امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

میز گرد کانون

(1395 تير 8، 22:52)رند نوشته است: خب خب خب
اول از همه از داداش صادقین ممنونم
نمی خوایم بحث کنیم و قبل از اینکه بخوام نظر دیگران رو عوض کنم می خوام به معلوماتم اضافه کنم
حالا
از داداش علیرضا می خوام که
اول چرا علت و معلول رو رد میکنه؟

برهانی که خود را نقض میکند
برهان علت و معلول اول از این فرض میکند که هر چیزی معلول چیز دیگری است ولی آنگاه با بیان اینکه خداوند همان علت اول است خود را نقض میکند. هم می گوید که معلولی بدون علت وجود ندارد و هم مدعی است که یک علت بدون معلول (یعنی خدا) در کار است. برهان یاد شده این پرسش را بر می انگیزد (و علت خدا چیست)؟
چه بسا در مقام اعتراض گفته شود منظور این نیست که هر چیزی علتی دارد ، منظور این است که هر چیزی به استثنای خداوند دارای علتی است ، ولی این حرف وضع را بهتر نمی کند ، اگر بناست سلسله ی علتها و معلولها در جایی به فرجام رسد ، چرا باید در خدا متوقف شود؟ مگر خلاف ممکنات است که این سلسله در جایی قبلتر، با پیدایش خود جهان پایان رسد؟

نمیتوان آن را برهان نامید
برهان علت اول فرض را بر این می گذارد که ممکن نیست سلسله ی علتها و معلول ها از ناحیه ی علت به صورت آنچه اصطلاحا تسلسل نامیده می شود تا بی نهایت امتداد پیدا کند. برهان علت و معلول قبول می کند که علت اولی وجود داشته و همه چیزهای دیگر را به وجود آورده.
اگر همین را برای آینده استفاده می کردیم فرض میکردیم که معلولی واپسین وجود دارد که علت هیچ چیزی بعد از خودش نیست. ولی با این که تصورش حقیقتا دشوار است ، به نظر معقول می رسد که امتداد سلسله علتها و معلولها را تا بی نهایت بدانیم.
درست به همین وجه که بزرگترین عدد وجود ندارد زیرا به عدد قبلی می توانیم یک واحد بیفزاییم.
 سپاس شده توسط
(1395 تير 8، 20:07)™alireza نوشته است: سلام

میشه به من کمک کنید!؟ من اصلا به وجود خدا اعتقادی ندارم و اگر هم داشته باشم از روی فطرت ام است. وگرنه عقل من خدا را رد میکند
چکار کنم تا مسلمان شوم!؟ نماز بخوانم!؟
میدانم که اگر به احتمال 1 هزارم درصد خدایی وجود داشته باشد مسلماً من مورد عذاب واقع خواهم شد اما چه کنم که این حرف دلم هست. عقل من خدا را رد کرده است و من آدمی هستم که معمولا بین عقل و دل ، عقل را انتخاب میکنم. همین هم باعث شد گرفتار خودارضایی شوم...

من مدت زیادی صرف مطالعه ی فلسفه ی هیوم و آراء او در مورد معجزات کردم ، همه ی براهین عقلی خدا را خواندم و تمام نقدهایی که بر آن برهان ها شده بود را هم خواندم.. عقل من این مسئله را رد میکند. چگونه به خدا باور بیاورم!؟
هر کتاب اصول عقایدی که بخوانم بلدم برای همه ی چیزهایی که داخل آن است مثال نقض بیاورم... چه کار کنم!؟
من فکر نمی کنم از دل این استدلال ها و این کتاب ها کسی مسلمون و مومن شده باشه.
ممکنه کسی قانع بشه (یا مثل شما قانع نشه) ولی مومن نه.
این حرف ها از دهنم بزرگتره ، ولی به نظرم خدا رو باید درونت جستجو کنی. (اگر می خوای خدا رو پیدا کنی)
از خدا بخوایم اگر هست ما رو هدایت کنه ،
بعد چشممون رو باز کنیم ‌، معجزه ها یکی یکی دورمون ظاهر می شند.
توی فلسفه ی مادی (اگر اشتباه نکنم) تنها راه شناخت از طریق تجربه است.
و علت ها همه مادی هستند در نتیجه هر اتفاقی بیافته (هر چند عجیب) به نظر فلسفه مادی حتما براش توجیهی وجود داره.
از نظر این فلسفه این فقط یه اتفاقه ، اگر من بعد از مدت ها به آیه ای فکر می کنم و قرآن رو که باز می کنم بین ششصد صفحه ، اتفاقا همون صفحه ای باز می شه که توش اون آیه وجود داره. اما من فکر نمی کنم این اتفاق باشه.

من برای خودم می گم :
هر وقت که دچار مشکل جدی می شم ، طوری که دستم دیگه به هیچ جا بند نباشه (حالتی مثل سقوط هواپیما و ...)
خدا رو صدا کردم ، اون لحظات بدون هیچ شکی ، خدا رو صدا می کنم و می دونم کمکم می کنه.
همین دلیل برای من کفایت می کنه که خدا پرست باشم.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1395 تير 9، 0:55)™alireza نوشته است: برهانی که خود را نقض میکند
برهان علت و معلول اول از این فرض میکند که هر چیزی معلول چیز دیگری است ولی آنگاه با بیان اینکه خداوند همان علت اول است خود را نقض میکند. هم می گوید که معلولی بدون علت وجود ندارد و هم مدعی است که یک علت بدون معلول (یعنی خدا) در کار است. برهان یاد شده این پرسش را بر می انگیزد (و علت خدا چیست)؟
چه بسا در مقام اعتراض گفته شود منظور این نیست که هر چیزی علتی دارد ، منظور این است که هر چیزی به استثنای خداوند دارای علتی است ، ولی این حرف وضع را بهتر نمی کند ، اگر بناست سلسله ی علتها و معلولها در جایی به فرجام رسد ، چرا باید در خدا متوقف شود؟ مگر خلاف ممکنات است که این سلسله در جایی قبلتر، با پیدایش خود جهان پایان رسد؟
من نظرم رو پست قبلی گفتم. اما در همین حد هم شما سخنتون اشتباهه.
در برهان علیت موجودات رو تقسیم بندی می کنیم. (به لطف درس اندیشه اسلامی 4chsmu1 )
واجب الوجود
ممکن الوجود
ممکن الوجود ، موجودی هست که برای بودنش ، نیاز به علت داره. دور و بر ما هر چیزی که هست ، این نوعه.
شما نمی تونی چیزی به من نشون بودی (از مادیات) که بودنش بدون علت باشه.
یعنی ازلی و ابدی باشه ، به بیان دیگه قدیم باشه و محدث نباشه (اگر اشتباه نکنم)
خب این طوری سلسله علت ها رو خواهیم داشت ، حالا اگر شما تسلسل رو قبول کنی ، مشلکی نیست.
ولی بدیهتا تسلسل و دور ، از نظر عقلی ، باطلند و در نتیجه این سلسله علت ها باید به چیزی ختم بشه.
اون چیز نمی تونه ممکن الوجود باشه ، پس باید واجب الوجود باشه ، در نتیجه در جهان ما (مطابق این استدلال فلسفی)
باید واجب الوجود ، موجود باشه.
حالا این واجب الوجود ویژگی هایی داره که از نظر فسلفی اثبات می شه.
مثلا باید قدیم باشه خودش ، قائم بالذات باشه ، مرکب نباشه و ...
حالا مشکل این استدلال چیه؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1395 تير 9، 2:08)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: من نظرم رو پست قبلی گفتم. اما در همین حد هم شما سخنتون اشتباهه.
در برهان علیت موجودات رو تقسیم بندی می کنیم. (به لطف درس اندیشه اسلامی 4chsmu1 )
واجب الوجود
ممکن الوجود
ممکن الوجود ، موجودی هست که برای بودنش ، نیاز به علت داره. دور و بر ما هر چیزی که هست ، این نوعه.
شما نمی تونی چیزی به من نشون بودی (از مادیات) که بودنش بدون علت باشه.
یعنی ازلی و ابدی باشه ، به بیان دیگه قدیم باشه و محدث نباشه (اگر اشتباه نکنم)
خب این طوری سلسله علت ها رو خواهیم داشت ، حالا اگر شما تسلسل رو قبول کنی ، مشلکی نیست.
ولی بدیهتا تسلسل و دور ، از نظر عقلی ، باطلند و در نتیجه این سلسله علت ها باید به چیزی ختم بشه.
اون چیز نمی تونه ممکن الوجود باشه ، پس باید واجب الوجود باشه ، در نتیجه در جهان ما (مطابق این استدلال فلسفی)
باید واجب الوجود ، موجود باشه.
حالا این واجب الوجود ویژگی هایی داره که از نظر فسلفی اثبات می شه.
مثلا باید قدیم باشه خودش ، قائم بالذات باشه ، مرکب نباشه و ...
حالا مشکل این استدلال چیه؟

مشکل سر ابطال دور و تسلسل است
 سپاس شده توسط
(1395 تير 9، 2:02)رند نوشته است: سلام داداش عاشق فاطمه زهرا
نظر شما جالب متین و قابل احترامه
ولی باید بگم هر کسی یه جور دنبال خدای خودش می گرده
و باید بگم تو این استدلال ها  میشه خدا شناس شد
شما خداشناسی خودتون رو دارین
اینجام خدا شناسی خودش رو داره
ولی خب اینجا یکم حساسیت خودش رو داره
اون تجربه ی من بود که گفتم.
شایدم اشتباه باشه.
ولی بحث های فلسفی خشک هستند. باور و ایمان به چیزی ، با استدلال فسلفی درست نمی شند.
این نظر منه.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
به هر حال من سعی میکنم نماز بخوانم و ظاهرا مسلمان باشم. بلکه در عمل و قلب هم مسلمان گردم.
 سپاس شده توسط
(1395 تير 9، 2:31)رند نوشته است: خب مشکل اینجا به دو موضوع میرسه
1. موضوع ترجیه بلا مرجع
که یعنی اگه ما ممکن الوجود باشیم شبیه به ترازوی برابر میشیم حالا هیچ موقع بدون هیچ دلیلی این ترازو به سوی یه طرف میل نمی کنه
2. یک موضوع در فلسفه ی غرب حل نشده باقی موند که خیلی مشکل به وجود آورد و اکثر فلاسفه این موضوع رو مطرح کردن که:
همیشه میگن همه چیز رو خدا آفریده ولی کسی نمی پرسید که خدا رو کی آفریده؟
که این موضوع در فلسفه ی وحدت وجود و اصالت وجود صدر المتالهین حل شد
حالا شما مساله ی وحدت وجود رو با دور و تسلسل باطل کردین که اصلا به همدیگه مربوط نیس

ممنون دوست عزیز ، مسئله هر دو هست.
فعلا دارم  کتاب های توحید اسلامی رو مطالعه میکنم تا جواب بگیرم
 سپاس شده توسط
سلام
این بحثا خیلی خیلی فراتر از فکر وتا یه حدیهم  مطالعات فعلی منه..
ولی میخوام از یه تجربه بگم..
من با حرف آقای عاشق فاطمه زهرا که گفتن " این که باید خدا رو تو درونت جست و جو کنی"
به شدت ایمان اوردم..
یه برهه ای از زمان منم دقیقا همچین حس و حال شما رو داشتم
آخرش به این رسیدم...دنبال چیستیِ خدا نباید باشم
چرا؟ نمیگم در حد فهم میگم در حد گنجایش ظرفیت ما نمیگنجه..
وقتی میشینیم در مورد چیستی خدا بحث میکنیم بعد هر چرایی یه چرای دیگه هست تصور کن بالای یه پرتگاه وایسادی جایی که سکوت مطلقه ..اولش برات آرامش بخشه ، کم کم راه میفتی دنبال این سکوته که پر از صداهای مختلفه..از این کتاب به اون کتاب..از این سایت به اون سایت..
ولی تهش چی شد؟
گفتم خب که چی؟ چقدر رفتم جلو؟ چقدر پیشرفت کردم؟
هیچی..هیچی نبود..جز این که این سکوته داشت تبدیل نیشد به یه صدایِ رو اعصاب ممتد..دیدین گوش آدم زنگ میزنه همون طور..هر روز بلند تر..
کم کم رسیدم به نقطه یأس..نقطه ای بعد ها فهمیدم هیچ رد پایی از خدا نبود
ته این داستا میشه یأس و نا امیدی و فرار از جمع و عدم تمرکز و حساسیت و وسواس
..
خواست خدا هم بوده هم یه فرد آگاه و مومن و جلو پام قراببینین
.من تلنگر و باور اولیم با یه سری کلیپای فطرت دکتر حسن عباسی زده شد..قشنگ حس اون شبمو یادمه قشنگ یخ کرده بودم ..من به چی فکر میکردم و این چی بود..کلیپایی که خیلی گشتم تو سایتا هر جایی نیست..اگه خواستین بگین حالا به یه طریقی بزارم ببینبن
بعدشم آشناییم با کلبه کرامت خودِ دکتر عباسی بود
شاید این جاها بتونه کمکتون کنه..و اگه تهرانین میتونین پیگیر کلاساش باشین اگه خود کلاسا نتونه قانعتون کنه آدمای آگاهی هستن اونجا بتونین کمک بگیرین
و..من متاسفانه به خاطر درسمو نارضایتی خانواده فعلا تو کلاساش شرکت نکردم..
من با خودم کلنجار رفتم پست بزارم یا نه..ولی یه سری حرفاتون فشنگ حس کردم من همون ادم دو سال پیشم داره بحث میمیکنه
دنبالش نگردین ..خدا خودش همین الان داره نشانه ها و آیت ها رو بهتون نشون میده این امثال ماهاییم که چشمامونو بستیم و نه میبینیم نه میشنویم..باید بری دنبال نشانه ها..
البته نشانه هایی که منبعشون منبع موثقی باشه 
..
یه سری حسا و وصفا رو نمیشه گفت ..
ولی وقتی حسش کردی..نا خود آگاه به سمت نماز میری..نا خود آگاه به سمت قرآن میره..انگار یه دستی میکشونتت..
وقتی پیداش کردی میبینی آرامش مطلق اوست نه اون صدایه تو سرت..
اتفاقا دیروز یه کلیپی دیدم شدیداً یادم قبلا خودم افتادم..
برنامه از لاک جیغ تا خدا..برای تاریخ هفتم تیر..از تلوبیون هم میتونین ببینین..
..
یه نکته ای هم آخر بگم و برم..من این حرفا رو نزدم‌ بگم خدا رو الان کامل میشناسم..دینمو کامل میشناسم..تمام کلمه به کلمه ی قرآن و از حفظم..نه..
گرچه الان سر تا پا پر از گناهم..ولی همین که دلم به این آرامشه قرصه با آسودگی به راهم ادامه میدم واهمه اینو ندارم تهش به نتیجه نمیرسم یا به بن بستی بخورم که هیچ جوره حل نشه..

..
انشاءالله سلامت باشین
معذرت اگه سرتونو درد اوردم..
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند...

"نادر ابراهیمی"

وَ لا تَقرَعنی قارِعَةً  یَذهَبُ لَها بَهائی...

و مرا چندان به  سختی دچار مکن که
بزرگی و سرزندگی ام  را از میان ببرد.


"صحیفه سجادیه"
 سپاس شده توسط
(1395 تير 9، 12:01)رند نوشته است: ممنونم از دوستان
ما هم نمی گیم موضوع ساده ایه 
بحث واقعا جدی و حساسه
از دوستانی که خطری حس می کنن می خوایم مراقب باشن
ولی خب ما نیومدیم به دنیا که خدا را با دل بخوانیم و با عقل برانیم
درسته که شاعر میگه

چیست این سقف بلند ساده ی بسیار نقش

زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

ولی خب ما هم سعی در وا کردن گره هستی نداریم
همون خدایی رو سعی در شناختش داریم که به عقیده ی خیلی ها گفت:
من گنج مخفی بودم و برای اینکه شناخته بشم دست به خلقت زدم.
از داداش علیرضا هم می خوام اول تمامی موضوعات رو بررسی کنه و بعد طرح ایراد کنه.
تمام فلسفه به فلسفه ی غرب منتهی نمی شه.

من فعلا یک سری اشکالاتی دارم که باید از شخصی بپرسم ، از چه کسی بپرسم؟
مثلا چه اشکالاتی داری ؟ Hanghead
[تصویر:  05_blue.png]
(1395 تير 9، 13:53)رند نوشته است: مثلا چه اشکالاتی داری ؟ Hanghead

متن زیر از کتاب «مبانی خداشناسی» آیت الله ری شهری در مورد نقش خداشناسی در جامعه است:

روایتی از امام رضا: (منبع: میزان الحکمه جلد 6 صفحه 154)
اعتقاد به خدا و پیامبر و پیامهای او فلسفه های بسیاری دارد. از جمله آنها اینکه اگر کسی اعتقاد به خدا نداشته باشد از نافرمانیهای او اجتناب نمیکند و از ارتکاب گناهان و کارهای ناشایسته بزرگ خودداری نمیکند. در هیچ فساد و ظلمی که دلخواه اوست هیچکس را مراقب خود نمی بیند.
امام رضا علیه السلام در این سخن ابتدا به این حقیقت اشاره می کنند که نقش خداشناسی در زندگی انسان بسیار است. سپس در تبیین بخشی از علل اعتقاد به خدا ، ابتدا نقش خداشناسی در سالم سازی جامعه بشر مطرح می کنند که عقیده ی خدا مانع از فساد و ظلم است. و اگر این اعتقاد از جامعه سلب شود ، هیچ چیز دیگری نمی تواند جلوی هوسرانی های انسان و فسادها و ستم های ناشی از آنرا بگیرد.

اما ریچارد داوکینز در پاسخ به این مسئله در کتاب خود می گوید:


طرح پرسش با اين بيان بسيار ناکسانه می نمايد. هنگامی که يک فرد اين پرسش را با من مطرح می کند (که مکرر رخ می دهد)، فوراً وسوسه می شوم او را چنين به چالش بگيرم: "آيا واقعاً می گوييد که فقط برای کسب رضايت و پاداش خدا، يا اجتناب از نارضايتی و عذاب او می کوشيد خوب باشيد؟ اين اخلاقيات نيست، اين تملق گويی است؛ به يک جور پاچه خواری جلوی دوربين امنيتی عظيمی می ماند که از آسمان شما را زير نظر دارد، يا ضبط صوت استراق سمعی که درون کله تان کار گذاشته شده، و کوچک ترين حرکات و انديشه هايتان را ثبت می کند. به قول انشتين "اگر نيکی کردن ما فقط از ترس عقوبت و به اميد پاداش باشد ، پس به غايت زبون هستيم". مايکل شرمر هم در کتاب علم خير و شر اين نکته را فصل ختام بحث می خواند. چرا که به نظر او اگر بگوييد که در غياب خدا "مرتکب دزدی، تجاوز و قتل" می شويد، نشان داده ايد که شخصی غيراخلاقی هستيد "و اولی تر است که به شدت از شما احتراز کنيم." از سوی ديگر، اگر بپذيريد که حتی در صورت عدم وجود نظارت الاهی همچنان آدم خوبی می مانيد، قطعاً زيرآب اين ادعا را زده ايد که برای خوب بودن، وجود خدا لازم است.
 سپاس شده توسط
بحث جالبی بود
حقیقتا در مورد این موضوع بحث های زیادی میشه کرد
حتی خودم چندتا جواب جالب دارم
ولی خب علیرضا یه چیزی هست
میشه حرف دلت رو خودت و بدون کپی کردن از جایی بگی؟
دوس دارم اشکال رو خودت واضح بگی
  • راستش یکم گیج شدم  Hanghead
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
(1395 تير 9، 15:31)رند نوشته است: بحث جالبی بود
حقیقتا در مورد این موضوع بحث های زیادی میشه کرد
حتی خودم چندتا جواب جالب دارم
ولی خب علیرضا یه چیزی هست
میشه حرف دلت رو خودت و بدون کپی کردن از جایی بگی؟
دوس دارم اشکال رو خودت واضح بگی
  • راستش یکم گیج شدم  Hanghead

من دقیق دارم در مورد خدا مطالعه میکنم. خیلی دقیق و عمیق
این اشکالات رو از کتابهای مختلف پیدا میکنم و سعی دارم برای اینها پاسخی درخور پیدا کنم
 سپاس شده توسط
خب فک کنم جواب رو تو خیلی از همون کتاب ها نوشتن فقط شما کافیه حوصله به خرج بدین و کامل بخونین
شاید هم بعضی دوستان درست میگن این راه و رسمش نباشه
در کل برات آرزوی موفقیت می کنم
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
(1395 تير 9، 15:51)رند نوشته است: خب فک کنم جواب رو تو خیلی از همون کتاب ها نوشتن فقط شما کافیه حوصله به خرج بدین و کامل بخونین
شاید هم بعضی دوستان درست میگن این راه و رسمش نباشه
در کل برات آرزوی موفقیت می کنم

فدات شم داداشی
هر چی هم عقل ام بگه برا خودش میگه ، دلم با خداست ، این چند وقته که نماز میخونم خیلی آروم تر شدم
تو هم دعا کن عقلم هم به خدا ایمان بیاره...
امیدوارم با کمک هم دیگه بتونیم بترکونیم 302
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان