امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.64
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
در جام جهان نما نظر کن همه را
آنگه ز وجود خود خبر کن همه را
گفتی که خیال غیر باشد در دل
لطفی کن و از خانه به در کن همه را
[img=0x0]http://www.ktark.com/nasimhayat.png[/img]

خدایا به دادم برس
 سپاس شده توسط
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما  
انا فتحنا الصلا بازآ ز بام از در درآ

مولوی
 سپاس شده توسط
آئینه پاک حق نما را صلوات

وان پاره ی قلب مصطفی را صلوات

بر مادر عزیز یازده نور جلی

همسنگر میر لافتی را صلوات
[img=0x0]http://www.ktark.com/nasimhayat.png[/img]

خدایا به دادم برس
 سپاس شده توسط
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه زمزمی وگر اب حیات
اخر به دل خاک فرو خواهی شد

خیام
 سپاس شده توسط
 دردم از یار است و درمان نیز هم*
دل فدای او شد و جان نیز هم


حافظ
 أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؟!
 سپاس شده توسط
من ازآن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم 
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
[img=0x0]http://www.ktark.com/nasimhayat.png[/img]

خدایا به دادم برس
 سپاس شده توسط
از این مرض به هیچ حقیقت شفا نخواهم یافت
که از تو دردل ای جان نمیرسد به علاج
 سپاس شده توسط
جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بار دلداری است
حافظ

برگرفته از امضای نفر قبل Khansariha (13)

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
تاب بنفشه میدهد طره ی مشک سای تو*
پرده ی خنده میدرد خنده ی دل گشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز*
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
(حافظ)
 أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؟!
 سپاس شده توسط
وفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکین
کزین گلها پس از ما هم فراوان روید از گلها

شهریار
 سپاس شده توسط
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟*
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
نوش داروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی*
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا؟  1

(شهریار) 
 أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؟!
 سپاس شده توسط
اگر ان ترک شیرازی به دست ارد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند وبخارا را 

حافظ
 سپاس شده توسط
اي كه كام دو جهان را ز خدا مي‌طلبي
                    هر  دو  موقوف  به  يك  آه   سحرگاه بود


صائب تبریزی

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
در رهگذر باد چراغی که تراست
ترسم که: بمیرد از فراغی که تراست
بوی جگر سوخته عالم بگرفت
گر نشنیدی، زهی دماغی که تراست!
شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی بجا میگذراند


[img=0x0]http://www.noonoab.ir/assets/js/admin/uploaded/2013/11/Climbing-5.jpg[/img]
 سپاس شده توسط
تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید*
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
(مهدی اخوان ثالث )
 أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؟!
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان