1390 مهر 10، 20:26
کار ما صبر و احترام است ...
تنها راه رهایی مان ابراز عشق به اوست
عاشق خدا باشیم تا شیطان عاشق ما نباشد
عاشق خدا باشیم تا شیطان عاشق ما نباشد
(1390 مهر 9، 20:11)chakavak نوشته است: نه داداش تاثیری نداشت اگه طالع خرداد را خونده باشی میفهمین چی میگم هردوشون متولد خردادن مشاور هم کاری از دستش بر نیومد
(1390 شهريور 18، 13:28)m71 نوشته است: سلام. من از پدرم نفرت دارم. .... . احساس من نسبت بهش تنفره. به طور کلی مجموعه رفتارهای ایشان بسیار بسیار من رو عصبانی میکنه. و شاید به این دلیل باشه که دیگران رو نمی بینه و فقط خودش رو می بینه. طوری که انگار همه باید با اون خودشون رو تطبیق بدن.. فقط از دیگران انتظار اصلاح رفتار داره و خودش هیچ گونه تغییری حاضر نیست داشته باشه......
در زیر فقط یکی از اونها رو مثال میزنم: انگار برای حرف زدن و نصیحت خلق شده.
فرقی هم نمیکنه کجا و با کی. حتی تو مهمونی هم که میریم بعضی وقتها من تمام وقت باید صدای ایشون رو تحمل کنم.
اصلا کاری هم نداره که مخاطبش اون موضوع براش جالب هست یانه. فقط حرف میزنه و نصیحت..
با من همیشه در جدل هست.
و بحثهاش هم کاملا بچگانه س.
....به من فرصت حرف زدن نمیده چه رسد به اینکه بخواد روی حرفام فکر بکنه.. علاوه بر این که فکر میکنه همیشه نظر خودش درسته و برای نظر دیگران احترام قائل نیست، ...... و اگر شما بحث رو ادامه بدید تا فردا صبح هم دست بردار نیست!.. بحثهاش بچگانه ، غیرمنطقی ، توئم با حربه هایی چون مظلوم نمایی و بازگشت به گذشته هست
....این همونطور که گفتم یک مورد از رفتارهای بد ایشان بود که البته بسیار مهم هم بود همین مورد به تنهایی مشکلات و استرسهای بی شماری رو بر من وارد کرده،
.....
من هم الان چون به ستوه اومدم دارم این پست رو مینویسم. بنظرتون من باید چه کار کنم؟
(1390 مهر 10، 20:26)m.amin نوشته است: دوستان گلم خدا خودش بهترین قاضی است ... کار ما صبر و احترام است ...
(1390 فروردين 23، 21:51)davoodgt نوشته است: سلام بر شما همسفر گرامی الی ..... . در مورد پست قبلیت باید بگم که این مشکل تنها شما نیست . اغلب که دیدم دخترا با مامانشون و پسرا با پدرشون این مشکلات را دارن.
خود من هم زمانی با پدرم. معمولا پدر و مادر های کمی هستند که کوتاه بیان و تغییر رفتار بدن و اکثرا انها تغییر ناپذیرند .
بیشترین تغییر را بهتره فرزند ایجاد کنه . به نظر من هم بهتره بیشتر کوتاه بیای و شیوه ای در پیش بگیری که روابطتون بهتر بشه .
بدترین چیز برای پدرو مادر این هست که نادیده گرفته بشن
و بهشون بی احترامی بشه. این حس که احساس ناتوانی کنن. سعی کن طوری رفتار کنی که این خلا براشون به وچود نیاد و مطمئنا بعد مدتی انها هم رفتار متعادل تری با تو خواهند داشت.
کارهای زیادی میشه کرد مثلا وقتی درس می خونی گاهی به مادرت بگو بیاد اتاقت و باهاش حرف بزن و به حرفهای اون هم گوش کن بدون اینکه احساس کنی مورد سرزنش و تقصیری. به نظر من به یه مشاور خبره که مادر هم باشه مراجعه کن. خیلی می تونه موثر باشه برات
نقل قول: یه اشتباه دیگه که بعضیا از جمله خود من یه زمانی مرتکب می شدم این بود که کلا سعی کردم ارتباطم رو باهاشون کم کنم. اینم اشتباهه.درسته اما پس چطوری میشه اعتراضمون رو نشون بدیم؟
با خیال راحت با پدرومادر رابطه داشته باشین تا همه چیز اتوماتیک درست بشه. اگه ما فرزند خوبی بشیم اون موقع میتونیم انتظار داشته باشیم اونا هم والدین خوبی باشن.
نقل قول: دوستان گلم خدا خودش بهترین قاضی است ...
کار ما صبر و احترام است ...
(1390 مهر 10، 14:41)Hadi نوشته است: قبول ندارم که میگی فضای صحبت نیست. اینکه شروع کنی به حر زدن با مامانو بابات چه فضایی مگه می خواد؟!!! خداییش اگه بگم من چند باری مامانو بابامو نصیجت کردم باور نمی کنید!! مثلا صریحا گفتم که اینجوری باهام برخورد نکنید!! موردی بادم نیست الان بخوام بگم ولی ریاد بوده فکر کنم . البته قبول دارم که خیلی ها شو قبول نمی کنند و عوض نمی شن ولی می تونید حداقل بیان کنید تو یه جو دوستانه
(1390 مهر 13، 22:21)سلام نوشته است: m71 مثل اینکه می خوای مساله رو به شکل منطقی حل کنی اما مطمئن باش نمیشه.خب جایی که از نظر روحی به مشکل خوردیم چی. دوباره چشممون رو باز کنیم و منطقی بشیم؟
همه چیز با منطق درست نمی شه. بعضی وقتا باید چشممون و به بعضی چیزا ببندیم هرچند بدونیم حق با ماست اما نه تا حدی که از نظر روحی به مشکل بر بخوریم.
نقل قول: نظرت درباره حرفای داوود جی تی چیه؟منظورتون پست 122 هست؟
(1391 تير 8، 10:53)Amirhossein18 نوشته است: یعنی فک نکنم هیچ کسی تو دنیا بتونه مثل مادرم رو اعصابم رژه بره !