گروه ۲ خانم‌ها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)

[*بنده پاک*]

یه شروع پرقدرت   
عالییههه عزیزم 
من مطمئنم که از پسش برمیای   

بی نهایت ممنونمممممممممممم
تشکرات ویژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژه

[*بنده پاک*]

 آخرش میرم به عنوان یک پسر تو گروه پسرا
امروز 5 شنبه بود
حداقل آخر وقت بیاید یه چی بگید
اینجا چرا هیچ کس هیچی نمیگه

[*بنده پاک*]

*دختر پاک* / 14 خرداد 99 / 2 روز خوب
 
هدف => هدیه مدال 100 روزگی به خدا 
 
این دفعه همه سعیمو میکنم قشنگم  

[شادن]

سلام بچه ها
خوبین؟ اوضاع احوال؟

[*بنده پاک*]

سلاااااااااااام
احوال شما
اوضاع هم خداروشکر خوبه
شما خوبین خوشین سلامتین

[Queen]

سلام به دوستای خوبم
امیدواااارم عااالی باشین

امروز بعد از یه روز پراز فکر و استرس فکر کنم الان آرومم

خدایاشکرت
مرسی که هوامو داری

[*بنده پاک*]

امروز بعد از یه روز پراز فکر و استرس فکر کنم الان آرومم

خدایاشکرت
مرسی که هوامو داری

خدایا ممنونیم که هوای حامی ما را داشتی
حامی، حامی ما بودی

[*بنده پاک*]

*دختر پاک* / 14 خرداد 99 / 3 روز خوب
 
هدف => هدیه مدال 100 روزگی به خدا 
 
این دفعه همه سعیمو میکنم قشنگم  

[shaparak]

سلاااااااااااااامم .
شاپرک / 30 اردیبهشت / 18 روز خوووب 

[آرمین]

سلام

خیر مقدم به عضو جدید گروه باران

خانم liliumumum

با آرزوی موفقیت در مسیر پیش رو برای ایشان

مدیریت گروه‌های ترک

[*بنده پاک*]

سلاااااااااااااامم .

شاپرک / 30 اردیبهشت / 18 روز خوووب    

سلاااااااااااااااااااااااااااااام 
چطوری عزیز دل؟
حال و احوال؟
ماشالله قهرمان
دو روز دیگه فکر کنم جشن داشته باشی دیگه

خیر مقدم به عضو جدید گروه باران

  

خانم liliumumum

سلام عزیز دل
خیلی خیلی خیلی خوش اومدییییییییییییی
حال و احوالت چطوریا است
واییییییییییییییی چه اسم خارجکی داری

[*بنده پاک*]

*دختر پاک* / 14 خرداد 99 / 4 روز خوب
 
هدف => هدیه مدال 100 روزگی به خدا 
 
این دفعه همه سعیمو میکنم قشنگم  

[مهرخدا]

مهرخدا / 25 اسفند 98 / 83 روز خوب

[*بنده پاک*]

*دختر پاک* / 14 خرداد 99 / 5 روز خوب
 
هدف => هدیه مدال 100 روزگی به خدا 
 
این دفعه همه سعیمو میکنم قشنگم  


خدایا
دیگه نمیدونم منو دوست دارین یا نه
ولی من دوستون دارم 
امیدوارم این چیزایی که گذاشتم برام مهم باشه را درست انتخاب کرده باشم و دقیقا همون چیزهایی باشه که شما دوست دارین

خدایا 
کاش یه چیزی میگفتید

[مهرخدا]

مهرخدا / 25 اسفند 98 / 84 روز خوب


من این روزا به درجه ی از بی حوصلگی، بداخلاقی، بدقلقی، تنبلی، دوستی با شیطون و نزدیک به لغزشم که از خودم دارم متنفر میشم
نباید متنفر شم و باید با خودم مدارا کنم
ولی دارم از حد میگذرونم
و متاسفانه باید بگم به احتمال 90 درصد احتمال صفر شدن روزام هست تا اینکه به 90 روز برسه
دست و دلم به هیچ کاری نمیره
پرخور شدم، تحملم نسبت به درد کم شده
همیشه میگفتم با شرایط من فکر ازدواج با کسی دقیقا معادل بدبخت کردن یه انسانیه که میتونست با ازدواج غیر من زندگی بهتری داشته باشه و حتی تو. این سالها هیچ حسی نسبت به ازدواج نداشتم 
ولی الان دلم یکیو میخواد که... بتونم از هر جنبه ایی روش حساب کنم و بهش تکیه کنم. خسته شدم از تتهایی تلاش کردن و مقاومت کردن
میدونم این روزا هم میگذره و امیدوارم دست از پا خطا نکنم تا پشیمونی به همراه نداشته باشه