خدا رو شاکرم که به روز چهلم رسیدم.. بله هر روز رکوردی رو میشکنم و جلو میرم.. تصمیمی که چهل روز پیش گرفتم درست بود باید این دفعه جدی تر از قبل به این مسئله فکر می کردم.. پاکی های قدیمی تو نا هشیاری میگذشت یعنی ممکن بود ده روز پاک باشم ولی ممکن بود پنج روزش اصلا تو فکر پاکی نبودم.. اون پاکی ارزش نداره چون اصلا تو موقعیت اشتباه نبودم و به پاک بودنم آگاهی نداشتم.. این پاکی با ارزشه که هر روزش رو با پوست و گوشتم احساس کردم.. هر روزش فهمیدم و درک کردم که چرا پاکم و چرا باید پاک بمونم.. پنجاه روز؟.. چرا که نه.. با تمام قدرت...
Sure I’ve lost a couple of battles over the years but the second I give up the fight is the second I lose the war
امروز به 41 روز که رسیدم دیدم چقدر انگیزه هام کم شده..همه ی قله های فتح نشده ی این یکی دو سال اخیر رو فتح کردم... دیدم رکوردهام رو زدم... یه لحظه احساس کردم چقدر خالی شدم..احساس کردم به هر چی میخواستم رسیدم و انگیزه ی خاصی برای ادامه ندارم و هر وفت پیش اومد و دلم خواست میتونم برم سراغ پ.و.ر.ن..احساس کردم دیگه چقدر مسخره است هر شب اومدن اینجا و نوشتن از حال روزانه ام...تو همین اثنا بودم که پست های امروز آرمین رو خوندم...عالی.. دوباره انگیزه ام ده برابر شد..دیدم مسئله چهل روز یا پنجاه روز پاکی نیست.. مسئله اینه که هر بار که برم سمت این لامصب از خودم دور میشم..از فلسفه ی زندگی خودم دور میشم..از اونی که زیر پروفایلم نوشتم...زنده ام که آزاد باشم..
Sure I’ve lost a couple of battles over the years but the second I give up the fight is the second I lose the war
امروز روز سختی بود واسم. کلی فکر و مشکلات دارم ک فعلا واسه حلش کاری از دستم برنمیاد و همش دنبال یه راهی هستم ک ذهنم رو آزاد کنم. ولی حواسم هست ک اون راه مزخرف سطحی قرار نیس چیزی رو درست کنه و فقط به مشکلاتم اضافه میکنه. در اولین فرصت باید افکارم رو طبقه بندی کنم و از این آشفتگی دربیام ک کار دست خودم ندم.
...You were there for me when no one else was
یه روز میاد که همه چی درست میشه یا درست میشه یا تموم میشه مگه نه؟