1399 اسفند 19، 1:41
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1399 اسفند 19، 23:48
عارفه/۳۴ روز
۱۰۱سوال../مرور
مال دیروزه البته یادم رفت بگم
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1399 اسفند 21، 0:41
سرباز اقا /7 روز دوستی با کتاب
فعالیت گروه استوا
در ارزوی شهادت، برایم دعا کنید..
بهترین دعا برای بهترین دوست به قول سردار شهادت است
هرگز از اهدافتون دست نکشید
هرگز در برابر شیطان و دار و دستش کم نیارید
ارزش اهداف شما بیشتر از تنبلی و کاهلی است
انجمن شبانه روزی
گروه استوا کنترل ذهن و نگاه
خوش امد گویی به تازه وارد ها
برنامه ریزی درسیجات
اورژانس
قرار عاشقی (نماز اول وقت )
بهترین دعا برای بهترین دوست به قول سردار شهادت است
هرگز از اهدافتون دست نکشید
هرگز در برابر شیطان و دار و دستش کم نیارید
ارزش اهداف شما بیشتر از تنبلی و کاهلی است
انجمن شبانه روزی
گروه استوا کنترل ذهن و نگاه
خوش امد گویی به تازه وارد ها
برنامه ریزی درسیجات
اورژانس
قرار عاشقی (نماز اول وقت )
سپاس شده توسط
1399 اسفند 21، 7:33
کتاب هدف زندگی
کتاب برنامه ریزی با روش بولت ژورنال
کتاب رو تازه شروع کردم
برای خوندن این کتاب ها باید یه دفترچه یادداشت کنار ادم باشه و از هر بخش مطلب جمعبندی کنه و بنویسه
بریم ببینیم چطور خواهد بود
ارمیا تمام شد
پ.ن:میگم نمیشه دونه دونه روز ها رو اعلام وضعیت بدم؟
نقل قول: مروز کتاب دفتر خاطرات فضه رو تموم کردمکتابش کتاب معتبری از نظر سند و روایت بود؟
فضه، شاهدخت هندی که اسیر شد و به حبشه منتقل شد، بعد از اونم به مدینه؛ از اونجا به بعدش کنیز حضرت زهرا بود و چندین ماجرا رو توی این کتاب که از خاطرات خودش و اطلاعاتی که درباره اش هست جمع آوری شده نقل میکنه(یعنی نوشتارش جوریه که انگار خودشون خاطرات رو نقل میکنن)
مطالب جالبی داشت اما کتاب قوی نبود
کتاب های با رنگ و بوی تاریخی_مذهبی و قوی که تا حالا خوندم، یکی کتاب رویای نیمه شب هستش و یکی دیگه، کتاب شماس شامی
چون مثلا توش فضه کار های مربوط به علم کیمیاگری انجام می داد که می گفتن خوب نیست و جادوگری و نمی دونم چی
[b]کنترل نگاه و ذهن / روزانه های قرآنی / بوی عید / قرار عاشقی /مکتبخونه/ گروه استوا[/b]
سپاس شده توسط
1399 اسفند 22، 0:53
امشب توی دنیای سوفی در مورد فروید خوندم.
همین جا اعتراف می کنم که قبلا به ناحق به فروید فحش می دادم.
درسته که نتیجه گیری های اشتباهی از صحبت های فروید می کنن (یا خودش کرده)
ولی به حقایقی در مورد انسان دست پیدا کرده. با تلاش علمی فراوان.
این که ما انسان ها، یه ذره کوچیک خودآگاهی هستیم و کلی ناخودآگاهی.
و وقتی تمایلی رو (به هر دلیلی) سرکوب می کنیم و سعی می کنیم فراموشش کنیم، اون رو می فرستیم توی بخش ناخودآگاه،
اما اون می خواد خودش رو یه جورایی به خودآگاهی برسونه و این جا داستان می شه و در حالت های حادش تبدیل می شه به روان پریشی.
تعارض بین تمایل و واقعیت.
به خاطر همینه که خیلی از بچه های کانونی، روان پریشی خفیف یا قوی دارن.
چون اون ها خ.ا رو سرکوب می کنن.
بعد از این روانشناس ها نتیجه می گیرن که باید اجازه بدیم هر کسی خ.ا بکنه، بدون عذاب وجدان.
من با این جا مشکل دارم، این نتیجه گیری درستی نیست. چون خ.ا ذاتا مشکل آفرینه، ضرر داره.
اصلا بر فرض خ.ا کردیم بدون عذاب وجدان، ته تهش ما که نمی تونیم مثل حیوون ها زندگی کنیم، باید بعضی تمایل های خودمون رو انجام ندیم دیگه.
حتی حیوون ها هم ممکنه به خیلی از چیز هایی که می خوان نرسن.
تنها راه اینه که تمایلاتی که بهشون نمیرسیم رو بپذیریم، یعنی اون ها رو بیاریم توی خودآگاه ذهنمون،
من «عاشق فاطمه زهرا» تمایلات جنسی و شهوانی دارم.
این گناه نیست و نشانه سلامتی منه، این که من دوست دارم ازدواج کنم و نیاز های جنسی خودم رو از این طریق بر طرف کنم، گناه نیست.
اتفاقا خیلی مقدسه. نیاز جنسی نیاز مقدسیه که نتیجه اش ادامه نسل و تولید مثل و فرزند آوریه.
حالا وقتی این تمایلات رو پذیرفتیم و آوردیم توی خودآگاهی، باید مدیریتشون کنیم ، اینجا قسمت سخت ماجراست،
مدیریت این تمایل ها به جز با تغییر سبک زندگی ممکن نیست.
وقتی من نگاه و ذهنم رو کنترل کنم، وقتی ورزش کنم، وقتی هدف داشته باشم و براش تلاش کنم، وقتی نفهمم چطور روزم شب میشه،
اصلا یاد خ.ا نمی افتم و دچار روان پریشی هم نمی شم.
من چیزی رو سرکوب نکردم، اون تمایل خود به خود کم رنگ می شه.
من همیشه فکر می کنم ماشین وجود من چهارتا چرخ داره که یکیش نیاز جنسیه،
حالا که نمی تونم براورده اش کنم، برای حرکت مجبورم که سه تا چرخ دیگه رو قوی تر کنم.
در مجموع فکر می کنم مشکل امثال بزرگانی مثل فروید اینه که در محیط مسیحی به دنیا اومده ان،
و توی اون فرهنگ ازدواج اون قدرا هم خوب نیست و مثلا اون هایی که خیلی می خوان به خدا برسن ازدواج نمی کنن.
در صورتی که در اسلام ازدواج مقدسه، در فرهنگ اسلامی خود نیاز جنسی چیزی شیطانی نیست، بلکه خ.ا و امثالهم گناه و شیطانیه،
که اون هم به خاطر مضراتشونه.
در نتیجه اگر روانشناس های مسلمان ما خیلی خوب و قوی کار کنن، چه بسا بزنن روی دست فروید و امثالهم و بتونن بشریت رو از این منجلابی که توش هستن نجات بدن.
چرا باید فکر کنیم فروید و امثالهم حرف آخر رو زدن؟
1399 اسفند 22، 12:11
کتاب هدف زندگی
کتاب برنامه ریزی با روش بولت ژورنال
[b]کنترل نگاه و ذهن / روزانه های قرآنی / بوی عید / قرار عاشقی /مکتبخونه/ گروه استوا[/b]
سپاس شده توسط
1399 اسفند 23، 0:28
ویرایش شده
عارفه/ ۳۵روز
قدرت «من هستم»
نقل قول: حالا وقتی این تمایلات رو پذیرفتیم و آوردیم توی خودآگاهی، باید مدیریتشون کنیم ، اینجا قسمت سخت ماجراست،
مدیریت این تمایل ها به جز با تغییر سبک زندگی ممکن نیست.
وقتی من نگاه و ذهنم رو کنترل کنم، وقتی ورزش کنم، وقتی هدف داشته باشم و براش تلاش کنم، وقتی نفهمم چطور روزم شب میشه،
اصلا یاد خ.ا نمی افتم و دچار روان پریشی هم نمی شم.
من چیزی رو سرکوب نکردم، اون تمایل خود به خود کم رنگ می شه.
جالب بود.
درباره یک موضوعی حول این موضوع در کتاب سبک ها و مهارت های ارتباطی، یک ماه پیش می خوندم؛ درباره تجربه های تلخی که اتفاق میفتن برامون...
کمی پیچیده بود، خلاصه نتیجه گیریش می شد این که:
تجربیات سخت و آزاردهنده رو باید با تعریف کردن یا نوشتن به «زبان» در آورد.
می گفت کسانی که تو خودشون می ریزن بیشتر در معرض آسیب های جدی روانی هستن.
و ضمنا ذهن با تبدیل وقایع پیچیده درک شده در درون به «زبان» قابلیت پیدا می کنه که درباره اون شناخت پیدا کنه و اینطوری ما به حل مسئله نزدیکتر میشیم.
و به همین دلیل هم هست که گاهی تا یک چیزی رو برای کسی تعریف می کنیم بلافاصله خودمون می فهمیم چکار کنیم بهتره.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
سپاس شده توسط
1399 اسفند 23، 1:36
نقل قول: جالب بود.
درباره یک موضوعی حول این موضوع در کتاب سبک ها و مهارت های ارتباطی، یک ماه پیش می خوندم؛ درباره تجربه های تلخی که اتفاق میفتن برامون...
کمی پیچیده بود، خلاصه نتیجه گیریش می شد این که:
تجربیات سخت و آزاردهنده رو باید با تعریف کردن یا نوشتن به «زبان» در آورد.
می گفت کسانی که تو خودشون می ریزن بیشتر در معرض آسیب های جدی روانی هستن.
و ضمنا ذهن با تبدیل وقایع پیچیده درک شده در درون به «زبان» قابلیت پیدا می کنه که درباره اون شناخت پیدا کنه و اینطوری ما به حل مسئله نزدیکتر میشیم.
و به همین دلیل هم هست که گاهی تا یک چیزی رو برای کسی تعریف می کنیم بلافاصله خودمون می فهمیم چکار کنیم بهتره.
بله این تجربه شخصی من هم هست.
نوشتن مشکلات کمک می کنه حس بهتری داشته باشیم.
بهتر از اون این که بریم و با فردی که صمیمیت داریم درد و دل کنیم، اثر چند برابری داره.
1399 اسفند 23، 22:13
مولانا /41روز دوستی با کتاب
فقط مونده مرور نهایی .
فعالیت گروه استوا.
سپاس شده توسط