اعلام وضعیت روزانه

[K_1]

روز نهم

بسم الله الرحمن الرحیم،

اولا، خدایا شکرت که این قضیه رو در دل من فیصله دادی ... در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را

و اما بعد،
نماز صبح خیلی دیر شد؛ باید بیارم عقب خوابمو
نماز های دیگه به وقتش توجه شد شکر خدا؛ ظهر و عصر یه مقدار حضور قلب فک کنم بهتر بود ... اما مغرب و عشا افتضاح بود ... ترم شروع شد و غرق شدی؟ ... حتما باید مشارطه کنم در مورد حضور قلب و حساس باشم ، وگرنه روز به روز عقب می مونم

قرآن: 3 صفحه مونده میخونم انشاالله (خوبی این اتفاقاتی که برای دلم میفته اینه که جایزه اش یه تفأل از خدا میگیرم

فکر نکنم روزه بشه فردا ... پناه بر خدا از این روزها (سه شنبه که میتونم نه؟) (چهارشنبه چطور؟)

یه مورد امروز عصبانی شدم؛ الهی العفو / یه مورد هم خوب برخورد کردم / یه مورد بدگویی و شماتت کردم /

دلم چرکینه چرا؟ چرا بد بنده های خوب خدا رو میخوام؟ گناه نکردن کافی نیست ... باید این قاذورات رو پاک کنی از قلبت ... هر روز بلند میشی این وضع قلب رو میبینی خودت دلت نمی سوزه؟

باید حواسم جمع باشه سر کلاس ها و تمرکز داشته باشم
خدایا! کمکم کن تصمیم درست رو بگیرم یا ارحم الراحمین

چشم: خوب بود یکی دو مورد سهوی

فردا: انشاالله ورزش، استخر

[n92]

سلااااااااااااااااااام

من 61 روزه که پاکم خدارو شکر
فکر نمیکردم بتونم اینجوری پیش برم بیشترین زمان پاکیم 30 روز بود ولی الان 2 ماه میشه که پاکم
                                           

از همگی واقعا ممنون

[می توانم]

منم امروز خوب بودم
به یه دوست خوب حرف زدم حال دلم خیلی خوب شد باران خانومم برنامه درسیمو عوض کرد چون عقب بودم ازش

---

افرین میتوانم جان

[K_1]

روز صفرم،

اون مساله ی خواب، یه چالش بزرگ شده،
یه دفعه ای با حالت بدی از خواب می پرم و تباهی شروع میشه ... یه اشتباه کافیه تا شب سیاهی رو بگذرونم ... زیاد خوردم

حالا چقدر نصیحت کنم خودمو که وقتی از خواب میپری ادامه نده ... باید بیشتر تلاش کنم

دیروز چقدر به آب و آتیش زدم که امروز کارهام سروقت انجام بشه ... ورزش رو نرفتم ...و این مشکل پیش اومد ... آخرش هم به هیچ کدوم از کارهم نرسیدم ... نتیجه: هیچ وقت مسایل متغیر و پایین دستی نباید مسایل بالادستی رو تو حاشیه ببرن.

الان که بیدارم از دستم میاد که تکرار نکنم زشتط ها رو؛

چه کار کنم؟

1) اگه پشیمونم توبه کنم از تکرارش
2) پروکسی رو پاک کردم.

3) قبلا اگه کسی برنامه ی سنگینی بعد شکستش میریخت، شبهه ی احساسی تصمیم گرفتن بود ... حتی یه اشتباه هم نمی تونم بکنم ... باز خواب شروع میشه و ...

با رویکرد عملکرد بدون نقص می نویسمش ... این مشکل خواب میتونه محرکی باشه برای اینکه من زندگیم رو جدی تر بگیرم،(مثل دو سال دبیرستان) خدا هم کمک میکنه انشاالله.

برنامه: (تا 3 ی اسفند)

0) هیچ وقت، تکالیف و کارهای جانبی، برنامه رو تو حاشیه نبرن.
1) خواب قبل 12، بیداری قبل 6 و نیم و بعدش هم خواب تعطیل (خواب ظهر در بستر هم تعطیل)
2) مراقبت از وقت نماز و حضور قلب (مشارطه، مراقبه)
3) 4 صفحه قرآن + سوره ی حشر
4) ورزش: روزای زوج، کلاس - یکشنبه و سه شنبه، استخر - پنجشنبه و جمعه، 800 طناب + 10 شنا + 25 شکم + تمرین کلاس
5) بعد نماز صبح به اندازه ی حداکثر نیم صفحه مناجات
6) تغذیه: اولا با آرامش و بدون حرص و ولع؛ ثانیا، غذای محرک حتی الامکان نخورم (فلفل، خرما و تخم مرغ بسیار کم بخورم؛ گوشت به اندازه؛ چیزای گرم مثل پسته و ... به اندازه) - ثانیا شام رو سه چهارم مقدار معمول بخورم و اگه از 9 گذشت حتما نصف مقدار معمول (حتی 9 و 1 دقیقه) - ثالثا، به جاش صبحونه رو زیاد بخورم... یا بین وعده ها رو بخورم.
7) هر روز در مورد عصبانی نشدن، پر حرفی نکردن، مسخره نکردن و لودگی نکردن بین خودم و خدا قول و قرار کنم.

فعلا تا 3 ی اسفند، روزه نمیگرم؛ منظم شدن زندگیم اولویتش بالاتره.

[K_1]

روز اول

... و اما بعد،

خوبیش اینه که انقدر پشیمون میشی که حالا که نزدیک دو روز گذشته می بینی که هیچ اثر و عزمی از شستن گناه با گناه در تو نیست و فقط دوست داری جبران کنی ... هذا من فضل ربی

خدایا! گند زدم، می دونم از دستم ناراحتی ... کاش بتونم جبران کنم این افتضاحاتی رو که بار اوردم ... کاش انقدر پشیمون بمونم که هیچ وقت تکرارش نکنم.

چرا شکستم؟ چون نه تنها روزه نگرفتم بلکه بسیار پرخوری کردم ... حیف شد... الهی العفو ... حالا کجان اون غذا ها؟ به دادت رسیدن؟ نمی خوردی چی میشد؟ چرا با حرص خوردی؟ کسی دنبالت بود؟
قبول داری یه دشمن قسم خورده افتاده دنبالت و گمراهت میکنه؟ آخه تو کی شکمباره بودی؟ عدل دست گذاشته روی مواضع شکست.

ورزش خوب و قوی انجام شد؛
غذا رعایت شد
خواب بسیار بد
مسایل نماز -
قرآن فعلا -
مناجات -
مسخره کردم؛ الهی العفو

خیلی برنامه ی ساده و قابل اجرایی ریختم ... اما همین رو اگر مداوم انجام بدم، حتما موفق میشم انشاالله

---

از این به بعد، ناامید شدن، کرختی و هر چیزی مشابه این،
فقط خود رو به مردن زدنه،
هیچ توجیهی برای سکون وجود نداره.

یستنبئونک احقٌّ هو؟ قل ای و ربّی انه لحقٌّ و ما انتم بمعجزین

افتاد؟

[K_1]

روز دوم

انشاالله امشب سعی میکنم، زود بخوابم؛ مثلا قبل 12 و نیم
زمان نماز ظهر رعایت شد، اما نماز مغرب دیر بلند شدم و مغرب از دست رفت ... دیگه تکرار نمیکنم انشاالله ... حضور قلب نماز ظهر و عصر خوب نبود ... مغرب هم خوب نبود ... عشا تقریبا در نصفش حواسم جمع تر شده بود.
قرآن + ؛ سوره هم خوانده بشه انشاالله
ورزش، نشد استخر برم ؛ طناب+، شکم+، شنا+ ، تمرین- ؛ در مجموع خوب بود.
مناجات-؛ فردا انشاالله انجام شه.
غذا: آرامش+ ؛ مقدار شام تقریبا سه چهارم بود، اما مقداری از نه رد شد، کمتر باشه بهتره. ؛ صبحونه خوب نبود. (یه مقدار چیز گرم زیاد خوردم، فردا حواسم باشه.)
پرحرفی و مسخره کردن وجود داشت؛ الهی العفو؛ فردا قول و قرار یادم نره.

حرفهای خوبی با دوستم زدم؛ باید مستمر باشه و عملیش کنم ... به خود باید آمد ... حسادت و تنگی سینه وجود داره ... پناه بر خدا ... نمی بینی حالت بد میشه؟ دست بردار.

---

وضعیت این ترم، به شدت کنترل زبان و زمان رو می طلبه وگرنه هدر میره زمان ها.

[alOne but Happy]

چهههههههه اعلاممم وضعییییییییییتــــــــــــآآآآآآآآآآآآآی عــــــــالیییییییییییییییییییی   منمممممممممم شکررررررر پـــــــــــاکممممم

[K_1]

امروز 10 و ربع بیدار شدم و احتمالا 2 و نیم بخوابم! (فردا انشاالله بعد نماز نمی خوابم.)

نماز صبح خیلی دیر بود؛ وقت ظهر و مغرب و عشا+؛ عصر دیر شد یه ساعت؛ حضور قلب تا حدودی حواسم بود اما خوب نبود ... مشارطه باید باشه قبلش و جدیت ... فرصتا خیلی سریع از دست میرن ... باور کن ... از گذشته ات بپرس

قرآن+ ؛ سوره: دیشب نخوندم، امشب انشاالله

بعد نماز صبح خوابیدم؛ مناجات-

ورزش+

تغذیه: آرامش- (قرار 9 یه چیزی برای خوب بودن منه؛ نباید باعث عجله بشه؛ آرام و سبک باش) ؛ کیفیت+ ؛ مقداری از 9 گذشت اما حدود سه چهارم رو خوردم نه نصف، کسی از کم خوردن طوریش نشده؛ صبحونه+ (آرامش نداشت)

در مورد صحبت یه مقداری حواسم جمعتر بود؛ پرحرفی و مسخره کردن تا حدودی داشتم؛ الهی العفو

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد  / کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد

خاک وجود ما را از آب دیده گل کن /  ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد

این شرح بی‌نهایت کز زلف یار گفتند /  حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد

عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود /  کان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد

امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان  / کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد

بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است /  همت نگر که موری با آن حقارت آمد

از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگه دار  / کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد

آلوده‌ای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه /  کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد

دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب /  هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد

[alOne but Happy]

سلامممممممم شرووووع ١ روزززز پاااااااككككككككككك

[ستاره سهیل]

منم 23 روز پاااااااااااااااااک

[K_1]

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز 12 بیدار شدم! چرا؟ از ترس سرما رفتم تو رختخواب! چقدر فاصله است تا المومن کالجبل الراسخ! نمی خوام لذت یه خواب شیرین رو تلخ کنم، اما لذتهای بالاتری هم هستن، اگه بیام بالا.

چشمم این دفعه رام تر بود ... شاید به خاطر من نبود.

نماز صبح، بسیار بد؛ نماز ظهر حدود یه ربع بی مبالاتی کردم و دیر خوندم؛ ظهر و عصر حضور قلب جالب نبود؛ مغرب و عشا اول وقت و حضور قلب بهتر.

ورزش متاسفانه نرسیدم انجام بدم؛ فردا حتما باید باشه.

دیشب موقع خوندن سوره خوابم برد، امشب غفلت نکنم؛
قرآن یه صفحه فقط؛ میخونم انشاالله.

غذا: ظهر رعایت کردم؛ شب هم سعی کردم حد سیری رو رعایت کنم؛ از سه چهارم بیشتر شد و از نه دیرتر؛ امشب حواسم باشه. خدایا! به خیر کن. چیز گرم هم بیش از حد خوردم. فردا اصلا نمیخورم.

امروز به شکل ادامه داری عصبانی شدم و غیبت کردم و حسابی گند زدم ... خدایا! غلط کردم! نمی دونم دقیقا چقدر باید بگم و چقدر نگم ... اون قدر هم بزرگوار نیستم که نگم ... باید یه کاری بکنم ... نتیجه اش چی شد؟ این همه داد زدی چی شد؟ به جای شلوغ کردن، عمل کن ... عملت رو قوی کن ... با عملت اعتراضت رو نشون بده ... حرف باد هواست ... یه کلمه گفتی تموم شد ... چه گره ای رو باز کردی؟ فقط خودت رو گیر اعمال و حرفات کردی ... الهی العفو
باید روی عصبانیت کار کنم .... خور .. خشم .. خواب .. شهوت .. حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

مناجات -؛ انشاالله امشب یه توسلی روزیم بشه.

خاک وجود ما را از آب دیده گل کن
ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد

فکر کنم این گره فقط با توسل و توکل و توجه و مراقبه باز میشه ...

[می توانم]

سلام امروز ساعت 9 بیدار شدم بعدش نشستم کتاب داستان خوندم
بعد ناهار خوابیدم بعدش نت بازی و بازم کتاب بعد شامم بازم نت بازی

---

رسما هیچ کار مفیدی به جز چت با یه دوست خوب نکردم امروز
ولی خوب دیگه پاکم امکانات و وسوسه هم بود
ولی دیگه یه اتفاقی افتاد من سعی کردم به این فال بگیرم که

---

از این معجزه ایی ک بچه میگن خدا کرده چون میخواسته پاک باشی
یه چند تا هم صلوات واسه رضایت امام زمان

---

حالا الان دارم میرم بخوابم ببینیم فردا چ روزی میشه؟
به امید خدا

[K_1]

امروز 11 بیدار شدم؛ دیشب حدود سه و ربع خوابیدم؛
قرآن یه صفحه مونده میخونم انشاالله
مناجات-
باید مشارطه رو برای نماز فعال کنم، تا اون نباشه هر روز میام می نویسم حضور قلب خوب نبود ... جدی ترین هم و غمّم باید درست شدن نماز باشه؛ این چه نماز صبحیه؟
وضع تغذیه شکر خدا خوبه و رعایت میکنم حدش رو؛ اما آرامش رو رعایت نکردم سر شام و چیزهای گرم هم خوردم مقداری(نه زیاد)
ورزش - ؛ رفتم مهمونی نرسیدم؛ حواسم جمع باشه
رفتار بد و توهین آمیر داشتم؛ به بهانه ی اصلاح دیگران به افساد خودت دست نزن؛ فوقش کم محلی کن؛ ادفع بالّتی هی احسن عزیز من!
اینا رو چطور جواب میدی؟
مقداری مطالعه ی مذهبی داشتم که روم تاثیر خوبی گذاشت ... کاش همیشه داشته باشم؛
دیشب سوره رو تا یه جایی خوندم، خوابم برد؛ باید با توجه امشب بخونم؛

راضی نیستم از میزان عزمم برای خوب شدن

با این عزم به جایی نمیرسم ...

ترسم نبری از چمن آستین گل
کز گلشنش تحمل خاری نمیکنی

[alOne but Happy]

خدا رو شکرر جمعه تموممم شددددد...شکککرررر اما اوضاع پاکیم در هر شرایطی خوبههه

[K_1]

روز ششم؛

متاسفانه امروز نمازم قضا شد اما کار جدیدی کردم و تبعیت از حکم الهی کردم اما کندی کردم متاسفانه؛

قرار بود مشارطه کنم در نمازها، نکردم؛ نماز ظهر یه رکعت دیر رسیدم؛

از یه طرف یه شوقی هست برای حضور قلب و ذهنم هم خیلی درگیر نیست، یه عزم جدی میخواد

امشب دیدم کسی به خدا گفته نفسم رو در راه تو قربانی می کنم؛ من در خودم ندیدم! چرا؟ چرا انقدر به خفت و خواری تن میدی؟ بنده ی خدا نشدی و خر بنده شدی؟
به خودت بیا.

مناجات -
قرآن 3 صفحه فعلا، یه صفحه میخونم انشاالله
باز هم سوره منفی؛ امشب دیگه غفلت نمیکنم انشاالله؛ فردا هم مناجات رو انشاالله میخونم.
از امروز مورد 8 رو هم گذاشتم؛ تضرع و ترسم باید بیشتر شه.
ربّ لا تذرنی فرداً و انت خیر الوارثین

کنترل غذا عالی بود شکر خدا؛
ورزش عالی

امروز یه مقدار کمی ذهن و نگاهم منحرف شد؛
البته دو سه موردی هم کنترل خوب کردم

یه بی مبالاتی کردم و حق الناس به گردنم افتاد
تجسس کردم در حضور جمع در کار مردم؛ غلط کردم خدا! حرف رو نگه میدارم و بعدا میزنم، این درسته.
درس خوب خوندم و اتلاف وقتم کم بود؛
در حمام اسراف کردم؛ ذهنم مشغول میشه و خیلی آب هدر میره؛ حواسمو جمع کنم؛

مقداری پرحرفی و لودگی اضافی وجود داشت؛ شوخی ها هدفمند باشه.

شوخی نگیر قضیه رو؛ سر کلاس ها گوش بده؛ خودت رو ببخش؛ به خواب دقت کن؛ به عبادات دقت کن؛ زیاد فکر کن؛ فکرای خوب؛ خود خوری نکن.