1397 ارديبهشت 18، 8:50
1397 ارديبهشت 18، 8:57
تازه فهمیدم که اشتباه کردم
یه اصل خیلی مهم رو در نظر نگرفته بودم
اشتباهم این بود که هوای نفسم رو اشتباه تفسیر می کردم تا الان
خدایا
من با نفسم تا حالا زندکی کردم
برای اون تلاش میکردم
صبح تا شب اونو راضی میکردم
حتی وقتی هم که دنبال تو می گشتم مسیرم از سمت نفس ام بود
خدایا راهو اشتباه رفتم
خدایا فقط خودت ...
که هر چه هست تویی
خودت به لطفت کارها رو اصلاح کن
خودت به لطفت گشایش ایجاد کن
خودت کارها رو درست کن
من تلاشم رو میکنم
1397 ارديبهشت 18، 15:43
ویرایش شده
سپاس شده توسط
1397 ارديبهشت 18، 21:15
ویرایش شده
سپاس شده توسط
1397 ارديبهشت 18، 21:46
(1397 ارديبهشت 18، 1:30)Deril نوشته است: کانونتون ارزونی خودتون، بیش از سه سال جون کندم ولی نشد. مشکل یقینا از من بوده. ترجیح میدم تنهایی ادامه بدم. چه شب مزخرفی بود امشب. رهروان تو منو کشتی امشب. چقد من احمقم.داداش ما رو ببخش اگر کم کاری کردیم.
خدانگهدار
ببخش اگر اونقدری که باید خوب نیستیم.
سپاس شده توسط
1397 ارديبهشت 18، 22:00
نمیدونم کجای ایرانی تو پس زمینه ذهنم ی چیزایی یادمه فک کنم تبریز باید باشی من ارزو دارم جایی باشم ک همیشه بارونی باشه مثه لندن
فک کن رعد و برق باشه شبم باشه تنها هم باشی جووون میده بشینی حافظ بخونی ی اهنگ لایتم بذاری کیف بنمایی
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
سپاس شده توسط
1397 ارديبهشت 19، 0:33
Gesendet von meinem F8332 mit Hilfe von kanoon
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
سپاس شده توسط
1397 ارديبهشت 19، 11:40
با اون حلوا سیاها و نمین زیباش به به
من اردبیل رو خییلی دوس دارم
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
سپاس شده توسط
1397 ارديبهشت 19، 17:46
انقدر پسرای خوب هست
همین کانون خودمونو نگاه کن
چقدرشون دلسوزن ؟ چقدرشون وظیفه شناسن ؟ چقدرشون حواسشون جمعه ؟ چقدرشون وارد حریم بقیه نمی شن ؟
می بینی ؟
یه وقتی یه کسایی که ناجورن تو راه زندگیمون پیدا می شن
باید بگذاری و بگذری
سپاس شده توسط
1397 ارديبهشت 19، 18:15
احساس میکنم همه چیز داره بهم حمله میکنه
خوانواده دوستام حتی خودم
یه کوه خستگی روی شونه هامه
میگن مرد نباید خسته بشه
چرا مرد نباید خسته بشه ؟
میگن مرد نباید گریه کنه
چرا مرد نباید گریه کنه ؟
وقتی همه چیز در زندگیت بوی شکست میده
درس ات ، کار ات ، ترک ات ، ازدواجت ، آینده ات
خدایا میگن همه اش دست توعه
من دیگه جا ندارم
از زندگی شکست خوردم
1397 ارديبهشت 19، 18:23
به نظر من ظلمه که بگن مرد گریه نکنه
گریه خیلی خوبه
مردونگی ربیطی به گریه نداره
گریه کنید
هر کی ام گفت مرد گریهنمی کنه بگید من با دمپاییم خدمتش برسم
پ.ن برای ماها اروم شدن و کنترل احساسات منفی خیلی مهمه
سپاس شده توسط
1397 ارديبهشت 19، 18:47
(1397 ارديبهشت 19، 18:23)می توانم نوشته است: آقای اراده اونجا ام بارون میاد ؟
به نظر من ظلمه که بگن مرد گریه نکنه
گریه خیلی خوبه
مردونگی ربیطی به گریه نداره
گریه کنید
هر کی ام گفت مرد گریهنمی کنه بگید من با دمپاییم خدمتش برسم
پ.ن برای ماها اروم شدن و کنترل احساسات منفی خیلی مهمه
سلام
نه نمیاد متاسفانه
چشم میگم شما دمپایی بزنین
سپاس شده توسط