1400 شهريور 25، 19:07
1400 شهريور 25، 22:17
(1400 شهريور 25، 9:11)MUTE نوشته است: سریالی شدیمرسی از شما و همه کسایی که این جا قصد کمک دارن.
چون سریال زیاد دیدی
نقاط ضعف و قوت خودتو رو کاغذ بنویس
حالا فکر کن اگ دیدی نمی تونی بیا اینجا باهم حلش کنیم
اگه بازهم نشد سریع برو با یک دکتر مشورت کن
وقتی داری از یک جناح بارها گل می خوری خب یک فکری بحالش بکن دیگه. می خوای همینجور گل بخوری؟
قوی باش پسر
حالا این طوری نیست که منم دست روی دست گذاشته باشم و هیچ تغییری ایجاد نکنم! من هر روز برنامه محاسبه دارم و تو این یکی دو ماه گذشته تغییرات زیادی تو زندگیم ایجاد کردم.
مشکل اصلیم کمرنگ شدن انگیزهس. من ۲ ماه پیش انگیزه پررنگتری داشتم. سعی کردم این انگیزه رو حفظ کنم ولی بالاخره گذر زمان تاثیر میذاره. حالا بحثش طولانیه و الان از حوصله خارجه.
من ۱۰۰۰ تا روش و تکنیک و توصیه و باید و نباید و ... تو این زمینه از این طرف و اون طرف خوندم و دیدم و شنیدم. ولی مشکلم اون انگیزه و نیروی محرکهس که گاها کمرنگ میشه. اگه بتونم انگیزهم رو حفظ کنم و امیدم به خدا رو از دست ندم، ایشالا موفق میشم.
عرفان/۲۰ شهریور/۵ روز
سپاس شده توسط
1400 شهريور 25، 22:19
طبق صحبت هاتون من اول نیاز به استراحت دارم
نقل قول: اگه نتايج نيومده خوب فعلا ميتوني حتي به خودت زياد سخت نگيري و استراحت و تفذيح كني تا دانشگاه ها باز بشن ...
نقل قول: حتی برای فتح کردن یک کوه استراحت باید به اندازه کافی باشه...
به خودت استراحت بده... اصلا سخت نگیر... کلی از زندگی باقی مونده هنوز و کلی پیش رو داری... چند تا نفس عمیق بکش و اصلا به آینده فکر نکن...
و یکم از زمان حالت لذت ببر...
نقل قول: به نظرم میتونی یه جای آرومی پیدا کنی و دراز بکشی و چشاتو ببندی و به هیچی فکر نکنی؛ یا توی یه اتاق ساکت یه شمع روشن کن و یه موزیک بی کلام گوش بده یا هر کاری که فکر میکنی میتونه به آرامشت کمک کنه
در این مورد بگم که این چند وقت کلا فعالیت خاصی نداشتم که کار محسوب بشه.. ولی تا وقتی که ذهن مشغول باشه استراحت معنی پیدا نمیکنه.. که باز باید برم سراغ همون افکار... اول این که دیگه کتاب های فلسفی نخونم حداقل فعلا این یه قسمتی از فکر ها رو کم کم میبره.. یعنی انتظار دارم که ببره
دومیش کنکوره... میدونید من الآن فقط به نتیجه ها فکر نمیکنم دارم به کل 10 سال آینده به طور جدی و جزئی... و حتی به 20 تا 30 سال آینده ( یعنی 50 سالگیم) به طور کلی فکر میکنم
و واقعا تحمل کردن استرس یه دوره 30 ساله توی 1 روز توی 20 سالگی کار سختیه
ثانیا من هنوز نتونستم نتیجه ها رو بپذیرم... هنوز هر دفعه که یاد صبح های خواب آلودم پا کتاب یا شب های دیر وقت در حال چرت زدن و کتاب خوندن میفتم و میبینم همشون به باد رفتن دلم میگیره
امروز یه اقدام مفید برای این انجام دادم یکی از دوست های نزدیکم رتبش بهتر من شد.. براش خیلی خوش حالم ولی خب یه جورایی حسودیم میشد بهش.. چند وقتی میشد دیگه خیلی ارتباطی با هم نداشتیم... اون رو باهاش تماس گرفتم و رفتیم حدود3 ساعت و اینا با هم تو شهر چرخیدیم به نظرم تونست یه کم کمکم کنه ولی نه به اندازه کافی.. به نظرم بیشتر به زمان نیازه
خب الآن اگه بخوام همه حرف هامو بزنم دیگه برا بعد حرف نمیمونه
آها راستی منتظر گرد همایی هستم.. خیلی زیاد
سپاس شده توسط
1400 شهريور 25، 22:30
ویرایش شده
چقدر دلم تنگ شده بود برای پست دادن اینجا و دیدن شما.
خداقوت به حامی عزیز.
خدقوت به سرپرستهای عزیز یا ماه بنی هاشم و یا امیر المومنین. (چه اسم سرپرستها با هم ست هستن )
خب از خودم بگم
اوضاع جسمی مشابه قبل هست.
اما به یه دکتر جدید مراجعه کردم و بهم کلی دستور داده که دارم رعایتشون میکنم. جز ساعت خواب که باید 10 باشه و هنوز نتونستم.
دیگه وعده ناهار ندارم. فقط صبحانه و شام. شام رو ساعت ۷ میخورم. بقیه روز هم فقط چیزهایی که گفته میتونم بخورم. میوه فقط گلابی، انجیر، سیب، طالبی. نوشیدنی فقط شربت عسل و شربت سکنجبین و خاکشیر. غذاها هم فقط چیزهایی که گفته. گوشتهای گرم مثل گوسفند و بوقلمون. کدو و بادمجان. حلیم. سوپ جو. خورش کرفس. از این چیزا.
توصیههای دیگهای هم داره. مثل نحوه حمام رفتن، روزش، ساعتش. خلاصه حسابی مشغول دوا درمونم.
اوضاع پاکی هم خوبه خدا رو شکر.
از چند هفته پیش متوجه دو سه تا باور منفی اشتباه در خودم شدم. نشستم برای خودم نوشتمشون و دلیل اشتباه بودنشون رو هم نوشتم. هر جمعه با خودم قرار گذاشتم که مرورش کنم.
اوضاع روحی به ثبات نرسیدم. نیازمند قدری شادی بیشتر. آرامش بیشتر. امیدواری بیشتر. از این چیزها.
خب بذار ببینم بچههای سرو در چه حالن.
(1400 شهريور 23، 22:57)مهدوی نوشته است: درد در حد فاجعه همراهمه و حکماً فلج شدم ولی میام کانون حالم خوب خوب میشه
داداش جان خدا بهت سلامتی بده. درد واقعا بده و سخته.
چی کار میشه کرد که اوضاع بهتر بشه؟
(1400 شهريور 24، 9:53)Invincble نوشته است: سلام به همگی من دوهفته پیش یه لغزش تو روز سوم داشتم که خیلی ناراحتم کرد اصلا روم نشد بیام اینجا بگم الان روز هفتم پاکی هستم و همه چی داره خوب پیش میره و تونستم با وسوسه ها کنار بیام از امروز دوباره هرروز میام حضوری میزنم
خدا رو شکر بابت تجدید پاکی.
لغزش هم جزئی از مسیر یادگیری ماست. انشاءالله درسش رو بهخوبی گرفته باشی تا این پاکی پایدار باشه.
(1400 شهريور 24، 11:29)Newborn نوشته است: امروز باید ۱۰۰ روزه میشدم... که متاسفانه نشد...ولی بیاید جور دیگه نگاه کنیم... این ۱۰۰ روز جزو بهترین روزای زندگیم بودن...
روزای بدم رو قبول میکنم...
چقدر این بخش پذیرش تو پستت بولد بود نیوبورن. و چقدر خوبه و مهمه. با خودمون کنار بیایم و نگاهمون رو به جلو باشه. تو گذشته و حس و حال بد نمونیم.
نه فقط خودت بلکه ما هم بهت افتخار میکنیم.
(1400 شهريور 25، 9:05)MUTE نوشته است: امام علی علیه السلام :
مَن دَخلَ مَداخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ؛
هر كه به جاهاى بد رفت و آمد كند، مورد بدگمانى و تهمت واقع مى شود.
بحار الأنوار : ۷۵/۹۱/۸
چه حدیث خوبی.
فکر کنم از مصادیق فعلیش رفتوآمدهای مجازی و سایتها و شبکههای اجتماعی هم باشه.
برادر امیدوارم حال و احوالت میزون باشه.
(1400 شهريور 25، 9:43)Mr Degaresh نوشته است: سلام به همه دوستان
Mr Degareshا/5 شهریور 1400 / 20 روز
ماشاءالله.
(1400 شهريور 25، 13:46)يا ماه بني هاشم نوشته است:بريم براي دومين عدداين بار ميخوام به يه عدد شگفت انگيز برسميعني عدد دوم چند ميشه؟
به امید خدا که عدد بعدی یه عدد حداقل دو رقمی باشه. جوری که به عدد اول شک کنی.
داداش امیدوارم درسهات عالی پیش رفته باشه و تو این مدت به چیزهایی که میخواستی رسیده باشی.
سپاس شده توسط
1400 شهريور 25، 22:55
(1400 شهريور 25، 22:17)earfun نوشته است: حالا این طوری نیست که منم دست روی دست گذاشته باشم و هیچ تغییری ایجاد نکنم! من هر روز برنامه محاسبه دارم و تو این یکی دو ماه گذشته تغییرات زیادی تو زندگیم ایجاد کردم.
مشکل اصلیم کمرنگ شدن انگیزهس. من ۲ ماه پیش انگیزه پررنگتری داشتم. سعی کردم این انگیزه رو حفظ کنم ولی بالاخره گذر زمان تاثیر میذاره. حالا بحثش طولانیه و الان از حوصله خارجه.
من ۱۰۰۰ تا روش و تکنیک و توصیه و باید و نباید و ... تو این زمینه از این طرف و اون طرف خوندم و دیدم و شنیدم. ولی مشکلم اون انگیزه و نیروی محرکهس که گاها کمرنگ میشه. اگه بتونم انگیزهم رو حفظ کنم و امیدم به خدا رو از دست ندم، ایشالا موفق میشم.
عرفان/۲۰ شهریور/۵ روز
عرفان جان خیلی خوبه که برنامه محاسبه روزانه داری و حتما یکی از دلایل تغییرات زیاد تو دو ماه گذشتهات همین بوده.
انشاءالله که همینطور با تغییرات مثبت پیش بری.
برای انگیزه هم داداش هر کس به طریقی حفظش میکنه.
یکی با نصب کردن یه کاغذ روی دیوار اتاقش و تیک زدن پاکیهایی که جلوی چشمشه.
یکی با مرور مداوم اهدافش از پاکی و ذوق کردن هر روزهاش بابت اینکه داره بهشون نزدیک میشه.
یکی با هدیه دادنهای مستمر بابت هر دوره پاکی به خودش و یادآوری اینکه چه کار ارزشمندی داره انجام میده.
یکی هم همین جشنهای پاکی کانون، همین خط امتیاز کانون، همین اعلام وضعیتهای روزانه پاکی.
انشاءالله این 5 روز بشه 50 روز و بعد 500 روز پاکی.
(1400 شهريور 25، 22:19)karma نوشته است: امروز یه اقدام مفید برای این انجام دادم یکی از دوست های نزدیکم رتبش بهتر من شد.. براش خیلی خوش حالم ولی خب یه جورایی حسودیم میشد بهش.. چند وقتی میشد دیگه خیلی ارتباطی با هم نداشتیم... اون رو باهاش تماس گرفتم و رفتیم حدود3 ساعت و اینا با هم تو شهر چرخیدیم به نظرم تونست یه کم کمکم کنه ولی نه به اندازه کافی.. به نظرم بیشتر به زمان نیازه
کاملا حست رو میفهمم. چون منم تجربهاش کردم.
سال اول رتبهام حدود 6000 بود. سال دوم رتبهام حدود 2000. خب پیشرفت کرده بودم اما این به فکرم میاومد که فلانی تو همون سال اول رتبهاش از من بهتر شد؛ من تو سال دوم هم نتونستم بهش برسم.
اما خب هر کس شرایط خودش رو داره. کسی هم نمیدونه آینده چی در انتظارشه. اونی که دانشگاه بهتر میره و رشتهای بهظاهر بهتر میخونه هم الزاما قرار نیست آدم خوشبختتری باشه.
تو هر دورهای از زندگی باید یاد بگیریم بهترین تلاشمون رو کنیم. هر نتیجهای گرفتیم بگیم فدای سرمون و تو نقطهی جدیدی که ایستادیم، دوباره بهترین تلاشهامون رو انجام بدیم. اون کمالی که مدنظرمونه شاید هیچموقع بهش نرسیم. پس بیخیالش. خدا رو شکر بابت همین نقطهای که ایستادیم. با همینی که هستیم عشق کنیم.
سپاس شده توسط
1400 شهريور 25، 23:00
جای پستهاش واقعا خالیه.
(1400 شهريور 25، 22:19)karma نوشته است: آها راستی منتظر گرد همایی هستم.. خیلی زیاد
انشاءالله که من هم بتونم خودم رو به تیم برسونم.
مربی و کمکمربی و بازیکنها که همه هستن. منم توپجمعکن.
سپاس شده توسط
1400 شهريور 26، 12:09
خیلی از دوستان هستند روزهای پاکیشون از 300 هم گذشته و خیلی با تجربه هستن ولی من یه راه پیدا کردم که به نظرم میتونه خیلی کمک کنه و تویه کتاب خوندمش اینکه سعی نکنید این افکار رو از خودتون دور کنید،سعی کنید اونو مثل یه موج تو ذهنتون تصور کنید که بالا و پایین میشه و خودتونو باهاش همراه کنید (با اون موج منظورمه)خیلی زود اون احساس از بین میره و چندبار که اینکارو کنید دیگه نمیاد
سپاس شده توسط
1400 شهريور 26، 14:10
جاویدان/تا امروز پاک هستم و خواهم بود
سپاس شده توسط
1400 شهريور 26، 18:10
حالتون چطوره؟
آقا واس گردهمایی آماده اید دیگه، نه؟
همه باید باشن چون دلم لک زده واس دیدنتون
جاویدان جان
سلام داداش گل؛ حالت چطوره؟
ان شاءالله که همیشه پاک باشی داداش عزیز
امیر جان
پاکیت مبارک
امیر جان تو داری مسیر قبل رو ادامه میدی و هیچ فکر نکن که صفر شدی. اون روزهای پاک همش برای تو محفوظه
داداش چرا روت نمیشه؟!
ما اینجا یه گروهیم، همه یه مشکل مشترک داریم و باید از هم مسیرهای خودمون کمک بخوایم، مگه نه؟
میگم امیر جون این بحث تصور کردن افکار مثل یک موج رو میشه بیشتر بسطش بدی؟
من که اولین چیزی که به ذهنم اومد نظریه ریسمان ها بود!
نیوبورن جان
مگه میشه پستا و اعلام وضعیت های نیوبورن رو دید و قلب ها به تالاپ تولوپ گردن نیفتن از اینهمه انرژی؟!
عالیه داداش عزیز عالیه
کاملاً درسته؛ ما برای ابدیت اومدیم
اصلاً از همون لحظه ای که توبه میکنیم و تصمیم به پاکی میگیریم، پاک محسوب میشیم
دقیقاً باهات موافقم؛ هنر اینه که ما از یه سوراخ دو بار گزیده نشیم
یا ماه بنی هاشم جان
محمدحسین هرجا رفته بود برگشت
دیگه خودش باس خبر بده کجا بود
رکورد اول شد 6. رکورد دوم چند میشه یعنی؟
میگم نظرت چیه هیچ جوره نذاری رکوردت از قبلیا کمتر شه؟
یعنی هر دفعه یه عدد بیشتر از رکورد قبلی رو به دست بیاری
مثل ماجرای دونه های گندم و صفحه شطرنج میشه! تا آخر عمر پاکی خواهی بود!
چه شود
میوت جان
سلام داداش گل
مرسی بابت همه همراهیات
امشب میبینمت شیک خان
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال
سپاس شده توسط
1400 شهريور 26، 18:10
ویرایش شده
سلام به گل خوشبوی گروه
البته همه گل خوشبو هستن
20 روز پاک مبارک داداش عزیز
ان شاءالله ابدی باشه
عرفان جان
5 روز پاکی مبارک
برای کمبود انگیزه در طول دوره پاکی، یکی از راه حل ها پله پله کردن ترک هست. یعنی هدفگذاری کنی روی اهداف کوچیک.
مثلاً اهداف 10 روزه، یا 20 روزه یا یک ماهه.
با اتمام هر دوره و رسیدن به هدف به خودت هدیه پاکی میدی. اینجوری انگیزه ات همیشه بالا خواهد بود.
البته هدف نه هدیه پاکیه بلکه حس قوی بودنه و هدیه پاکی این حس رو تقویت میکنه
کارما جان
داداش گلم، منظورم از استراحت بیشتر ذهنی بود
مثلاً مدیتیشن کردن که البته من در این حیطه اطلاعاتم کیلومترها زیر صفره و قبلاً توی گروه طوفان که میخواستن راهنماییم کنن کم مونده بود خودشون هم یادشون بره!
خب کتب فلسفی اگه آرامشت رو به هم میزنن، فعلاً تعطیلشون کن
خصوصاً فلسفه غرب رو
قدری استراحت کن بعد برو دنبال مسائل مورد علاقه ات از جمله همین کتب فلسفی
بحث حسادت هم به نظر من طبیعیه! ولی کافیه دست از مقایسه کردن خودمون با بقیه برداریم تا دنیا گلستون بشه
پارامترهای خیلی زیادی وجود داره که رتبه ما رو رقم میزنه، برای همین خیلی بهش فکر نکن
وارد دانشگاه که شدی درک میکنی که رتبه و تراز مثل یه شوخیه؛ اصل کاری عملکردت توی دانشگاهه
ما هم منتظر گردهمایی هستیم، خیلی زیاد
داداش آرمین عزیزم
سلااااااااااااااااااااام به نور دیده
چه خوب شد اومدی داداش جان
چقدر خوشحالم بابت اومدنت
مرسی بابت تمام همراهی ها و زحماتت
و مرسی بابت همدردی!
ناراحت شدم بابت وضع سلامتیت، خیلی
کاش کاری از دستم برمیومد
اما مهم حال روحیته!
اون که خوب باشه، بقیه اش مال این دنیاست و گذرا!
برای اون تلاش کن. شادی بیشتر، انگیزه بیشتر.
حداقل برای ادامه زندگی
برای منم شاید کاری که بشه کرد، پاره کردن زنجیرهای گذشته باشه!
یا شایدم من اینجوری فکر میکنم
حال جسمی که دست خودم نیست، ولی حال روحی رو باید ببینم چطور درمانش کنم
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال
سپاس شده توسط
1400 شهريور 26، 20:00
ویرایش شده
سلااااااااااااااااااااام
به گردهمایی امشب خیلی خوش اومدید
گردهمایی رو با نام و یاد خدا شروع میکنیم
خب خب خب
الآن که وقت شامه، نمیشه بدون خوردن شام کاری کرد
اول بفرمایید غذا میل کنید تا قوت بگیرید
تا اون موقع هم رفقا خودشونو میرسونن
لا به لای غذا خوردن هم از خودتون بگید
فقط حواستون باشه لقمه تو گلوتون گیر نکنه موقع صحبت کردن
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال
سپاس شده توسط
1400 شهريور 26، 20:09
ویرایش شده
سلام به مهدوی جان
داداش چقدر زحمت کشیدی.
این همه غذا رو چه جوری بخورم؟
البته من یه دور دو ساعت پیش شام خوردم.
بچهها نیومدن انگاری هنوز.
یکم صبر کنیم تا بیان.
سپاس شده توسط
1400 شهريور 26، 20:11
خیلی خوش اومدی
آره گویا بچهها تو ترافیک گیر کردن
البته دوتاشون این اطراف دیده شدن
منتظرم بقیه هم تشریف بیارن
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال
سپاس شده توسط
1400 شهريور 26، 20:13
ویرایش شده
سلام به همه بچه ها
ببخشيد دير اومديم
فوتساله ايران آمريكا بود
برديمشون
به به چه شامي
----------------------------
اگر فکر میکنی
که
میتوانی
قطعا
میتوانیییییی
----------------------------
حالا بشین با خودت فکر کن ببین
فکر میکنی ؟
---------------------------------
سپاس شده توسط
1400 شهريور 26، 20:13
سپاس شده توسط