۩ مشاعره ۩

[آریان]

تا تـــو مـــراد من دهی کشته مـــرا فراق تــو
تا تو به داد من رسی،من به خدا رسیده ام

[silent scream]

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خم‌خانه خراب است.
-حافظ

[محسنین]

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

سعدی 

[ناحلهـ]

ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز
حافظ

[محسنین]

ز گونه گونه بلا آزموده ام لیکن
فراق یار خود از شیوۀ دگر دیدم

زمن مپرس که آخر چه دیدی از گردون
هرانچه دیدم ازین سفله مختصر دیدم


کمال الدین اسماعیل 

[ناحلهـ]

ما نمی پوشیم عیب خویش اما دیگران
عیب ها دارند و از ما جمله را پوشیده اند
پروین اعتصامی

[محسنین]

در این درگه که گَه گَه کُه کَه و کَه کُه شود ناگه

ز امروزت  مشو  غره  که  از  فردا  نَه‌ای     آگه


شاعر نا معلوم 

[آریان]

همه کس طالب یارند چه هشیار چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

[محسنین]

تو را توش هنر می‌باید اندوخت/حدیث زندگی می‌باید‌ آموخت
بباید هر دو پا محکم نهادن / از آن پس فکر بر پای ایستادن

[آریان]

نظربه سوره نور است و دل به آیه فتح
به فال روی تو چون واکنند قرآن را

[ناحلهـ]

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
حافظ

[محسنین]

دلدار که گفتا به تواَم دل نگران است
گو می‌رسم اینک به سلامت، نگران باش

حافظ 

[آریان]

شخصی همه شب بر سر بيمار گريست
چون روز شد او بمرد وبيمار بزيست

[محسنین]

تا   توانی  دفعِ غم از   خاطرِ غمناک   کن ...
در جهان گریاندن آسانست اشکی پاک کن


ملک الشعرای بهار 

[آریان]

نبايد بستن اندر چيز و کس دل
که دل برداشتن کاريست مشکل