امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.64
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست 
کس در همه افاق به دلتنگی من نیست

وحشی بافقی
[تصویر:  a-boy1.jpg]
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد   ---   اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد
تو را که هر چه مرادست می‌رود از پیش   ---   ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد
سعدی

53  طرح ختم قرآن 53

 .
   از دسـت و زبان که برآید   ---   کز عهده‌ی شکرش به درآید
.
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد
چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان
که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
دردم از یار است و درمان نیز هم / دل فدای او شد و جان نیز هم
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند...

"نادر ابراهیمی"

وَ لا تَقرَعنی قارِعَةً  یَذهَبُ لَها بَهائی...

و مرا چندان به  سختی دچار مکن که
بزرگی و سرزندگی ام  را از میان ببرد.


"صحیفه سجادیه"
 سپاس شده توسط
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر نکش تا نکشد سر به فلک فریادم

حافظ
 سپاس شده توسط
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی

گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی

سعدی
53
 سپاس شده توسط
یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر ز استادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر امدیم وبر باد شدیم

خیام
 سپاس شده توسط
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
 برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست

محمد علی بهمنی

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
تو شدی قند خراسان و منم چای شمال
قصه ی تلخی من با لب تو شیرین شد Khansariha (56)
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
 سپاس شده توسط
ظالم ان قومی که چشمان دوختند 
زان سخنها عالمی را سوختند

مولوی
 سپاس شده توسط
دوره ی سعدی و حافظ صحبت از زلف تو بود
نوبت دوران من شد روسری سر کرده ای ؟

احسان پرسا
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
 سپاس شده توسط
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق ان شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

شاعرشم نمیدونم کیه Khansariha (66)
 سپاس شده توسط
دلتنگم و دیدار تو درمان من است*بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی*آنچه غم هجران تو بر جان من است

مولانا
 أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؟!
 سپاس شده توسط
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
از که می نالی و فریاد چرا میداری
حافظ
 سپاس شده توسط
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم

رهبر
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان