۩ مشاعره ۩

[محسنین]

لافِ عشق و گِلِه از یار زَهی لافِ دروغ
عشقبازانِ   چُنین ،  مستحقِ   هجرانند

 حافظ 

[ناحلهـ]

در دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آینه مهر آیینم
حافظ

[آریان]

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران

[ناحلهـ]

نباید بستن اندر چیز و کس دل
که دل برداشتن کاریست مشکل
سعدی

[فرید]

لب فرو بسته ام از ناله و فریاد ولی
دل ماتم زده در سینه‌ی من نوحه گر است

[آریان]

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
خیام

[Hanifa]

هر گز حدیث حاضر غایب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
سعدی

[آریان]

تُرکِ عاشق کُشِ من مست برون رفت امروز
تا دگر خونِ که از دیده روان خواهد بود

[مهدوی]

دل در آتش! سینه خاکستر! جگرهامان مذاب!!!
آه اگر روزی بگیرد دامنی را، آهِ ما

[العبد المرحوم]

اهل نظر تواضع بی‌جا نمی‌کنند
در چشم اهل کبر سراپا غرور باش


فاضل نظری

[مهدوی]

شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم


فکر کنم باید سعدی رو دعوت کنیم تاپیک کنترل نگاه و ذهن!

[ایرانا]

مژهٔ سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا !


دل عالمی بسوزی چو عِذار برفُروزی
تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا ؟


حافظ

[محسنین]

ای آنکه طبیب دردهای مایی

این درد ز حد رفت چه میفرمایی

مولانا 

[مهدوی]

یک ره ای آتش به فریاد سپند من برس
در گره تا چند بندم ناله و فریاد را؟

صائب تبریزی

[محسنین]

آدمی  صورت  اگر  دفع کند  شهوت  نفس ...
آدمی خوی شود ؛ ور نه همان جانور است

سعدی