امتیاز موضوع:
  • 21 رأی - میانگین امتیازات: 4.1
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گروه ۳ آقایان: سرو (حامی: مهدوی - سرپرست: )

آقا آرمین نمیخوام خاطرات بدو یادت بیارم ولی یه سوال باید بپرسم
اون موقع که افسرده بودی خیلی حالت بد بود؟ خیلی نا امید بودی؟ یکم توضیح میدی درباره روحیات اون موقعت و این که خودت چیکارا کردی که مفید واقع شد Hanghead
 سپاس شده توسط
علیرضا، قطعاً گناه باعث افسردگی میشه. منتها اونی که اعتقادش ضعیفه، سعی می‌کنه افسردگی ناشی از گناه رو با گناهان بیشتر، سرپوش بذاره.
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:21)Alireza98 نوشته است: سلام دوستان گرامی
اومدم عرض سلام کنم و برم 302

فقط میگم ارادت دارم خدمت همه دوستان، علی الخصوص آرمین و حامد و داداش همساده که میدونم اون متنای روشنگرانه و آگاهی بخشش حاصل یه ذهن قوی و پاکه 302
سلام آقای خودم
ما خیلی دوستت داریم خیلی
راستی من برات دعا میکنم واسه آزمون
موفق میشی ایشالا
بی استرس با توکل بخدا جلو برو
بهترین خودت باش رفیق جانم 49-2
(1399 شهريور 28، 19:23)علی‌رضا نوشته است: امیدوارم حالتون خوب باشه ، دوستان من یه مطلبی خوندم از یه بنده ی خدایی ، خیلی مصمم گفته بود دلیل افسردگی گناهه... نظر شما چیه؟ تایید میکنین یا رد؟
 داداش راستش خب همه مشکلات بشر رو میشه ربط داد به دوری از خدا
هر چی امراض روحی هستش از جدایی از سرمنشا خیره
منتهی من نمیدونم نتیجه خاص چه گناهی میشه افسردگی سوادشو ندارم
و نمیدونم آیا راه رهایی از افسردگی ترک گناه باشه شایدم باشه ها نمیدونم


(1399 شهريور 28، 19:27)علی‌رضا نوشته است: میفهمم چی میگی آقا آرمین
و اینکه دقیقا آقا حامد
من خودم وقتی بچه بودم بچه نسبتا شاد و پرتحرکی بودم ولی از ۱۴ سالگی به بعد کم کم ترک خوردم و یکی از اصلی ترین دلایلش خ.ا و دوری از خدا بود

یعنی چطوری شدی؟ چرا اینطوری شدی؟
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:30)حامدحامد نوشته است: همساده جان، وقتی افسرده‌ام، کلاً به هم می‌ریزم. اصلاً انگیزه برای هیچ کاری ندارم. حتی نمی‌تونم یه لبخند کوچولو از ته دل بزنم. دیگران رو هم اگر باهاشون باشم، دپرس و ناراحت می‌کنم.

این‌ها که میگی مال این چند وقته اخیره؟
یا مثلا پارسال هم بوده؟
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:32)آرمین نوشته است:
(1399 شهريور 28، 19:25)حامدحامد نوشته است: این خ.ا دیگه بیشتر آدم رو افسرده و داغون میگه. بعد از هربار انجام دادنش، پشیمانی شدید به آدم دست میده که این شکست‌ها و پشیمونی‌ها روی هم جمع میشن و باعث افسردگی میشن. دوباره در یک سیکل اشتباه، به خاطر فرار از افسردگی، میریم سمت خ.ا و دوباره همین وضع ادامه پیدا می‌کنه.

دقیقا. 
یه سیکل ویران‌کننده. 
ولی چرا هی تکرارش می‌کنیم به نظرت؟

عادت و غفلت.
عادت به انجام این کار و غفلت از خالق.
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:33)علی‌رضا نوشته است: آقا آرمین نمیخوام خاطرات بدو یادت بیارم ولی یه سوال باید بپرسم
اون موقع که افسرده بودی خیلی حالت بد بود؟ خیلی نا امید بودی؟ یکم توضیح میدی درباره روحیات اون موقعت و این که خودت چیکارا کردی که مفید واقع شد Hanghead

خیلی فقط واسه یه لحظه‌اش هست.  53258zu2qvp1d9v 
داغوووووووووون به تمام معنا.  Hanghead 

حس می‌کردم زندگیم رو باختم. چقدر بیهوده زنده‌ام. چقدر پوچم. هیچ کس رو ندارم که من رو بفهمه. 
اینکه صبح‌ها چشمت رو باز کنی و بی هیچ میلی صبحت رو آغاز کنی.
بی هیچ امید و انگیزه‌ای برای ادامه زندگی.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:36)حامدحامد نوشته است:
(1399 شهريور 28، 19:32)آرمین نوشته است:
(1399 شهريور 28، 19:25)حامدحامد نوشته است: این خ.ا دیگه بیشتر آدم رو افسرده و داغون میگه. بعد از هربار انجام دادنش، پشیمانی شدید به آدم دست میده که این شکست‌ها و پشیمونی‌ها روی هم جمع میشن و باعث افسردگی میشن. دوباره در یک سیکل اشتباه، به خاطر فرار از افسردگی، میریم سمت خ.ا و دوباره همین وضع ادامه پیدا می‌کنه.

دقیقا. 
یه سیکل ویران‌کننده. 
ولی چرا هی تکرارش می‌کنیم به نظرت؟

عادت و غفلت.
عادت به انجام این کار و غفلت از خالق.

با این توصیف میشه گفت راه جدا شدن:
عادت دادن خودمون به یه چیز خوب دیگه.
رو آوردن به خدا و پناه آوردن به خودش به بهانه‌‌های مختلف تا دچار فراموشی و غفلت نشیم.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:32)آرمین نوشته است:
(1399 شهريور 28، 19:28)همساده نوشته است: در جریان هستی که آشنامون افسردگی داره بهت گفتم بردیمش روانپزشکمیدونی کارهای اون اینجوریه:
خواب زیاد
سکوت زیاد
خیره شدن به یکجا 
گوشه گیری

خب آره همه این‌ها با هم دیگه میشه افسردگی.  Hanghead 

من اون ۶ سال پیشی که میگم افسرده بودم به مدت ۹ ماه گوشیم رو خاموش کردم.
می‌دونی یعنی چی؟
یعنی با هیچ انسان زنده‌ای ارتباط نداشتم. 
شب‌ها همش با گریه می‌خوابم. بالشم خیس بود. اصلا بدون گریه آروم نمیشدم. 
مدام بدبختی‌هام رو مرور می‌کردم و این طور آروم میشدم. 

الان که اینا رو گفتم حالم بد شد.  Hanghead
چقدر دوران بدی بود.

-------------

خدا رو شکر 
پسر الان خیلی عالی شدی پس. الحمدلله
به قول حامد حامد آدم افسره حال جمع رو خراب میکنه. 
ولی تو الان پر حس مثبتی. میدونی آدم افسرده هر چی هم زور بزنه خودشو شاد نشون بده و امید بده به پیرامون نمیتونه چون واقعا دست خودش نیست فقط غم و حال خرابی پخش میکنه.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:34)آرمین نوشته است:
(1399 شهريور 28، 19:30)حامدحامد نوشته است: همساده جان، وقتی افسرده‌ام، کلاً به هم می‌ریزم. اصلاً انگیزه برای هیچ کاری ندارم. حتی نمی‌تونم یه لبخند کوچولو از ته دل بزنم. دیگران رو هم اگر باهاشون باشم، دپرس و ناراحت می‌کنم.

این‌ها که میگی مال این چند وقته اخیره؟
یا مثلا پارسال هم بوده؟

نه همیشه همین‌طورم. الآن طبق اون چیزی که برات تعریف کردم، سرزنش کردن خودم هم اضافه شده. امشب بعد نماز، زیارت عاشورا خوندم و نمه اشکی نشست روی چشمام و همین حالم رو خوب کرد. الآن خوبم الحمدلله.
 سپاس شده توسط
دقیقا آقا حامد ، حق با شماست

همساده خان درست میگی... بدون خدا نمیتونیم زندگی خوبی داشته باشیم ، علی الخصوص خودمون که مسلمونیم... حال خوب و آرامش و همه چی دست خداست پس نمیشه هم گناه کنیم هم از خدا حال خوب بخوایم.

و اینکه من به خاطر تنهایی ، گناه ، دوری از خدا ، خاطره های بد ، استرس ، اظطراب و وسواس شدید و گوشه گیر بودن کم کم افسرده شدم
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:33)علی‌رضا نوشته است: و این که خودت چیکارا کردی که مفید واقع شد Hanghead

واسه من چندین و چند اتفاق خوب همزمان افتاد.

۱-
یکی اینکه با یه موسسه قرآنی آشنا شدم و اون جا زیاد پرسه زدم.
کلاس می‌رفتم. کلاس‌های اون‌جا خیلی بهم کرد.
همون جا دوست‌های خوب پیدا کردم که با دوست‌های قبلی زندگیم فرق داشتن.

۲-
مشغول به کار شدم.
حس کردم یک کارهایی می‌تونم کنم و خیلی هم بی‌فایده نیستم.
صبح تا شب سر کار بودم.

۳-
با چند اندیشمند آشنا شدم که پرسش‌های زندگیم رو پاسخ دادن.
دونستن از رنج‌هام و علت رنج‌هام بهم حال خوب می‌داد.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
آرمین تو الآن مستقل از خانواده‌ات، توی آپارتمان خودت زندگی می‌کنی؛ درسته؟ و اینکه این موسسه قرآنی اسمش چی بود؟ اگر خوبه تا ما هم بریم عضو شیم.  4chsmu1
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:37)آرمین نوشته است: خیلی فقط واسه یه لحظه‌اش هست.  53258zu2qvp1d9v 
داغوووووووووون به تمام معنا.  Hanghead 

حس می‌کردم زندگیم رو باختم. چقدر بیهوده زنده‌ام. چقدر پوچم. هیچ کس رو ندارم که من رو بفهمه. 
اینکه صبح‌ها چشمت رو باز کنی و بی هیچ میلی صبحت رو آغاز کنی.
بی هیچ امید و انگیزه‌ای برای ادامه زندگی.


واقعا خداروشکر آقا آرمین که حالت بهتر شد... فوق العادست
باورت میشه اینقدر پیشرفت داشتی تو این ۶ سال ؟ 2uge4p4
ماشالله اینقدررررررر پیشرفت داشتی که الان به ماها هم خیلی کمک میکنی و امید میدی 317 53
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:42)آرمین نوشته است: واسه من چندین و چند اتفاق خوب همزمان افتاد.

۱-
یکی اینکه با یه موسسه قرآنی آشنا شدم و اون جا زیاد پرسه زدم.
کلاس می‌رفتم. کلاس‌های اون‌جا خیلی بهم کرد.
همون جا دوست‌های خوب پیدا کردم که با دوست‌های قبلی زندگیم فرق داشتن.

۲-
مشغول به کار شدم.
حس کردم یک کارهایی می‌تونم کنم و خیلی هم بی‌فایده نیستم.
صبح تا شب سر کار بودم.

۳-
با چند اندیشمند آشنا شدم که پرسش‌های زندگیم رو پاسخ دادن.
دونستن از رنج‌هام و علت رنج‌هام بهم حال خوب م
چقدر عااااااالی ، خداروشکر واقعا ، و ایول به خودت واقعا فوق العاده ای 2uge4p4
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:40)همساده نوشته است: خدا رو شکر 
پسر الان خیلی عالی شدی پس. الحمدلله
به قول حامد حامد آدم افسره حال جمع رو خراب میکنه. 
ولی تو الان پر حس مثبتی. میدونی آدم افسرده هر چی هم زور بزنه خودشو شاد نشون بده و امید بده به پیرامون نمیتونه چون واقعا دست خودش نیست فقط غم و حال خرابی پخش میکنه.

نسبت به قبل آره داداش. اون زمان که کابوس بود همش.
غذا نمی‌خوردم. تا خانواده بیان منت بکشن بیا غذا بخور.

آدم افسرده نیاز به توجه داره. 
گاهی هم لذت می‌بره که بقیه رو اذیت کنه یا حس گناه بهشون بده.  Shy

پدر خانواده‌ام رو درآوردم.  4chsmu1 Hanghead Hanghead Hanghead

ولی الان هم چون درد دارم نمی‌تونم بگم حالم خوبه.
حالم خوش نیست.  Hanghead
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明


موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان