۩ مشاعره ۩

[bache dehat]

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد //////////دوستی کی آخر امد دوستداران را چه شد

[عبد الله]

دستی سر راه دامی افکند.................... پیچاند به رشتهای سری را

[MohseN72]

ای دیر به دست آمده، بس زود برفتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی

[رند]

یک شکرت خواسته ام گفته ای ........................................ می طلبم باز که وامت کنم


گر چه حلال است تو را خون من ......................................... گر ندهی بوسه،حرامت کنم

[تنها ترین سردار]

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم ...

( حافظ )

[MohseN72]

ما هم آخر در غمت خاکی به سر خواهیم کرد
تا جهانی در خور شرح غمت پیدا کنیم
(ملک الشعرای بهار)

[رند]

ما ننگ وجود روزگاریم ........................ عمری به نفاق می گذاریم

محنت زدگان پر غروریم ............................. شوریده دلان بیقراریم

[بارونی....]

مرا دل سوزد و سینه،تو را دامن،ولی فرق است.....که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد می دانم

مولانا

[مبارز]

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

[رند]

زآن بمیرانند ما را تا کنند .................................. خاک ما در چشم انجم توتیا


روز روز ماست،می در جام ریز ........................... من می و آن جام جان اولیا

[عبد الله]

از این کوچه کوچ بایست کردن......................که کردست بر روی پل زندگانی

[رند]

یقین می دان که چون وقت اندر آید ......................................... تو را هم می ییاید از میان شد

[عبد الله]

دل میرود زدستم صاحب دلان خدارا دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

[رند]

از عشق به سر نخواهم آمد ......... با دامن تر نخواهم آمد


بی خویش شدم چنان که هرگز ....... با خویش دگر نخواهم آمد

[عبد الله]

دهر از این راهها زند بیحد.....................چرخ ازاین کارها کند بسیار