امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

سلام بچه ها جونم . من امروز 16 روزه که ترک کردم هر روز داره بیشتر کم رنگ میشه و دگیه توی افکارم جایی برای موندن نداره . گاهی فراموش می کنم که چه روزهایی به این گناه آلوده بودم . و روز به روز هم بیشتر از خدا خجالت می کشم که چرا ... :53258zu2qvp1d9v

خوشحالم که تونستم روزها و شب های سختی رو بگذرونم و به این مرحله برسم که دیگه بهش فکر نمی کنم ، ولی دلم خیلی گرفته ... دوست دارم گریه کنم ... !Tears
یا مهدی ادرکنی
سلام دوستان . من تازه اينجارو پيدا كردم . خوشحالم كه با شما دوستان ميتونم ( البته اگه بتونم) اين عمل وحشتناكو ترك كنم . من يادمه اولين باري كه دست به اين عمل زدم زمان امتحانات دوره راهنمايي بود . من داخل اتاق داشتم درس ميخوندم كه حواسم رفت به كارايي كه بچه ها تو مدرسه با هم ميكردن و يه چيزايي ميگفتن كه من نميفهميدم . به هر حال كاراريي كه اونا سر كلاس ميكردن و ميگفتن اگه اين كارو كني اينجوري ميشه و الي آخر . خوب من احمق هم كه اون موقع اصلا چيزي نميفهميدم . شروع به مالش كردم و يه احساس لذتي به من دست داد كه تجربه نكرده بودم . خلاصه از اون روز كذايي تا الان حدود 15 ساله اين كارو دارم تكرار ميكنم . من حتي تا دوم دبيرستان نيمدونستم دختر چيه و چيكار ميكنن اينا كه ميرن دنبال دخترا و .......دو بارم ركود ترك تا 30 روز داشتم ولي دوباره .....
خدا لعنت كنه اون همكلاسي كه اين چيزارو تو كلاس ميگفت .
از امروز ميخوام ترك كنمم. ديگه از خودم و خدا خجالت ميگشم . تا حالا فكر كنم 1000 باري توبه كردو و استغفار ولي ...............
اميدوارم با كمك شما دوستان بتونم ترك كنم .ممنونم از دوستاني كه اين فروم رو راه اندازي كردن . اميدوارم به هر چي ميخواين برسين ....دوستتون دارم و دعا كنيد براي پاك شدنم ....
سلام من 10 روز رو رد کردم 317و شده 11 varzeshروز ایشالله همون طور که قول دادم روز 20 تم کاپ 20 روزرو میبرم بالا Khansariha (46)
یه عاملی که تو این روزها مزاحم مامیشه فکر های مزاحمه که ممکنه ما رو تحریک کنه
Khansariha (56)یاد این حدیث از امام علی افتادم که گفت بزرگترین گناه کوچکشمردن گناه است
حالا چطوره که ما "خود ... " رو گناه بزرگی میدونیم ولی خیالات فاسد و وسوسه انگیز رو معمولا تو این روز ها اجازه میدیم بیاد سراغمون ؟ همه چی از همین خیالهای دروغ شروع میشه سعی کنین اصلا بش فکر نکنین اگه فکر کردین بدنین مشغول گناه بزرگی هسین!! چون این فکر ها قلبمون رو دودی میکنه و خیلی زود گول شیطان رو میخوریم
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
فردا تولدمه..........اسمشو گذاشتم تولد پاک ...............ولی نمیدونم چرا اصلا خوشحال نیستم.دو ماهه واسه همچین روزی احظه شماری کردم.حالا اونروز رسیده با یه روحیه ی خراب....خراب هم نه ولی خوب بی حوصلم

چند روزیه کارایی که انجام دادم تو ذهنم میان و من افسوس میخورم که چرا؟؟؟
نباید اجازه بدیم شهوت غلبه کنه بهمون............چون حتی اگه پاک پاک هم بشیم.اون صحنه ها میمونن تو ذهن و باعث عذاب آدم میشن.....راهی هست که بشه پاکشون کرد برای همیشه؟؟؟؟

معلومه که نه...........
اگه هنوز خودارضایی میکنید ترکش کنید به طور جدی چون روزی میرسه که این کار هم آرومتون نکنه و مجبور شید راههای دیگرو امتحان کنید..........البته اونایی که اینجان مطمئنم مصمم هستند برای ترک و انشا الله هیچ وقت بدتر از اونو تجربه نخواهند کرد

3 روز دیگه 2 ماه میشم......خدایا ناشکری نمیکنم خوشحالم که بلاخره آدم شدم ولی غمگینم.....


اصلا بیخیااال همه چی.................باید خوشحالو شادو امیدوار زندگی کرد حتی شده زورکی................تولدم مبارک
سلام،
این روزا دیگران قلبمو زیاد مورد حمله قرار میدن،
ومیشکوننش و جفت پا میپرن روش،ولهش میکنن
این چند خطو دارم باسختی مینویسم،
چون هم چشام خیسه هم اینکه انگشتم شکسته،اونم انگشت دست راستم
یه بار به یکی گفتم که بدون اون نمیتونم زندگی کنم
ولی باور نکرد،و فکر کرد که من مثل خودش خیلی صبورم،
کاش میتونستم برم پیشش و بگم که دیگه از این بیشتر نمیتونم
بگم که به پوچی رسیدم،حالا اگرم بگم فکر میکنه بهش دروغ میگم
مهم نیست،من خودمو از همه چی و همه کس رها کردم،
هیچکس تو دنیا برام مهم نیست،مگه چقد این زندگی طول میکشه؟
فوقش 60 سال
آخرش مردنه،مرگه،پس چرا باید انقد به خودم سختی بدم؟
من تو زندگیم آزارم به کسی نرسیده،خداشاهده هروقت کسی ازم کمک خواسته
باجونو دل کمکش کردم،اینا امتحان الهیه،که من تو همشون دارم رد میشم،
یه بار بهش گفتم که طاقت کم محلیاشو ندارم،گوش نداد،پسسسسسسسسسسسسس
الان میگمممممممم:
من بریدم،من نمیتونم،من اونی نیستم که فکر میکنی،پس میرم
میرمو میمیرم آسوده میشم ازعشق،میرمو میمیرم
جشن تولد مرگمو برای تو روی آب میگیرم
خداحافظت عشق ساده ی من

خداحافظ زندگییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
فردا تولدمه..........اسمشو گذاشتم تولد پاک ...............ولی نمیدونم چرا اصلا خوشحال نیستم.دو ماهه واسه همچین روزی احظه شماری کردم.حالا اونروز رسیده با یه روحیه ی خراب....خراب هم نه ولی خوب بی حوصلم

چند روزیه کارایی که انجام دادم تو ذهنم میان و من افسوس میخورم که چرا؟؟؟
نباید اجازه بدیم شهوت غلبه کنه بهمون............چون حتی اگه پاک پاک هم بشیم.اون صحنه ها میمونن تو ذهن و باعث عذاب آدم میشن.....راهی هست که بشه پاکشون کرد برای همیشه؟؟؟؟

معلومه نه...........
اگه هنوز خودارضایی میکنید ترکش کنید به طور جدی چون روزی میرسه که این کار هم آرومتون نکنه و مجبور شید راههای دیگرو امتحان کنید..........البته اونایی که اینجان مطمئنم مصمم هستند برای ترک و انشا الله هیچ وقت بدتر از اونو تجربه نخواهند کرد

3 روز دیگه 2 ماه میشم......خدایا ناشکری نمیکنم خوشحالم که بلاخره آدم شدم ولی غمگینم.....

مهدی جان منم حال تورو دارم...................نمیدونم بینتون چی شده.........ولی دعا میکنم درست شه هم چی


اصلا بیخیاااله همه چی.......با آرزوی موفقیت برای همتون............تولدم مبارک
تولدت مبارک
سخنرانی دکتر علیرضا آزمندیان

از تجربه ی دیگران درس بگیر ، چون اینقدر عمر نمکنی که همه ی آنها را خود تجریه کنی .


(1388 ارديبهشت 21، 0:03)mahdi نوشته است: سلام،
این روزا دیگران قلبمو زیاد مورد حمله قرار میدن،
ومیشکوننش و جفت پا میپرن روش،ولهش میکنن
این چند خطو دارم باسختی مینویسم،
چون هم چشام خیسه هم اینکه انگشتم شکسته،اونم انگشت دست راستم
یه بار به یکی گفتم که بدون اون نمیتونم زندگی کنم
ولی باور نکرد،و فکر کرد که من مثل خودش خیلی صبورم،
کاش میتونستم برم پیشش و بگم که دیگه از این بیشتر نمیتونم
بگم که به پوچی رسیدم،حالا اگرم بگم فکر میکنه بهش دروغ میگم
مهم نیست،من خودمو از همه چی و همه کس رها کردم،
هیچکس تو دنیا برام مهم نیست،مگه چقد این زندگی طول میکشه؟
فوقش 60 سال
آخرش مردنه،مرگه،پس چرا باید انقد به خودم سختی بدم؟
من تو زندگیم آزارم به کسی نرسیده،خداشاهده هروقت کسی ازم کمک خواسته
باجونو دل کمکش کردم،اینا امتحان الهیه،که من تو همشون دارم رد میشم،
یه بار بهش گفتم که طاقت کم محلیاشو ندارم،گوش نداد،پسسسسسسسسسسسسس
الان میگمممممممم:
من بریدم،من نمیتونم،من اونی نیستم که فکر میکنی،پس میرم
میرمو میمیرم آسوده میشم ازعشق،میرمو میمیرم
جشن تولد مرگمو برای تو روی آب میگیرم
خداحافظت عشق ساده ی من

خداحافظ زندگییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

خوب قلبت رو بزرگ کن که نتونن روش جفت پا برن و له ش کنن! 4fvfcja
من تا حالا عاشق نشدم ..هیچ وقتم با هیچ دختری ارتباط عاطفی یا حتی شخصی نداشتم میتونستم اما نخواستم ..من همیشه همه دختر ها رو از ته قلبم دوست داشتم ....جا قلبمون فقط مال خداست انقدر بزرگه که خدا توش جا میشه قانونشم اینه که فقط یه نفر میتونه توش بره هر کی بره همون قدر بزرگ میشه ،


من این رو تو بحث در رو دل یه وقت برای آرا نوشتم :
سلام ...ما واقعا بخدا نیازمندیم..تو قلب ما فقط یه نفر میتونه جا پیدا کنه اونم فقط خداست .قلب ما از دنیا و همه چیزاش بزرگتره ...ولی وقتی این رو ندونیم دوست داریم اونو با چیزای دیگه پر کنیم..اینجاست که شیطون قلبمون رو میدزده ....
بیایم پس برکه قلبمون رو اول خالی کنیم ...بعد اونا فقط با خدا پر کنیم فقط اون میتونه قلب مون رو پر کنه ...
برای این کار نیاز داریم با کسی که قلبش از خدا کاملا پره رابطه برقرار کنیم و اون قلب اصلی رو از خودمون راضی نگه داریم ..وقتی راضی شد ما هم درست میشیم
پس بیایم صاحب دلمون رو پیدا کنیم و منتظر این باشیم که یه روزی یه قلب کاملا سرشار داشته باشیم ....... وقتی که این رو فهمیدیم و منتظر شدیم فکر و ذهن و دلمون رو به بازیچه و عروسک بازی نمیگیریم .
خدا میگه: من به "صاحب دل" کنم در تو نظر نه به نقش سجده و ایثار زر

خدایا فکر و ذکر ما رو متوجه خودت کن و قلب امامون رو هم از ما راضی کن
اینه نیاز اساسی ما

...........................................................................................................................
امام من ! تو میدانی اگر از بیگانگی های رنگارنگ میگویم خودم را جدا نمیکنم که من هم بیگانه ی آلوده ام ولی به نزدیکی و جوار و پاکی قدس تو پناهنده ام و اگر میگویم و بغض آلوده میگویم میخواهم شستشو شوم ، تو فریاد های بریده ام را به اشک های بی امانم ببخش و بر غفلت و سرگردانی های حس و حافظه و قلبم ترحم کن تو که میدانی که غفلت و سرگردانی من دامن گستر است از گوشه ای سر بر می دارد و تمامی و جود من را میپوشاند و تمام وهم و خیال و هم و غم مرا با خودش میبرد ، تا آنجا که در حجاب میروم و پرده نشین میشوم تا آنجا که با غفلتم تو را میفروشم و جای آنکه تو را نزد خودم بگذارم و خودم را بیمه کنم تو را نردبان خود میکنم تا به بت هایم و عروسک هایم راه یابم تا توسل به تو کار بت پرستی من گردد.
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
(1388 ارديبهشت 21، 5:46)مجتبی نوشته است: خوب قلبت رو بزرگ کن که نتونن روش جفت پا برن و له ش کنن! 4fvfcja
من تا حالا عاشق نشدم ..هیچ وقتم با هیچ دختری ارتباط عاطفی یا حتی شخصی نداشتم میتونستم اما نخواستم ..من همیشه همه دختر ها رو از ته قلبم دوست داشتم ....جا قلبمون فقط مال خداست انقدر بزرگه که خدا توش جا میشه قانونشم اینه که فقط یه نفر میتونه توش بره هر کی بره همون قدر بزرگ میشه ،


سلام مجتبی جان،اول اینو بگم که اگه قلب من از خدا پر نبود،
نه میتونستم ترک کنم،واینکه با هر تلنگری زود زمین میخوردم،
الانم که میبینی اومدم و با این شدت و لحن اینجا نوشتم
به خاطر اینه که فشار زیادی رو دارم تحمل میکنم،
این فشار به حدی زیاده که منو تا مرز بیهوش شدن میبره
دیروز تو دانشگاه،توی کارگاه وقتی داشتم با ماشین تراش کار میکردم
به خاطر نداشتن تمرکز،و به خاطر اینکه تو اون لحظه فکرم هزار جا بود
دستگاه ،انگشت دستمو گرفت،فقط خدارو شکر میکنم که از وسط شکست و
قطع نشد،اونی که من عاشقشم،انقدر باخداس که نهایت نداره
و این صبرشم به خاطر توکلیه که داره
منم توکل میکنم ولی بعضی وقتا کاسه صبرم لبریز میشه
حضرت یونس که پیامبر خداست هم نتونست تحمل کنه و قومش رو ترک کرد
دیگه چه برسه به من که یه بنده ضعیف و ناچیزم،
اینجا تنها جاییه که میتونم خودمو خالی کنم،و راحت با خدام حرف بزنم
اگه اینجا ننویسم که دق میکنم،ینی هرچی غصه دارمو تو خودم بریزم؟
دیشب وقتی اومدم این متنو نوشتم اولش یکم آروم شدم ولی بعدش ....
بازم آرزو میکنم که هرگز عاشق نشید
عشق حقیقی خداست،پس دنبال عشق های زمینی نرید
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
(1388 ارديبهشت 21، 0:03)mahdi نوشته است: سلام،
این روزا دیگران قلبمو زیاد مورد حمله قرار میدن،
ومیشکوننش و جفت پا میپرن روش،ولهش میکنن
این چند خطو دارم باسختی مینویسم،
چون هم چشام خیسه هم اینکه انگشتم شکسته،اونم انگشت دست راستم
یه بار به یکی گفتم که بدون اون نمیتونم زندگی کنم
ولی باور نکرد،و فکر کرد که من مثل خودش خیلی صبورم،
کاش میتونستم برم پیشش و بگم که دیگه از این بیشتر نمیتونم
بگم که به پوچی رسیدم،حالا اگرم بگم فکر میکنه بهش دروغ میگم
مهم نیست،من خودمو از همه چی و همه کس رها کردم،
هیچکس تو دنیا برام مهم نیست،مگه چقد این زندگی طول میکشه؟
فوقش 60 سال
آخرش مردنه،مرگه،پس چرا باید انقد به خودم سختی بدم؟
من تو زندگیم آزارم به کسی نرسیده،خداشاهده هروقت کسی ازم کمک خواسته
باجونو دل کمکش کردم،اینا امتحان الهیه،که من تو همشون دارم رد میشم،
یه بار بهش گفتم که طاقت کم محلیاشو ندارم،گوش نداد،پسسسسسسسسسسسسس
الان میگمممممممم:
من بریدم،من نمیتونم،من اونی نیستم که فکر میکنی،پس میرم
میرمو میمیرم آسوده میشم ازعشق،میرمو میمیرم
جشن تولد مرگمو برای تو روی آب میگیرم
خداحافظت عشق ساده ی من

خداحافظ زندگییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

سلام دوست خوبم امیدوارم هیچ وقت اینجوری نا امید نشی این حرفایی که میخوام بهت بزنم و خدایی نکرده نگی شما منو درک نمیکنید و نکشیدید بدونید که چه بد دردیه عاشقی چون منم همه ی تجربه های تورو دارم شاید خیلی بدتر خیلی وابسته تر خیلی عاشق تر ولی برادر گلم خوبه خودتم میدونی تو این دنیا مهم فقط خود آدمه روح پاک آدمه هرچند ممکنه طرف تو با ارزش ترین آدم دنیا باشه ولی مطمئن باش ارزشش بیشتر از تو نیست که عشقتو تا این حد به پاش گذاشتی آخه این مسئله ارزش از دنیا سیر شدنو داره ؟چرا همه ی زندگیمون بشه واسه یه نفر؟پس پدرو مادر گلت چی؟که اینقدر به پسرشون علاقه دارند؟پس خدا چی؟میدونی بزرگترین گناه نامیدیه؟
آخه تا وقتی این همه بهانه ی قشنگ تو زندگی هست چرا یکی بهانت باشه که خودشم باقی نیست فانیه؟؟
منم تمام این حالای تورو میفهمم ولی بخدا اگرم ترکش کنی ناراحتیت فقط چند روزه (تجربه دارم که میگما) نگی یه وقت تو عاشق نبود که زود فراموشش کردیا نه منم از همه ی شما دوزم بالاتر بود عشقمم واقعیه واقعیه اگر یه زمانی گریت گرفت خدایی نکرده جلوشو نگیریا!!اون یکی از بهترین راه تسکین درداست فقط اشکه که آتیش آدمو خاموش میکنه این چند روز یا چند ماه ناراحتیتو بدون خیالای ناجور بگذرون ان شا ا.. یه روز میاد که تمام وجودت مثل من پر از شادی میشه من الان اینقدر خودمو دوست دارم که هیچکسو تو دنیا به اندازه ی خودم دوست ندارم ماها ارزشمون از همه ی دنیا بالا تره
ببخشید پر حرفی کردم با هرکدوم ازحرفام مخالفی بهم بگو
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
سلام پارمیدای عزیز،
یه چیزی بگم،من اونو به قدری دوس دارم که حاضرم جونمم براش بدم،
امیدوارم اونم اینجوری باشه،
وقتی که میخواست به خونوادش بگه من تنهاش نذاشتم،و سنگ صبورش بودم
خونوادش هم کمکمون کردن،و حتی با ازدواج ما هم مخالفت نکردن و تصمیم خودش رو
ملاک قرار دادن،
اما وقتی خونواده من فهمیدن،تنها خواهرم بود که درکم کرد،و
باهام مهربون بود،مامانم که بهم محل نمیذاره،داداشمم همینطور،
نمیدونم کار درستی میکنم که دارم اینارو اینجا میگم یا نه،ولی دیگه قلبم سنگین شده
یه مشکلات دیگه ای هم که به ماجرای من ربطی نداره تو خونمون اتفاق افتاده که شده قوز بالا قوز
حالا از این دلم میسوزه که من وقتی تو سختی بود کنارش بودم ولی اون نه
اون یه گوشه ایستاده دستو پا زدن منو تماشا میکنه،نمیدونم،شایدم کار درستو اون میکنه،
ولی من کم نمیارم،
راستی عشق تنها امید من تو زندگیه،اگه تو عارفانه عاشقانه اونجوری گفتم،بخاطر اینه که
میخواستم یه جوری خودمو راحت و آروم کنم
ما همدیگرو دوست داریم
و من تصمیم ندارم رهاش کنم،ولی انتظار نداشتم منو تو سختی ول کنه،حداقل میتونست دلداریم بده
امیدوارم خوب درسشو بخونه،نه مثل من که .......
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
الهی من قربون این عاشقا برم.
میدونی چیه مهدی جان من که نمی دونم تو چه جوری دوستش داشتی و چه جوری میتونی فراموشش کنی ولی اینو میدونم اگه مال هم باشید به هم می رسید. آبجی مارالتم عین خودته یه عاشق دل شکسته با یه تفاوت کوچولو.42
ااااااااااااای دنیا . چه جایه بزرگ و دلگیریه . من که دو سال هستش به نبود عشقم خو گرفتم . اولاش خیلی سخت بود و اصلا نمی خواستم حتی یه لحظه قبول کنم که از دستش دادم ولی به مرور زمان خودمو با نبودنش راضی کردم هر چند هر از چند گاهی به فکرش می افتم .تا چند ماه پیش هم بی خیال ازدواج شده بودم عیییین دیوونه ها. اما حالا دارم به آیندم فکر می کنم دوست دارم خودم رو فدای اون کسی کنم که دوستم داره و برام ارزش میذاره.
برات چیزی رو توصیه نمی کنم چون میدونم یه روز به یه نتیجه درست می رسی.تو این جور موارد فقط خود آدم هستش که میتونه به خودش کمک کنه.
اون امضاتم عوض کن ،بابا آدم دلش می گیره. یه چیزه مشتی بزار.
موفق باشی 317
والا مهدي من عاشق نشدم
ولي اگه حتي از يه نفرم خيلي خوشم ميومد براش آرزو خوشبختي ميكردم!ميسپردمش به خدا ! تلاشم رو برا رسيدنش خيلي ميكردم اما برام اين مهم تر بود كه من رو ميخواد يا نه چيزي كه اون ميخواست رو خواسته خودم ميكردم
اگه نمي خواستم به تصميمش احترام ميذاشتم دعاش ميكردم .

شايد خوشت نياد ولي اين نظر منه :
من عشق مجازي و اون محبت و علاقه ي خاص رو كه خدا برامون گذاشته به رو فقط بعد ازدواج درست ميدونم و قبل اون عشق رو فقط يه توهم ميدونم
نيرو مقدس علاقه و محبت كه بعد ازدواج پيش مياد فقط ميتونه تو چارچوب مشخص و مقدس ازدواج به اوج برسه بنظر من اين اوج ها كه نوجون ها حس ميكنن يه توهمه همينطور كه گفتم اونها ميتونن از اين كشش بهترين استفاده رو ببرن و به خدا نزديكتر شن!

به نظر من :
و اين داستان هاي عشق و عاشقي تو كتاب ها و داستانهاست و برا تمثيله ...
وقتي خاطرت رو تنها گذاشتي قلبت رو خالي گذاشتي مصلمه كه ميخواد خودش رو با يه چيزي پر كنه ....
اين حرف هايي كه در باره پيامبر ها ميزنن هم خيلي از استادام ميگن غلطه غير ممكنه پيامبر يه لخظه از ياد كامل خدا برگرده از سطح فكري من و تو بالاتره كه با اين داستان ها بخواهيم عمل كنيم
نه ما اگه رابطه قلبي خوبي با خودمون و اماممون نداشته باشيم احتمال داره از اين خوش اومدن ها دچار مشكل بشيم!!
خوش اومدن بد نيست اما هدف تو يه چيز ديگست!! تو برا يه چيز ديگه اومدي !!
جايي خوندم امام سجاد ميگه: خدايا شيعيان ما را در ميدان هاي نبرد "به ياد" زنان و فرزندان و علايقشان در دنيا نينداز كه بازوانشان سست ميشود و به نعمت شهادت تو نميرسند!
ديگه نميدونم خودت بيشتر فكر كن ...
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
آقا مجتبی حرفتون کاملا درسته. من که موافقم.فقط عشق بعد از ازدواج. والسلام
(1388 ارديبهشت 21، 13:23)mahdi نوشته است: سلام پارمیدای عزیز،
یه چیزی بگم،من اونو به قدری دوس دارم که حاضرم جونمم براش بدم،
امیدوارم اونم اینجوری باشه،
وقتی که میخواست به خونوادش بگه من تنهاش نذاشتم،و سنگ صبورش بودم
خونوادش هم کمکمون کردن،و حتی با ازدواج ما هم مخالفت نکردن و تصمیم خودش رو
ملاک قرار دادن،
اما وقتی خونواده من فهمیدن،تنها خواهرم بود که درکم کرد،و
باهام مهربون بود،مامانم که بهم محل نمیذاره،داداشمم همینطور،
نمیدونم کار درستی میکنم که دارم اینارو اینجا میگم یا نه،ولی دیگه قلبم سنگین شده
یه مشکلات دیگه ای هم که به ماجرای من ربطی نداره تو خونمون اتفاق افتاده که شده قوز بالا قوز
حالا از این دلم میسوزه که من وقتی تو سختی بود کنارش بودم ولی اون نه
اون یه گوشه ایستاده دستو پا زدن منو تماشا میکنه،نمیدونم،شایدم کار درستو اون میکنه،
ولی من کم نمیارم،
راستی عشق تنها امید من تو زندگیه،اگه تو عارفانه عاشقانه اونجوری گفتم،بخاطر اینه که
میخواستم یه جوری خودمو راحت و آروم کنم
ما همدیگرو دوست داریم
و من تصمیم ندارم رهاش کنم،ولی انتظار نداشتم منو تو سختی ول کنه،حداقل میتونست دلداریم بده
امیدوارم خوب درسشو بخونه،نه مثل من که .......

ببین داداش گلم اینا همش امتحانه ما باید رو ی حضرت ایوبم کم کنیم نمیدونم توی صفحات قبل داستان منو خوندی یا نه ؟ولی بعضی وقتا زمین و زمان درست در دست هم میدن که عاشقا به هم نرسن!
تا بوده همین بوده حالا خوبه خانواده ی دختره موافقن توی جریان من نه پدرومادر من نه مال عشقم هیچ کدوم تن به چنین ازدواجی نمیدادن ما جفتمون تا مرز خود کشی هم رفتیم (خاطرات خیلی بدیه) ولی بازم کوتاه نیومدند ولی من یه چیزو مطمئنم دلداری دادن وکمک یه نفر اصلا گناه نداره یکمم از دست اون دختر شاکیم نباید تنهات بذاره غرور تا یه حدیش خیلی خوبه ولی از یه حدی به بعد دیگه کاذبه دیگرانو اذیت میکنه پس راجع به اونم یکم بیشتر فکر کن خدایی نکرده نمیخوام بگم دختر بدیه فقط نظر شخصیمو گفتم راجع به مشکلات خونوادگیتم از این مشکلات تو زندگی همه هست مطمئن باش این تویی که باید مثل یه مرد جلو تمام مشکلات بایستی به این قضیه به چشم یه امتحان نگا کن یه کمم از محیط خونه دور باش بیشتر وقتتو پیش دوستات یا جایی که شادت میکنه بگذرون درسم برا یه مدت خیلی کوتاه بیخیال شو من یه فرمول استثنا یی هم دارم که البته به همه توصیش نمیکنم چون یه جور بازی با زندگیه
من خودم برا اینکه از فکرای درد آور خلاص بشم ماشینو آتیش میکنم میزنم به دل جاده پامو تا آخر میذارم رو پدال گاز جوری که دیگه جرات نمیکنم به آمپر سرعت نگا کنم یه موزیک تند تند میذارم تا اونجاییم که بتونم جیغ میکشم یه 30 ،40 کلومتریو اینجوری میرم آخرشم یه 50،60 تومنی جریمه میشم ولی در عوض وقتی برمیگردم خالیه خالیم هیچ غمیم تو دنیا نمیتونه شادیمو ازم بگیره من حتما دعا میکنم برات به امید خدا به هم میرسید وبلای من سر تو نمیاد
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان