امتیاز موضوع:
- 21 رأی - میانگین امتیازات: 4.1
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
گروه ۳ آقایان: سرو (حامی: مهدوی - سرپرست: )
ارسالها: 12,616
تاریخ عضویت: بهم 1391
اعتبار:
3,013
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:30)همساده نوشته است: من نظرم اینه دوستان اعتماد به نفس به انجام کار و تمرین به دست نمیاد که مثلا کاری که میترسیم رو انجام بدیم و فلان و بهمان
یعنی کسی که مثلا از کنفرانس دادن جلوی جمع میترسه، اگه ۱۰۰ بار هم این کار رو انجام بده بازم دفعه صدم مثل روز اولشه؟
به نظرم حتما فرق میکنن.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明
سپاس شده توسط
ارسالها: 842
تاریخ عضویت: شهر 1399
اعتبار:
412
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:29)آرمین نوشته است: حالا راهکار چیه؟
که از این وضع آدم رها بشه.
بتونه آدم راحت ارتباط بگیره و حال خوبی داشته باشه از ارتباط گرفتن با دیگران.
اگه موضوع عزت نفس حل بشه خود به خود این داستان ارتباط گرفتن حل میشه. حتی اونایی که ازمون خوششون نمیاد بعد ازینکه مشکل
عزت نفس رو حل کردیم ممکنه خود به خود ازمون خوششون بیاد! البته اون موقع دیگه برا ما مهم نیست
فکر کنم مورد اول این باشه که یکی باشه هر بار با صحبت کردن باهامون این افکار اشتباه رو کمرنگ کنه. مثل همین صحبتی که داریم چند درصد
موضوع رو حل میکنه.
مورد دومش هم اینکه اینقد کمال گرا نباشیم و اگه عیب و ایرادی داریم سعی کنیم درستش کنیم اگه قابل درست شدن هم نیست بگیم فدا سرمون
همین مدلی هم خوبم. همه که قرار نیست بدون عیب و ایراد باشن!
سپاس شده توسط
ارسالها: 3,308
تاریخ عضویت: فرو 1391
اعتبار:
568
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:29)آرمین نوشته است: حالا راهکار چیه؟
که از این وضع آدم رها بشه.
بتونه آدم راحت ارتباط بگیره و حال خوبی داشته باشه از ارتباط گرفتن با دیگران.
داداش من در حدی نیستم راهکار بدم
ولی خب نظرم اینه
اول اینکه قشنگ همه چی رو از کودکی واکشی کنیم. ریشه اینکه مثلا نمیری گوشت بگیری رو دربیاری من خودم ساعتها این کار رو کردم مثلا من اولین بار ماشین داداشمو زدم به درپارکینگ باهام بد رفتاری کرد من الان که میشینم پشت فرمون حس میکنم راننده بدی هستم.
....
نتیجه ش اینه حداقل میدونم اگه داداشم باهام بد رفتاری نمیکرد من این حس رو نداشتم پس یکی اینکه این ترس واقعی نیست و دوم اینکه قابل مدیریت و بهبود هرچند سخت. مثلا وقتی بونی سردردت مال نور آبیه خیلی بهتره تا اینکه ندونی
موافقید؟
تا قدم دوم رو هم بگم
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
سپاس شده توسط
ارسالها: 12,616
تاریخ عضویت: بهم 1391
اعتبار:
3,013
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:33)آرمین نوشته است: یعنی کسی که مثلا از کنفرانس دادن جلوی جمع میترسه، اگه ۱۰۰ بار هم این کار رو انجام بده بازم دفعه صدم مثل روز اولشه؟
به نظرم حتما فرق میکنن.
مثلا من خودم تو رانندگی اصلا راحت نبودم. ترس زیادی داشتم از پشت فرمون نشستن.
هنوز هم خوب خوب نیستم
اما قطعا از ۵ سال پیش بهتر شدم
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明
سپاس شده توسط
ارسالها: 12,616
تاریخ عضویت: بهم 1391
اعتبار:
3,013
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:34)افرا نوشته است: (1399 آذر 7، 20:29)آرمین نوشته است: حالا راهکار چیه؟
که از این وضع آدم رها بشه.
بتونه آدم راحت ارتباط بگیره و حال خوبی داشته باشه از ارتباط گرفتن با دیگران.
اگه موضوع عزت نفس حل بشه خود به خود این داستان ارتباط گرفتن حل میشه. حتی اونایی که ازمون خوششون نمیاد بعد ازینکه مشکل
عزت نفس رو حل کردیم ممکنه خود به خود ازمون خوششون بیاد! البته اون موقع دیگه برا ما مهم نیست
درسته.
اعتماد به نفس یه جورایی ثمرهی عزت نفس میشه.
عزت نفس رو باید درست کرد.
نقل قول: فکر کنم مورد اول این باشه که یکی باشه هر بار با صحبت کردن باهامون این افکار اشتباه رو کمرنگ کنه. مثل همین صحبتی که داریم چند درصد
موضوع رو حل میکنه.
چه جالب.
نقل قول: مورد دومش هم اینکه اینقد کمال گرا نباشیم و اگه عیب و ایرادی داریم سعی کنیم درستش کنیم اگه قابل درست شدن هم نیست بگیم فدا سرمون
همین مدلی هم خوبم. همه که قرار نیست بدون عیب و ایراد باشن!
دقیقا.
انتظار زیادی از خود داشتن باعث میشه همش حس کنیم کم و ناچیزیم.
همین جوری خوبیم.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明
سپاس شده توسط
ارسالها: 3,308
تاریخ عضویت: فرو 1391
اعتبار:
568
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:33)آرمین نوشته است: (1399 آذر 7، 20:30)همساده نوشته است: من نظرم اینه دوستان اعتماد به نفس به انجام کار و تمرین به دست نمیاد که مثلا کاری که میترسیم رو انجام بدیم و فلان و بهمان
یعنی کسی که مثلا از کنفرانس دادن جلوی جمع میترسه، اگه ۱۰۰ بار هم این کار رو انجام بده بازم دفعه صدم مثل روز اولشه؟
به نظرم حتما فرق میکنن.
بله حتما فرق میکنه ولی موضوع ریشه ای حل نمیشه..
میدونی 100 بار خوب کنفرانس بدی بار 101 که خراب کنی همه حسهای منفی میاد سرغت میدونی چرا؟
ذهنیت تغییر نکرده.
......
افرا باهات موافقم
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
سپاس شده توسط
ارسالها: 12,616
تاریخ عضویت: بهم 1391
اعتبار:
3,013
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:35)همساده نوشته است: (1399 آذر 7، 20:29)آرمین نوشته است: حالا راهکار چیه؟
که از این وضع آدم رها بشه.
بتونه آدم راحت ارتباط بگیره و حال خوبی داشته باشه از ارتباط گرفتن با دیگران.
داداش من در حدی نیستم راهکار بدم
ولی خب نظرم اینه
اول اینکه قشنگ همه چی رو از کودکی واکشی کنیم. ریشه اینکه مثلا نمیری گوشت بگیری رو دربیاری من خودم ساعتها این کار رو کردم مثلا من اولین بار ماشین داداشمو زدم به درپارکینگ باهام بد رفتاری کرد من الان که میشینم پشت فرمون حس میکنم راننده بدی هستم.
درسته.
ریشهیابی.
از کجا شروع شد؟ من اولین بار چه اشتباهی کردم که این قدر تو ذهنم باقی مونده و میترسوندم؟ آیا قراره اون اشتباه همیشه تکرار بشه؟
این ترسها آیا واقعیه و باید باشه؟ یا من حساس شدم؟
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明
سپاس شده توسط
ارسالها: 842
تاریخ عضویت: شهر 1399
اعتبار:
412
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:35)همساده نوشته است: داداش من در حدی نیستم راهکار بدم
ولی خب نظرم اینه
اول اینکه قشنگ همه چی رو از کودکی واکشی کنیم. ریشه اینکه مثلا نمیری گوشت بگیری رو دربیاری من خودم ساعتها این کار رو کردم مثلا من اولین بار ماشین داداشمو زدم به درپارکینگ باهام بد رفتاری کرد من الان که میشینم پشت فرمون حس میکنم راننده بدی هستم.
....
نتیجه ش اینه حداقل میدونم اگه داداشم باهام بد رفتاری نمیکرد من این حس رو نداشتم پس یکی اینکه این ترس واقعی نیست و دوم اینکه قابل مدیریت و بهبود هرچند سخت. مثلا وقتی بونی سردردت مال نور آبیه خیلی بهتره تا اینکه ندونی
موافقید؟
تا قدم دوم رو هم بگم
اره قطعا راه خیلی خوبیه. من چون فکر میکردم مقداری دشوار باشه چیزی ازش نگفتم. مقداری مدیتیشن و یا در مواردی هیپنوتیزم لازم داره که بعضی
خاطراتی که الان یادمون نمیاد یادمون بیاد.
دومی رو هم بگو
سپاس شده توسط
ارسالها: 3,308
تاریخ عضویت: فرو 1391
اعتبار:
568
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:35)آرمین نوشته است: (1399 آذر 7، 20:33)آرمین نوشته است: یعنی کسی که مثلا از کنفرانس دادن جلوی جمع میترسه، اگه ۱۰۰ بار هم این کار رو انجام بده بازم دفعه صدم مثل روز اولشه؟
به نظرم حتما فرق میکنن.
مثلا من خودم تو رانندگی اصلا راحت نبودم. ترس زیادی داشتم از پشت فرمون نشستن.
هنوز هم خوب خوب نیستم
اما قطعا از ۵ سال پیش بهتر شدم
منم مثه تو ولی خب مهارتم با تمرین افزایش پیدا کرده ولی من وقتی فهمیدم اعتماد به نفس ندارم که با کوچکترین تصادفی که برام پیش میاد خودخوری ها و تو سر خودم زدنها شروع میشه
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
سپاس شده توسط
ارسالها: 12,616
تاریخ عضویت: بهم 1391
اعتبار:
3,013
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:38)همساده نوشته است: (1399 آذر 7، 20:33)آرمین نوشته است: (1399 آذر 7، 20:30)همساده نوشته است: من نظرم اینه دوستان اعتماد به نفس به انجام کار و تمرین به دست نمیاد که مثلا کاری که میترسیم رو انجام بدیم و فلان و بهمان
یعنی کسی که مثلا از کنفرانس دادن جلوی جمع میترسه، اگه ۱۰۰ بار هم این کار رو انجام بده بازم دفعه صدم مثل روز اولشه؟
به نظرم حتما فرق میکنن.
بله حتما فرق میکنه ولی موضوع ریشه ای حل نمیشه..
میدونی 100 بار خوب کنفرانس بدی بار 101 که خراب کنی همه حسهای منفی میاد سرغت میدونی چرا؟
ذهنیت تغییر نکرده.
پس در کنارش باید یک سری تمرین ذهنی هم داشت.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明
سپاس شده توسط
ارسالها: 1,435
تاریخ عضویت: شهر 1399
اعتبار:
826
جنسیت: آقـــا
سلام
من دیر رسیدم ولی رسیدم
سپاس شده توسط
ارسالها: 12,616
تاریخ عضویت: بهم 1391
اعتبار:
3,013
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:42)زندگی آزاد نوشته است: سلام
من دیر رسیدم ولی رسیدم
سلام
خوش اومدی زندگی.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明
سپاس شده توسط
ارسالها: 12,616
تاریخ عضویت: بهم 1391
اعتبار:
3,013
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:42)زندگی آزاد نوشته است: سلام
من دیر رسیدم ولی رسیدم
بگو که تو این سالها با چه تکنیکها و کارهایی اعتماد به نفست رو بالا بردی؟
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明
سپاس شده توسط
ارسالها: 842
تاریخ عضویت: شهر 1399
اعتبار:
412
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:40)آرمین نوشته است: پس در کنارش باید یک سری تمرین ذهنی هم داشت.
اره اینو کاملا قبلا حس کردم. منم مشکل رانندگی رو داشتم با اینکه معتقد بودم رانندگیم خیلیم خوبه بازم استرس میگرفتم به خاطر اون اتفاقات بد
گذشتم. یعنی فقط با موفقیت و تمرین این استرس حل نمیشد.
همه فکر میکنن خانما این مشکل رو دارن ولی ماشالاه ما سه تایی داریمش
سپاس شده توسط
ارسالها: 12,616
تاریخ عضویت: بهم 1391
اعتبار:
3,013
جنسیت: آقـــا
(1399 آذر 7، 20:44)افرا نوشته است: همه فکر میکنن خانما این مشکل رو دارن ولی ماشالاه ما سه تایی داریمش
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明
سپاس شده توسط
موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان