همسر داری یا همسر یابی!

[حسین چار دو دو]

هر روز که میرم حرم حضرت معصومه تو راهم زن و شوهری رو میبینم که اونا هم هر روز میرن حرم،شوهره مکبر حرمه،به وضوح میتونی خوشبختی رو تو چهرشون ببینی، از اون زوجای مذهبی که همیشه آرزوش رو داشتم،نمیدونید چه حسی دارم وقتی این دو زوج رو میبینم،از ته دلم غبطه میخورم،همیشه با خودم میگم پس کی میشه دعای ندبه رو تو جمکران با همسرم بخونم،نمیدونم شاید فکر کردنم به این موضوع هنوز برام زوده ولی خوب چیکار کنم فکره دیگه خودش میاد
شدیدا احساس تنهایی میکنم
ناشکری نمیکنم،خدا رو شکر مادر مهربون پدر خوب و داداشای گلی دارم
دوستای خوبی هم دارم
ولی خوب اینا هر کدوم جای خودش رو داره
احساس میکنم به کسی احتیاج دارم که با اینا خیلی فرق داشته باشه
قربون خدا برم خودش میدونه چی آفریده
از هر چیزی جفتش رو آفریده که با همدیگه کامل بشن

کاش یکی پیدا میشد که دنیام رو باهاش تقسیم میکردم



کاااااش غصه تموم میشد کاااااااااااااااااش گریه نمیکردم
من باعث و بانیشم دنبال کی میگردم
تقصیر خودم بوده هرچی که سرم اومد
از هر چی که ترسیدم عینا به سرم اومد
شعر از:محسن چارگانه

[ساحل]

سلام
حسين آقا
نميخوام اميدوارتون كنم
ولي قسمتتون ميشه
شك نكنيد
اين آرزوهايي كه يك آن به دلتون مياد
براتون اتفاق مي افته
فقط خواهشن موقعي كه با همسرتون تو مسجد جمكران دعاي ندبه مي خونديد و ياد الان و اين حرفام افتاديد و لبخند به لبتون نقش بست و خدا رو شكر كرديد
ما را هم از دعاي خيرتون بي بهره نگذاريد

[Roksana]

سلام
یه سوالی برام پیش اومده ممنون میشم اگه کسی میدونه جوابشو بهم بگه
توی کتاب باربارا دی آنجلیس نوشته شده که زن ها برخلاف فطرتشون نباید مادرگونه با همسرشون برخورد کنن
یکی از مثالهایی هم که زده بود این بود که مثلا : دنبال همسرتون راه نیفتید و لباساشو جمع نکنید! یا بزارید کارهای شخصیشو خودش انجام بده! تو پیدا کردن وسایلش کمکش نکنید! قرارهاشو بهش یادآوری نکنید و ....
اما چیزی که عرف جامعه هست فرق میکنه ، چون عموما هر مردی که ازدواج میکنه ، تمیز کردن خونه و جمع و جور کردن کارهاشو وظیفه همسرش میدونه و حتی من زوجی رو میشناسم که بخاطر بگومگو هایی که داشتند و خانم زیر بار نمیرفت که لباسها و وسایل شوهرشو جمع کنه از هم جدا شدند ...
توجیهی که توی کتاب آورده بود این بود که اگه این کارها رو بکنید و درواقع مث یک پسربچه کوچیک باهاشون برخورد کنید اونها هم با شما مث مادرشون برخورد میکنن و حس نمیکنن که شما همسرشون هستید ...
کسی میتونه راهنمایی کنه که بالاخره چه راهی رو باید پیش گرفت ؟!

[گل سرخ]

تقسیم وظایف و انجام کارهای خونه فرق داره با اینکه کارهای شخصی کسی رو بخوای انجام بدی یا بهش یادآوری کنی

[Roksana]

خب مثلا جمع کردن لباسهای همسر و دادنشون به خشکشویی جزو وظایفی هست که شخصی هست ! اما فک نمیکنم مردی روی خوش نشون بده بهشون!
چون کاری هست که تا وقتی تو خونه پدرو مادرش بوده مادرش انجام میداده ...

[گل سرخ]

اینا کارایی هستش که اولش باید طی کنی کی انجامش بده...اتفاقا تو خونه ما بابام میبره!
اون کارایی که شبیه مادر میکنه اینا نیس... مثلا هرکس خودش میدونه وقتی از بیرون میاد لباساشو پرت نکنه اطراف. اگه کرد وظیفه تو نیس جمع شون کنی... کارای این جوری انجام نباید داد به نظرم!

[گلی خانم]

سلام
یه سوالی برام پیش اومده ممنون میشم اگه کسی میدونه جوابشو بهم بگه
توی کتاب باربارا دی آنجلیس نوشته شده که زن ها برخلاف فطرتشون نباید مادرگونه با همسرشون برخورد کنن
یکی از مثالهایی هم که زده بود این بود که مثلا : دنبال همسرتون راه نیفتید و لباساشو جمع نکنید! یا بزارید کارهای شخصیشو خودش انجام بده! تو پیدا کردن وسایلش کمکش نکنید! قرارهاشو بهش یادآوری نکنید و ....
ا

سلام من کاملا با این خانم موافقم..اما باید از راه صحیح بهشون گوشزد کرد...که اون مشکلاتی هم که گفتید پیش نیاد

[آقای فراسی]

سلام
یه سوالی برام پیش اومده ممنون میشم اگه کسی میدونه جوابشو بهم بگه
توی کتاب باربارا دی آنجلیس نوشته شده که زن ها برخلاف فطرتشون نباید مادرگونه با همسرشون برخورد کنن
یکی از مثالهایی هم که زده بود این بود که مثلا : دنبال همسرتون راه نیفتید و لباساشو جمع نکنید! یا بزارید کارهای شخصیشو خودش انجام بده! تو پیدا کردن وسایلش کمکش نکنید! قرارهاشو بهش یادآوری نکنید و ....
اما چیزی که عرف جامعه هست فرق میکنه ، چون عموما هر مردی که ازدواج میکنه ، تمیز کردن خونه و جمع و جور کردن کارهاشو وظیفه همسرش میدونه و حتی من زوجی رو میشناسم که بخاطر بگومگو هایی که داشتند و خانم زیر بار نمیرفت که لباسها و وسایل شوهرشو جمع کنه از هم جدا شدند ...
توجیهی که توی کتاب آورده بود این بود که اگه این کارها رو بکنید و درواقع مث یک پسربچه کوچیک باهاشون برخورد کنید اونها هم با شما مث مادرشون برخورد میکنن و حس نمیکنن که شما همسرشون هستید ...
کسی میتونه راهنمایی کنه که بالاخره چه راهی رو باید پیش گرفت ؟!

وا مردم به خاطر چه چیزهایی از هم جدا میشن
من فقط می تونم یه چیز بگم هر مرد و هر زنی با یه روش زندگی می کنند. سعی کنید مردتون رو بشناسید و بهترین راه رو پیدا کنید کلا این کتاب های روانشاسی کوچه بازاری رو قبول ندارم آدم ها خیلی متفاوتند. شاید یه دید کلی نسبت به مردا بده ولی هر کسی یه اخلاقی داره.
بعضی از بند هایی که نوشتین یه کم خنده داره! مثلا قراراشو بهش یاد آوری نکنید. من مامانم همچین کاری رو نمی کرد من خودم کلا قرارام رو اصلا یادم نمی ره ولی حتی اگه یه روزی هم همسرم همچین یادآوری بهم بکنه، برام ارزشمند خواهد بود چون می بینم که با وجود مشکلات خودش، حتی قرارای منم یادشه. یه همچین چیزی رو نشانه ی محبت می دونم تا مادر بودن!!!

[می توانم]

منم كه هيييييييييييييييييييييييييييييييييچ !
مي فرموديد
بله خيلي بده كه مادرانه رفتار شه جاي همسرانه

[Roksana]

شرمنده من نقل قول نمتونم بکنم :
در پاسخ به کیمیا جان :
آره اگه کسی لباساشو پرت کنه خونه بهم ریخته میشه! وظیفه تمیز نگهداشتن خونه هم با خانوم هست ...
اون زوجی که گفتم از هم جدا شدن دقیقا دلایلشون همینا بود که خانوم وسایلهای شوهرشو جمع نمیکرد و اون هم بدتر لجبازی میکرد و کثیف میکرد خونه رو ...
انتظاری که از همسرش داشت دقیقا همون چیزی بود که از مادرش دیده بود !!!

در پاسخ به گلی خانم :
امیدوارم اونقد روشن فکر باشن که وقتی این موضوع طی شد قبول کنن.

در پاسخ به آقا هادی :
این کتاب یکی از پرفروش ترین کتابهای روانشناسی بوده فک کنم
کتاب رازهایی درباره مردان !
فک میکنم خوندنش یه جورایی آدمو با کلی تجربه آشنا میکنه ...


آخه راستش تو خونه ما مامانم این کارا رو برای پدرم میکنه
وقتی با خودم فک میکنم ، اگه یه روزی مامانم این کارا رو انجام نده حتما مشمول شنیدن غرغرهای پدرم میشه
برا همین تو دوگانگی موندم دیگه!
تکلیف منو معلوم کنید که خواستگارا دارن درو میشکنن
بله میتوانم جان ! خیلی زشته

---

راستی اگه قول بدید منو قانع کنید به همین زودیا (روم به دیوار ، گلاب به روم) میخوام یه نامه به همسر آیندم بنویسم

[ساحل]

سلام
ركسانا جان
خوب اون دو نفر زوج جوان
معلومه كه وقت ازدواج كردنشون هنوز نشده بوده
معني ازدوج فراتر از اين حرفاست

راستش با اين كه ميگيد پرفروشترين كتابه
ولي در اين مورد زياد حرفاش رو قبول ندارم
زن و شوهر بايد با هم ساده و صميمي باشند
اين حرفها بيشتر يك نوع رفتار ...
نمي دونم چي بگم
ولي به نظرم زياد جالب نيومد
وقتي دو نفر با هم ازدواج ميكنند تو همه چيز هم شريكند
و اينكه بايد سعي كنند آسايش همديگر رو تامين كنند
الان حسش نيست زياد حرف بزنم
ولي خوب زياد موافق نيستم با حرفاش
البته همسران خوب
بايد نقاط ضعف و قوت همديگر رو شناسايي كنند و در جهت تقويت اخلاق و الگوهاي هم تلاش كنند
و اينكه آدمها با هم متفاوتند
نميشه يك دارو رو براي همه يك جور تجويز كرد
يك نكته ديگه هم ميخواستم بگم يادم رفت
يادم اومد ميگم

منتظر نامه شما براي همسرتون هم هستيم
بي صبرانه

[Arman]

سلام


خوبید ؟


منم اومدم یه نظری بدمو برم


مهمترین نکته که تو زندگی مشترک نقش مهمی رو ایفا میکنه تعامل هست


اگه این هنر رو داشته باشی تو بدترین شرایط هم میتونی مسیر رو به سمت شرایط بهتر تغییر بدی


یکی از دوستان اشاره به تعیین حدود وظایف کرد


اتفاقا به نظر من تو ازدواج همچین چیزی نباید باشه


چون در ازدواج من و تو وجود نداره ، ما وجود داره


هر چیزی که هست زن و شوهر با هم هستن


اینکه بخوای تعیین کنی و بگی تو آشغال ها رو ببر پاییین ، من ظرف ها رو میشورم ، تو این کارو کن ، من اون کارو میکنم ....


به نظرم اشتباه هست


برای مرد نباید افت داشته باشه که مثلا ظرف بشوره ، چیزیو تمیز کنه یا کلا به خانومش تو خونه کمک کنه


همونطور که برای زن نباید افت داشته باشه که مثلا یه بار ناز همسرش رو بکشه


اگه ما راه تعامل و گذشت رو بلد باشیم هیچ وقت به مشکل بر نمیخوریم


ممکنه من یه بار میام تو خونه لباسمو ولو کنم رو مبل و همسرم برام جمع کنه .. اگه این حرکت رو ببینم و بدونم که از روی عشق بوده مطمئن باشید جوابشو رو تو جای دیگه خوام داد


و برعکس این هم ممکنه باشه ، یعنی نباید همیشه انتظار داشته باشید طرف مقابل یه قدم مثبت برداره بعد شما در جوابش یه کار مثبت کنید


خوشبختی تو زندگی عوامل زیادی داره


شما حتی اگه با همسر آیندتون کفویت 80 درصدی هم داشته باشید اگه به بلوغ های مختلف ( من جمله بلوغ اجتماعی و عاطفی ) نرسیده باشید ، نمیتونید آیندتون رو تضمین کنید


کسیکه همیشه از طرف مقابل انتظار داره مطمئن باشه که هیچوقت خوشبخت نمیشه


و این رو هم در نظر بگیرید که روحیات زن با مرد فرق داره


پس نباید فک کنید اون چیزی که برای شما خوشاینده حتما برای همسرتون هم خوشایند میتونه باشه ( اینجا بحث گذشت میاد وسط )


ازدواج مقوله ای به شدت پیچیده هست که حتی اگه با منطق تمام و چشمانی باز برید جلو باز هم نمیدونید آخرش چی میشه


اما راه حل ساده ای که برای این قضیه وجود داره ، توکل ، تعامل و گذشت هست


با همین راه حل ، پیچیده ترین مقوله هم براتون ساده و شیرین میشه




قبل از اینکه به شناخت همسر بپردازید ، به شناخت خودتون بپردازید تا بتونید انتخاب درستی بکنید ان شاء الله



ان شاء الله همه ی جوونا خوشبخت بشن ( آمین )



یا حق

[Roksana]

ممنونم تواب جان و آقا آرمان
فک کنم زیاد نباید حساب کرد رو این کتابا
امیدوارم همه همچین زندگیه متعالی رو تجربه کنن
و امـــــــــا
نــــــــــــــــامهههههه

فقط نخندیدا ! بابا منم احساس دارم دیگه هویج که نیستم

..................................................................................................................

سلام عزیزم

عزیزم سلام

دوست دارم – عاشقتم

چی چیو والسلام ؟ کارت دارم بابا

خوفی شوهر عزیزم ؟

میدونم که دلت خیــــــــــــلی برا جیغ جیغـــای من تنگ شده

میدونی که من زیاد به نامه نگاری وارد نیستم و همیشه نامه های اداریمو خودت مینویسی

خلاصه که ببخش من همینجوری که باهات حرف میزنم مینویسم که حسابی دلت هوای منو بکنه ، زودتر پاشی بیای :P

نمیدونم الان داری چیکار میکنی ؟؟ کنار کی نشستی؟؟ (دختره ؟؟؟؟؟؟:smiley-yell: میکشمت بیای خونه:smiley-yell:)

ولی حواست باشه من حواسم بهت هستا ! دست از پا خطا کنی خودم میام اونجا حالتو میگیرم :smiley-yell:

حال من ؟؟؟

بحثو عوض نکن!:smiley-yell:

منم خوبم

مث همیشه شبا دلم کلی میگیره اما صبوری میکنم تا بیای

دارم سعی میکنم قوی باشم همونطور که خواستی

اشکهام از روی ضعف نیست ! از دلتنگیه

باز که فضا اشکی شد
عوض کن بحثو !

دارم همه تلاشمو میکنم غذایی که دوست داری رو زودتر یاد بگیرم

نمیدونم چرا تو که نیستی دیگه غذا نمیسوزونم

فک نکنی وقتی هستی من هول میشماااا ! اصلا !

حال همه اینجا خوبه

روز در میون میرم به مامان و بابات سر میزنم خیلی سراغتو میگیرن (خودشیرینی رو داشتین!!!)

گفتن این نامه رو که نوشتم سلام ویژه شون رو حتما ضمیمه کنم ( بوس بوس )

مامان و بابای خودمم سلام زیاد دارن برات (بوس بوس)

خب دیگه ....

همینا ....

منتظره چی هستی ؟؟

نخیر دلتو خوش نکن:smiley-yell:

من ازین سلاما ندارم بفرستم برات :P

خب بابا!

اول تو !!

باشه
(بوس)

بی صبرانه منتظرتم که بیای با هم بریم خرید

عشقت : رکساناجون

[ana]

تو را من چشم در راهم ...
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ «تلاجن» سایه ها رنگ سیاهی
وز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛
تو را من چشم در راهم.


شباهنگام، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم؛
تو را من چشم در راهم.

[Mosafer kocholo]

آنا جونم ببخشید گل نازم
اما تا شعرتو خوندم یاد این جمله معروف افتادم...
شاید این جمعه بیاید شاید...

خو مگه چیه؟
شاید بیاد
اما این هفته ام نیومد