(1392 آذر 15، 23:38)تنها ترین سردار نوشته است: [ -> ].
ای که بر ماه از خطِ مُشکین نقاب انداختی لطف کردی سایه ای بر آفتاب انداختی
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگِ عارضت؟ حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی
گویِ خوبی بردی از خوبان خلُّخ شاد باش جامِ کیخسرو طلب کافراسیاب انداختی
هر کسی با شمعِ رخسارت به وجهی عشق باخت زان میان پروانه را در اضطراب انداختی
گنجِ عشقِ خود نهادی در دلِ ویرانِ ما سایه ی دولت بر این کنج خراب انداختی
زینهار از آبِ آن عارض که شیران را از آن تشنه لب کردیّ و گُردان را در آب انداختی
خوابِ بیداران ببستی وآنگه از نقشِ خیال تهمتی بر شبروانِ خیلِ خواب انداختی
پرده از رخ برفکندی یک نظر در جلوه گاه وز حیا حور و پری را در حجاب انداختی
باده نوش از جامِ عالم بین که بر اورنگِ جم شاهدِ مقصود را از رخ نقاب انداختی
از فریبِ نرگسِ مخمور و لعلِ می پرست حافظ خلوت نشین را در شراب انداختی
وز برای صیدِ دل در گردنم زنجیرِ زلف چون کمندِ خسروِ مالک رقاب انداختی
داورِ دارا شکوه، ای آنکه تاجِ آفتاب از سر تعظیم بر خاک جناب انداختی
نصرة الدّین شاه یحیی آنکه خصمِ ملک را از دم شمشیرِ چون آتش در آب انداختی ...
.
شرح غزل:
ماه: به استعاره رخسار زیبا و همچنین است آفتاب
معنی بیت اول:
ای زیبایی که بر ماه رخسار، از خط سبز عذار حجابی افکندی، کاری شیرین و دلپذیر کردی که بر خورشیدِ چهره ی خود سایبانی گستردی
حالیا: اکنون
معنی بیت دوم:
پس از این نمی دانم که آب و رنگ رخسار تو با ما چه خواهد کرد، اکنون طرح نقشی دلپذیر از خط مُشکین عذار بر چهره ی چون آب روشن خود انداختی و بر ملاحت خویش افزودی
خَلُّخ: نام شهری حُسن خیز در ترکستان
معنی بیت سوم:
شاد بمان که در مسابقه ی زیبایی بر نکوای شهر حُسن خیز خلّخ پیشی گرفتی، اکنون که افراسیاب، پادشاه کشور ترکان را مغلوب کردی مانند کیخسرو جام شادی بنوش
معنی بیت چهارم:
هر کس بر شمع چهره ی تو به گونه ای عشق ورزید، از این میانه پروانه (به استعاره مراد حافظ دل سوخته) را بر گرد شمع رخسار خود پریشان و مضطرب ساختی
گنج عشق: تشبیه عشق به گنج
معنی بیت پنجم:
دل شکسته ی ما را گنجینه ی گوهر عشق خود ساختی و سایه ی اقبال و سعادت بر این گوشه ی ویران افکندی (تلمیح دارد به خبر نبوی: من در دل شکسته دلانم)
آب: به ایهام معنی بعید آن یعنی روشنی و لطافت مقصود است
معنی بیت ششم:
از روشنی و لطافت رخسار تو باید پرهیز کرد، چه شیردلان روزگار را تشنه ی آب عارض خود کردی و دلیران را غرقه ی دریای عشق ساختی
شبرَوان: کنایه از شب بیداران و سالکان باشد و کنایه از دزد و عیّار هم هست
معنی بیت هفتم: راه خواب را بر شب زنده داران عاشق مسدود کردیو آنگه صورت خیال خود را بر شبگردان سپاه خواب نمایان داشتی و به تهمت و گمان گفتی شما خیال مرا به خواب دیده اید.
معنی بیت هشتم:
به اندازه ی یک نگاه در عرضه گاهِ حُسن، حجاب از چهره برگرفتی و حور بهشتی و فرشته و پری را از شرم جمال خود از نظرها پوشیده داشتی
عالم بین: جهان نما، جهان بین، صفت جام
اَورَنگ: تخت
معنی بیت نهم:
از جام جهان نما باده در کش که بر تخت جمشید نشستی و چهره ی زیبای مقصود را بی نقاب و روپوش دیدی
نرگس مخمور: به استعاره چشم خمارآلود
لعل می پرست: به استعاره لب
معنی بیت دهم:
حافظ گوشه گیر را با عشوه ی نرگس نیم مست و لعل باده نوش خود به میگساری واداشتی
مالک رقاب: آنکه حکم وی بر جان و مال دیگران روان باش، کنایه از حاکم و پادشاه و نیز به معنی صاحب ده
رِقاب: جمع رقبه به معنی گردن و مال غیر منقول و مجازاً به معنی بنده ی زرخرید
جَناب: آستان و درگاه
معنی بیت دوازدهم:
ای شهریار عادل و شکوهمند چون دارا که دیهیم زرین خورشید را از بزرگی خود بر خاک درگاه افکندی
نصرة الدّین شاه یحیی: فرزند شرف الدّین مظفر بن امیر مبارز الدّین از آل مظفر که در سال 798 به فرمان تیمور حاکم شیراز شد و در چند غزل حافظ وی را مدح کرده است.
شمشیرِ چون آتش: شمشیر آتشین
معنی بیت سیزدهم:
شاه یحیی نصرةالدّین آنکس است که با لبه ی تیغ آتشین خود دشمن را در آب فنا غرقه کرد.