امتیاز موضوع:
  • 16 رأی - میانگین امتیازات: 4.19
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گروه ۲ خانم‌ها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)

یارا جان متاسفانه موثق هست اما خب نتیجه فعلا مشخص نیست. ممکنه عقب نشینی کنن چون مردم فشار آوردن. 53258zu2qvp1d9v

دخترا من اومدم فقط بگم برام دعا کنید، الان دیگه باید برم بخوابم برای فردا. کنکور از ساعت هشت تا دهه.

التماس دعا زیاااد 49-2 302
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
سلام خدمت همه دخترای گل امیدوارم حال همتون عالی باشه عیدتونم مبارک  302
اینم بگم که یه ساعت داشتم مینوشتم دوباره پستم پرید چقدر ضدحاله  22
امروز یه روز نسبتا خوب بود 
با خوشحالی شروع شد 
غم داشت ناراحتی داشت پشیمونی داشت حسرت داشت گریه داشت ذوق داشت انگیزه داش خلاصه مخلوط همه اش بود  4chsmu1
راستش امروز یه اتفاق افتاد...
چیزایی رو دیدم که اگه یه هفته پیش بودش از خیرش نمیگذشتم :/ قبلنا خودمو به آب و آتیش میزدم انجامش بدم ولی الان همینطور موقعیتش پیش میاد ولی نه میگم بهش  Hanghead
خودش بود زمانش بود باورتون نمیشه چند وقت پیش حذفشون کرده بودم نمیدونم چطوری برگشته بودن آخه از حافظه پنهان هم حذف کردم  Hanghead 
ولی 
واسه یه لحظه 
فقط یه لحظه 
با خودم گفتم 
شاید 
شاید 
فقط یه ذره 
من فرق دارم  Hanghead 
با خود قدیمیم من دیگه اون نیستم  Hanghead
خلاصه این یه موفقیت بزرگ بود گفتم با شمام به اشتراک بزارم 4chsmu1
یارا جان چقدر عالی موفق باشی خواهری  49-2
راستش من چیزی نمیدونم زیاد از این چیزا سر در نمیارم برام مهم هم نیسن  Gigglesmile




راستی 
ستاره / 1 تیر 1400 / 37 روز خوب  Hanghead
 چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
Khansariha (2)
  
سلام به عزیزای دل  Confetti

عارفه جونم انقدر ذوق میکنم از تلاشی که برای حال خوبت میکنی  317
کتابا رو به ما هم معرفی کن که بسی مشتاقیم  4chsmu1
ایشالا کنکور رو عالی بدی عزیز جان 
عارفه جانم این جمله رو با خودت تکرار کن :
من به لطف خدای مهربان کنکور رو عالی میدهم (اگر حق الهی ام باشد )
اگه به صلاحت باشه گل دختر که هرطور شده بهش میرسی 
اگرم به صلاحت نباشه انشاءالله یکی بهترش در انتظارته ...
مهم اینه که خدا هیچ وقت ما رو تنها نذاشته و تنها نمیذاره  53258zu2qvp1d9v



یاقوت جانم خوشا به حالت که آب و هوای اونجا عالیه ...
به قول ایرانا جان ما اینجا تبخیر شدیم ...
عکس کیکت رو هم بذار  4chsmu1


یآرای عزیزم 
خوشحالم که پاکیت برقراره  Confetti
حالا بازم بیشتر با هم حرف میزنیم ...
میگن امشب نتایج کنکور میاد کمی نگرانم ...
راستی قضیه ی اینترنت چیه ؟ 
المپیک هم نمیبینم  53258zu2qvp1d9v


مشکات جان عیدتو هم مبارک التماس دعا خواهری   53


رزا جان چه کار خوبی کردی تو تاپیک تاثیرات پاکی پست گذاشتی  Confetti
ممنونم از تو زیبا  53
سلام 
شب همگی بخیر  49-2



عارفه خواهر ان شاءالله ک کنکورتو با ارامش کامل میدی ، خدا کمکت کنه گل 49-2

برات کلی دعا میکنیم  53


نقل قول: و اینکه کسی اینجا از قضیه اینترنت خبر داره؟؟ مؤسق هست یا نه؟؟
من هر پیجیو باز میکنم اعتراض میبینم ،فک کنم موثق باشه

نقل قول: امروز چندبار وسوسه بد داشتم...

حتی وی‌پی انم هم روشن کردم.. ولی جلوی خودمو گرفتم.....

Khansariha (2)
دمت گرم ک مقاومت کردی، پاداش کارهات ضایع نمیشه 49-2

پاکیت ابدی اهو جان 49-2


نقل قول: من فرق دارم  [تصویر:  hanghead.gif] 

با خود قدیمیم من دیگه اون نیستم  [تصویر:  hanghead.gif]

ستاره جانم، این نشون میده وارد یه مرحله جدید شدی 
موفق باشی 
تو این راه ثابت قدم باشی 49-2


دخترا راستی امروز برای جشن غدیر رفتم بیرون ، اخرش نورافشانی کردن 

براتون یه تیکه اخرشو فیلم گرفتم 
جای همتون خالی بود 4chsmu1 53

پ.ن: تمام پروتکل های بهداشتی رعایت شده بود ، فقط یه سری از مادران بزرگوار بچه هاشونو ول کرده بودن
از شانس ما هم ک ته ته مجلس بودیم همه دعوا ها و جیغ دادشون پشت سر ما بود  Khansariha (13)

پ‌.ن۲: جدا تو این کرونایی دلشون به حال بچه هاشون نمیسوزه ک براشون مهم نیست، ماسک هم نداشتن بچه هاشون..
اخر سر یه نفر عصبانی شد همشونو دعوا کرد، یکم بچه هاشونو جمع جور کردن... :/

پ.ن۳:فک کنم اولین چیزی ک به بچه هام یاد میدم اینکه حد خودشونو بدونن یه کاری نکنن،  ک یه کی دیگه بیاد و بخواد تذکر بده
هر چند ک تذکر های این شکلی تاثیر گزاری زیادی ندارن 53258zu2qvp1d9v
امیرالمومنین (ع):

جاهِدوا فی ‌سَبیلِ‌‌‌اللهِ بأَیدیكُم فَإنْ لَمْ تَقدِروُا فَجاهِدُوا بِألْسِنَتِكُم فَاِنْ لَم تَقِدروُا فَجاهدوُا بِقُلوبِكُم.

در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید
و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید✌☘

°•مستدرک، ج ١۱، ص ١٦•°
____

اون کسی ک باید ببینه میبنه ، دلسرد نشو رفیق✌
سلام گل دخترا خوبین؟  عیدتون پساپس کلی مبارک   اول از همه   مهربانو / 4 مرداد  / 4 روز خوب  شکرا لله  

دوم اینکه بچه ها توی شرایط واقعا بدی هستم خیلی به کمکتون نیاز دارم پس اگه واقعا میتونین کمکم کنین  vayy
داستان از این قراره که دوست من دختر مذهبی هست و با هم بیشتر اوقات میریم مزار شهدا اوایل که کنکور داشتم باهاش نمیرفتم و اون میرفت 
چون از من بزرگتره  میرفت راحت بعد یه بار اومد خونمون گفت که تو مزار یه گروه مذهبی اومدن مزار واسه فیلم برداری بعد پیج طرف رو نشونم داد ومنم عکس
العمل خاصی نشون ندادم فقط تایید کردم ،دوستم ادم مذهبی هست ها بخاطر منظور بد نشونم نداد بعد خلاصه که گذشت چند وقت
 بعد از اون قضیه باز از اون بهم میگفت ازش و کارای فرهنگی مذهبی که میکرد بعد گذشت و گذشت من نمیدونم چرا یه بار که وقتی عکسشو نشونم داد یکم ازش خوشم اومد و اون موقع اینستامو پاک کرده بودم و از اینستای دوست دیگه م میزدم عکساشو میدیدم دوست مذهبیم هیچی از حس من نمیدونه ها  ،خلاصه که یه بار اتفاقی دورادور تو مزار شهدا ماه رمضون مراسم داشتن دیدمش و پسر با ادب و محجوبی بود و نگا نمیکرد بعد از ماه رمضون و جدیدا تا یه ماه قبل فهمیدم اینا تو مزار شهدا هر پنجشنبه باز مراسم دارن و منم یه بار با دوستم رفتم اخرای مراسم رفتیم از شانس یه جا نشستیم که روبروی پسره بود اوایل اصلا نگا نمیکرد بعد من داشتم با هندزفری مداحی گوش میدادم گریه میکردم ماسک هم داشتم بعد اون توجهش یهو بهم جلب شد و هی به یه بهونه ای نگا میکرد البته ادم مذهبی بود پسره و هیز بازی در نمیاورد خلاصه من احساس کردم از اون روز به بعد حس عجیبی تو وجودم بوجود اومده بود که نه برام خواب میذاشت نه چیزی کلی هم فکرمو درگیر کرده بود از روی اون روز دو سه هفته گذشت من باز رفتم مزار ولی توجه خاصی نمیکرد اخه هم ماسک داشتم هم دور بودم نمیدید انچنان ولی واقعا الان حالم خوش نیس نمیدونم اسم اینو بذارم عشق یا نه ،ولی یه چیزی درونم داره منو خفه میکنه فقط میخوام منو ببینه توجه کنه چون ادم مذهبی هست فک کنم اگه خوشش بیاد میاد خوستگاری، نه اینه دنبال دختر بازی باشه، از پیجش و پستاش هم فهمیدم مجرده ، هر ساعت دارم پیجشو چک میکنم عکساشو میبینم استوری هاشو میبینم  دقیقا عین معتادا،بنظرتون چیکار کنم بچه ها قبلا بخاطر حس و حال معنوی میرفتم مزار ولی الان دیگه بیشتو فوکوس کردم رو پسره راهی هم برای اعلام حضورم و جلو چش بودنم وجود نداره که بتونه منو ببینه و بشناسه ،من چادری ام وجدانمم اصلا اجازه نمیده اینکارو کنم میخوام یه اتفاقی بیوفته که شرع توش لنگ نزنه نه اینکه بخاطر خودنمایی من بهم نگا کنه الان واقعا واقعا میخوام یه راهی جلوم بذارین بگین من چیکار کنم ...
ببخشیدا بچه ها که طولانی شد
و یه سوال دیگه بنظرتون این عشق میتونه باشه یا هوس زود گذر؟ از کجا تشخیص بدم؟
53 حسبی الله 53
مهربانو جانم میشه بگی چند سالته Khansariha (2)؟
امیرالمومنین (ع):

جاهِدوا فی ‌سَبیلِ‌‌‌اللهِ بأَیدیكُم فَإنْ لَمْ تَقدِروُا فَجاهِدُوا بِألْسِنَتِكُم فَاِنْ لَم تَقِدروُا فَجاهدوُا بِقُلوبِكُم.

در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید
و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید✌☘

°•مستدرک، ج ١۱، ص ١٦•°
____

اون کسی ک باید ببینه میبنه ، دلسرد نشو رفیق✌
(1400 مرداد 8، 0:25)ایرانا نوشته است: مهربانو جانم میشه بگی چند سالته Khansariha (2)؟

20 سال عزیزم
53 حسبی الله 53
عزیز دلم یه چیزیو بهت میگم، حالا بهش فکر کن

اینکه 
این حسا موقتیه 49-2

 این نظر منه ولی به نظرم اینستا رو یه مدت پاک کن، یه کار دیگه جایگزین اون تایمی بکن ک تو اینستا هستی یا پیچ اونو چک میکنی

هر راهی ک هست رو ببند 
علت این حرفم اینکه معمولا پسرا توی این احوالات نیستن ، و متوجهش نمیشن

با این فکرا خودت رو اذیت میکنی ، یا ممکنه سمت خیال پردازی بری

مخصوصا الان ک دوباره شروع کردی

یه کار یا مهارتتو بزار روش کار کن ، پرورشش بده

ادم درستت، زمان درست تو مسیرت قرار میگیره  49-2


پ.ن : پس همسنیم ک 4chsmu1 317
امیرالمومنین (ع):

جاهِدوا فی ‌سَبیلِ‌‌‌اللهِ بأَیدیكُم فَإنْ لَمْ تَقدِروُا فَجاهِدُوا بِألْسِنَتِكُم فَاِنْ لَم تَقِدروُا فَجاهدوُا بِقُلوبِكُم.

در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید
و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید✌☘

°•مستدرک، ج ١۱، ص ١٦•°
____

اون کسی ک باید ببینه میبنه ، دلسرد نشو رفیق✌
(1400 مرداد 8، 0:33)ایرانا نوشته است: عزیز دلم یه چیزیو بهت میگم، حالا بهش فکر کن

اینکه 
این حسا موقتیه 49-2

 این نظر منه ولی به نظرم اینستا رو یه مدت پاک کن، یه کار دیگه جایگزین اون تایمی بکن ک تو اینستا هستی یا پیچ اونو چک میکنی

هر راهی ک هست رو ببند 
علت این حرفم اینکه معمولا پسرا توی این احوالات نیستن ، و متوجهش نمیشن

با این فکرا خودت رو اذیت میکنی ، یا ممکنه سمت خیال پردازی بری

مخصوصا الان ک دوباره شروع کردی

یه کار یا مهارتتو بزار روش کار کن ، پرورشش بده

ادم درستت، زمان درست تو مسیرت قرار میگیره  49-2


پ.ن : پس همسنیم ک 4chsmu1 317
راجب مزار رفتنم چیکار کنم؟اگه از فکرش بیرون نیام چی؟اینستا رو میتونم اینکارو کنم و پاک کنم 
عه چه خوووب 2uge4p4
53 حسبی الله 53
نقل قول: راجب مزار رفتنم چیکار کنم؟اگه از فکرش بیرون نیام چی؟اینستا رو میتونم اینکارو کنم و پاک کنم 


حالا نمیشه پنج شنبه ها ساعت رفتنتو عوض کنی 4chsmu1

اونجا قطعه ها مختلفش برنامش فرق میکنه، یا ساعتشو یا مکانشو عوض کن

مهربانو جان لطفا اینده رو تصور نکن 49-2، 
نمیگم بهش فک نکن 
ولی گسترشش نده تو ذهنت، بال و پر نده بهش


ظاهر ادما هیچیو مشخص نمیکنه Khansariha (2)...
امیرالمومنین (ع):

جاهِدوا فی ‌سَبیلِ‌‌‌اللهِ بأَیدیكُم فَإنْ لَمْ تَقدِروُا فَجاهِدُوا بِألْسِنَتِكُم فَاِنْ لَم تَقِدروُا فَجاهدوُا بِقُلوبِكُم.

در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید
و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید✌☘

°•مستدرک، ج ١۱، ص ١٦•°
____

اون کسی ک باید ببینه میبنه ، دلسرد نشو رفیق✌
(1400 مرداد 8، 0:45)ایرانا نوشته است:
نقل قول: راجب مزار رفتنم چیکار کنم؟اگه از فکرش بیرون نیام چی؟اینستا رو میتونم اینکارو کنم و پاک کنم 


حالا نمیشه پنج شنبه ها ساعت رفتنتو عوض کنی 4chsmu1

اونجا قطعه ها مختلفش برنامش فرق میکنه، یا ساعتشو یا مکانشو عوض کن

مهربانو جان لطفا اینده رو تصور نکن 49-2، 
نمیگم بهش فک نکن 
ولی گسترشش نده تو ذهنت، بال و پر نده بهش


ظاهر ادما هیچیو مشخص نمیکنه Khansariha (2)...

میدونی چیه قبلا خیلی کم میرفتم مزار ولی الان زیاد شده و اونم بخاطر پسره س  vayy 
میتونم ماهی یه بار برم حتی ولی بعد این قضیه...
اتفاقا از او موقع که پسه وارد ذهنم شده فقط به ابنده فک مینم پستای عاشقانه زیاد میبینم
اره از اینم خیلی میترسم
53 حسبی الله 53
(1400 مرداد 8، 0:22)مهربانو نوشته است: سلام گل دخترا خوبین؟  عیدتون پساپس کلی مبارک   اول از همه   مهربانو / 4 مرداد  / 4 روز خوب  شکرا لله  

دوم اینکه بچه ها توی شرایط واقعا بدی هستم خیلی به کمکتون نیاز دارم پس اگه واقعا میتونین کمکم کنین  vayy
داستان از این قراره که دوست من دختر مذهبی هست و با هم بیشتر اوقات میریم مزار شهدا اوایل که کنکور داشتم باهاش نمیرفتم و اون میرفت 
چون از من بزرگتره  میرفت راحت بعد یه بار اومد خونمون گفت که تو مزار یه گروه مذهبی اومدن مزار واسه فیلم برداری بعد پیج طرف رو نشونم داد ومنم عکس
العمل خاصی نشون ندادم فقط تایید کردم ،دوستم ادم مذهبی هست ها بخاطر منظور بد نشونم نداد بعد خلاصه که گذشت چند وقت
 بعد از اون قضیه باز از اون بهم میگفت ازش و کارای فرهنگی مذهبی که میکرد بعد گذشت و گذشت من نمیدونم چرا یه بار که وقتی عکسشو نشونم داد یکم ازش خوشم اومد و اون موقع اینستامو پاک کرده بودم و از اینستای دوست دیگه م میزدم عکساشو میدیدم دوست مذهبیم هیچی از حس من نمیدونه ها  ،خلاصه که یه بار اتفاقی دورادور تو مزار شهدا ماه رمضون مراسم داشتن دیدمش و پسر با ادب و محجوبی بود و نگا نمیکرد بعد از ماه رمضون و جدیدا تا یه ماه قبل فهمیدم اینا تو مزار شهدا هر پنجشنبه باز مراسم دارن و منم یه بار با دوستم رفتم اخرای مراسم رفتیم از شانس یه جا نشستیم که روبروی پسره بود اوایل اصلا نگا نمیکرد بعد من داشتم با هندزفری مداحی گوش میدادم گریه میکردم ماسک هم داشتم بعد اون توجهش یهو بهم جلب شد و هی به یه بهونه ای نگا میکرد البته ادم مذهبی بود پسره و هیز بازی در نمیاورد خلاصه من احساس کردم از اون روز به بعد حس عجیبی تو وجودم بوجود اومده بود که نه برام خواب میذاشت نه چیزی کلی هم فکرمو درگیر کرده بود از روی اون روز دو سه هفته گذشت من باز رفتم مزار ولی توجه خاصی نمیکرد اخه هم ماسک داشتم هم دور بودم نمیدید انچنان ولی واقعا الان حالم خوش نیس نمیدونم اسم اینو بذارم عشق یا نه ،ولی یه چیزی درونم داره منو خفه میکنه فقط میخوام منو ببینه توجه کنه چون ادم مذهبی هست فک کنم اگه خوشش بیاد میاد خوستگاری، نه اینه دنبال دختر بازی باشه، از پیجش و پستاش هم فهمیدم مجرده ، هر ساعت دارم پیجشو چک میکنم عکساشو میبینم استوری هاشو میبینم  دقیقا عین معتادا،بنظرتون چیکار کنم بچه ها قبلا بخاطر حس و حال معنوی میرفتم مزار ولی الان دیگه بیشتو فوکوس کردم رو پسره راهی هم برای اعلام حضورم و جلو چش بودنم وجود نداره که بتونه منو ببینه و بشناسه ،من چادری ام وجدانمم اصلا اجازه نمیده اینکارو کنم میخوام یه اتفاقی بیوفته که شرع توش لنگ نزنه نه اینکه بخاطر خودنمایی من بهم نگا کنه الان واقعا واقعا میخوام یه راهی جلوم بذارین بگین من چیکار کنم ...
ببخشیدا بچه ها که طولانی شد
و یه سوال دیگه بنظرتون این عشق میتونه باشه یا هوس زود گذر؟ از کجا تشخیص بدم؟



سلام مهربانو جانم
امیدوارم ضمن بر فضولی نزاری. .


ببین نظر من اینه که در حال حاضر کلا از سرت بنداری بیرون . . .

میدونی . . بستگی داره چقدر این قضیه طول بکشه
..
احتمال نود و نه درصد احتمال میدم 6 ماه گیگه از سرت بیفته . . .
و واسه قضیه ی خواستگاری هم : کلا از سرت بنداز بیرون این مسئله رو .. مذهبی و غیر مذهبی هم نداره . ..
معمولاً آقایون تو این موارد پیرو حرف خانواده هستند یعنی خانواده شون بهشون دختر پیشنهاد میدن (( مخصوصاً خانواده های مذهبی))

برای اون یک درصد باقی مانده (( از صمیم قلبم بخواه اگر قسمتت نیست بیفته از سرت))

چون ممکنه چندین سال بگذره و تبدیل بشه به یه عشق یک طرفه... دردش خیلی زیاده . .
واقعا عشق یک طرفه بدون اینکه طرف در جریان باشه و هی عکس پروفایل و اینستاف و . . چک کنی عذابه . . .
هر روز استرس داری استوری بعدی ؛ استوری نامزدیش باشه....
وحشتناکه امیدوارم هیچوقت تجربه اش نکنی . .
: )
خوبی بخواهیم به تمام جهان به همسایه ها به رهگذرانِ پیاده روهای شهر،خوبی بخواهیم و خوب باشیم و خوب بمانیم
این دنیا نیاز مُبرَم به انرژیهای مثبت دارد
به نگاه های محبت آمیزِ آدمیزاد به دستهای یاری دهنده، به تبسم های صورتی رنگ هستی ،به کلماتی برنگ عشق
این دنیا دستی می خواهد تا پاک کند تمام رنگهای کدر بدخواهی را، دلهایی صاف، آسمانی آفتابی ، افقی معجزه آسا
خوبی را دریغ نکنیم هر چقدر خوبی برای دیگری بخواهیم دنیا همانقدر خوبی ها را نثارمان خواهد کرد،...
(1400 مرداد 8، 0:55)یآرا نوشته است:
(1400 مرداد 8، 0:22)مهربانو نوشته است: سلام گل دخترا خوبین؟  عیدتون پساپس کلی مبارک   اول از همه   مهربانو / 4 مرداد  / 4 روز خوب  شکرا لله  

دوم اینکه بچه ها توی شرایط واقعا بدی هستم خیلی به کمکتون نیاز دارم پس اگه واقعا میتونین کمکم کنین  vayy
داستان از این قراره که دوست من دختر مذهبی هست و با هم بیشتر اوقات میریم مزار شهدا اوایل که کنکور داشتم باهاش نمیرفتم و اون میرفت 
چون از من بزرگتره  میرفت راحت بعد یه بار اومد خونمون گفت که تو مزار یه گروه مذهبی اومدن مزار واسه فیلم برداری بعد پیج طرف رو نشونم داد ومنم عکس
العمل خاصی نشون ندادم فقط تایید کردم ،دوستم ادم مذهبی هست ها بخاطر منظور بد نشونم نداد بعد خلاصه که گذشت چند وقت
 بعد از اون قضیه باز از اون بهم میگفت ازش و کارای فرهنگی مذهبی که میکرد بعد گذشت و گذشت من نمیدونم چرا یه بار که وقتی عکسشو نشونم داد یکم ازش خوشم اومد و اون موقع اینستامو پاک کرده بودم و از اینستای دوست دیگه م میزدم عکساشو میدیدم دوست مذهبیم هیچی از حس من نمیدونه ها  ،خلاصه که یه بار اتفاقی دورادور تو مزار شهدا ماه رمضون مراسم داشتن دیدمش و پسر با ادب و محجوبی بود و نگا نمیکرد بعد از ماه رمضون و جدیدا تا یه ماه قبل فهمیدم اینا تو مزار شهدا هر پنجشنبه باز مراسم دارن و منم یه بار با دوستم رفتم اخرای مراسم رفتیم از شانس یه جا نشستیم که روبروی پسره بود اوایل اصلا نگا نمیکرد بعد من داشتم با هندزفری مداحی گوش میدادم گریه میکردم ماسک هم داشتم بعد اون توجهش یهو بهم جلب شد و هی به یه بهونه ای نگا میکرد البته ادم مذهبی بود پسره و هیز بازی در نمیاورد خلاصه من احساس کردم از اون روز به بعد حس عجیبی تو وجودم بوجود اومده بود که نه برام خواب میذاشت نه چیزی کلی هم فکرمو درگیر کرده بود از روی اون روز دو سه هفته گذشت من باز رفتم مزار ولی توجه خاصی نمیکرد اخه هم ماسک داشتم هم دور بودم نمیدید انچنان ولی واقعا الان حالم خوش نیس نمیدونم اسم اینو بذارم عشق یا نه ،ولی یه چیزی درونم داره منو خفه میکنه فقط میخوام منو ببینه توجه کنه چون ادم مذهبی هست فک کنم اگه خوشش بیاد میاد خوستگاری، نه اینه دنبال دختر بازی باشه، از پیجش و پستاش هم فهمیدم مجرده ، هر ساعت دارم پیجشو چک میکنم عکساشو میبینم استوری هاشو میبینم  دقیقا عین معتادا،بنظرتون چیکار کنم بچه ها قبلا بخاطر حس و حال معنوی میرفتم مزار ولی الان دیگه بیشتو فوکوس کردم رو پسره راهی هم برای اعلام حضورم و جلو چش بودنم وجود نداره که بتونه منو ببینه و بشناسه ،من چادری ام وجدانمم اصلا اجازه نمیده اینکارو کنم میخوام یه اتفاقی بیوفته که شرع توش لنگ نزنه نه اینکه بخاطر خودنمایی من بهم نگا کنه الان واقعا واقعا میخوام یه راهی جلوم بذارین بگین من چیکار کنم ...
ببخشیدا بچه ها که طولانی شد
و یه سوال دیگه بنظرتون این عشق میتونه باشه یا هوس زود گذر؟ از کجا تشخیص بدم؟



سلام مهربانو جانم
امیدوارم ضمن بر فضولی نزاری. .  


ببین نظر من اینه که در حال حاضر کلا از سرت بنداری بیرون . . .

میدونی . .  بستگی داره چقدر این قضیه طول بکشه
..
احتمال نود و نه درصد احتمال میدم 6 ماه گیگه از سرت بیفته . . .
و واسه قضیه ی خواستگاری هم : کلا از سرت بنداز بیرون این مسئله رو .. مذهبی و غیر مذهبی هم نداره . ..  
معمولاً آقایون تو این موارد پیرو حرف خانواده هستند یعنی خانواده شون بهشون دختر پیشنهاد میدن (( مخصوصاً خانواده های مذهبی))

برای اون یک درصد باقی مانده (( از صمیم قلبم بخواه اگر قسمتت نیست بیفته از سرت))

چون ممکنه چندین سال بگذره و تبدیل بشه به یه عشق یک طرفه... دردش خیلی زیاده . .
واقعا عشق یک طرفه بدون اینکه طرف در جریان باشه و هی عکس پروفایل و اینستاف و . .  چک کنی عذابه . . .
هر روز استرس داری استوری بعدی ؛ استوری نامزدیش باشه....
وحشتناکه امیدوارم هیچوقت تجربه اش نکنی . .
: )

نه عزیزم راحت باش من خودم نظر واقعیتونو میخوام 
چقدر حرفات منطقی ان من خودم از این میترسم یه حسی باشه که شیش ماه دیگه از سرم بیوفته و شرمنده خودم بشم
از همین الانشم همین درد اینکه اون نمیدونه حس منو داره میرنجونتم اه واقعا سخته
یعنی فک کن وقتی بار دوم تو مزار بهم توجه خاصی نمیکرد داشتم از درون اتیش میگرفتم
دوستان ببخشید هی نقل قول رو میزنم ها
53 حسبی الله 53
نقل قول: حرفهای رعنا هم تأمل برانگیز بود. شاید همه بنده های خدا به نحوی این حالات رو چشیده باشن.
بسی ممنونم عارفه جان 317 . یک لحظه احساس کردم فیلسوفی چیزی هستما Khansariha (49)
نقل قول: رعنا جان مهربان 
آبجی قشنگم 
در نوع خودت محشری 
چرا میترسی جان دل ؟ 
مگه نمی دونی ما اگه یه قدم بریم سمت خدا 
۱۰ قدم خدا میاد پیشمون ؟ 
پس دیگه ترسی نداره ...
گذشته ، گذشت ...
به همین سادگی 
آبجی قشنگم امشب برات دعا میکنم یه کار حسابی گیرت بیاد ..
خدا بخواد انقدر قشنگ برات جور میشه عزیز 
الهی که همیشه موفق باشی  
ماچ به کلت مهربون
یک دنیا ممنونم آبی آسمانی جانم Thankyou
آری. یک قدم بریم سمت خدا. خودش دستمون را میگیره میگه تا اینجا که اومدی ما بقیش با من 317
دیشب با خدا دعوام شد Hanghead  
ولی آشتی کردم . آخه مگه اصلا راه دیگه ای هم دارم 4chsmu1
بسی خوشحالم خدا دارم 53258zu2qvp1d9v اونایی که خدا ندارن واقعا چرا این دنیا را با همه سختی هاش ادامه میدن؟ Hanghead اونا به تهش فکر کردن؟ خو اگر تهش خدا نباشه پس چیه؟ Hanghead

نقل قول: آخ جون جشن داریم 
ماشالله رعنا جانم تو میتوووونی 
عزیزم میدونم تو ذهنت چه چالش بزرگی داری
به این فکر کن که خیلی ها هستن مثل خودت که سابقه کار ندارن
توکلت به خدا باشه، بفرست رزومه رو 
2uge4p4  بسی ممنونم لبخند جان
Khansariha (69) من میتوانم. اصلا مگه من بیخودیم Swear1  منو خدا خودش آفرید. Hanghead  قرار بود نباشم. خودش خواست که باشم.  حالا هم دیگه من تلاشم را میکنم هر چی خودش بخواد   4chsmu1 هر چی نباشه خدایی گفتن بنده ای گفتن. قربونش برم فرمانروای خوبیه 53258zu2qvp1d9v  مهربونه.
و خدایی که فرمانروایی آسمان ها و زمین در سیطره مالکیت اوست 2uge4p4

نقل قول:  تموم شد. یه رزومه ساختم برای خودم ولی روم نمیشه بفرستم . چون هیچ سابقه کاری نداره. ولی سعی میکنم بفرستم. 

میترسم. 
رعنا جون از صمیم قلبت به خدا توکل کن یعنی حتنا باور داشته باش کاری که قسمت توعه تو زمان مناسبش بهت میرسه و البته تلاشتم بکن. 
Greenstars یک دنیا ممنونم رزا جان
53258zu2qvp1d9v اصلا بندگی با من
53258zu2qvp1d9v آینده نگری و مدیریت آینده با خدا
4chsmu1 کار سختا با خودش


لیست موانع را نخواندم. ولی فکر کنم از اون کار خوباست که باید انجام بدیم 53258zu2qvp1d9v
یک دنیا ممنونم آبی آسمانی جان
و تشکرات از مدیر کل


53258zu2qvp1d9v  همه از امروزشون گفتن. منم بگم 

امروز = حمالی Gigglesmile
دیشب ۴ تا کار برای خودم نوشتم که بیکار نشم و فکر و خیالم جایی نره. به خدا هم قول دادم قبل خواب هم فکر های بد نکنم. خلاصه خوابیدیم و بیدار شدیم. جونم براتون بگه از وقتی بیدار شدم صبحانه نخورده تو خونه کارتن جا به جا کردم تا چندی پیش
کلی کار کردیم. ادامه اسباب کشی 22
63  خدایا شکرت بعد یک هفته بالاخره میتونم یه خواب راحت داشته باشم. اندکی خونه حالت عادی پیدا کرد 53258zu2qvp1d9v
امروز خیلی داغون و خسته شدم. اصلا فکر وسوسه نیومد. ما بقی روزا هم خدا بزرگه

دوستون دارم قشنگا Khansariha (84) آهنگ جدید محسن چاوشی واسه عید غدیر را شنیدین 4chsmu1 تلویزیون هزار بار گذاشت. بسی قشنگه 2uge4p4


پساپس عیدتون مبارکا Khansariha (40)
هدف از ترک  / حس خوب ۱۵۷ روز /علت شکست 157 روز/   علت شکست 10 روزه  /  اهرم رنج و لذت / 1401   Khansariha (58)

دلایل وسوسه  / هدف از ترک تاثیر پاکی
خدایا چنان کن سرانجام کار  Confetti تو خشنود باشی و ما رستگار 317 بهترین خدای دنیا Khansariha (63) دعا میکنم بشم بهترین بنده دنیا برات  Khansariha (2)  الحمدلله رب العالمین Thankyou خداوندا مرا پاکیزه بپذیر  fly2  صبر داشته باش  خدا با صابران است  49-2  خداوند توبه کنندگان را دوست دارد Khansariha (84)  

 امام صادق(ع): روز قیامت خداوند با شخص خودارضا گفت و گو نمى کند و از چشم خدا مى افتد.  Hanghead
مهری جان
من کاملاً این قضیه رو درک میکنم با تک تک تک تک سلول هام
متوجه منظورم که میشی که از چه لحاظ می‌گم؟ ؟؟. : )


از صمیم قلبم دلم میخواد اگر صلاحت نیست و خیرت توش نیست و قرار نیست قسمتت بشه... به زودی برات بی اهمیت شه


یه چیزی تو دلت جیلی بیلی میره وقتی میبینیش...
ناخودآگاه خوشحالی...
وقتی آهنگ میزاری تصورش می‌کنی...
تصور میکنی ازدواج کردی و پدر بچهات اونن . ..
تصور خودت کنار دیگری سخته . .
اینایی که گفتم مال 6 ماهه اوله. .
6 ماه دوم و سوم حتی تیر چراغ برق توی خیابون رو هم شبیهش میبینی . . و با موارد قبلی به شدت خو گرفتی توی ذهنت باهاش زندگی کردی....
اگر بعد از شش ماهه اول از سرت افتاد عادیه و هوس بوده..
ولی اگر شش ماهه دوم و سوم رد نشد و قضیه شدید تر شد عشقه احتمالأ. . .
چون یهو به خودت میای میبینی ده تا شش ماه شده که تازه تو شش تا از شش ماه رو ندیدیش ولی هنوز درگیرشی و هر چیز کوفتی مذکری رو که میبینی حالا چه مگس مذکر چه گنجشک مذکر چه تیر چراغ برق مذکر... با یارو مقایسه اش می‌کنی . . .
و بهترین پیشنهاداتتو از دست میدی . .
یهو میبینی جدی جدی چند سال گذشته

امااااااااا : الان تو یکی رو داری که داره عواقبشو بهت میگه....
پس همین حالا این دندون لق رو بکن بنداز دور
خوبی بخواهیم به تمام جهان به همسایه ها به رهگذرانِ پیاده روهای شهر،خوبی بخواهیم و خوب باشیم و خوب بمانیم
این دنیا نیاز مُبرَم به انرژیهای مثبت دارد
به نگاه های محبت آمیزِ آدمیزاد به دستهای یاری دهنده، به تبسم های صورتی رنگ هستی ،به کلماتی برنگ عشق
این دنیا دستی می خواهد تا پاک کند تمام رنگهای کدر بدخواهی را، دلهایی صاف، آسمانی آفتابی ، افقی معجزه آسا
خوبی را دریغ نکنیم هر چقدر خوبی برای دیگری بخواهیم دنیا همانقدر خوبی ها را نثارمان خواهد کرد،...

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 9 مهمان