گروه ۲ خانم‌ها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)

[*بنده پاک*]

سلام به همگی
چطورین بچه ها؟
اوضاع خوبه؟

من چله امو شروع کردم و تو تاپیک چله عاشقی اعلام کردم

من یه هفته تعطیلم
به خاطر شیوع کرونا مغازه ها بسته اس
دارم فکر میکنم تو این یه هفته چه کارایی می تونم بکنم  

 چه زود شروع کردین کویین خانم جان

قشنگ معلوم منتظر بودین یکی بگه ها

من یه دونه پست میگذارم از ولادت پیامبر

شما هم بیاین لطفنی
یه چند روزی بیشتر میشه همش

[یاقوت]

سلام همگی: )

خوبین؟داشتم کتاب میخوندم گفتم بیام ی سر بزنم .
من خوبم ، از این خوب هایی ک لبخند میزنی و در اوج بیخیالی هستی ی جورایی میگی خب ب درک . تو این دوروز گذشته برنامه این بود ک من از خ ا دور بمونم چون پریروز بود ک وسوسه داشتم و حالم خراب شد .خب انتظار نداشتم جمعه اون اتفاق پیش بیاد و تصمیم داشتم ک استراحت کنم اما خب کل جمعه شب و نخوابیدم ک هیچ بلکه بعدشم نتونستم بخوابم و بالاخره امروز تونستم ب خواب برم. 
گاهی وقت ها اطرافیانم من و دیوونه میکنند . دلم نمیخواد درگیر بقیه باشم اما میشه. گاهی واقعا از این همه دوست داشتن بیزار میشم. مثلا میتونم دیوونه بشم از اینکه چرا مامانم اینهمه من و دوست داره . یا من چرا اینطور عاشق برادرمم ؟ یا خواهرم چرا از سرکارش دم ب دم بهم زنگ میزنه؟نمیخوام اینطوری باشه . فردا پس فردا خوابیدم مردم چ میشه ؟! یا دور شدیم از هم چ میشه؟!
کلا مسئله ی بزرگی دارم ب اسم خانواده . اعصابم خیلی خیلی خرده . 
از طرف دیگه ظرفیت بیمارستان ها پر شده و وضعیت بحرانی شده بدتر حالم بده . همش فکر خانوادمم ک اگر درگیر بشن چ میشه؟ استرس دارم .

از ی طرف دیگه هم ک من واقعا نمیدونم چطور با چ زبونی بگم عاغا من حالم خوبه ، واقعا ناراحتیم از کنکور ب اون حد نیست ک مریض بشم . ناراحتیم همون ی ماه شهریور بود ک رد شد و الان بیخیالش شدم .اما کیه ک بفهمه یا زنگ میزنن یا پیام میدن واقعا نمیدونم درک کنم مهمون میان شبانه ک بپرسن چ شد. خب نشد دیگه جان من ولمون کن .

دیگه اینکه خوشبختانه بعد از فشار سنگین وسوسه ی پنجشنبه اصلا یادم نیوفتاد ک خ ا بلدم ولی خب اینم هست ک من رعایتم نمیکنم .
امروز 22روزه دیگه . نمیدونم چطوری ب 22روزگی رسیدم .کلا کار خاصی نکردم و این بیهوده رسیدن ب 22روزگی هم عصبیم میکنه . چرا اینقدر هیچی ب هیچی رسیدم ب 20 روزه؟باید ی کار مفیدی میکردم دیگه.
 واقعا دلم نمیخواد بین اینهمه مشکل ی مشکل خ ا و سریالی شدن اضافه بشه.
کلا ن انرژی دارم ن حوصله دارم دلم میخواد ی جایی باشه بشینم های های گریه کنم جیغ بکشم گله کنم .خسته هستم خیلی.
دلم میخواد یکی بیاد دستم و بگیره بگه بیا بریم و من از این جنجال بکشه بیرون و من تا ماه ها از این محیط زندگی ب یخبر بمونم .
امروز تا ی جایی پیاده رفتم برگشتنی نای نداشتم راه برم میگفتم بشینم پیاده رو فقط نگاه کنم ب ی جا . نمیدونم اصلا چ مرگمه.
نمیدونم ب مشکل خودم برسم یا ب درد خانوادم گریه کنم . 
امشبم زدم ب شب بیداری رمان میخونم : )

پ ن : یادم رفت بنویسم : ) دوروزه ب شدت تو فکرم . نگاه میکنم تحلیل میکنم فکر میکنم بحث میکنم جواب میدم تهش ب نتیجه نمیرسیم تو دلم بدوبیراه میگم گاهی هم از دستم در میره داد میزنم و و این بدو بیراهم و میگم ، نفرین میکنم گریه میکنم لعنت میفرستم تهش میگم گندش بزنن و درست نمیشه : )
این دنیا خیلی خیلی خیلی کثیفه ، بنده های خدا خیلی خیلی خیلی بدن ، بیچاره خدا .
خیلی دعا میکردم خدایا درستش کن ، الان دیگه همونم نیمگم میگم خدایا ب من توان بده ک بتونم روب رو بشم . من و قوی کن . 
شادن بانو مرسی از پستی ک تو دردو دل نوشته بودین خیلی برام جالب بود و کمک کرد.

شبتون خوش خوشان

[شادن]

خوووش اومدی فرزانه جووووون

[Queen]

امروز 22روزه دیگه . نمیدونم چطوری ب 22روزگی رسیدم .کلا کار خاصی نکردم و این بیهوده رسیدن ب 22روزگی هم عصبیم میکنه . چرا اینقدر هیچی ب هیچی رسیدم ب 20 روزه؟باید ی کار مفیدی میکردم دیگه.

مگه قراره همیشه کار خاصی انجام بدیم
الان 22 روز خوب داری ازش لذت ببر همین


فرزانه جان خوووش اومدی
منتظر فعالیتت تو گروه باران هستیم
اگه دوست داری بیشتر از خودت بگو

ساناز جان یعنی از سه شنبه شروع کنم؟

[یاقوت]

یعنی نمازی ،کار خوبی،فعالیتی چیزی نداشتم ،همینطوری اومدم جلو هیچی ب هیچی .
این بد نیست؟
کویین تو تعطیاات چیکار میکنی؟

[*بنده پاک*]

فرزانه خانم جان خیلی خیلی خوش اومدیییییییی

ساناز جان یعنی از سه شنبه شروع کنم؟

کویین جان هر جور صلاح میدونی 
من یه پست زدم تو چله های عاشقی اینجا
گفتم اگر دوست داری تو هم بیا با هم بخوانیم

[Queen]

یعنی نمازی ،کار خوبی،فعالیتی چیزی نداشتم ،همینطوری اومدم جلو هیچی ب هیچی .
این بد نیست؟
کویین تو تعطیاات چیکار میکنی؟

خب دلیل نمیشه که روزای خوبت زیر سوال بره
الانم دیر نیست
هرکار خوبی که دوست داری انجام بده

فعلا که با نت گردی و فیلم و سریال گذشته

[صادقین]

با سلام

سرکار خانم farzane عضو جدید گروه باران هستند.
به ایشان خیر مقدم عرض می کنیم.

با آرزوی موفقیت و سربلندی
مدیریت گروه های ترک

[یاقوت]

دوست جان های عشق تبریک میگم بهتون 
مبارکمون باشه

[fatush76]

سلاممممم بچه هاااا
اول از همه به عضو جدیدمون خوش آمد بگمممم 
و دوم بهتون تبریک بگم بابت پاکی و هفته های سبزتون 


من متاسفانه نتونستم حتی هفته ی اول سبز باشم 
اما اشکال نداره به خودم میگم  من قبلا تونستم پاک بمونم  پس دوباره هم میتونم فقط احتیاج به زمان دارم  
به نظرم باید خودمون رو بیشتر درک کنیم و به خودمون زمان بدیم   من که پذیرفتم یه دفعه نمیتونم از پسش بربیام  امروز بگم دیگه میزارمش کنار و  تا آخر عمر فراموشش کنم   مثل بعضیا که میگن یه روز تصمیم گرفتم سیگارو ترک کنم  و دیگه نکشیدم 
نمیدونم اونا چجوریه  اما واقعا برای من سخته  باید بپذیرم که من یه معتادم  یعنی یه بیمارم  تازه بیماری که نمیتونه بیماریشو به اطرافیانش بگه تا درکش کنن  تا کمکش کنن    یه بیماری که سال های زیاد این بیماری رو داشته  پس نمیشه به یه مدت کوتاه کاملا  ترکش کرد  

راستی آتریسا جون گفتی از خودم بگم برات عزیزم 
جونم برات بگه خواهرررر 

من فاطوشم  ۲۳ ساله   دانشجوام  
مدت زمان خیلی زیادی هم هست که متاسفانه این بیماری گریبان گیرم شده  و اینجوری بگم بهت که خیلی بابتش ضربه خوردم 
خیلی تلاش کردم که بتونم بزارمش کنار ولی نشد  تا اینکه اومدم کانون  اوایل خیلی انگیزه داشتم  بچه ها  احتمالا یادشونه 
تخته گاز داشتم میرفتم  همه چیز خوب بود   اما از بدشانسی این کرونا ی لعنتی اومد  و  اتفاقی که نباید میوفتاد افتاد  

یه کاری که من مدت ها بود داشتم بابتش تلاش میکردم  تقریبا سه چهار سال  یعنی اینقدر براش زحمت کشیده بودم که نگوو  به خاطر کرونا  کاملا از دستش دادممم  یعنی لحظه ی آخری که داشت به نتیجه میرسید  دود شد رفت هوا 

و این باعث شد همه چیز بهم بریزه  نابود شدم  دیگه نیومدم کانون   حالم خیلی بد بودددد  خیلییییی   نگم براتون بهتره  

بلاخره دیدم اینجوری فایده نداره  دوباره اومدم کانون  یک هفته ای میشه   دارم کم کم  سر پا میشم    چه میشه کرد  زندگیه دیگه    خدا رو چه دیدی  شاید درست شد  

خلاصه اینم از این   ببخشید خیلی پرحرفی کردممم 

[یاقوت]

جانم پر حرفی چیه ، اتفاقا من از خوندن نوشته های دوستانم خوشحال میشم . 
اصلا نراحت نباش. من خودم تا ی سال پیش اصلا نتونسته بودم از ی ماه جلوتر برم . میدونی ب نظر من برای ترک خ ا باید آگاه تر شد نسبیت ب این مسئله و مطلق نمیشه ی بار ترک کرد آدم متاسفانه گاهی از دستش در میره . ب همین دلیل ناراحت نباش تلاش کن مدت ترک هات طولانی بشه و برای خودت تمرین و قوانینی بذار. 
مثلا چ کاری میکنی تا پاک بمونی ؟چ محدودیت هایی داری؟ مثلا دوری از فیلم و عکس؟تقویم پاکی و این جور چیزها...

ـــــــــــــــ

یه کاری که من مدت ها بود داشتم بابتش تلاش میکردم  تقریبا سه چهار سال  یعنی اینقدر براش زحمت کشیده بودم که نگوو  به خاطر کرونا  کاملا از دستش دادممم  یعنی لحظه ی آخری که داشت به نتیجه میرسید  دود شد رفت هوا  

و این باعث شد همه چیز بهم بریزه  نابود شدم  دیگه نیومدم کانون   حالم خیلی بد بودددد  خیلییییی   نگم براتون بهتره  

بلاخره دیدم اینجوری فایده نداره  دوباره اومدم کانون  یک هفته ای میشه   دارم کم کم  سر پا میشم    چه میشه کرد  زندگیه دیگه    خدا رو چه دیدی  شاید درست شد   

این روزها سختی زیاده ، مهم اینه ک تو ناامید نشی. 
تلاش کن ، خدا میبینه و قطعا ب نتیجه میرسه.
بیشتر بهمون سر بزن ، من یقین دارم ک تو میتونی .
مسابقه این دوره رو هم حتما شرکت کن 

[یاقوت]

کجایین ؟؟؟؟؟؟
من دارم ب ی ماه میرسم  بعد از مدت ها خیلی خوبه .
فقط باز دلشوره دارم ولی خب دلم نمیخواد بشکنم ‌. انشالله ک نمیشکنم 
از پنجشنبه انقدر کم خوابیدم دارم بیهوش میشم ها ولی نمیتونمم بخوابم ،ذهنم انقدر آشفته س خوابم نمیاد .
هم کارهای خودم هم کلا اتفاقاتی ک پشت هم ردیف شدن باعث این حس بد شده .کلا مزخرف.
میخوام برای ی ماهگی برا خودم جایزه بخرم ولی نمیدونم چ   دلم ماگ چرخزنان میخواد خیلی ماهن ولی خب الان شرایط ماگ ندارم ، احتمالا پلنری رو ک دیدم بخرم یا هم لاک نمیدونم 

از جمعه تا ب امروز دقیقا هیچ کار مفیدی نکردم   همش کتاب خوندم و نخوابیدم و کلا حتی حوصله م نمیشه موهامم شونه کنم در این حد بی حوصله و حس میکنم اینطوری برم افسردگی میگیرم .باید ورزش کنم .
کاش زودتر کارهام‌درست بشه مشغول بشم ،این بیکاری دیگه واقعا خستم کرده .

[*بنده پاک*]

ماگ چرخزنان

من سرچش کردم 
چقدر قشنگن



من این روزا در جنگ با خود به سر میبرم 

جنگ سختیه
معلوم نیست کی قراره ببره
احساس میکنم در درونم دو فرد قوی وجود دارن
که هر کدوم برای رسیدن به هدف هاشون میجنگن
و این منم
یک همیشه بی هدف
که نشستم ببینم نتیجه جنگ چی میشه

دیشب یادم افتاد به یه صحنه هایی که آدم هایی که دوستشون داشتم، با رفتارشون چقدر من را ناراحت کردن
بلافاصله یادم افتاد به صحنه هایی که من آدم هایی که دوستم داشتن را چقدر رنجوندم
و بعد از آن نتیجه گرفتم 
انسان پشیزی ارزش ندارد
  پشیز یعنی چی ؟ چجوری مینویسنش؟
نمیدونم 
ولی الان استفاده کردم حس میکنم جای درستی استفاده کردم 



یاقوت و کویین و شادن و فاطوش و سمر   دوستون دارم 

مراقب خودتون و پاکی ها باشید 

[یاقوت]

من امشب تنهام ،خیلی میترسم .
الان پی بردم .من چندروز قبل ک وسوسه داشتم تو جمع بودم و تونستم کنترل کنم اما الان تا فردا تنهام
گند بزنم چ میشه 

[*بنده پاک*]

من امشب تنهام ،خیلی میترسم .
الان پی بردم .من چندروز قبل ک وسوسه داشتم تو جمع بودم و تونستم کنترل کنم اما الان تا فردا تنهام
گند بزنم چ میشه 

یه کاری کن برای خودت یه برنامه بریز
فیلم 
کتاب 
کانون


من همینا یادمه

تا خودت نخوای هیچی نمیشه