت هم گردن کلفتی می کنی؟!؟!؟!
صدات رو بلند می کنی؟!؟!؟!
می خوای بری مال یتیم رو بخوری؟؟؟
برو بخور!!!
این رو جلوی پای تو کشتمش. شاید مال یتیم رو کشیدی بالا و قبل از اینکه از گلوت بره پایین کشتمت!!!
اون وقت میتونی جوابی بدی؟؟؟
برو بخور!!!
"
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

خدا به واسطه ی تک تک اتفاقاتی که در پیرامون ما میوفته با ما حرف میزنه.
.
.
من چندین ماه قبل بیمار شدم و 40 روز در بستر افتادم.
اتفاقی نیست که من 40 روز در بستر بیماری افتادم.
خدا داره با من حرف میزنه:
"
عمو!
این همه مغروری
توی خونه این همه شاخ و شونه برای زن و بچه ات می کشی،
میگی «من میگم این کار رو بکنیم و الا پرت تون می کنم بیرون!»
عمو!
یه ویروس کوچولو که زیر میکروسکوب هم به زور دیده می شود، 40 روز کله پات کرد!
بی خود "من من" نکن!
یه عمر راست راست راه رفتی، هر چی بهت گفتیم «خدا خدا خدا خدا ...
گفتی «خدا کیه ؟؟؟ ول مون کن بابا !!! یه چیزی این قدیمی ها کردن تو کله تون !!! این آخوند ها گفتن خدا !!!»
یه عمر راست راست راه رفتی، بهت گفتم «خدا» نفهمیدی!!! شاخ و شونه کشیدی!!! حالا 40 روز می خوابونمت که به بالا نگاه کنی، 40 روز بهت فرصت میدم که ببینم من رو می بینی؟؟؟
"
بعد توی این 40 روز چی کار می کنه؟
؟
؟
هی زل میزنه به در و دیوار؛ ترک های در و دیوار و سقف رو کشف می کنه!!!
"یادم باشه خوب شدم ایزوگامش رو درست کنم!"
و باز پیام را نمی گیریم!
!
!
دوستان یکی از بهترین خاطرات شخصی آقای دکتر شاهین فرهنگ رو براتون میگم تا ببینید درس گرفتن چقدر راحته!
.
.
ایشون تعریف میکنه و میگه که:
"
من تهران تا جایی که می تونم میرم بهشت زهرا و تا جایی که می تونم میرم غسال خانه و شستن مرده ها رو می بینم چون درس بسیار بزرگی برام داره.
مرده های یخ زده ای که پرت میشن این ور و اون ور.
این پرت میکنه برای اون اون لیف میزنه اون یکی آب می گیریه و آخر هم فیتیله پیچ می کننش و می ندازن بیرون.
میرم که درس بگیرم "این عاقبتته ها! بی خود خودت رو گنده نکنی! مغرور نشی! من من نکنی! خیلی ها میان این بالا وای میستن که بگن من! خدا اون روز رو برای من نیاره که بخوام خودم رو گنده بکنم."
.
.
یه روز رفته بودم بهشت زهرای تهران.
ساعت 8 بود رسیدم.
رفتم غسال خونه که شستن دو، سه تا مرده رو ببینم و درسی بگیرم و برگردم.
دیدم در بسته است و 8:30 باز میشد.
دیدم یه 5،6 تا پیر مرد ایستادن و همین جوری داشتن زیاد میشدن و به هم که می رسیدن می گفتن "حاج فلانی" و هم دیگه رو بغل می کردن و زار زار گریه می کردن و این حلقه ی "حاج فلانی" داشت بزرگ تر می شد.
غسال خانه ی تهران این طوریه که چند تا شیشه ی مربع شکل بزرگ هست و شما از پشت شیشه می تونی ببین که مرده شور ها دارن مرده رو می شورن.
معلوم نیست که مرده ی این خانواده رو در کدام سکو خواهند شست.
مرده ای رو که میارن در کفن سفیده و یه برچسب هم روی مرده است.
وقتی مرده رو میارن توی یه سکو، برچسب اسم رو می کنن و میزنن به پشت شیشه که خانواده طرف بدونن که این مرده ای که داره شسته میشه مال اون هاست.
من رفتم همین جوری پشت یه شیشه وایسادم که یه مرده ای بیاد که بشورن و من ببینم و درسش رو بگیرم و برم خون مون.
خدای من شاهد است؛ عین اینکه یکی یقیه ی من رو گرفت و داره میگشه پای اون یکی شیشه! دستی در کار نبود ها ولی انگار که کشیدنم و بردنم؛ طوری که گفتم "خوب حالا چرا حل میدی! خوب بگو برو اون ور! دعوا داری چرا!"
وایسادم پشت شیشه و هیچ خبری نبود.
یه مرده ای رو آوردن و کاغذ اسمش رو چسبوندن پشت شیشه.
مرده هه همون پیر بود!
یه دفعه رفقای پیر مرده که اسمش رو دیدن، حمله کردن و من اون جلو دقیقا مثل اعلامیه چسبیدم به شیشه.
مرده رو در آوردن و شستن.
من دیدم غساله یه میله ای رو در آورد که سرش دو تا چنگک بود؛ کرد تو دهن مردهه!
مرده ها هم یخ زدن و دهن کاملا قفله.
شروع کرد به چرخوندن میله توی دهن مردهه.
تا حالا زیاد دیده بودم مرده بشورن ولی این مدلیش رو ندیده بودم!
داشتم فکر می کردم خدایا این چیکار داره می کنه که یه دفعه پیر مردهای پشت سرم شروع کردن به داد زدن.
"آقا نکن ... نکن آقا ... دندون مصنوعی نداره ... به خدا نداره ...."
فهمیدم که غساله دنبال دندون مصنوعی می گرده.
مرده های قبلی که من دیده بودم دندون مصنوعی نداشت و این اولیش بود.
پشت سری هام زار زار گریه می کردن و فریاد میزدن "به خدا 25 سال من باهاش رفیق بودم ... آقا نداره ... به قرآن نداره ... دندون مصنوعی نداره ... د لا مروت ...."
خلاصه؛ اینها فحش می دادن و اون هم کاری نداشت اینا چی میگن و کار خودش رو می کرد.
یه دفعه دندون مصنوعیه گیر کرد تو چنگک و غساله کشیدش بالا!
عین اینایی که توی جنگ جهانی فاتح میشن دندون رو 2 دور به همه نشون داد و آخرش هم پرت کرد یه گوشه ای.
وقتی این چنگک با دندون اومد بالا، من یه دفعه حس کردم شل شدم و ریختم پایین! یعنی آدم های پشت سر من وا رفتن!
رفقای 25 ساله ی این آدم نمی دونستن که رفیق شون دندون مصنوعی داره و موقعی که دندون مصنوعی رو دیدن انگار که معجزه دیده باشن همه شون شکه شده بودن.
گفتم خدایا پیام رو گرفتم. مرسی که حولم دادی این وری آوردی.
این آدم 20، 30 سال دندون مصنوعیش رو از رفقاش قایم کرده بود!
دیدی چجوری جلوی همه نشون دادی!
خدایا اون دنیا هرچی قایم کرده باشیم، لخت لخت، عیان عیان است.
مرسی؛ درست رو گرفتم. هرچقدر که بخوام جلوی این مردم خودم رو گنده کنم، یه زمانی من واقعی رو به همه نشون میدی.
خدایا چشم؛ نوکرتم؛ حقه بازی نمی کنم؛ فیلم بازی نمی کنم؛
"
.
.
دوستان عزیز این رفتار آقای فرهنگ است که من رو عاشق خودش کرده.
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

دوستان عزیز
شب دارم میرم خونه؛ میبینم همسایه روبروییم که صبح باهاش احوال پرسی کردم، آگهی ترحیمش رو زدن به دیوار!
"اِی ... کی مرد؟؟؟ حالا یعنی شام کی میدن؟؟؟ خدا کنه قیمه نباشه!!! این ماه محرمیه مُردیم انقدر قیمه خوردیم!!! مرغ باشه خوبه!!!"
پیام نمی گیریم!
.
.
دارم میرم یه جلسه ی مهم.
ماشینم پنچر میشه.
فکر می کنید این پنچری اتفاقیه؟
؟
؟
به خدا زره زره ی این عالم مامور های خداوندند.
فکر می کنید میخه همین جوری شانسی پیدا شد و رفت تو لاستیک ماشین من؟
؟
؟
نخیر.
من امروز دارم میرم جلسه که توی جلسه حال فلانی رو بگیرم و سکه ی یه پولش کنم!
آنچنان امروز خردش کنم که یه دو ماهی نتونه بلند بشه.
یه دفعه ماشین پیس! پنچر میشه.
کائنات میگه "یک ربع معطلت می کنم. میخام یه ربع نگهت دارم. عمو جان کاری که میخوای بکنی اشتباهه. بیشتر فکر کن. صبور باش."
.
.
تهران سوار هواپیما شدم.
شرکت ها موقعی که کارت پرواز میدن رعایت می کنن که در یک ردیف یا آقا بنشیند یا خانم، مگر اینکه زن و شوهر باشن.
خارج قر و قاطیه.
به ندرت می بینی که یک زن و مرد غریبه رو طوری کارت داده باشن که کنار هم بشینن.
من نشستم روی صندلیم.
دو ردیف جلوتر یه خانم نشسته بود که فکر کنم یه 50 کیلویی لوازم آرایش مصرف کرده بود!
یه آقایی در حالی که داشت میومد و کارتش رو نگاه می کرد که کدوم ردیف باید بشینه، یه دفعه چشماش گرد شد؛ دید صندلیش کنار خانمه است!
من دقیقا از دو ردیف عقب تر دیدم که چشم هاش برق زد!
پیش خودم گفتم "خدا به داد برسه"
بعد آقاهه در حالی که داشت از دور با خانمه خوش و بش می کرد، یه دفعه تق کله اش خورد اون قسمتی که ساک ها رو میزارن.
گفتم "ببین خدا داره بهت میگه نکن! سرت رو کوبید که بگه نکن! خجالت بکش! حالا یه خانمی کنارته درست بهش نگاه کن! یک انسانه! مثل حیوان به اون نگاه نکن! دنبل سوء استفاده نباش! مثل بچه آدم بنشین تا برسی به مقصد!"
تازه؛ آقاهه که نشست، همین طور که سرش رو گرفته بود، داشت با خانمه خوش و بش می کرد!
گفتم خوب نمی فهمی چی کارت کنم!
حالا باید منتظر دردسر بزرگ تر باشی.
خدا اول تلنگر را می زند، پیام را می دهد، درس رو میده ولی اگه نگرفتی مقصر خودت هستی!
.
.
گر گدا کاهل بود ... تقصیر صاحب خانه چیست!
.
.
یه وقتایی هوس می کنی غیبت کنی
هوس می کنی تهمت بزنی
فکر می کنی این اتفاقیه؟
؟
؟
امکان ندارد.
معلم کائنات داره به تو معلم جدیدی رو معرفی می کنه که از او درسی بگیری.
تا کسی به ذهنت آمد که غیبت او را بکنی، بگو "معلم کائنات استاد دیگری رو به من معرفی کرده. این بی خودی توی ذهن من نیومده. من باید برم از این آدم یه چیزی رو یاد بگیرم."
.
.
یه شخص ثروتمندی داشت با ماشین مدل بالاش از خیابان عبور می کرد.
یه دفعه صدای برخورد جسمی رو با ماشینش شنید. صدایی خیلی بلند.
زد کنار و از ماشین پیاده شد.
نگاه کرد دید در ماشین له شده و یه آجر هم افتاده کنار ماشین.
دیدی تنها کسی که اون نزدیکی هاست یه پسر بچه 12، 12 ساله است که داره زل میزنه توی چشماش و سینه اش رو سپر کرده.
با خودش گفت "خودشه دیگه"
شروع کرد این پسر بچه رو با مشت لگد زدن. پسر بچه کتک می خورد و فریاد می زد "پیاده رو ... پیاده رو ... پیاده رو ...." ولی گوش راننده انگار که نه انگار چیزی میشنید.
وقتی که خوب بچه رو کتک زد تازه شنید که این بچه میگه پیاده رو! وقتی یه نگاهی به پیاده رو کرد دید که یه معلولی از روی ویلچر افتاده و هیکل خیلی بزرگی داره و نمی تونه برگرده روی ویلچر! خیلی هم طبیعیه که بچه ی 10، 12 ساله نتونه یه آدم بزرگ رو برداره و بزاره روی ویلچر.
ظاهرا بچه هر چقدر کنار خیابون ایستاده و با دست پیاده رو را نشان داده کسی اعتنایی نکرده!
!
!
گاهی وقت ها چشم هامون رو می بندیم و بی توجه به اطراف پا میزاریم روی ماشین زندگی و تخته گاز حرکت می کنیم. اگر به اطراف مون نگاه کنیم و درس ها و پیام ها رو نبینیم و نگیریم، کائنات با پاره آجر ماشین زندگی ما رو متوقف می کند.
بعد آه و ناله نکنیم ها! خودمون خاستیم ها!
.
.
علی (ع) فرمودند: "عبرت ها چقدر فراوانند، عبرت پذیران چقدر اندک"
!
!
!
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان