امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.64
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم
که مگر حال مرا چشم تو تفسیر کند...
تو خوب بمون، نذار خوبا تموم شن
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد


حافظ

53  طرح ختم قرآن 53

 .
   از دسـت و زبان که برآید   ---   کز عهده‌ی شکرش به درآید
.
 سپاس شده توسط
دیگران قرعه‌ی قسمت همه‌ بر عیش زدند
دل غمدیده‌ی ما بود که هم بر غم زد
حافظ  53

53  طرح ختم قرآن 53

 .
   از دسـت و زبان که برآید   ---   کز عهده‌ی شکرش به درآید
.
 سپاس شده توسط
دیـگـر گـذشـتـه از سـر و سـامـان مـن مـپرس

من بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام

شهریار
من کیستم از شهر خرد تاخته ای
در عشق بتان دینی دین باخته ای


خانه به خرامات مغان ساخته ای
از هرچه نه عشق خانه پرداخته ای


جامی
[تصویر:  2_3.png]
 گروه سرو  Khansariha (18)    کتابخونه  Khansariha (56) 
نام کاربری های قبلی : زندگی آزاد  -  یا امیرالمومنین
یاد باد آن کو به قصد خون ما 
عهد را بشکست و پيمان نيز هم
محراب جهان جمال رخسارهٔ تست
سلطان فلک اسیر و بیچارهٔ تست


شور و شر و شرک و زهد و توحید و یقین
در گوشهٔ چشمهای خونخوارهٔ تست


سنایی
[تصویر:  2_3.png]
 گروه سرو  Khansariha (18)    کتابخونه  Khansariha (56) 
نام کاربری های قبلی : زندگی آزاد  -  یا امیرالمومنین
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزرده گزند مباد

حافظ
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
در دام تو هر کس که گرفتارترست
در چشم تو ای جان جهان خوارترست


وان دل که ترا به جان خریدار ترست
ای دوست به اتفاق غمخوار ترست


سنایی
[تصویر:  2_3.png]
 گروه سرو  Khansariha (18)    کتابخونه  Khansariha (56) 
نام کاربری های قبلی : زندگی آزاد  -  یا امیرالمومنین
تو بر فکنده ای از خویش پرده ، ای خورشید
که شهر خواب زده ، غرق های و هو شده است
درون دیده ی من آفتابگردانی است
که در هوای تو چرخان به چارسو شده است

حسین منزوی 53 

( میان غنچه و گل از تو گفت و گو شده است
که باد خوش نفس و باغ مشک بو شده است
)

53  طرح ختم قرآن 53

 .
   از دسـت و زبان که برآید   ---   کز عهده‌ی شکرش به درآید
.
 سپاس شده توسط
تنگی دهن یار ز اندیشه کمست
اندیشهٔ ما برون هستی ستم‌ست


گر هست به نیستی چرا متهمست
ار نیست فزونشدست ور هست کمست


سنایی
[تصویر:  2_3.png]
 گروه سرو  Khansariha (18)    کتابخونه  Khansariha (56) 
نام کاربری های قبلی : زندگی آزاد  -  یا امیرالمومنین
 سپاس شده توسط
تا در سر من نشئه دیوانه شدن بود 
هر روز من از خانه به میخانه شدن بود 
یا سرخی سیب تو از آن جاذبه افتاد ؟
یا در سر من پرسش فرزانه شدن بود !

فاضل نظری 
 سپاس شده توسط
در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست


جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست


خیام
[تصویر:  2_3.png]
 گروه سرو  Khansariha (18)    کتابخونه  Khansariha (56) 
نام کاربری های قبلی : زندگی آزاد  -  یا امیرالمومنین
 سپاس شده توسط
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم ؟
در دهر چه صد ساله ، چه یک روزه شویم 
در ده تو به کاسه می از آن پیش که ما 
در کارگه کوزه گران کوزه شویم 

خیام
 سپاس شده توسط
مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان