۩ مشاعره ۩

[MohseN72]

هزار سلسله مو در پی ات به خاک افتد
چو بر قفا فکنی موی عنبر آسا را

[رند]

ای ز عشقت این دل دیوانه خوش

جان و عشقت هر دو در یک خانه خوش


گر وصال است از تو قسمم ور فراق

هست هر دو بر من دیوانه خوش



عطار

[تندیس]

شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح
چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش

[MohseN72]

شوقم چنان فزود که هرگه نهان شوی......باید دوید بر سر صد رهگذر مرا
برگردنم ز تیغ تو صد بار منت است......زیرا که وارهاند ز صد دردسر مرا

[رند]

ای تو را با هر دلی کاری دگر

در پی هر پرده غمخواری دگر


چون بسی کار است با هر کس تو را

هر کسی راهست پنداری دگر



عطار

[تنها ترین سردار]

راه پنهانی میخانه نداند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر ...
( فرهنگ شیرازی )

[رند]

رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین

نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین


نه حق ،نه حقیقت ،نه شریعت،نه یقین

اندر دو جهان که را بود زهره ی این؟

[یک مشت خاک]

تنها نه از این مردم صد روی و ریا دیده

از مردمک خود هم بد دیده که می گرید

لب نیک و بد دنیا ناخوانده که می خندد

چشم آخر هر کاری پائیده که می گرید

علی اشتری

[یک مشت خاک]

منم ودلي كه هرشب كندم به ناله سرخوش

مبر از كفم تو اين‌دل كه دل دگر ندارم

مشحون

[یک مشت خاک]

×××

مي‌توان از قطره اشكي به مطلبها رسيد

گـــاه باشد خــرمني حـاصل شود از دانه‌اي

ناصح تبريزي

[یک مشت خاک]

دارد دل من صد غم و غمخوار ندارد

این کودک بیمار پرستار ندارد

در شهر شما جز دل آواره ی ما نیست

آنکس که غمی دارد و غمخوار ندارد

الفت

[mehrdadbaby]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

[رند]

سر بی تو مرا کجا به کار است

سر بی تو برای دار دارم


گفتی که کمند زلف من گیر

یعنی که سر شکار دارم



عطار

[تنها ترین سردار]

من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی ...
( سعدی )

[رند]

یا رب این آیینه حسن چه جوهر دارد
که در او آه مرا قوت تاثیر نبود

سر زحسرت بدر میکده ها برگردم
که شناسای تو در صومعه یک پیر نبود