امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

engineer /  هفته آخر  / قرمز

ارزیابی هفته گذشته:

 -
این هفته خیلی در حال کار کردن بودم و موقع کار کردن حس خوبی به آدم دست میده 53258zu2qvp1d9v 

- به تغذیه اصلا نرسیدم، یعنی اصلا حوصله غذا خوردن هم نداشتم، با وجود اینکه سرکار بودم روزی یه وعده به زور غذا میخوردم.
- شب ها دیر میخوابیدم( هم به علت کار و هم به علت سر سری رد شدن) که باعث شکستم میشد. یعنی آخرشب بیدار بمونم باید خ.ا بشه عادتم شده و باید این عادتو بشکنم. Khansariha (56)

- تو چند مورد شرایط سخت قرار گرفتم، و همونطور که از قبل تمرین کرده بودم، عملکردم خیلی بهتر شده، هنوز به نتیجه ایده آل نرسیدم ولی دیگه خودزنی نمیکنم با هرمشکل کوچیکی.
- سر هر مشکل کوچیکی قبلا برای خودم معضل می ساختم بعدش  آشفتگی ذهنی بعدش خودزنی به مقدار زیاد . این هفته با تمرین هایی که کردم خیلی بهتر شدم و فقط ذهنم آشفته میشه و باهاش کنار میام و به خودزنی نمیرسه. البته اصلا ایده ال نیست و دوس ندارم ذهنم اینقد درگیر هر مشکل کوچیکی بشه.( تمرین ها رو مدیون آرمین هستم واقعا) 302
 
یه کار اشتباهی کرده بودم و تو ذهنم کلمه " بی عرضه" می چرخید تا اینکه به این جمله آرمین فکر کردم" دفعه چندمه این اشتباهو میکنی؟ آیا اگه کس دیگه ای هم بود ممکن بود این اشتباه رو انجام بده؟  با همین دوتا سوال کلی ذهنم آروم شد Khansariha (56)

- بازاریابی انجام نشد. 
- اتوکد نصب نشد و کار نکردم

---------------------------------------------------------------------
توضیحات:
 واقعا حالا دارم می فهمم که به هیج کس نباید اعتماد کرد، به یه دوستام که بقول خودش خیلی ادعای مرامش میشه، پول قرض دادم و مدت زیاادی از این قضیه میگذره و هنوز پس نداده، و الان یه نقشه ریختن که سرمنو کلاه بزارن( البته هنوز دقیقا مطمن نیستم) ، به خیال خودشون خیلی حرفه ای عمل کردن ولی من فهمیدم. البته هنوز هم شک دارم که حقیقت قضیه چیه، برای همین هیج اقدامی نکردم.
فقط سعی دارم پولمو ازش بگیرم بعدش قطع ارتباط دائمی بکنم باهاش. Khansariha (56)
 
اولش کلمه بی عرضه تو سرم میچرخید که مثلا تو بی عرضه ای که قصد داشته سرت کلاه بزاره و..... ولی واقعا اصل ماجرا این نیست، من به پای اعتمادی که بهش کرده بودم اینجوری شد و اصلا ارزش سرزنش کردن و رنجیدن که هیچی حتی ارزش غصه خوردن هم نداره.

پ ن : میدونم خوبیت نداره اینارو اینجا بگم ولی خب برای دل خودم میگفتم که آروم شم،  نوشتن خیلی رو مغز و احساسات آدم تاثیر  میذاره و میتونه روند قضیه رو عوض کنه.
برنامه هفته آینده:
 - کار
- بازاریابی
- وقت گذاشتن برای خودم
- اگه وقت بشه شروع دوباره زبان
- اگه وقت بشه کار کردن اتوکد و برنامه نویسی
-فکر کردن به همه چیز، به اتفاقات روزانه و تصمیم گیری. در صورت انجام دادن اشتباه دیگه تکرار نکنم
- دوری از خودخوری و سرزنش و سرکوفت به خود به هیج وجه ممکن
- رسیدن به تایپیک جشن
- شاید وقت گرفتن برای یه مشاوره یا دکتر متخصص ( در صورت نیاز) 


-------------------------
پ ن: شاید باورتون نشه ولی همین الان که اینارو نوشتم چقد آروم شدم هرچقدر به نظر ساده بیاد 1
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
 سپاس شده توسط
سلام دوستان

تا دور بعدی مسابقه شروع بشه، برای این که گروه خلوت نشه، دوست دارین یه بحث راه بندازیم؟

من یه پیشنهادی دارم.
یه مشکلی که دارم و چند وقتیه توی کانون باهاش مواجه شدم اینه که
خیلی از دوستان به خاطر درگیری‌های شغلی و درسی Khansariha (56)
انگاری اصلا نمی‌رسن برای پاکیشون وقت بذارن و همین باعث می‌شه که بشکنن.  God

مشکل کجاست؟ چون همه می‌دونیم که درگیری فکری اتفاقا ذهن آدم رو از خ.ا منحرف می‌کنه. پس چرا این طوری می‌شه؟

زود باشین جواب بدین، تاپیک خلوت نشه، تا نیومدم دنبالتون. Swear1
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
بسیار ممنون از عاشق گل که برای شلوغی کانون زحمت میکشه. 

یه تضاد هایی حس میکنم توش. اینکه آدم سرگرم کار و درس میشه و سر خودشو مشغول میکنه، باید
قاعدتا جلوی خ.ا گرفته شه اتومات. ولی خب میبینیم که برعکسه و بدتر میشه در مورد بعضیا..

جواب این تضاد رو باید توی وقتایی جست و جو کرد که فرد تنها میشه. وقتی میرسیم خونه، میریم توی اتاق و معمولا توی اتاق تنها میشیم تا لباس عوض کنیم
بعدش توی دستشویی میریم و تنها میشیم.. احیانا حمومی میریم و اونجا هم باز تنهاییم(محل اکثر شکستا حمومه) زمانی که خانواده مشغول تماشای تلوزیون 
هستن، ما میریم میشینیم توی اتاق و فکرایی به ذهنمون میاد که نباید روی ما اثری بذاره. 
ببینین نمیگم فکرایی میاد که نباید بیاد..فکره میاد. این ماییم که توی کنترل ناتوانیم، یا برامون مهم نیس که کنترل کنیم
فقط اون وقتی متوجه میشیم که از خ.ا بدمون میاد که کارمون تموم شده. میایم توی کانون میزنیم xا/0روز خوب. 
باید به فکر خودمون باشیم. اگه فردای روزگار همسرت بفهمه تو خ.ا میکردی و مشکلِ نازایی از اینجاس، گوش تا گوش سرخ که میشی هیچی، آبروت که میره هیچی، 
نمیتونی بچه داشته باشی.. شاید هرگز نتونی روی نیمکت اون پارک بشینی و تاب بازی کردنش رو ببینی یا شب تولدش با شوق و ذوق بری خونه تا با هم جشن بگیرین.
شاید هرگز فرصت نشه که بچه ای داشته باشی که توی لباس فارغ التحصیلی ببینیش. یا شاید بچه ای داشته باشی که بخاطر مشکل مغزی و غیره ای که داره،
بقیه بچه های هم سنش، اونو طرد میکنن. اون محکوم به تنهاییه چون یه زمانی پدرش/مادرش به هوسشون نه نگفتن. 
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
اعلام وضعیت این هفته رو کامل نوشتم
از اونجا که من عضو هیج گروهی از مسابقات این دوره نیستم
هرکی از دوستان تجربه ای،‌ نکته ای،‌ نصیحتی، پیشنهادی داره که فکر میکنه به درد من یا بقیه دوستای عزیزمون میخوره ممنون میشم به اشتراک بزاره
پیشاپیش ازش تشکر میکنم 53
و با کمال میل انتقاد می پذیرم  53
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
 سپاس شده توسط
(1396 آبان 2، 20:20)rezaKy نوشته است: بسیار ممنون از عاشق گل که برای شلوغی کانون زحمت میکشه. 

یه تضاد هایی حس میکنم توش. اینکه آدم سرگرم کار و درس میشه و سر خودشو مشغول میکنه، باید
قاعدتا جلوی خ.ا گرفته شه اتومات. ولی خب میبینیم که برعکسه و بدتر میشه در مورد بعضیا..

جواب این تضاد رو باید توی وقتایی جست و جو کرد که فرد تنها میشه. وقتی میرسیم خونه، میریم توی اتاق و معمولا توی اتاق تنها میشیم تا لباس عوض کنیم
بعدش توی دستشویی میریم و تنها میشیم.. احیانا حمومی میریم و اونجا هم باز تنهاییم(محل اکثر شکستا حمومه) زمانی که خانواده مشغول تماشای تلوزیون 
هستن، ما میریم میشینیم توی اتاق و فکرایی به ذهنمون میاد که نباید روی ما اثری بذاره. 
ببینین نمیگم فکرایی میاد که نباید بیاد..فکره میاد. این ماییم که توی کنترل ناتوانیم، یا برامون مهم نیس که کنترل کنیم.
تشکر رضاجان بابت پاسخی که دادی.
خیلی خوب گفتی. معمولا وقت‌هایی که درگیر هستیم اتفاقی نمی‌افته.
اما همون موقع‌هایی که تنها شدیم، چی؟
بالاخره یه زمان‌هایی هست که تنها نشیم.
چه کارهایی باید انجام بدیم که توی اون شرایط هم که قرار گرفتیم، باز یادمون باشه که پاکی برامون چه ارزشی داره
یادمون بیاد که هدفمون چیه، توی مواقع اورژانسی باید چیکار کنیم و ...؟

بقیه دوستان هم مشارکت کنید لطفا، بحث مهم و شایعیه.
نقل قول:  واقعا حالا دارم می فهمم که به هیج کس نباید اعتماد کرد، به یه دوستام که بقول خودش خیلی ادعای مرامش میشه، پول قرض دادم و مدت زیاادی از این قضیه میگذره و هنوز پس نداده، و الان یه نقشه ریختن که سرمنو کلاه بزارن( البته هنوز دقیقا مطمن نیستم) ، به خیال خودشون خیلی حرفه ای عمل کردن ولی من فهمیدم. البته هنوز هم شک دارم که حقیقت قضیه چیه، برای همین هیج اقدامی نکردم.
فقط سعی دارم پولمو ازش بگیرم بعدش قطع ارتباط دائمی بکنم باهاش. [تصویر:  khansariha (56).gif]
 
اولش کلمه بی عرضه تو سرم میچرخید که مثلا تو بی عرضه ای که قصد داشته سرت کلاه بزاره و..... ولی واقعا اصل ماجرا این نیست، من به پای اعتمادی که بهش کرده بودم اینجوری شد و اصلا ارزش سرزنش کردن و رنجیدن که هیچی حتی ارزش غصه خوردن هم نداره.

پ ن : میدونم خوبیت نداره اینارو اینجا بگم ولی خب برای دل خودم میگفتم که آروم شم،  نوشتن خیلی رو مغز و احساسات آدم تاثیر  میذاره و میتونه روند قضیه رو عوض کنه.
چرا خوبیت نداره. اتفاقا گروه برای همینه که مشکلاتمون رو اینجا مطرح کنیم.
به نظر من که این بی عرضگی نیست اصلا.
من خودم ترجیح می‌دم که بره باشم تا مثل گرگ دیگران رو بدرم. والا.
اون کسایی که فکر می‌کنن دارن زرنگی می‌کنن، توی زندگی به هیچ‌ جایی نمی‌رسن.
فکر می‌کنن که یه پولی در آوردن، سر کسی رو کلاه گذاشتن. خدای جای حق نشسته. بالاخره حرام و حلال داریم.
به نظر من تو تلاشت رو بکن که پولت رو پس بگیری، اگر نشد ناراحتی نداره اصلا، این هم تجربه‌ای شده. 53258zu2qvp1d9v 
تو زندگی خییییییلییییی از این اتفاق ها رو باید تجربه کنیم. البته می‌شه از تجربه‌ی بزرگتر ها هم می‌شه استفاده کرد. 53258zu2qvp1d9v
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
بچها من میخوام دوره بعدی مسابقات شکرت کنم
یکی خواهشا یکم برام توزیح بده که چی جوریه چند وقته و...
من شرکت نکردم تا حالا ولی قول میدم درو کنم 53258zu2qvp1d9v
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
[تصویر:  05_blue.png]
[تصویر:  shine_light_backgrounds_vector_537230.jpg]
 سپاس شده توسط
(1396 آبان 3، 3:42)Zeus نوشته است: بچها من میخوام دوره بعدی مسابقات شکرت کنم
یکی خواهشا یکم برام توزیح بده که چی جوریه چند وقته و...
من شرکت نکردم تا حالا ولی قول میدم درو کنم 53258zu2qvp1d9v
سلام.. برای مسابقات گروهی، باید طبق فرمتی که توی این لینک هست ثبت نام کنی داداش. بعد همینجا هم ثبت نام کن. مسابقه ی گروهی، یه دوره ی 6 هفته ای هست که هرگروه 4 عضو داره به طور معمول. روند مسابقه اینطوریه که هر هفته، برنامه هایی برای اجرا توی هفته ی جلوی رو تعیین میکنی و اینجا مینویسی که چه کارایی میخای انجام بدی. در پایان هفته، اعلام وضعیت، سه بخش میشه. بخش اول اینکه اون هفته از خ.ا دور بودی یا نه. بخش دوم شامل اینه که بگی به برنامه های هفته گذشته چیا رو عمل کردی و چیا رو نتونستی و دلیل انجام نشدنش هم بگی.
بخش سوم هم شامل اعلام برنامه های هفته ی آینده هست.. 

نکته اول: هرفردی توی هر هفته ماکسیمم دو امتیاز میتونه کسب کنه. یکی برای حفظ پاکی و یکی برای اعلام وضعیت طبقِ همین فرمتِ سه بخشی ای که گفتم
نکته دوم: بخش اول که اعلام وضعیت پاکی هست، سه حالت داره. یا هیچ باری نشکستی که میشه وضعیت سبز...یا یه بار میشکنی که وضعیت زرد هست، یا بیشتر میشکنی که میشه قرمز...
سبز 1 امتیاز، زرد 0.5 و قرمز 0 امتیاز داره.
نکته مهم: اگه به هر دلیلی( خجالت از همگروهی ها برای قرمز شدن، دسترسی نداشتن به نت و...) اعلام وضعیت انجام نشه، اون هفته به عنوان هفته ی قرمز تلقی میشه و هیچ امتیازی تعلق نمیگیره به اون عضو از گروه.



همینجا من یه پیشنهادی هم دارم، من میگم برای اجرای برنامه ها هم یه امتیازی بذاریم. چون اینجوری که اجرا کردن یا نکردنِ برنامه ها تاثیری روی امتیاز نداشته باشه، وجود یا نبودِ این بخش از اعلام وضعیت، اهمیت نداره. درسته که جزئی از امتیاز مشارکت هست ولی هیچان مسابقه اینجوری خیلی بیشتر میشه. 
میدونم که محاسبه امتیازا طولانی تر میشه ولی من خودم حاضرم کمک کنم که دو نفری، سه نفری یا بیشتر، امتیازا رو حساب کنیم. میتونیم برای محاسبه ی هر گروه، یه شخص ثابت درنظر بگیریم
مسابقه ی گروهی و قوانین اون در یک نگاه
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
(1396 آبان 2، 19:47)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام دوستان

تا دور بعدی مسابقه شروع بشه، برای این که گروه خلوت نشه، دوست دارین یه بحث راه بندازیم؟

من یه پیشنهادی دارم.
یه مشکلی که دارم و چند وقتیه توی کانون باهاش مواجه شدم اینه که 
خیلی از دوستان به خاطر درگیری‌های شغلی و درسی Khansariha (56) 
انگاری اصلا نمی‌رسن برای پاکیشون وقت بذارن و همین باعث می‌شه که بشکنن.  God 

مشکل کجاست؟ چون همه می‌دونیم که درگیری فکری اتفاقا ذهن آدم رو از خ.ا منحرف می‌کنه. پس چرا این طوری می‌شه؟ 

زود باشین جواب بدین، تاپیک خلوت نشه، تا نیومدم دنبالتون. Swear1

درود عاشق جان,من چند نظر دارم:
1- بخاطر کم تجربگی ماست که با درگیری کوچک بجای رو در رو شدن با مشکلات به پاک کردن صورت مساله میپردازیم , لازمه که کمی پخته تر بشیم تا در بخورد با مسائل به طرف حل مشکل گام برداریم,و گاهی لازمه زیاد زندگس رو سخت نگیریم،
مثال میزنم,البته این مثال اونقدر مهم نیست که منتج به خودارضایی بشه,هدفم برخورد با مشکلات و حل مشکلاته: من گوشیم جوریه که وقت و بی وقت زنگ میخوره , همیشه ظهرها گوشی رو سایلنت میکردم که مبادا کسی زنگ بزنه و از خواب بیدارم کنه, همین خودش یک استرس بود که اگر کسی زنگ بزنه و من نفهم چی ؟ خب تصمیم گرفتم گوشی ام رو ظهر باز بزارم کسی اس ام اس داد بی تفاوت باشم و کسی زنگ زد نگاه کنم فرد مهمی بود همونجا پاسخ بدم وگرنه بعد خودم بهش زنگ بزنم,با همین رویکرد ظهر براحتی خوابیدم,حتی قبلا اس ام اس سایلنت بود و فقط زنگ گوشی باز بود, بازم استرس داشتم , ولی اینبار خیال خودمو راحت کردم و دیدم که این مسئله چه راه حال راحتی داشت که اصلا به ذهنم نرسیده بود و کارارو برای خودم سخت میکردم,مشکل خواب ظهرم حل شد,حتی با اینکه کنار خونمون ساختمان سازیه اونهم نتونست بدخوابم کنه.
2-بی علاقگی به شغل و درس که نتیجه اون این میشه که بجای رفتن به طرف مشکل از اون فرار میکنیم,من یک زمان از درس بدم می اومد چون پایم ضعیف بود و همش استرس و اعصاب خوردی و گاهی درس رو ول میکردم و سراغ مطالب مستهجن میرفتم,ولی در مقطعی مجبور شدم ریشه ای درس بخونم , بطوری که یک سوال ریاضی سر کنکور ارشد ذهنم رو مشغول کرد و حل نشد بجای فرار از اون  اینقدر بهش فکر کردم تا فردا یا پس فرداش تو خواب حلش کردم  4chsmu1
 سپاس شده توسط
سلام دوستان . بعد از حدود دو سال دوباره برگشتم به انجمن و با کمال خجالت باید خدمتتون عرض کنم هنوز گرفتار موندم !!!
[تصویر:  ak6arnkh2l78taigily1.jpg]


53 53 « پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند در حالی که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند » 53 53


«شهید آوینی»


 سپاس شده توسط
(1396 آبان 4، 0:37)sea2015 نوشته است: سلام دوستان . بعد از حدود دو سال دوباره برگشتم به انجمن و با کمال خجالت باید خدمتتون عرض کنم هنوز گرفتار موندم !!!



سلام داداش ..امیدوارم امروز که باز تصمیم به برگشتن گرفتی، این تصمیم پایدار بمونه و بتونی ایندفه با اراده، به این گناه غلبه کنی..
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
آقایان تشریف بیاورید سوالی دارم...

رمان ایرانی خارجی هرکی هرچی میتونه بگه. تازه صدسال تنهایی رو تموم کردم و دنبال یه کتاب دیگه ام. راسی اون کتابی که خوندین و بیشتر از همه هم خوشتون اومده بگین دلیلشو که چرا به دلتون نشست..
پ.ن: میدونم جای این بحث اینجا نیستا ولی خب خیلی خلوت شده باز.  Hanghead

راسی تبریک به برادرای پرسپولیسی...
آقا بیاین قبول کنین روزبه چشمی اخراج داش دیگه. چرا مقاومت میکنن مَردم..
پ.ن: از بس پرسپولیس موقعیت خراب کرد من داشتم گیسوان میکندم
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
سلام دوستان

آقا وقتی این داداش رضا این همه تلاش می‌کنه اینجا رو شلوغ کنه. واقعا بی انصافیه که بدون هیچ ری اکشنی عبور می‌کنید؟ Swear1
وقتی همتون رو بن کردیم می فهمید. Swear1

(1396 آبان 4، 19:59)rezaKy نوشته است: آقایان تشریف بیاورید سوالی دارم...

رمان ایرانی خارجی هرکی هرچی میتونه بگه. تازه صدسال تنهایی رو تموم کردم و دنبال یه کتاب دیگه ام. راسی اون کتابی که خوندین و بیشتر از همه هم خوشتون اومده بگین دلیلشو که چرا به دلتون نشست..
پ.ن: میدونم جای این بحث اینجا نیستا ولی خب خیلی خلوت شده باز.  Hanghead
من کتاب‌های نادر ابراهیمی رو بهت پیشنهاد می‌کنم.

ابن مشغله
[تصویر:  photo_2017-04-01_00-54-02.jpg]

نادر خیلی روون می‌نویسه و آدم رو جذب می‌کنه. انصافا هم نثر متعهدی داره و هر چیزی نمی نویسه.
واقعا فکر می‌کنه و این جوری نیست که هر چه پیش آید خوش آید.
سعی می‌کنه که یه چیزی بگه که به درد خواننده بخوره. نه این که فقط سرگرم کنه.
یا مثلا بخواد ادای روشنفکرها رو دربیاره.

ابوالمشاغل
[تصویر:  1988847.jpg]

این دو تا کتاب رو حتما خوشت می‌آد.
اول ابن مشغله، بعدش ابولمشاغل.

موفق باشی!
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
ثبت نام دور سی و سوم مسابقه گروهی «گروه رهروان پاکی»
[تصویر:  jsi6_%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%8...8Cd-11.png]
1-53
2-53
3-53
.
.
اطلاعات بیشتر تو این پست هست...
قوانین مسابقه هم تو این پست هست...
بشتابید...[تصویر:  14.gif]
يادمان نرود گاهی با گناه به اندازه‌ی یک لايک فاصله داريم...
يادمان نرود فضای مجازی هم «محضر خداست» نکند که شرمنده باشيم؛ امان از لحظه‌ی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس...
روی مانيتور بچسبانيم:«ورود شيطان ممنوع»
مراقب دستی که کليک می کند، چشمی که می بيند و گوشی که می شنود باشيم... و بدانيم و آگاه باشيم که خدا يک کاربر «هميشه آنلاين» است...
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
?شهدا?شمع محفل بشريتند
شمع، گرما ميدهد و روشنايي ميبخشد
ميسوزد و آب ميشود تا فرق بين روشنايي و تاريكي را، حق و باطل را نشان دهد
در بيابان تاريك دنياپرستي، شهدا، همچو شمعي شاخصند و هدايت ميكنند گمراهان را
در اين وانفساي جولان دادن شياطين، اين شهدا هستند كه ما را دور همديگر جمع، دلها را نزديك و ما را از غفلتها مي رهانند
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
 سپاس شده توسط
سلام به همگی ...برای دور بعد من هستم

1- نام کاربری:Mr Degaresh
2- معرفی: عاشق درس و کتاب، مهندس مکانیک تو R&D  یه شرکت...یه کم استرسی!!
3- ارزیابی: عالیه عالیم....در فکر نظم دادن بیشتر به زندگی و تعادل تو بخش های مختلف زندگی
4- برنامه: یه برنامه برای تافل دارم و تدریس نرم افزار در کنار کار تو شرکت. نماز رو تا حد امکان منظم پیش ببرم و صبر و بردباری خودم رو بیشتر کنم و اعتماد به نفس بیشتری در خودم ایجاد کنم. و از همه مهمتر قدر پدر و مادر رو بیشتر بدونم و بیشتر بهشون احترام بذارم
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان