امتیاز موضوع:
  • 8 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

قرار عاشقی (سرپرست: مرد مقاومت )

سلام
چ همه نمیدم تو قرار عاشقی..
فرصت کم بود و صد البته ابر و باد و مه و خورشید هم تلاششون رو میکردن.. vayy

ان شاء الله عاشقانه ادامه بدیم و استمرار داشته باشیم و عاشقتر بشیم.. 53258zu2qvp1d9v


صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر: 
مغرب و عشــا:


خیلی التماس دعا..
یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

 سپاس شده توسط
سلام به همگی
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر: 
مغرب و عشا:


به پیامبر خطاب فرمود که ای محمد بندۀ ما برای توبه نزد تو آمد تو او را از خود راندی او بکجا برود و به که روی آورد و از که بخواهد که گناهانش را بیامرزد، پس از نزول این آیه، پیامبر در حالی که تبسمی بر لب داشت این آیات را تلاوت نمود و رو باصحاب نموده و فرمود کیست که محل آن جوان را بما نشان دهد، معاذ گفت شنیده ام که در فلان محل است.
 پیامبر و اصحاب براه افتادند تا بآن کوه رسیدند، در جستجوی او از کوه بالا رفتند ناگهان چشمشان بآن جوان افتاد که بین دو صخره ایستاده در حالیکه دستهایش را بگردن بسته و صورتش سیاه شده و از شدت گریه پلکی به چشمانش نمانده
و میگوید ای سید من تو آفرینش مرا نیکو ساختی و چهره ام را زیبا نمودی کاش می دانستم عاقبت کارم چه خواهد شد آیا مرا در آتش خواهی افکند تا مرا بسوزاند و یا در جوار خود مرا جای خواهی داد، بارالها تو بسیار بمن نیکی نمودی و نعمتهای بسیاری بمن عنایت کردی کاش می دانستم سر انجام من چه خواهد شد، آیا ببهشت دعوت می شوم و یا بآتش رانده خواهم شد، بارالها گناهانم از آسمان ها و زمین و از کرسی واسع تو و از عرش عظیم تو بزرگتر است، کاش می دانستم آیا گناهان مرا می آمرزی، یا اینکه مرا بواسطۀ آنها در قیامت رسوا و مفتضح خواهی ساخت پیوسته این سخنان بر لب داشت در حالی که خاک بر سر خود می پاشید، درندگان گرد او را گرفته بودند و پرندگان بر سرش سایه داشتند و از گریه او گریه میکردند
رسول خدا نزدیک شد، و دو دستش را از گردنش باز نمود و خاک ها را از سر و روی او پاک کرد و فرمود بشارت باد تورا که تو از آزاد شدگان از آتش هستی سپس رو باصحاب خود نموده و فرمود گناهان خود را همچون بهلول تدارک کنید، سپس آیاتی را که نازل شده بود تلاوت فرمود و او را ببهشت بشارت داد
 سپاس شده توسط
سلام به همگی
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر: 
مغرب و عشا:




خاتمه. بدان که آنچه از اخبار ما فهمیده میشود اینست که با طهارت بودن در جمیع اوقات مستحب است بخصوص برای طالبان علم، و اگر امر چنین باشد دیگر وجهی برای احتیاط در وضوئی که برای تحصیل طهارت قبل از وقت نماز گرفته میشود نخواهد بود گر چه غرض او از این طهارت این باشد که با این طهارت پس از رسیدن وقت نماز بخواند، زیرا آنچه که او را بگرفتن وضو وا داشته امری است که از نظر شرع راجح و پسندیده است، گر چه آنچه که داعی او بر این امر بوده امری غیر قربی باشد. و گمان من اینست که این احتیاط بطور مطلق راجح نیست، زیرا سبب میشود که اکثرا انسان در سفر نمازش را با تیمم بخواند. و این عمل مستحب که پیوسته با طهارت بودن باشد را ترک نماید. در حالی که در اخبار سفارش زیادی در این مورد شده مثل اینکه وارد شده که هر کس حدثی از او سر بزند و وضو نگیرد بر من جفا نموده و آن کس که وضو بگیرد و دو رکعت نماز نخواند بر من جفا نموده و هر کس این دو رکعت نماز را بخواند و پس از آن مرا نخواند مرا جفا نموده و آن کس که وضو بگیرد و دو رکعت نماز بجای آورد، و پس از سلام نماز مرا بخواند و من دعایش را جواب نگویم من بر او جفا نموده ام و من خدائی جفا کار نیستم. و لذا یکی از مشایخ ما قدس اللّه- سره و جزاه عنی خیر جزاء المعلمین المربین. مرا به عمل بمضمون این روایت سفارش می فرمود و میگفت پس از این دو رکعت نماز به سجده روید و از خدا بخواهید که محبت و معرفت خودش را نصیب شما فرماید.
 سپاس شده توسط
سلام به همگی
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر: 
مغرب و عشا:



فصل «در بیان موارد وجوب وضوء»
واجب است وضو برای نمازهای واجب و مستحب و طواف و مس نوشته های قرآن، و مس و احوط ترک مس جلد و ورق قرآن و اسماء خدا و اسماء معصومین و نوشتن قرآن بدون وضو است، و مستحب است وضو برای بقاء بر طهارت و طواف مستحب یا اعمال دیگر از مناسک که طهارت در آن شرط نشده، و دخول در مسجد و آماده بودن برای نماز واجب قبل از دخول وقت آن، و قرائت قرآن و طلب حاجت، و خوابیدن، و نزدیکی با زن حامله، و دخول بر اهل خود در بازگشت از سفر، و نماز میت و داخل ساختن میت در قبر، و کسیکه وضو داشته و مدتی از وضویش گذشته و یا در حال داشتن وضو خون از بینی اش آمده و یا قی نموده است.
هم چنین مستحب است تجدید وضو برای بوسیدن از روی شهوت و مس فرج، و برای آنچه که بعد از استبراء از مرد خارج می شود و یا اگر قبل از استنجا وضو گرفته و خروج خون از بن دندانها در صورتی که طبع او از آن کراهت داشته باشد و خواندن بیش از چهار خط از اشعار باطل، و کذب و غیبت و ظلم، هم چنین مستحب است وضو برای اکل و خواب و نزدیکی در حال جنابت و غسل دادن میت و کسیکه می- خواهد میتی را غسل دهد اگر قبل از غسل ارادۀ جماع کند، و زن حایض اگر بخواهد در وقت نماز ذکر خدا بگوید.
فصل در بیان غسل و حکمت آن
حکمت غسل چه واجب و چه مستحب همان است که برای وضو بیان داشتیم و عبرتی که از آن باید گرفته شود همان اموری است که در مورد وضو بیان شد، آنچه که اینجا اضافۀ بر آن مطالب باید گفت اینست که انسان از شستشوی تمام بدن در غسل باین حقیقت باید پی ببرد که تطهیر بقدر کثافت است و از این مر تکلیفش را در تطهیر قلب و روح و باطن خود از آنچه که باعث پلیدی آنها شود در می یابد.
در غسل مستحب است که ابتدا بسم اللّه گفته شود و در اثناء آن این دعا را بخواند:
اللّهمّ طهّر قلبی و اشرح لی صدری و اجر علی لسانی مدحتک و الثّناء علیک اللّهمّ اجعله لی طهورا و شفاء و نورا انّک علی کلّ شی ء قدیر.
و پس از فراغت از غسل بگوید:
اللّهمّ طهّر قلبی و زکّ- عملی و تقبّل سعیی و اجعل ما عندک خیرا لی اللّهمّ اجعلنی من التّوابین و اجعلنی من المتطّهرین.
و دعاهای دیگری هم در این زمینه رسیده.
 سپاس شده توسط
سلام به همه بر و بچ گل کانون،
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر:
مغرب و عشا:

نماز صبام خیلی قضا میشه نمیدونم چرا ولی باید بیشتر تلاش کنم پاشم، راسی بچه ها من فک میکنم هرچی برا وقت نماز بیشتر وقت بذاری و مثلا با آداب و رسومش بجا بیاری و از قبلش آماده بشی و بعدشم سریع نخونی و بری و بشینی یه چند دقیقه ای تعقیباتی دعایی قرآنی چیزی بخونی خیلی بیشتر به دلت میشینه و اون اثر بازدارندگی از گناهی که میگن نماز داره بیشتر و بهتر نمود پیدا میکنه، بنظرم رسید اینارو بگم خوب باشه هم برا خودم هم برا بقیه دوستان. موفق باشین
یاعلی
"إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۗ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ"
و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمی‌دارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و خداوند می‌داند شما چه کارهایی انجام می‌دهید!(سوره عنکبوت، آیه 45)
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
 سپاس شده توسط
سلام به همگی
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر: 
مغرب و عشا:



و این دعاها همانگونه که می بینی گویای این حقیقت است که غرض اصلی و مقصود مهم تر از همۀ این ها، طهارت قلب و شرح صدر است و آن بنابر آنچه که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت شده نوری است که در دل افکنده می شود و شرح صدر ثمرۀ آن است، و علامت آن کناره گیری از این دار غرور و آماده شدن برای بازگشت بآن سرای جاودانی و همیشگی است، بعضی از اهل تحقیق گفته اند مراد از آن نور، نور معرفت نفس است و آن عبارت از اینست که آدمی حقیقت نفس خود را که مجرد از صورت و ماده است و نوری دارای زندگی و علم است ببیند، و همین نور است که در آخر مناجات شعبانیه بدان اشاره شده و می فرماید:
و الحقنی بنور عزّک الابهج فاکون لک عارفا.
ترجمه: و مرا بنور عزتت که فروزنده تر است ملحق فرما تا عارف بتو گردم.
چنانچه بعضی از مشایخ گفته اند، و هر گاه که ببنده نور معرفت نفس که بوسیلۀ آن امکان وصول بمعرفت ذات اقدس حق برای انسان حاصل میشود عطا شد با این نور ملکوت همۀ این عوالمی که برای مردم محسوس است خواهد دید و انسانی ملکوتی خواهد شد و بخاطر غلبۀ روحانیت بر او در دار خلود وارد خواهد گشت و مراد از انابه و بازگشت بسرای جاوید همین است، و همانگونه که طهارت اعضاء و جوارح موانعی که بر سر راه انسان برای دخول در مساجد و نماز است بر میدارد هم چنین طهارت سرّ و درون هم از آنچه که این عالم محسوس که عالم طبیعت و عالم ظلمانی است آن را اقتضا میکند، موانع بازگشت انسان را به دار الخلود که دار السّلام و سرای زندگی و جوار حضرت حق تعالی است از میان برمی دارد، و با دخول بنده در آن سرای آدمی بخدا نزدیک میشود و از طریق کشف و شهود معرفت برایش حاصل می شود و آن زمان است که آنچه را که نزد خدا است بهتر از آنچه نزد خود او و دیگران است می بیند، و در می یابد که این عالم، عالم غرور است.
موارد استحباب غسل در فقه مفصلا بیان شده و ما فعلا در صدد بیان آن نیستیم، مگر همین مقدار که بعضی بیان داشته اند که عبارت از ورود به هر مشهد و زیارتگاه و مکان شریف، و برای انجام هر عملی که باعث تقرب انسان به خدا می شود باشد، و آدمی اگر در این گونه موارد به امید محبوبیت غسل کند عیبی نخواهد داشت،
 
 سپاس شده توسط
سلام به همگی
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر: 
مغرب و عشا:



چنانکه از روایاتی که در این زمینه رسیده این مطلب بر می آید، از جمله در علل الشرایع از حضرت رضا علیه السّلام در علت غسل جمعه و عید قربان و فطر و غسل های دیگر آمده که این عمل بیان کنندۀ تعظیم بنده نسبت به پروردگارش و استقبال او از خداوند کریم و جلیل و طلب مغفرت برای گناهانش است، تا آنجا که می فرماید که این غسل را ذات اقدس حق برای برتر داشتن این روز بر سایر روزها و زیادتی در نوافل و عبادات قرار داده است. و این روایت گویای همان مطلبی است که ما بیان داشتیم و در هر حال در این گونه موارد اگر انسان بامید اینکه این عمل محبوب خدای متعال است آن را انجام دهد اشکالی نخواهد داشت.
و مراقباتی که در گذشته بدان اشاره شد لازم است در غسل هم بدان توجه شود و در ترتیبی که برای شستشوی اعضاء و جوارح بدن در غسل بیان گشته تأمل کند که شارع حتی از بیان این ترتیب هم غفلت ننموده، و از این تأمل بعزت حکمت الهی و اینکه او در هر موردی حکمی دارد پی ببرد و بمراقبت در جزئیات از حرکات و سکناتش بیشتر اهمیت دهد و هر گاه که بمراقبت همت گمارد و بآنچه از وجوه حکمت دانا است عمل کند خداوند آنچه را از وجوه حکمت که نمی داند باو تعلیم میدهد و بقول قرآن: آنکه را حکمت داده شده بتحقیق خیری بسیار داده شده است. و هر گاه در این دستورات تعمق کند و ببیند مقدم داشتن پا در غسل بر سر مثلا، خلاف حکمت است.
 پس بآنچه خداوند حکیم انجام داده راضی میگردد و میبیند که ناخشنودی او در مقابل آنچه که از احکام الهی بر خلاف هوای نفس او است از نقصان و اعوجاج او است و الا که در حسن حکمت الهی و کمال آن اشکالی نیست.
 سپاس شده توسط
سلام به همگی
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر: 
مغرب و عشا:


فصل «در بیان حمام»
از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده که فرمود چه نیکو خانه ای است حمام، آتش را بیاد می آورد، و چرک بدن را میبرد، این روایت با همۀ کوتاهیش اشاراتی لطیف به مطالبی مهم دارد.

از جمله اینکه امام علیه السّلام یاد آوری آتش را بر از بین بردن چرک مقدم داشته و این تأدیبی است برای مؤمن که در همۀ امور ذکر آخرت را بر دنیا مقدم بدارد، و شیوۀ خود آن بزرگوار هم در جمیع امور و احوالات همین بود و بلکه بالاتر از آن هر گاه در مقابل انجام دو امر قرار میگرفت که رضای خدا در هر دو از جمیع جهات یکسان بود، می دید که انجام کدام یک از آن دو بر نفسش شاق تر است همان را انتخاب می نمود، و نیز ممکن است اینکه در همۀ موارد ذکر خدا را مقدم میداشت یکی از معانی آن سخن آن حضرت باشد که فرمود: بهیچ چیز نگاه نکردم مگر اینکه قبل از او و بعد از او و با او خدا را دیدم. گر چه معانی دیگری هم برای آن هست و لکن منافاتی ندارد که این هم مرتبه ای از معانی آن باشد.

و شیخ ما را اصحاب و یارانی از اهل تقوا بود که از جملۀ آنها سیدی از بزرگان شهر همدان بود که جوانی نیکو سیرت و مراقب و مجاهد و با استقامت بود او در خدمت شیخ بتحصیل فقه و تزکیۀ نفس اشتغال داشت، روزی که جمعی از همدان بخدمت شیخ رسیده بودند از یکی از برادران سید شکایت داشتند که در بعضی از امور متعلق به تجارت کوتاهی میکند شیخ سید را فرمود که در این باره نامه ای ببرادرش بنویسد و او نامه ای نوشت و خدمت شیخ آورد شیخ نامه را گشود دید سید در نامه برادرش را بخاطر بدرفتاری با مردم مورد ملامت قرار داده و نوشته که این گونه رفتار هم اعتبار او را نزد مردم از بین میبرد و هم در آخرت موجب زیان و ضرر خواهد بود، چون شیخ دید که سید ضرر دنیوی را بر ضرر اخروی مقدم داشته فرمود که این نوشته، شبیه نوشته های اهل غفلت است کسیکه مراقب اعمال و رفتار خود باشد هیچگاه ذکر دنیا را بر آخرت مقدم نمیدارد.

اشارات دیگر اینکه کسانیکه مراقب اعمال و رفتار خود باشند حمام آتش را بیادشان می آورد پس آن کس که در حمام درآید و بفکر آتش دوزخ نیفتد از زمرۀ غافلان است و وجه این مطلب اینست که مؤمن بخاطر ایمانش به روز واپسین بناچار میبایست دائما از آتش دوزخ در خوف و هراس باشد تا آنگاه که از صراط بگذرد و ایمن گردد و کسی که از چیزی در هراس باشد با دیدن هر آنچه که شبیه آن است بر خود می لرزد و حمام در بعضی از وجوه شبیه بدوزخ است زیرا از پائین آتش است و از بالا تاریکی و درون آب جوشان.
 سپاس شده توسط
 سپاس شده توسط
سلام به همگی
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر:
مغرب و عشا:

اشارات دیگر اینکه مؤمن میبایست بهر چه می نگرد بمناسبتی آخرت را بخاطر آورد زیرا حمام از این جهت خصوصیتی ندارد و این
حکم، حکم عامی است، و سزاوار است که مؤمن عاقل از مشاهدۀ هر چیز عبرت و موعظه ای بگیرد، هر گاه نگاهش بآتش افتد آتش جهنم را بخاطر آورد و بتاریکی که میرسد ظلمت قبر را، و اگر از چیزی وحشت نمود وحشت قبر را در نظر آورد و اگر چیزی را در حال فاسد شدن دید پوسیدن بدن را در گور برای خود مجسم کند.
اشارات دیگر اینکه نظافت، حتی نظافت بدن امری مرغوب و پسندیده است و در روایت دیگر رسیده که مستحب است آنگاه که در خانۀ سومی حمام وارد شد بگوید: نعوذ باللّه و نسئله الجنه تا از آن خارج شود.
یکی دیگر از آداب، کشیدن نوره است که اخبار زیادی در ترغیب مؤمنین بآن و نهی از ترک و یا تأخیر بیش از یک ماه رسیده است، و کسیکه در این امر تأمل کند به عبرت شریفه ای دست می یابد و آن اینکه این شریعتی که حتی در چنین مواردی پیروانش را بدون برنامه نگذاشته و پیروانش را از بی توجهی باین امور نهی نموده است چگونه می تواند انسان را در اصلاح صفات قلبش که مایۀ تمیز انسان از حیوانات و نردبان ترقی او بدرجات و مقامات عالیه، و وجه شباهت او با ملائکه والامقام است مهمل گذاشته باشد. هم چنین سزاوار است که مؤمن وقتی می بیند در روایات این باب رسیده که هر کس یک ماه این سنت را ترک کند نمازش مقبول نیست، در عمل بجزئیات احکام شرع جدیت بیشتری داشته باشد، و جزئیات احکام را کوچک نشمارد.
و مستحب است که در هنگام نوره کشیدن این دعا را بخواند:
اللّهمّ طیّب ما طهر منّی و طهّر ما طاب منّی، و أبدلنی شعرا طاهرا لا یعصیک، الّلهمّ انّی تطهّرت ابتغاء سنّه المرسلین و ابتغاء رضوانک و معرفتک فحرّم شعری و بشری علی النّار و طهّر خلقی و طیّب خلقی و زکّ عملی و اجعلنی ممّن یلقاک علی الحنفیّه السّمحه، ملّه إبراهیم و دین محمّد حبیبک و رسولک عاملا بشرایعک تابعا لسنّه نبیّک آخذا به متأدّبا بحسن تأدیبک و تأدیب رسولک و تأدیب اولیائک الّذین ادّبتهم بادبک و اوعت الحکمه فی صدورهم و جعلتهم معادن لعلمک صلواتک علیهم.
و هر کس این دعا را قرائت کند خدا او را از پلیدیهای دنیا و صفات زشت پاک سازد و بجای هر موئی که از بدن او زایل شود- موئی بروید که با آن معصیت نکند و بعدد هر موئی که در بدن او است ملکی بیافریند که تا روز قیامت خدا را تسبیح کند که هر تسبیحش برابر با هزار تسبیح از تسبیح های اهل زمین باشد.
و ازالۀ موی زیر بغل هم جزء همین سنت است و در آن موردهم تأکید زیادی شده همچنین ازالۀ تمام موی های بدن غیر از موی سر و صورت، مستحب است، و کسیکه نوره میکشد مستحب است که آن موضح را حنا بمالد بلکه سایر بدنش را از فرق تا قدم، هم چنانکه کسی که رذایل و صفات زشت را از خود دور میکند واجب است که خود را با فضائل زینت بخشد.
 سپاس شده توسط
سلام به همگی
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر:
مغرب و عشا:



فصل «در گرفتن ناخن»
عبرتی که باید از این دستور شرع گرفته شود اینست که فرد مراقب بداند که ایذاء و اذیت و ظلم و تشبه به درندگان نزد خدای تبارک و تعالی دشمن داشته شده به نحوی که ذات اقدس حق راضی نگشته که حتی آلت سبعیت و درندگی در بدن انسان باشد و لذا دستور بگرفتن ناخنها داده است، و آنجا که خدا در موعظه به عیسی ابن مریم علیه السّلام می فرماید:
به ظلمۀ بنی اسرائیل بگو ناخن های خود را از کسب حرام کوتاه کنید، و گوش های خود را از شنیدن زشتی ها بر حذر دارید، و با دلهای خود رو بسوی من کنید که مرا با صورت های شما کاری نیست. این حقیقت دانسته می شود که مراد اصلی از این احکام صوری و ظاهری اصلاح قلوب بصفت عدالت است تا آدمی برای خلافت و جانشینی خداوندگار عادل و حکیم صلاحیت پیدا کند، از این گذشته، از بیان این جزئیات عنایت ذات باریتعالی در حق این امت دانسته می شود که این شریعت را بگونه ای کامل نموده و بیان هیچ امری از اموری که به تقرب بنده بخدایش مربوط می شود در آن فروگذار ننموده، حتی دیۀ جراحت اندک را، و از این مطلب به تحقق در می یابد که شریعت او همان صراط مستقیم و نزدیک ترین راه به سوی خدای تبارک و تعالی است.

فصل «در گذاشتن ریش و گرفتن شارب»
برای بندۀ مراقب سزاوار است که از این حکم عنایت حضرت باریتعالی را در حق بندگانش دریابد و ببیند که او راضی نشده که بندگانش بصورت دشمنانش باشند و این نهایت اعتناء مولی را نسبت ببنده میرساند و از طرف دیگر میبایست خطر مخالفت با این سید و آقای مهربان را درک کند که چگونه با مخالفت با او این مقام تکریم و تشریف و مهر و عطوفت را به ذلت و خواری و دشمنی و بغض، بدل می سازد و بگونه ای که شبیه ببندۀ مجرم شدن در صورت نیز از جملۀ محرمات است.
در حدیث قدسی آمده است که خدا بیکی از انبیاء خود خطاب فرمود که به مؤمنان بگوی لباس دشمنان مرا نپوشند و از آنچه دشمنان من میخورند نخورند و راهی که دشمنان من میروند نروند که اگر چنین کنند آنها هم جزء دشمنان من خواهند بود.
می گویم پس ای مسکین بنگر که سید و مولایت تو را بخود اختصاص داده و برای خود برگزیده و از دشمنانش جدا ساخته، و از تشبیه بآنها حتی در صورت و هیئت ظاهری تو را منزه ساخته، بعد تو اگر با این حکم او مخالفت کنی و از قبول این عنایت سر باز زنی، و به لباس دشمنانش در آئی و تشبه بآنها را اختیار نمائی عقل خودت در قبح و جسارت این مخالفت چگونه حکم میکند، آیا این کار جز اظهار عناد و دشمنی نسبت به آفریدگار چیز دیگری هست؟
تو همین رفتار را بالنسبه بملوک و بزرگان این دنیا در نظر آور و ببین که اگر سلطانی باشد که اطرافیان و سپاهیانش لباس مخصوصی داشته باشد و دشمن او هم لباس مخصوصی، بعد سلطان بیکی خلعتی عطا کند و بگوید این را بشکل لباس اطرافیان من برای خود لباسی تهیه کن و مبادا که بشکل لباس دشمنان من بدوزی، و او با این دستور مخالفت کند و خلعت سلطان را بشکل لباس دشمنان او بدوزد و در حضور سلطان آن لباس را بپوشد، عقلا این مخالفت را چگونه می بینند؟ آیا این را یک خطا می پندارند یا اینکه این عمل را اعلان دشمنی و طغیان بر علیه سلطان بحساب می آورند، پس بر حذر باش که در رابطه با ملک الملوک چنین رفتار کنی.
 سپاس شده توسط
سلام به همگی
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر: 
مغرب و عشا: 


فصل «در بیان عطر زدن»
در کافی از علی ابن إبراهیم از امام صادق علیه السّلام روایت شده که نماز کسیکه خود را خوشبو نموده از هفتاد نماز بدون بوی خوش افضل است و صدوق به اسناد خود از آن حضرت روایت نموده که خطاب به مفضل می فرماید: دو رکعت نماز فردی که خود را خوشبو نموده افضل است از هفتاد رکعت نماز کسیکه خود را خوشبو ننموده است، و در خصال این مطلب روایت شده است.
می گویم مبادا که فهم مثل این روایت برایت سنگین باشد، زیرا فضیلتی که برای بوی خوش بیان شده بخاطر شرافت عقل است زیرا عطر مغز را تقویت میکند و آن را از فساد حفظ می نماید و فساد مغز عقل را فاسد می سازد و عقل شریف ترین رکن حقیقت انسان و شریف ترین مراتب و مقامات او بلکه اشرف اجزاء عالم است، و جمیع خیرات منسوب باو است.
هم چنانکه تمام شرور منشأش جهل است، و لذا به هر چه که در تقویت عقل و دفع آفات از او مؤثر باشد تأکید و ترغیب زیادی شده است، از این گذشته «عطر» مثالی است برای تحلی و زینت که در مقابل تخلی و تصفیۀ از رذایل و زشتی ها قرار دارد، و همانگونه که از پلیدی ها و گناهان پاک گشتن نصف ایمان است تحلی و آراستن نیز نصف دیگر ایمان خواهد بود.
پس سزاوار است که عاقل از امثال این احکام بدرجۀ لطف خداوند و استحکام شریعت حضرت سید المرسلین پی ببرد، که آنها حتی این جزئیات را از اسباب تقویت عقل، که وسیلۀ کسب ایمان و توحید و کمال و سعادت است را مهمل نگذاشته و بیان داشته اند و پس از درک این حقیقت، از اهمال در احکام این عقل حیا کند، و این الطاف گرانبها را ضایع نسازد، و این نعمتهای بزرگ را کفران ننماید و نفس خود را که به کفران این نعمتها خو گرفته و با این عمل، خود را در معرض خذلان و نابودی قرار میدهد مخاطب ساخته و بگوید، ای جاهل، ای دشمن خویش، این سستی و تنبلی تا کی، و این اهمال و ضایع ساختن و خود را در معرض هلاکت و نابودی قرار دادن تا چند، آیا نمی بینی که خدای مهربان تو این همه لطف و محبت بتو دارد و برای تو شریعتی قرار داده که حتی این جزئیات را بیان داشته، و پیامبری فرستاده و کتابی نازل نموده، و برای حفظ و حراست این شریعت ملائکه ای قرار داده است، و در مقابل تحصیل خیرات پاداشهای فراوانی مقرر داشته و تو با اهمال، همۀ این ها را ضایع ساختی.
 سپاس شده توسط
سلام به همگی
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر: 
مغرب و عشا: 
 سپاس شده توسط
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر: 
مغرب و عشا: 
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
 سپاس شده توسط
صبـــــــــــــــح: 
ظهـــر و عصـر: 
 مغرب و عشا: 
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان