امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نقل قول: ۴) بی توجهی به امر مثبت

با بی ارزش شمردن تجربه های مثبت، اصرار بر مهم نبودن آن ها دارید. کارهای خوب خود را بی اهمیت می خوانید، می گویید که هر کسی می تواند این کار را انجام دهد. بی توجهی به امر مثبت شادی زندگی را می گیرد و شما را به احساس ناشایسته بودن سوق می دهد.
سلام

یه استادی ۲ تا نکته می‌گفت که فکر میکنم به بحث ما میخوره: 
۱. من ضعیفم و ناتوان، یه واقعیته، باید ضعف هام رو بپذیرم، بدونم که کجای زندگی هستم، هرچند که واقعیت تلخ باشه، منی که به عنوان مثال مرتب کردن پتوی اتاقم هر روز کار نشدنیه، چطور انتظار دارم که تا ماه بعد یه سبک زندگی عالی درست کنم برا خودم، هر روز ۶ صبح بلند بشم، ورزش کنم و...

نقل قول: نمیدونم اگه بخوام واقعا در نظرشون بگیرم و بهشون راضی بشم چطور میتونم انگیزه برای ادامه پیدا کنم ؟ و اینکه مغرور نشم و دست از تلاش برندارم ؟

۲.پتانسیل من خیلی زیاده، خیلی. بدونم و به این باور برسم که میتونم به طرز فوق‌العاده ای پیشرفت کنم، من اشرف مخلوقاتم، درون من قدرت بی اندازه ای نهفته هست.

اگه جایگاه خودمون رو بدونیم، با پیشرفت و کار مثبت خوشحال میشیم و اگه پتانسیل خودمون رو بشناسیم، دست از تلاش نمیکشیم.
(1402 ارديبهشت 15، 23:21)silent scream نوشته است: من که ایده‌ای ندارم؛ اگه داشتم قطعا به خودم کمک می‌کردم و‌خودمو از این احساس نجات می‌دادم. Khansariha (56)

(1402 ارديبهشت 15، 23:38)محسنین نوشته است: من هم نمیدونم راستش. 
شاید باید با همون روش تربیت ذهن مجددا از نو نگاه رو به تدریج تغییر داد  .‌

ولی بازم گنگه . چون به نوعی خودم به ذهنم آموختم که اینطوری باشه انگار  Hanghead
 
خب راه هایی هست که در ادامه بهتون میگم. 
خود کتاب هم راه به خصوصی رو پیشنهاد کرده که در آخر ده مورد خطای شناختی به اون ها می پردازیم.

(1402 ارديبهشت 16، 0:17)^علی^ نوشته است: سلام
یه استادی ۲ تا نکته می‌گفت که فکر میکنم به بحث ما میخوره: 
۱. من ضعیفم و ناتوان، یه واقعیته، باید ضعف هام رو بپذیرم، بدونم که کجای زندگی هستم، هرچند که واقعیت تلخ باشه، منی که به عنوان مثال مرتب کردن پتوی اتاقم هر روز کار نشدنیه، چطور انتظار دارم که تا ماه بعد یه سبک زندگی عالی درست کنم برا خودم، هر روز ۶ صبح بلند بشم، ورزش کنم و...

نقل قول: نمیدونم اگه بخوام واقعا در نظرشون بگیرم و بهشون راضی بشم چطور میتونم انگیزه برای ادامه پیدا کنم ؟ و اینکه مغرور نشم و دست از تلاش برندارم ؟

۲.پتانسیل من خیلی زیاده، خیلی. بدونم و به این باور برسم که میتونم به طرز فوق‌العاده ای پیشرفت کنم، من اشرف مخلوقاتم، درون من قدرت بی اندازه ای نهفته هست.

اگه جایگاه خودمون رو بدونیم، با پیشرفت و کار مثبت خوشحال میشیم و اگه پتانسیل خودمون رو بشناسیم، دست از تلاش نمیکشیم.


خیلی خوبه آفرین، 
برای حرکت لازمه واقع گرا باشیم. محلی که الان هستیم رو به رسمیت بشناسیم و بر اساس اون قدم های بعد رو بچینیم. تو هوا سیر نکنیم.

و دومین نکته، یادآوری این نکته، خیلی خوب بود که
من ارزشمندم. همه آدم ها، هر آدمی ارزشمنده.
این رو میتونم به روش های مختلف بفهمم.

یکیش ارزش و جایگاهیه که خدا به ما داده. ما میتونیم انتخاب کنیم. میتونیم فکر کنیم و بعد با خلاقیت و روش ویژه خودمون مشکلات رو حل کنیم. میتونیم کسی باشیم که هیچ کس نتونسته باشه. بقیه موجودات چی؟ 
حتی فرشته ها. اون ها همیشه یکی لنگه دیگری بودند مگر تعداد بسیار بسیار معدودی. 53258zu2qvp1d9v
 آدم‌هان که متنوعن و سبک های مختلف خلق و اختراع کردن.
ما میتونیم با اراده مون از جایی به بعد مسیرمون رو عوض کنیم، همینطور که دیگران مسیر تاریخ رو در اندازه های کوچک و بزرگ عوض کردند. این خیلی توانایی بزرگیه. فکرش رو بکنید! کسی که دکمه رو اختراع کرد هیچ جا اسمش نیست ولی کار خودشو کرده!




بچه ها
اندیشمندی که اسمش یادم رفته میگه:
ذهن توانایی آغاز کردن داره. 
ما میتونیم یک مسیر جدید رو شروع کنیم. 
برای شروع، همیشه فکر می کردیم من به اندازه کافی خوب نیستم، چون همش گند می زنم، دوستم ندارند و.... .
 حالا از این به بعد هر بار که این فکر به ذهنتون رسید به خودتون بگید نه همچین معلوم هم نیست! باهاش شوخی کنید. تردید ایجاد کنید در این اعتقاد راسخ. به یاد کسانی بیفتید که هم سن شما بودن یا حتی بزرگتر از شما زندگی بدی داشتن اما تلاش کردن و تغییرش دادن خدا هم تو این راه کمکشون کرده.

ما یاد خواهیم گرفت که 
چطور مسیر تکراری ذهنمون رو عوض کنیم.

اولین قدم (امروز میگم) همین کاریه که اگر اینجایید انجام دادید. 

آگاهی 

وقتی خطا ها رو دنبال کردید تا اینجا(و ایشالا تا آخر لیست ده تایی دنبال خواهید کرد) یعنی خطاهای شناختی رو شناختید و بهش آگاهی دارید.
 می دونید که این طرز فکر غلطه. تا ندونیم غلطه نه تنها تغییرش نمی دیم بلکه ازش دفاع می کنیم! میگیم آره که بخاطر یه پرنده که خورده به شیشه ماشینم، روزم خراب شده! (خطای فیلتر ذهنی)

آگاهی دومی که لازمه داشته باشیم اینه که بدونیم:

«طرز فکر ماست که باعث احساسات منفی و روحیه منفی در ما میشه.»

پس حال ما خوب نمیشه تا وقتی که جور دیگه ای به مسئله نگاه نکنیم و درکمون رو نسبت به اون عوض نکنیم!


در مرحله بعد 
باید بدونیم چرا این مکانیسم غلط در ما اثر می کنه. 
چرا کمالگراییم؟ چرا کارهای مثبتمون رو نمی‌تونیم ببینیم؟
چرا تا یک اتفاقی میفته تعمیم میدیم میگیم «من همیشه...» «من هیچ وقت...»

اینو به من جواب بدید. 
چرا فکر می کنید این هایی که گفتیم درباره تون اتفاق میفته؟ 


بعد که دلیلش رو فهمیدیم دیگه باورمون به بی ارزشی مون سست شده دیگه، کم کم باور می کنیم میشه کارهایی کرد بعد راهکارها رو میگم.

به خاطر این که اثر مطلب کم نشه یک جا نمی‌گم. هر بار یکم میگم. خوبه این روال؟
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
اگه با ارزشمندی خودتون هنوز چالش دارید بگید تا باز هم دلیل بیارم که ما یک یکمون ارزشمندیم با رفرنس به کتاب. 4chsmu1
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
نقل قول: به خاطر این که اثر مطلب کم نشه یک جا نمی‌گم. هر بار یکم میگم. خوبه این روال؟

عالیه‌ 53258zu2qvp1d9v

نقل قول: چرا فکر می کنید این هایی که گفتیم درباره تون اتفاق میفته؟ 

شاید به خاطر طرز فکری باشه که از بچگی بهمون یاد دادن.. تفکر صفروصدی اطرافیانمون روی ماهم تاثیرگذاشته.. توی بیان نقاط منفی که‌مشخصه ولی توی بیان نقاط مثبت هم برای من اثر منفی داشت.. اینکه وقتی هنوز خردسالی؛ بهت بگن تو همیشه عالی هستی، در آینده اگر اتفاقی پیش بیاد که پی ببری توی موردی به اندازه کافی خوب نیستی ، همه ویژگی‌های خوبتو زیر سوال می‌بری و میگی من کلا بدم و من افتضاحم.. Khansariha (56)
چیزی که من‌تجربش کردم این بود که از بچگی میگفتن تو خیلی بااستعدادی و همه مطالب و زود دریافت می‌کنی، وقتی مباحث کتاب گسترده شد و نیاز بود مطالب و چند بار بخونم تا کامل یاد بگیرم، این خیلی حالم و بد می‌کرد.. هنوزم انتظار دارم با خوندن یک‌بار سخت‌ترین مبحث فیزیک بهش کاملا مسلط بشم و اگه این اتفاق رخ نده؛ به خودم میگم من بی‌استعدادم و به اندازه کافی باهوش نیستم و کافی نیستم و .. Khansariha (56) و خب حس خیلی بدیه.
.
.
.
نقل قول: چیزی که من‌تجربش کردم این بود که از بچگی میگفتن تو خیلی بااستعدادی و همه مطالب و زود دریافت می‌کنی، وقتی مباحث کتاب گسترده شد


دقیقا همینه حرف من .

متاسفانه من مشکلی با احساس ارزشمند بودن ندارم  راستش ، انقد خانواده و اطرافیان همیشه از بچگی برتر بودن رو القا کردن که همیشه حس میکنم کم تر از اون ارزش واقعی و القایی هستم . 
ریشه مشکل من همینه .

پس باید تعریف ارزشمندیم رو تغییر بدم  53258zu2qvp1d9v
و واقع گراییم رو بیشتر کنم  49-2

عارفه خانم ممنون از مطالب مفیدتون  Thankyou

واقعا انگیزه گرفتم برای سلامت روان و افکارم دوباره دست به کار بشم  Khansariha (69)
خواهش می کنم  مایه خوشحالی منه 49-2

نقل قول: [b]انقد خانواده و اطرافیان همیشه از بچگی برتر بودن رو القا کردن که همیشه حس میکنم کم تر از اون ارزش واقعی و القایی هستم .
...
پس 
باید تعریف ارزشمندیم رو تغییر بدم  [/b]
[تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]

تو گروه خانم ها می گفتم،
این رو هم بپذیریم که ما در خیلی چیزها آدم های معمولی هستیم. و این اشکالی نداره.

لازم نیست نابغه باشیم تا به خودمون افتخار کنیم. به موفقیت های معمولی هم میشه افتخار کرد.
ما بدون نابغه بودن هم دوست داشتنی هستیم.

کاری نداشته باشید فضای مسموم این روزا چی رو و کی رو ارزشمند جلوه میده و پدر و مادرا چی می خوان. ما همه ارزشمندیم بدون حتی یک دستاورد. 
چون ما به خاطر دستاوردهانون نیست که ارزشمندیم. ارزشمندی ما به ذات ماست.

شما یک بچه رو تصور کنید. بچه کوچیک. آدما بچه کوچیک رو دوست دارند مگر عده محدودی به دلایلی حالا.
برای چی دوسش داریم؟ برای خودش. اون بچه گریه می کنه کثیف کاری می کنه اما دوست داشتنیه. اگه پدر و مادرشم نخوانش خیلی ها هستن که می خوانش. اگه حرفم نزنه، شیرین کاری هم نکنه بازم دوست داشتنیه.

حالا ما چه فرقی داریم با اون؟ ما فقط بمباران شدیم با حرف های منفی و باورشون کردیم.‌ که تو خوب نیستی، تو بدی، تو بی ارزشی و...
 اما آیا این حرف ها در اصل ارزشمندی اون آدم تفاوتی ایجاد می کنه؟ نه اون در ذات ارزشمنده. حتی اگه دستاوردی نداشته باشه. (این اون استدلال دوم بود مبنی بر ارزشمند بودن ما از کتاب من خوبم تو خوبی)
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
(1402 ارديبهشت 17، 0:38)عارفه نوشته است: خواهش می کنم  مایه خوشحالی منه 49-2

نقل قول: [b]انقد خانواده و اطرافیان همیشه از بچگی برتر بودن رو القا کردن که همیشه حس میکنم کم تر از اون ارزش واقعی و القایی هستم .
...
پس 
باید تعریف ارزشمندیم رو تغییر بدم  [/b]
[تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]

تو گروه خانم ها می گفتم،
این رو هم بپذیریم که ما در خیلی چیزها آدم های معمولی هستیم. و این اشکالی نداره.

لازم نیست نابغه باشیم تا به خودمون افتخار کنیم. به موفقیت های معمولی هم میشه افتخار کرد.
ما بدون نابغه بودن هم دوست داشتنی هستیم.

کاری نداشته باشید فضای مسموم این روزا چی رو و کی رو ارزشمند جلوه میده و پدر و مادرا چی می خوان. ما همه ارزشمندیم بدون حتی یک دستاورد. 
چون ما به خاطر دستاوردهانون نیست که ارزشمندیم. ارزشمندی ما به ذات ماست.

شما یک بچه رو تصور کنید. بچه کوچیک. آدما بچه کوچیک رو دوست دارند مگر عده محدودی به دلایلی حالا.
برای چی دوسش داریم؟ برای خودش. اون بچه گریه می کنه کثیف کاری می کنه اما دوست داشتنیه. اگه پدر و مادرشم نخوانش خیلی ها هستن که می خوانش. اگه حرفم نزنه، شیرین کاری هم نکنه بازم دوست داشتنیه.

حالا ما چه فرقی داریم با اون؟ ما فقط بمباران شدیم با حرف های منفی و باورشون کردیم.‌ که تو خوب نیستی، تو بدی، تو بی ارزشی و...
 اما آیا این حرف ها در اصل ارزشمندی اون آدم تفاوتی ایجاد می کنه؟ نه اون در ذات ارزشمنده. حتی اگه دستاوردی نداشته باشه. (این اون استدلال دوم بود مبنی بر ارزشمند بودن ما از کتاب من خوبم تو خوبی)
به نظرم بهترین تعریف ارزشمندی انسان، میزان تلاش یه انسانه، شاید بشه گفت تلاش در مسیر درسته که ارزش به آدم میده، در واقع وقتی میگیم ما آدما به خودی خود ارزشمندیم به خاطر اینه که توانایی تلاش کردن رو داریم

این نکته هم که اشاره کردید خیلی مهمه، اینکه بدونیم دستاوردهای ما ملاک کاملی برای نشون دادن ارزش ما نیست، البته می‌تونه یه نشانه باشه

اما فکر میکنم این اشتباهه که وقتی احساس خوبی نسبت به خودمون نداریم، به خودمون بگیم همینی هم که هستم خیلی خوبه و مشکل فقط طرز فکر منه، قطعاً خطاهای شناختی وجود دارن و داریم اونا رو بررسی میکنیم و باید رفعشون کنیم، ولی احتمال زیاد مشکلی تو رفتارمون هست که باید تلاش کنیم و درستش کنیم، چیزی هست که میتونیم توش پیشرفت داشته باشیم، و با یه مقدار تمرکز و تفکر پیداش میکنیم

من یه مشکلی که دارم اینه که تشخیص بدم این پتانسیل و استعدادم چه حدی داره، تصمیم به کاری میگیرم و تو مسیر شک میکنم که آیا آیا مسیر درستی اومدم؟ نکنه که استعداد و شرایط کافی برای موفقیت تو این مسیر رو نداشته باشم؟ نکنه که در نهایت موفق نشم ، نکنه که از اول هم بیش از حد خوشبین بودم. از یه طرف میدونم ارزش به تلاشه، اما در عمل میترسم که تلاش کنم و به نتیجه نرسم
نقل قول: به نظرم بهترین تعریف ارزشمندی انسان، میزان تلاش یه انسانه، شاید بشه گفت تلاش در مسیر درسته که ارزش به آدم میده، در واقع وقتی میگیم ما آدما به خودی خود ارزشمندیم به خاطر اینه که توانایی تلاش کردن رو داریم

تعبیر خوبیه. چون توان تلاش کردن داریم. daghighan

این نکته هم که اشاره کردید خیلی مهمه، اینکه بدونیم دستاوردهای ما ملاک کاملی برای نشون دادن ارزش ما نیست، البته می‌تونه یه نشانه باشه

اما فکر میکنم این اشتباهه که وقتی احساس خوبی نسبت به خودمون نداریم، به خودمون بگیم همینی هم که هستم خیلی خوبه و مشکل فقط طرز فکر منه، قطعاً خطاهای شناختی وجود دارن و داریم اونا رو بررسی میکنیم و باید رفعشون کنیم، ولی احتمال زیاد مشکلی تو رفتارمون هست که باید تلاش کنیم و درستش کنیم، چیزی هست که میتونیم توش پیشرفت داشته باشیم، و با یه مقدار تمرکز و تفکر پیداش میکنیم

می دونید، آدما سه دسته ن. یک دسته خود کم بینن یک دسته خودشون رو خیلی دست بالا می گیرن یک دسته هم خب قدر و اندازه خودشون رو همون‌طور که هست پذیرفتن.
این استدلالی که من آوردم برای گروهی که اغلب با خود کم بینی مشکل دارن خوبه. 53258zu2qvp1d9v
این که شما میگید درسته و افرادی که خودشون رو خیلی قبول دارن باید بهش توجه کنند.
البته آدم ممکنه هر دو رو با هم داشته باشه‌‌. مثلا تو مدرسه خودبالا بین باشه تو فامیل برعکس.


من یه مشکلی که دارم اینه که تشخیص بدم این پتانسیل و استعدادم چه حدی داره، تصمیم به کاری میگیرم و تو مسیر شک میکنم که آیا آیا مسیر درستی اومدم؟ نکنه که استعداد و شرایط کافی برای موفقیت تو این مسیر رو نداشته باشم؟ نکنه که در نهایت موفق نشم ، نکنه که از اول هم بیش از حد خوشبین بودم. از یه طرف میدونم ارزش به تلاشه، اما در عمل میترسم که تلاش کنم و به نتیجه نرسم
 تا حدی آدم می‌تونه شناخت به دست بیاره
اما صد درصدیش فقط وقتی توی خود کار قرار گرفت مشخص میشه.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
 سپاس شده توسط
(1402 ارديبهشت 22، 16:28)عارفه نوشته است: ۵) نتیجه گیری شتابزده
بی آنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد نتیجه گیری شتابزده می کنید.

ذهن خوانی: بدون بررسی کافی نتیجه می گیرید که کسی در برخورد با شما واکنش منفی نشان می دهد.

پیشگویی: پیش بینی می کنید که اوضاع بر خلاف میل شما در جریان خواهد بود. بدون هرگونه بررسی می گویید «آبرویم خواهد رفت.» «از عهده انجام این کار بر نخواهم آمد» و اگر افسرده باشید ممکن است به خود بگویید: «هرگز بهبود نخواهم یافت.»


اینجا نظراتتون رو بگین 53


همین که می نوشتم به این فکر می کردم در بازه ای از زندگیم چقدر تکرار شده...
برای شما چطوره؟ این روزا، یا قبلاً پیش میومده؟
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
من  این مورد ذهن خوانی رو داشتم، اینکه اگه فلان حرف رو بزنم بی فایدست یا واکنش طرف مقابل فلان چیزه، درصورتی که باید به خودم میگفتم خب تهششش فک کن واکنشش خوب نیست عوضش تو حرفتو زدی 53258zu2qvp1d9v
ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا/ مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
#حافظ❤

سلام  303


بله من هم خیلی داشتم و دارم  Hanghead
نقل قول: برای شما چطوره؟ این روزا، یا قبلاً پیش میومده؟
بله من هم داشتم Hanghead

ای کاش راه کار کنترلشو میدونسم 53258zu2qvp1d9v
هر روز نشونه هاش رو برامون میفرسته،
کافیه یکم دقت کنی...
و من با تموم نشونه هایی که برام میفرستی،
ازت میخوام که کمکم کنی بهترین تصمیم های زمان حال رو بگیرم، هوامو داشته باشی.
خدای بزرگم

کارگاه گروه های ترک            گروه سرو
برنامه ریزی روزانه                کارگاه مذهبی
قرار عاشقی                         روزانه های قرآنی
کنترل نگاه وذهن                 ورزش
درسیجات                            مکتبخونه
شبانه روزی
دم دستی ترین استراتژی یا حداقلی ترین تلاش اینه که
حالا که آگاه شدیم غلطه سعی کنیم تا جای ممکن جلوی تکرارش رو بگیریم. 53258zu2qvp1d9v

از این به بعد موقع این نتیجه گیری های زودهنگام،
اون لحظه که داریم این فکرها رو می کنیم و پیش بینی سر هم می کنیم به خودمون نهیب بزنیم:

«آهای، استپ! یه لحظه صبر کن! شاید این پیش بینی غلط باشه!»

«از کجا میگی؟! استدلالت چیه؟!»

«بیا یکم بیشتر بررسی کنیم.»

«از کجا معلوم ...؟!»

این جمله ها میتونن الهام بخش باشن، میتونن آغازگر یک عادت سازی و خرده عادتش باشن. مگه عادت خوب فقط به موقع بیدار شدنه؟  53258zu2qvp1d9v


همچنین
 اگر بتونیم موقع گرفتن تصمیم کمی تردید در دل خودمون بندازیم و محکم نگیم «من می دونم فلان میشه» یک قدم پیشرفت کردیم.  varzesh
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
نقل قول: همه چیز را سفید یا سیاه می بینید.
هر چیز کمتر از کامل برای شما یک شکست بی چون و چراست.

زنی که رژیم لاغری گرفته بود پس از خوردن یک قاشق بستنی گفت: « برنامه لاغری من دود شد و به هوا رفت.» با این طرز تلقی به قدری ناراحت شد که یک ظرف بزرگ بستنی را تا به آخر نوش جان کرد.

بچه ها من امروز بدجور دچار این خطا شدم Khansariha (116)
بدجور 
صبح نتونستم سحرخیز باشم و حرصم گرفت کلا نرفتم بیرون دنبال کارام
تمام روزم تلف شد.
خیلی فکر کردم چطور می شد تو دام تله این فکرها نمی افتادم.  53258zu2qvp1d9v

به نظرم وقتی دچار خطای همه یا هیچ میشیم خیلی موثره بتونیم عینک احساسی دیدن وقایع رو کنار بذاریم.

اگه بتونیم ریلکس باشیم و بگیم 
«خب حالا این قدرش رو از دست دادم، بقیه ش هست، در دسترسه، شدنیه، الان دست به کار شم به دستش بیارم»

ولی،
فقط وقتی میشه که
کلید احساسات (خودخوری، حرص خوردن، ناراحت شدن، غصه خوردن و...) رو خاموش کنیم و به انجام کار درست فکر کنیم.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
سلام

‌کتاب بی حد و مرز رو که این روزا میخونم راجب این موضوع صحبت کرده و راه حلی که داده اینه

اول شناسایی ذهنیت اشتباه : مثلا من فکر میکنم اگه مقاله بنویسم خوب از آب در نمیاد و بقیه مسخرم میکنن میگن این چیه نوشتی

دوم  بررسی  : یه بررسی میکنم ببینم آیا همیشه همینطور بوده؟ تو گذشته من چند بار مطلب یا مقاله نوشتم ولی مورد تحسین قرار گرفتم . حالا گاهی ممکنه خیلی موفق عمل نکرده باشم ولی همیشه اینطور نبوده  و خیلی وقت ها موفق عمل کردم.

سوم ایجاد ذهنیت جدید : پس من میدونم اگه مقاله بنویسم تا درصد  زیادی  موفق عمل می کنم و کار خوبی ارائه میدم. و اگرم ایراد جزئی داشته باشه مقالم این طبیعیه و برای هر کسی ممکنه پیش بیاد. 

این صدا که مدام بهمون میگه تو نمیتونی و نمیشه  همون منتقد درونه
این منتقد درون رو باید از  شخصیت اصلیمون جدا بدونیم.
یه پبشنهاد جالبی که داشت این بود که برای این منتقد درون یه شخصیت کارتونی و مضحک در نظر بگیرین ، مسخرش کنید ، براش پشت چشم نازک کنید  و حرفاشو باور نکنید.


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان