گروه ۲ خانم‌ها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)

[Raha99]

اوضاع پاکی خوب نیس
من بعد از شکست خیلی لغزش دارم همیشه
دیشب شب خیلی بدی رو سپری کردم اما خداروشکر نشکستم و بابت دیشب خیلی ناراحتم
ینی تنها علتی که امروز اومدم سایت همینه دیشب تا چهار صبح سه با تا مرز شکستن رفتم
اصلا نتونستم بخوابم

 
چرا نیومدی اورژانس؟
اصلا برای مواقع اورژانسی و وسوسه راه حلی داری؟
من خودم اولین راه حلم اینه که طی یک عملیات سریع از جام بلند بشم و تغییر موقعیت بدم
معمولا هم میرم یه چرخی میزنم یه ذره آب میخورم 
یا میرم دم یخچال ماست برمیدارم میخورم  
ماست خیلی خوبه
از تو خنک میشی
دیگه اگر حوصله داشته باشم میرم سمت قرآن و نماز
بعضی وقتا هم نقاشی میکشم  نقاشی هام مثل بچه های ۳ ساله است
ولی از شکست نجاتم میده و فکرم راحت میشه
چی دوست داری؟
چیا بلدی؟

نمیدونم چجور توضیح بدم من جسمم  و غریزم نیس که میلغزه  بلکه ذهنمه،ذهنم همش بهم این دستور رو میده
میدونی شدم مثل آدمی که در اثر اضطراب زیاد به مشروب یا سیگار پناه میبره نه اینکه ازش لذت ببره فقط بخاطر اینکه فکرش راحت بشه
چون دو شیفت میرم سرکار و انقدر درگیر کارم میشم و خسته اصلا تمرکز ندارم که بشینم فک کنم ببینم چی بهتره سمت چی برم و اینطور موقعی که ذهنم راحتترین راه یعنی شکستن رو انتخاب میکنه
علتی اینکه نیومدم اورژانس چون فک میکردم ساعت دو نصف شب هیشکی نیست

[Raha99]

کدوم گل؟
منکه چهارده آذر آخرین روز بدم بود راجع به حالاتم بالا گفتم ممنون میشم راهنماییم کنی

این گل

۱۴آذر

۲روز خوب

کسی ک لغزش داشته باشه میدونه شروع مجدد پاکی و بلندشدن دوباره سختتتتت ترین مرحله‌اس اینکه بلند شدی نشون میده خیلی با اراده ای
روزای اول ادم خیلی دلش میخواد مجدد بشکنه هم بخاطر عصبانیت از خودش هم بخاطر وسوسه شدید

حالا چیکار کنیم وقت وسوسه؟

در هر ساعت از شبانه روز ک بودیم بیایم کانون تو گروه و اورژانس بنویسیم و کمک بخوایم
اگر کسی نبود شروع کنیم به خوندن صفحات اورژانس از ابتدا تاااا حداقل ۵ صفحه بعدش 
و مصرف شهوت رو تا زمانیکه سه نفر بهمون پاسخ ندادن به تعویق بندازیم 
اوکی؟

واییی از دست وسوسه

[تسنیم ⁦◉‿◉⁩]

سلام همگی ،
راستش انقد چشمم درد میکنه تو تاریکی الان با ی چشم دارم تایپ میکنم .منتظر ی پیامم اما نمیاد 
انقدر سرم پره انقدر کار دارم کلا نمیدونم اصلا چ بنویسم براتون ، من برنامه هام تنظیمه و روتین صبحم پابرجاست .
من تو آذر ماه متاسفانه شکست هام زیاد بود و ۸روز شکست داشتم .بالاخره تونشچستم تو دوروز گذشته جمع کنم و مجدد شروع کنم .
تقویم پآکیم و مجدد تنظیم کردم و رو دیواره ، دوتاردیفم کامل سیاه خط خورده .

یاقوت/۱۵آذر/۱روز خوب 
شایدم دوروزه ولی شما همون ی روز حساب کنید .
مشکلم همون بود ک تو دخترونه گفتم ،این ماه حتما برنامه ریزی میکنم .
من خیلی دلم میخواد ۷مرحله ای ک اقا ارمین تو طوفان در موردش نوشتن و اجرا کنم و بسیار علاقه دارم ب این موضوع . 
من رفتم ،فعلا شبتون خوش.

پ ن:یادم رفت بگم ،تسنیم جان خوش اومدی .انشالله روزهای بسیار خوبی رو تجربه میکنی .بیشتر ار خودت بگو ،از کی درگیر خ ا بودی؟از کی خواستی ترک کنی؟چند سالته؟اسمت تسنیمه؟خیلی قشنگه 
وبرنامه هات برای ترک؟هدف های پاکی؟هروی ب ذهنت میاد بنویس تا بیشتر بشناسیمت .

از کی.... نمیدونم دقیقا! خیلی وقته... اينقدر این عادت چندین ساله داره رو دلم سنگینی میکنه که احساس میکنم دگه کفه جسمم  تاب تحمل سنگینی روحمو نداره، عادتی كه از درون هنوزم هر از گاهی داره وجودمو شرحه شرحه ميكنه، و زمین گیرم کرده. عادتی که هنوز هم داره وجودمو به آتیش میکشه ، ولی کسی رو از اطرافیانم محرم نمیدونم تا باهاش مطرح کنم و یکم ازفشار روحی وحشتناکی که پیدا میکنم ، فروکش کنه...
احساس میکنم هرروز دارم با امتحان های سخت و وحشتناک دنیا رو به رو میشم  و اگه حواسم جمع نباشه شکست میخورم،
کلی حسرت بایگانی شده ، 
کلی تجربه تلخ ...
بازم نمیتونه یه سدی بشه جلوی عدم تکرار کار اشتباهم
مدام از سرکسب آرامش، یا ناخودآگاه یا کنجکاوی یا از سر استیصال شروع میکنم به تکرار مکرر و خو گرفتن و پیروی از غرایزم

فکر ترک.... از وقتی فکر گریز از این مهلکه به سرم زد که دیدم بیش از اندازه ممکنه زمین گیر بشم. هم تو تحصیل، هم تو شغلم، هم مسئولیت های که رو دوشمه.....
این شد که... عزمم رو جزم کردم و... الان اینجام.

نه... تابحال فکر ترک نکرده بودم و اولین باره... 

فکر کنم هم سنین یاقوت جان. منم ۲۴سالمه.
آره اسم اصلیمم تسنیم هست

رااااستی ۷مرحله ای که گفتی قضیه اش چیه؟؟؟

[تسنیم ⁦◉‿◉⁩]

اینو از گروه طوفان آوردم  
بنظرم خیلی قشنگ بود
از فکر رسید به سرنوشت  
خیلی جای فکر کردن داره همین چند جمله
ه

خیییییلی قشنگ بود
آره واقعا... آدم اگه به این جمله معتقد بشه، اجازه نمیده افکار منفی، مسیر  سرنوشتش رو تغییر بدن

[تسنیم ⁦◉‿◉⁩]

راستی فراموش کردم اعلام وضعیت کنم
تسنیم/ ۳روز...

[Raha99]

سلام همگی ،
راستش انقد چشمم درد میکنه تو تاریکی الان با ی چشم دارم تایپ میکنم .منتظر ی پیامم اما نمیاد 
انقدر سرم پره انقدر کار دارم کلا نمیدونم اصلا چ بنویسم براتون ، من برنامه هام تنظیمه و روتین صبحم پابرجاست .
من تو آذر ماه متاسفانه شکست هام زیاد بود و ۸روز شکست داشتم .بالاخره تونشچستم تو دوروز گذشته جمع کنم و مجدد شروع کنم .
تقویم پآکیم و مجدد تنظیم کردم و رو دیواره ، دوتاردیفم کامل سیاه خط خورده .

یاقوت/۱۵آذر/۱روز خوب 
شایدم دوروزه ولی شما همون ی روز حساب کنید .
مشکلم همون بود ک تو دخترونه گفتم ،این ماه حتما برنامه ریزی میکنم .
من خیلی دلم میخواد ۷مرحله ای ک اقا ارمین تو طوفان در موردش نوشتن و اجرا کنم و بسیار علاقه دارم ب این موضوع . 
من رفتم ،فعلا شبتون خوش.

پ ن:یادم رفت بگم ،تسنیم جان خوش اومدی .انشالله روزهای بسیار خوبی رو تجربه میکنی .بیشتر ار خودت بگو ،از کی درگیر خ ا بودی؟از کی خواستی ترک کنی؟چند سالته؟اسمت تسنیمه؟خیلی قشنگه 
وبرنامه هات برای ترک؟هدف های پاکی؟هروی ب ذهنت میاد بنویس تا بیشتر بشناسیمت .

از کی.... نمیدونم دقیقا! خیلی وقته... اينقدر این عادت چندین ساله داره رو دلم سنگینی میکنه که احساس میکنم دگه کفه جسمم  تاب تحمل سنگینی روحمو نداره، عادتی كه از درون هنوزم هر از گاهی داره وجودمو شرحه شرحه ميكنه، و زمین گیرم کرده. عادتی که هنوز هم داره وجودمو به آتیش میکشه ، ولی کسی رو از اطرافیانم محرم نمیدونم تا باهاش مطرح کنم و یکم ازفشار روحی وحشتناکی که پیدا میکنم ، فروکش کنه...
احساس میکنم هرروز دارم با امتحان های سخت و وحشتناک دنیا رو به رو میشم  و اگه حواسم جمع نباشه شکست میخورم،
کلی حسرت بایگانی شده ، 
کلی تجربه تلخ ...
بازم نمیتونه یه سدی بشه جلوی عدم تکرار کار اشتباهم
مدام از سرکسب آرامش، یا ناخودآگاه یا کنجکاوی یا از سر استیصال شروع میکنم به تکرار مکرر و خو گرفتن و پیروی از غرایزم

فکر ترک.... از وقتی فکر گریز از این مهلکه به سرم زد که دیدم بیش از اندازه ممکنه زمین گیر بشم. هم تو تحصیل، هم تو شغلم، هم مسئولیت های که رو دوشمه.....
این شد که... عزمم رو جزم کردم و... الان اینجام.

نه... تابحال فکر ترک نکرده بودم و اولین باره... 

فکر کنم هم سنین یاقوت جان. منم ۲۴سالمه.
آره اسم اصلیمم تسنیم هست

رااااستی ۷مرحله ای که گفتی قضیه اش چیه؟؟؟

سلام تسنیم جون خوس اومدی
مطمینم خدا خیلی دوستت داشته که اینجا رو بهت نشون داده
ببین احساس حقارت از یه گناه تا جایی که باعث توبه بشه کافیه و نباید بیشتر باشه وگرنه دچار سرخوردگی میشی که حالات خوبی رو باعث نمیشه
من قبلا احساس خقارت از گناه خیلی تو وجودم زیاد بود و اصلا موفق نبودم
ولی الان که اون حالت از بین رفته و فقط تا زمانی که حمام برم و از ته دلم یه استغفرلله بگم دیگه بعدش حس حقارت ندارم،چون میدوم این حس تخریب کننده تر هست،و میدونم برای اینکه موفق بشم باید خودمو دوست داشته باشم و یکی از راهای دوست داشتن خودم اینه که خودمو تحقیر نکنم
خودتو دوس داشته باش

[Raha99]

سلام همگی ،
راستش انقد چشمم درد میکنه تو تاریکی الان با ی چشم دارم تایپ میکنم .منتظر ی پیامم اما نمیاد 
انقدر سرم پره انقدر کار دارم کلا نمیدونم اصلا چ بنویسم براتون ، من برنامه هام تنظیمه و روتین صبحم پابرجاست .
من تو آذر ماه متاسفانه شکست هام زیاد بود و ۸روز شکست داشتم .بالاخره تونشچستم تو دوروز گذشته جمع کنم و مجدد شروع کنم .
تقویم پآکیم و مجدد تنظیم کردم و رو دیواره ، دوتاردیفم کامل سیاه خط خورده .

یاقوت/۱۵آذر/۱روز خوب 
شایدم دوروزه ولی شما همون ی روز حساب کنید .
مشکلم همون بود ک تو دخترونه گفتم ،این ماه حتما برنامه ریزی میکنم .
من خیلی دلم میخواد ۷مرحله ای ک اقا ارمین تو طوفان در موردش نوشتن و اجرا کنم و بسیار علاقه دارم ب این موضوع . 
من رفتم ،فعلا شبتون خوش.

پ ن:یادم رفت بگم ،تسنیم جان خوش اومدی .انشالله روزهای بسیار خوبی رو تجربه میکنی .بیشتر ار خودت بگو ،از کی درگیر خ ا بودی؟از کی خواستی ترک کنی؟چند سالته؟اسمت تسنیمه؟خیلی قشنگه 
وبرنامه هات برای ترک؟هدف های پاکی؟هروی ب ذهنت میاد بنویس تا بیشتر بشناسیمت .

سلام یاقوت جونم خوبی عزیزم؟
من حس می کنم تو هم مثل من جویایی چرایی خیلی چیزا هستی و دوس داری بدونی یه کار دقیقا چطوری بهتره چطوری درسته
من خودم سمینار اگر جوان بودم دکتر هلاکویی رو گوش کردم
و واقعا بعدش تغییر کردم اگر وقت کردی گوشش بده خالی از لطف نیست
امیدوارم هر روز بهتر و بهتر بشی

[یاقوت]

سلام همگی ،
راستش انقد چشمم درد میکنه تو تاریکی الان با ی چشم دارم تایپ میکنم .منتظر ی پیامم اما نمیاد 
انقدر سرم پره انقدر کار دارم کلا نمیدونم اصلا چ بنویسم براتون ، من برنامه هام تنظیمه و روتین صبحم پابرجاست .
من تو آذر ماه متاسفانه شکست هام زیاد بود و ۸روز شکست داشتم .بالاخره تونشچستم تو دوروز گذشته جمع کنم و مجدد شروع کنم .
تقویم پآکیم و مجدد تنظیم کردم و رو دیواره ، دوتاردیفم کامل سیاه خط خورده .

یاقوت/۱۵آذر/۱روز خوب 
شایدم دوروزه ولی شما همون ی روز حساب کنید .
مشکلم همون بود ک تو دخترونه گفتم ،این ماه حتما برنامه ریزی میکنم .
من خیلی دلم میخواد ۷مرحله ای ک اقا ارمین تو طوفان در موردش نوشتن و اجرا کنم و بسیار علاقه دارم ب این موضوع . 
من رفتم ،فعلا شبتون خوش.

پ ن:یادم رفت بگم ،تسنیم جان خوش اومدی .انشالله روزهای بسیار خوبی رو تجربه میکنی .بیشتر ار خودت بگو ،از کی درگیر خ ا بودی؟از کی خواستی ترک کنی؟چند سالته؟اسمت تسنیمه؟خیلی قشنگه 
وبرنامه هات برای ترک؟هدف های پاکی؟هروی ب ذهنت میاد بنویس تا بیشتر بشناسیمت .

از کی.... نمیدونم دقیقا! خیلی وقته... اينقدر این عادت چندین ساله داره رو دلم سنگینی میکنه که احساس میکنم دگه کفه جسمم  تاب تحمل سنگینی روحمو نداره، عادتی كه از درون هنوزم هر از گاهی داره وجودمو شرحه شرحه ميكنه، و زمین گیرم کرده. عادتی که هنوز هم داره وجودمو به آتیش میکشه ، ولی کسی رو از اطرافیانم محرم نمیدونم تا باهاش مطرح کنم و یکم ازفشار روحی وحشتناکی که پیدا میکنم ، فروکش کنه...
احساس میکنم هرروز دارم با امتحان های سخت و وحشتناک دنیا رو به رو میشم  و اگه حواسم جمع نباشه شکست میخورم،
کلی حسرت بایگانی شده ، 
کلی تجربه تلخ ...
بازم نمیتونه یه سدی بشه جلوی عدم تکرار کار اشتباهم
مدام از سرکسب آرامش، یا ناخودآگاه یا کنجکاوی یا از سر استیصال شروع میکنم به تکرار مکرر و خو گرفتن و پیروی از غرایزم

فکر ترک.... از وقتی فکر گریز از این مهلکه به سرم زد که دیدم بیش از اندازه ممکنه زمین گیر بشم. هم تو تحصیل، هم تو شغلم، هم مسئولیت های که رو دوشمه.....
این شد که... عزمم رو جزم کردم و... الان اینجام.

نه... تابحال فکر ترک نکرده بودم و اولین باره... 

فکر کنم هم سنین یاقوت جان. منم ۲۴سالمه.
آره اسم اصلیمم تسنیم هست

رااااستی ۷مرحله ای که گفتی قضیه اش چیه؟؟؟

تسنیم جان همه درکت میکنن و میدونن چ حسی داری: ) 
خیلی از ماها نمیتونستیم ی روزم پاک بمونیم و سریالی شده بودیم اما الان نسبت ب قبل محتاط تر شدیم ، ترک های طولانی مدت داریم ، موقع وسوسه میدونیم چ حالمون و خوب میکنه ، هدف ها و تجربه هایی رو مشخص کردیم . این ها با گذر زمان و فعالیت کردن تو کانون و تلاش خودمون و کمک بقیه ب دست میاد.
قطعا روزهای خیلی خوبی در انتظارته ، سعی کن از انجمن اورژانس ، تجربیات و پست های افتخارات کانون بازدید کنی و بخونی و یاد بگیری. 
هرموقع وسوسه داشتی حتما بیا اورژانس کمک بگیر، مسابقه گروهی هم داریم حتما شرکت کن ک همه چ انشالله عالی میشه .
از آشنایی باهات خوشبختم جانم: )
تو با دختر پاک همون ساناز خانم کم پیدا هم سنی (ساناز بالاخره اون عکس مصیبت و برداشتی  ) سانازم 24سالشه نوشته بود.
من سنم کمتره 

7مرحله رو انشالله مدیر کل بیان گفتیم بهشون اجازه بدن تو ی تاپیک عمومی پست هارو بذارن تا همه استفاده کنیم ، درمورد برنامه ریزی برای پاکی و  اهداف پاکی هست.
فعلا بحثمون رو روتین و برنامه ریزی و اجرا هستش.
حتما مرحله ب مرحله در مورد همه چ حرف میزنیم.
خوشحالم ک اینجایی
کانون و چطوری پیدا کردی؟

---

سلام همگی ،
راستش انقد چشمم درد میکنه تو تاریکی الان با ی چشم دارم تایپ میکنم .منتظر ی پیامم اما نمیاد 
انقدر سرم پره انقدر کار دارم کلا نمیدونم اصلا چ بنویسم براتون ، من برنامه هام تنظیمه و روتین صبحم پابرجاست .
من تو آذر ماه متاسفانه شکست هام زیاد بود و ۸روز شکست داشتم .بالاخره تونشچستم تو دوروز گذشته جمع کنم و مجدد شروع کنم .
تقویم پآکیم و مجدد تنظیم کردم و رو دیواره ، دوتاردیفم کامل سیاه خط خورده .

یاقوت/۱۵آذر/۱روز خوب 
شایدم دوروزه ولی شما همون ی روز حساب کنید .
مشکلم همون بود ک تو دخترونه گفتم ،این ماه حتما برنامه ریزی میکنم .
من خیلی دلم میخواد ۷مرحله ای ک اقا ارمین تو طوفان در موردش نوشتن و اجرا کنم و بسیار علاقه دارم ب این موضوع . 
من رفتم ،فعلا شبتون خوش.

پ ن:یادم رفت بگم ،تسنیم جان خوش اومدی .انشالله روزهای بسیار خوبی رو تجربه میکنی .بیشتر ار خودت بگو ،از کی درگیر خ ا بودی؟از کی خواستی ترک کنی؟چند سالته؟اسمت تسنیمه؟خیلی قشنگه 
وبرنامه هات برای ترک؟هدف های پاکی؟هروی ب ذهنت میاد بنویس تا بیشتر بشناسیمت .

سلام یاقوت جونم خوبی عزیزم؟
من حس می کنم تو هم مثل من جویایی چرایی خیلی چیزا هستی و دوس داری بدونی یه کار دقیقا چطوری بهتره چطوری درسته
من خودم سمینار اگر جوان بودم دکتر هلاکویی رو گوش کردم
و واقعا بعدش تغییر کردم اگر وقت کردی گوشش بده خالی از لطف نیست
امیدوارم هر روز بهتر و بهتر بشی

رهای عزیز مرسی از احوال پرسیت خوبم من مرسی تو خوبی؟خوشحالم ک روزانه سر میزنی ب کانون .
دفعه بعد وسوسه داشتی حتما بیا اورژانس ، همه آنلاین هستن و کمک میکنن ک تلاش کنی تا نشکنی.
قدم ب قدم برو جلو و تعداد روزهای پاکت و طولانی تر کن تا عادت کنی . همه چ عالی میشه  
من ولله سرم خیلی شلوغه و فکر کنم یکی دوماهه کلا برم غیبت . نمیتونم هم ب کانون برسم هم زندگیم. ی مدت باید از مجازی دور باشم .
دکترهلاکویی دوست داریم ،حتما یادم میمونه گوش بدم ، در واقع توجم جلب شد ب اسم اگر جوان بودم.
مرسی از پیشنهادت   

---

چرخزنان ی فیلمی گذاشته بود دیروز ، اینکه وقتی همه کارهات مونده اما همچنان با استرس ب گشتن تو اینستا ادامه میدی    دقیقا اون منم   البت ن اینستا میرم ن کانون ن تلگرام دارم ی کاری میکنم خودمم موندم توش   
دیشب پیامی ک منتظرش بودم ساعت 1.30اومده صبح بیدار شدم دیدمش منم سین زدم جواب ندادم   
ی کار خوبی ک کردم دوباره دستبندی ک برای فراموش نکردن پاکی دستم بود و بستم .الان دستمه و یاد آوری اینکه باید اینبار برسم ب 100روز .
یعنی باورم نمیشه ک 17آذر ماهه ، انگار همین دیروز1 آذر بود این ماه خیلی سریع رد شد
امروز صبح دیر بیدار شدم ، 7/30 از خواب پریدم بعدشم دیگه روتینم اجرا نشد چون کار داشتم رفتم سراغ اون .
دوستان روتین پوست پیدا کردم بذارم؟

[Queen]

یاقوت بیا باهم تا ۱۰۰ روز بریم

[یاقوت]

یاقوت بیا باهم تا ۱۰۰ روز بریم  

بریم ، صد روزگی هم ی جایزه مشتی بخریم .
۱۰۰روز بعد میشه عید دیگه .بریم تا صد روز بالام من هستم . 
من اون ماگ این لیوان دهنی من هست چرخزنان و میخرم خدایی چشمم گرفته بدجور 

---

امروز انقدر کار داشتم و گم شده بودم میخواستم گریه کنم بعدش گفتم برم سمت خ ا بعدش گفتم خاک تو سرت پاشو کارهات و انجام بده بین اینهمه درگیری ذهنی فقط مونده بشکنی 
هیچی دیگه آدم شدم حالم خوب شد
عاغا من و دعا کنید خدا کمک کنه این کارو انجام بدم تا ۲۴آذر بعدش من اشتباه میکنم برم سراغ همچین کارهایی

[سبز آبی]

سلام
حال و احوالتون چطوره ؟؟
عجب گروه ساکتی 
ببخشید میدونم که وظیفه دارم بیشتر فعالیت کنم اما واقعا شرایط درسی این اجازه رو نمیده به بزرگی خودتون ببخشید    
اول که خوشامد میگم به تسنيم عزیز انشالله که با موفقیت این مسیر رو طی کنید
رها جان آفرین به این تلاش که دوباره با قدرت پاشدی حتما موفق میشی
دختر پاک عزیزم تبریک میگم به این همه روز خوب همین فرمون برو جلو      
کویین خانم و یاقوت جان انشالله که شما هم با قدرت به جلو میرید
شادن و فاطوش عزیز امیدوارم حالتون خیلی خوب باشه  
در رابطه با روتین نویسی اول ممنون از یاقوت که تو گروه هم بحث رو مطرح کرده، کار خوبیه به نظرم منم چند مورد نوشتم ولی من وقتی خودم رو مقید کنم ولی بهش نرسم به شدت اعصابم خورد میشه و کل روز رو از دست میدم  در نتیجه زیاد ننوشتم 
منم مشغول درسا هستم خیلی بهتر از قبل شدم تایم های بالاتری میخونم و از نتایجم راضی و خوشحالم   ولی خب بعضی وقتها هم کلا ازشون حالم بهم میخوره  
اوضاع پاکی خوبه ولی ذهنم وقتایی که خسته میشه ناخودآگاه میگه خ.ا ولی خب منم جلوشو میگیرم و بهش اجازه پیشروی نمیدم 

در آخر دلم برای هم صحبتی باهاتون خیلی تنگه و دوستون دارم واقعا با اینکه هیچ وقت همو ندیدیم ولی قطعا از خیلی دوستان هر روزه عزیز ترید   
براتون بهترینها رو دعا میکنم 

راستی 
*s*ا/ 21 مرداد / 120 روز خوب 

[fatush76]

بابا چه خبرتونههههه   دمتون گرممممممم

والا که حسودیمان شد  

اینطوری نمیشه که 
منم اومدم برای مدال 100 روزگی  برو که رفتیم  

فاطوش 19 اذر 1 روز خوب

پ.ن : این مدت شدید مشغول بودم و حال مساعدی هم نداشتم  و متاسفانه منم همون مشکلی رو دارم که تو دخترونه یاقوت جان در موردش گفت   خلاصه همه چیز دست به دست داد تا ....
میدونم مقصرم  میدونم  از دست خودم و سست اراده بودنم خسته شدم   شاید چون از ته دلم نمیخوام ترکش کنم
به این حس بی خیالی موقتی که بهم دست میده اعتیاد شدید پیدا کزدم   ولی تا کی  تا کجا
اگه اینجوری پیش برم زندگیمو میبازم
من باید بجنگم برای ترک و موفق بشم  دلم میگه اینبار میشه

[شادن]

فاطوش جون ظاهرا این مشکل بین همه دخترخانوما شایع هس 
مهم اینه تونستی تحلیل کنی دلیل شکستت چی بود الان دیگه اون حوالی ک میشه حواست جمع‌تره 
بریم ک ی شروع فوق العاده رو از فاطوش داشته باشیممممممم

[یاقوت]

سلام همگی ،
آدم صبح‌رود ک بیدار میشه واقعا عذاب میکشه .
صبح مردم تا بیدار بشم ،بعدشم ی چند دقیقه ای فکر کردم خیلی اتلاف دارم .اعصابم خرد شد .
خیلی سرده و برف میاد،بدم میاد ا این وضع .
تا آخر این ماه همه چ و درست میکنم .
همه چ خوبه 
دلم میخواد حرف بزنم اما خب چیزی هم پیدا نمیکنم بگم .
کار دارم خیلی.
من فعلا.

[*بنده پاک*]

دو تا صوت ترجمه قرآن گوش دادم حالم بسی دگرگون شد
بسی آرام شدم
گفتم یه حساب کتاب کنم ببینم روزای پاکی چطوریاست

دیدم به به
تبریک میگم 
رسیدم به ۳ ماه پاکی
*دختر پاک*/ ۲۱ شهریور/ ۹۰ روز خوب

چند روزی از یک سال عضویتم تو کانون گذشته 
یک سال و اندی هست که هر روزم را با کانون شروع و تموم کردم
یادم نمیاد روزی باشه که نیومده باشم
هر روز اومدم 
۳۵۴۳ ارسال داشتم
۸۷۷۹ را یادداشت برام فرستادن
۱۰۳۱ اعتبار گرفتم
و تا این لحظه
به مدت یک ماه و ۳ هفته و ۳ روز و ۱۴ دقیقه و ۳۹ ثانیه کانون بودم

کلی راهکار جدید یاد گرفتم 
چه برای پاکی چه برای زندگیم
خیلی زیاد
با کلی آدم حرف زدم 
کلی تجربه بدست آوردم
کلی آدم را اذیت کردم
ناراحت کردم 
دلخور کردم
همینجا معذرت میخوام 
کلی هم دلخور شدم
همینجا می بخشم
کلی خندیدم 
کلی لحظه شاد گذروندم 
کلی قهقه زدم
حقیقتا خوش گذشت
حالا هم که تونستم بعد شکست یک سال پاکی از شکست های نصف شبی در بیام و به ۹۰ روز پاک برسم
۳ ماه پاکیم را دوست دارم
سعی میکنم از دستش ندم
هدفم را اول گذاشتم ۱۰۰ روز
بعد ۲۰۰ بعد ۳۰۰ بعد ۴۰۰ همینجوری تا دو سال پاکی و بعدش هم ۴ رقمی شدن ۱۰۰۰ روز پاکی
حقیقتا این ۱۰۰۰ روز را خیلی دوست دارم
از اول هدفم را ۴ رقمی شدن گذاشتم
نمیدونم شاید این دفعه بشه
شاید نشه
ولی هدفم همون چهار رقمی شدن باشه 

خوشحالم واسه ۹۰ روز پاکی
واسه داشتن کانون خوشحالم 
خدایا شکرت
واسه داشتن خدا خوشحالم
خدایا خیلی خیلی شکرت
دعا میکنم تو زندگی اتون کلی اتفاق های خوب خوب بیفته و همیشه خوشحال باشید

برای همه چیز ممنونم هم گروهی