پادشاهی مسابقه اسب دوانی طراحی کرد که هراسبی دیرتر به قصر برسد به او جایزه ای بزرگ خواهم داد
دو سوار کار مدتی وسط میدان به هم خیره شدند و بعد به سرعت برای گرفتن جایزه تاختند
به نظر شما دلیل تاخیر انها چه بود؟
(1395 بهمن 4، 21:45)می توانم نوشته است: عاشق خان احوال شما؟
خوبین؟
الحمد لله شما خوبین؟
..........
خو سخته سوالش.
اول ایستادن تا اون یکی بره ولی خب دیدن اگر تا شب هم وایستن اون یکی راه نمی افته.
بعدش فکر کردن خو پادشاه گفته اسب ، خلاصه دیگه گفتن پس بریم سریع تر جایزه رو بگیریم پادشاه توهم زده.
..........
خو سخته سوالش.
اول ایستادن تا اون یکی بره ولی خب دیدن اگر تا شب هم وایستن اون یکی راه نمی افته.
بعدش فکر کردن خو پادشاه گفته اسب ، خلاصه دیگه گفتن پس بریم سریع تر جایزه رو بگیریم پادشاه توهم زده.
متاسفانه اینطوری نکردن اخه عاشق خان
پادشاه هم زرنگ بوده دم در منتظر بود تا خودش ببینه اسب کی دیر میرسه