1394 اسفند 3، 0:00
شک نکن...
درست در لحظه آخر
در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان میشود
معجزه ای رخ میدهد
خدا از راه میرسد....
لطفا با احتیاط نا امید شوید , معجزه خبر نمیدهد ...
(1394 اسفند 2، 1:22)Hossain نوشته است: حسين/22دي/40روز خوب
اين روزا خيلي به سختي ميگذره،هميشه خسته و كوفته ام.كلي درس دارم،يه ذره هم وقت نميارم ولي خداروشكر پاكم:-)
(1394 اسفند 2، 8:28)نور ماه نوشته است: نور ماه / 1اسفند/ دو روز خوب
(1394 اسفند 2، 9:33)هادی... نوشته است: سلامسلام
مرسی از لطف و محبتت داداش متوسل عزیز
خدا یاور تک تک لحظه هات باشه
هادی/25 بهمن/7روز خوب
(1394 اسفند 2، 16:24)Memol نوشته است: سلام به همه اعضای این تاپیکو چه زیبا یک داستان مستند از اعتماد به خدا رو گفتین
شده تا حالا بخواین به یکی اعتماد کنین ولی ته دلتون بگین خب اگه نتیجه نداد چی؟
اگه اونم نتونست برام کاری کنه چی؟اگه اونم رهام کنه چی؟
اگه...
.
.
.
.
.
ولی همیشه میگن یه نفر تو دنیا هست که اگه بهش اعتماد کنی محاله نا امیدت کنه،محاله کارت رو راه نندازه، محاله نسبت به تو و خواسته ات بی اهمیت باشه.
میگن اون یه نفر قدرتمندترین و شنواترین وحکیم ترین وجود تو کل دنیاست.
میگن اون یه نفر خداست.
.
.
.
.
.
منم تا وقتی بهش اعتماد نکرده بودم کلی "اگه" تو ذهنم بود.کلی تردید داشتم.کلی اشفتگی، کلی بی قراری ،کلی بی ثباتی.
ولی یه روز تصمیم گرفتم با اعتماد به خودش برم جلو.برم به جنگ.اونم چه جنگی!جنگ با خودم...
گفتم خدایا من از خودت میخوام کمکم کنی اون کاری که باعث ناراحتیت از من میشه رو ترک کنم.این بار خودت پناهم باش.
گفتم یا امام حسین من از شما توی این ماه محرم میخوام بین من و خدام وساطت کنی تا منو ببخشه و کمکم کنه.هر بار خودم رفتم جواب نگرفتم.گفتم بیام رو بندازم پیش شما بلکه خدا بخاطر شما منو ببخشه.
گذشت تا الان...
الان اوضاع خیلی فرق کرده.خیلی بهتر از قبل شده.هرچند هنوزم جای بهتر شدن،بسیار فراوون داره؛اما جای شکرش باقیه حتی اگه این موفقیت خیلی کوچیک به نظر بیاد.
از اون روز تا خود همین امروز 90 روز گذشت.90 روزی که من فکر میکردم هیچ وقت نمیرسه! و تا همین جا و همین امروز بارها وسوسه شدم از طرف خودم! ولی هر بار لطف خدا بود که شامل حالم میشد تا از این وسوسه ها چه درونی چه بیرونی دور باشم.
و خدا رو شکر میکنم بابت تمام امدادهای اشکارا و غیبی اش.
امیدوارم این روزای خوب برای ههمون ادامه دار باشه و توکل مون به خدا رو هیچ وقت از دست ندیم...
ممول/2 آذر/90 روز خوب
یا حق
(1394 اسفند 2، 23:43)مریـم نوشته است: سلامسلام
مریم/26 آذر/67 روز خوب.
(1394 اسفند 3، 0:00)sin-sin نوشته است: sin-sin ا / 23 شهریور 94 / روز خوب: 161خدا رو شکر که شما رو در میان ما قرار داد ، خیلی مراقب پاکیتون باشید که باعث امید ماست
(1394 اسفند 3، 1:02)عطر رهایی نوشته است: عطر رهایی / 12 آبان 94 / 111 روز خوب
(1394 اسفند 3، 4:48)انگیزه پاکی نوشته است: انگیزه پاکی/۱۳ آذر/۸۱ روز خوب
(1394 اسفند 3، 11:38)101 نوشته است: 101سلاااااااااااااام
5 دی
59 روز
(1394 اسفند 3، 16:00)عاشق اباالفضل نوشته است: عاشق اباالفضل/3دی/62روز خوب
(1394 اسفند 3، 16:31)عبد الله نوشته است: ۵۱روز خوبسلام
یک دهه دیگه خدایا شکرت
خدای صورتها و تناسب خدای گلها و ماهیها کمکم کن
خ.ا و چ.چ مساوی با جهنم
(1394 اسفند 3، 18:59)sheydaei نوشته است: اومدم ستارمو بگیرمو برم
شیدایی/۳آبان/۱۲۰ روز خوب
(1394 اسفند 3، 20:00)vojdan bidar نوشته است: ابلیس و مرد عابد
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: «دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت…
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: «کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»
وجدان بیدار / 1 اسفند / سومین روز خوب
(1394 اسفند 3، 20:20)Deril نوشته است: دریل/ 2 اسفند/ 1 روز خوبسلام داداش