امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.64
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شب فراق نداند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است
سعدی
تو خفته ای و نشد عشق را کرانه پدید

تبارک الله ازین ره که نیست پایانش
[تصویر:  05_blue.png]
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
[تصویر:  ko03_20557079926619101845.jpg]
ای هدهد صبا به صبا میفرستمت....بنگر که از کجا به کجا می فرستمت
یا عباس
سلام

"ترسم ب عجز حمل نماید وگرنه من

شرمنده میکنم ب تحمل زمانه را.."


"الف" بده..53258zu2qvp1d9v

یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا........بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
یا عباس
از هسـتی خویشتن گذر بـاید کــرد

زین دیو لعین صرفِ نظر باید کرد
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


دی کوزه گری بدیدم اندر بازار....بر پاره گلی لگد همی زد بسیار

آن گل به زبان حال با او میگفت.....من همچو تو بوده ام ، مرا نیکو دار
یا عباس
من شعرایی که بلدم از کتاب ادبیاته! بعدا نزنین منو

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
اندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی
4fvfcja
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبانی که می شنوم نا مکرر است
حافظ
تو نیکی می کن و در دجله انداز ....که ایزد در بیابانت دهد باز
یا عباس
ز غفلت با تبهکاری به سر بردم جوانی را
کنون از زندگی سیرم نخواهم زندگانی را
صائب تبریزی

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند......آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند4fvfcja
یا عباس
4fvfcja
---
دارد به جانم لرز می افتد رفیق؛ انگار پائیزم
دارم شبیه برگ های زرد و خشک از شاخه می ریزم
(ناشناس)


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان