(1399 خرداد 24، 13:02)Mr Degaresh نوشته است: سلام
به همگی
Mr Degaresh ا/ 19 خرداد 99 /5 روز خوب
روزهای خوب قبلی:25
از این به بعد در هر اعلام وضعیت، شرایط روحی و هیجانی خودم رو اعلام میکنم و رنجش و ناراحتی اگر از کسی گرفته باشم رو میگم. من فهمیدم که راه حل اصلی مشکل ما تسلط بر وضعیت عواطف و هیجانات ماست. چون بارها برام پیش اومده نه تنها در ناراحتی بلکه حتی در خوشحالی به این سمت میرم. به نظرم باید در زمینه میل جنسی به اون حد از کارایی برسیم که فقط این میل رو در جهت خودش استفاده کنیم نه وسیله ای برای مهار هیجانات. شمردن روزها به تنهایی هیچ فایده ای نداره باید در این حین تمام عواطف ما در کنترل خودمون باشه. مثلا اگر ناراحتیم، هوشیار باشیم که الان ناراحتم و چقدر این ناراحتی از دلایل واقعیه و چقدر از اغراق خودمه و راه حلش چیه....
همین جوری که میل گرسنگی میتونه آدم عصبی رو به خوردن بیش از حد برای مهار استرسش بکشونه میل جنسی هم همین کار رو با ما میکنه....به عبارتی به اون حد از کنترل باید برسیم که در روابط واقعی و شرعی فقط علت برقراری رابطه فقط دلایل یکی شدن روحی و سازندگی زندگی یاشه نه وسیله خاموشی عطش جنسی.
حال امروز من:
خدا رو شکر امروز پاکم. صبح از یه کارمند نظام مهندسی که سن و سالی هم داشت رنجش گرفتم. حرفی زد و منم نخواستم جلوی همکاراش روش در بیام و احترامش رو حفظ کردم ولی بعدش دچار خودخوری شدم و جنگ و دعوای خیالی تو ذهنم داشتم که چرا جوابشو ندادی و ....ولی الان هیجاناتم تحت کنترل خودمه....مدتیه هم سه تار کار میکنم و خیلی در کنترل روحیه بهم کمک میکنه.
ببخشید زیاده گویی کردم.
Mr Degaresh
کاملاً باهات موافقم. کِی بشه یاد بگیریم هیجاناتمان را بهقاعده کنترل کنیم نه با خ.ا.
در مورد رنجشی که از اون کارمند داشتی، نوشتی که چه خوب تونستی مدیریتش کنی و این عالیه. برای من هم این موارد زیاد پیش میاد و اون لحظه بنا به دلایلی، جواب نمیدم ولی بعدش خودخوری و درگیری ذهنی.
تازگی با یه روانشناس صحبت میکردم، میگفت هر اتفاقی برای ما در زندگی رخ میده چه اتفاق مثبت یا منفی، حتماً قبلش پالسهایی موافق با اون اتفاق صادر کردیم. در واقع ذرات وجود ما با اون اتفاق همارتعاش میشن. مثلاً وقتی یه تصادف، اتفاق میافته حتماً قبلش ذرات وجود ما با ذرات وجود اون فرد که باهاش تصادف میکنیم، همارتعاش میشن و تصادف رخ میده.
بعد باید بیاییم پاکسازی کنیم. مثلاً سر همین قضیه رنجشت، باید بگی ای خدای درون، بهخاطر مشکلی که در فلان شخص دیدهام و ریشه آن از من است، لطفاً مرا ببخش، متاسفم، دوستت دارم، متشکرم.
این عبارتها را چندین بار تکرار کنی تا پاکسازی صورت بگیره.
(1399 خرداد 24، 9:02)رضا خان نوشته است: علیرضا / ۱۸ آذر / ۱۸۵ روز خوب
چقدر بده به خاطر اشتباهات همیشه ناراحت باشی..
چقد بده از خدا فاصله بگیری..
چقد بده خودتو گول بزنی..
چقد بده از بچگی تو مملکت ، مدرسه و ... کنار آدمای بی فرهنگ باشی و ازشون زخم زبون بخوری..
چقد بده نفهمنت..
چقد بده گیج بشی و خودتو گم کنی..
چقد بده اونجوری که میخوای زندگی نکنی..
چقدر بده نتونی خودت باشی..
چقد بده به خاطر تفاوتات مسخرت کنن..
چقد بده بهت بخندن..
چقد بده به خاطر کم حرف بودنت تو مدرسه بهت بگن لال..
چقدر بده یه پسر ۱۷ ساله همش ناراحت باشه
چقدررررر بده آدم وقتی خدا رو داره نا امید باشه
علیرضا
جواب این پست را در جواب پست آقای دگرش آوردم.
(1399 خرداد 24، 21:46)رضا خان نوشته است: یکم صحبت کنیم دوستان؟
علیرضا، بفرما برادر. سراپا گوشیم.