امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

آخ خدا
پشیمونم
کمکش کن

[تصویر:  nasimhayat.png]
بسم الله الرحمن الرحیم
آقا میخوام یه نکته بگم،
به هیشششششکی نگید! 4chsmu1
چقدر کلا خوبیم ما! 
خدا رو شکر به خاطر این نعمت دور هم جمع شدنمون
این کانون نورانی مون.

حالت که نامیزون بشه
میری عکسای نمیدانم رو میبینی کیف میکنی
میری تاپیک مسابقه ی شروع زندگی، مطلبای بسیار خوب خانم سنا رو میبینی اصلا میزون میشی
میری پاکی بچه ها رو تو مسابقات ترک میبینی، همراه غرور و حماسه میشی،
میری خوش و بش انجمن شبانه روزیا رو میبینی سرگرم میشی،
مطالب خوب خانم الون رو میخونی، با نشاط میشی،
قرار عاشقیا رو میبینی غبطه میخوری،
و هر پست خوبی که هر کدوم از شما ستاره های آسمون پر نور کانون میزنید... Khansariha (2)

ای والله به ما 317
ما شاء الله به ما  Confetti
ما خیییییییلی با حالیم 49-2
خییییییلی: Khansariha (69)
دیروز از شدت ناراحتی رفتارهای اطرافیان دچار یه گرفتگی روحی بودم که هر چی سعی میکردم به خودم امید بدم حالمو خوب کنم نمیشد
هرچی گفتم قوی باش، صبور باش، حل میشه
درست نشد که نشد
میگفتم خدایا مگه من هی در تو رو نمیزنم؟ پس چرا در رو باز نمیکنی؟ Hanghead
دلمون برجوری ابری بود و گرفته بود
یه چیزی تو سینه سنگینی میکرد
تا اینکه آخر شب انگار یکی به دلم انداخت که پاشو مولانا رو بخون. تاکید هم روی مولانا بود! ( در حالی که من آخر شب ها عادت دارم خیام بخونم!)
انگار بهم میگفت مولانا الان خوبت میکنه
حس کردم یه چیزی میخواد بهم بگه
کتاب رو باز کردم تا از ادامه جایی که مونده بود بخونم
یه بیت خوندم دیدم یه چیزی درونم میگه نه اینجا رو نخون
برو یه قسمت دیگه رو بخون
یه صفحه دیگه ای رو اتفاقی باز کردم
شعری که اومد انگار مخاطبش خود خود خود من بودم
این شعر بود
هیچی دیگه اشک آرامش ما رو درآورد و از اون قبض روحی نجاتمون داد
و جالب اون بیت دوم بود که دقیقا به "در زدن" اشاره داشت!

اینو گفتم که بدونین اگه دلتون میگیره
خدا حواسش هست
و هر طور باشه با یه حرف، یه شعر، یه نشونه آرومتون میکنه
فقط به اونچه دلتون میگه با دقت گوش کنید

همیشه پای تلویزیون بودن، همیشه آهنگ گوش دادن و زیاد حرف زدن ... ذهن رو شلوغ میکنه
و ذهن شلوع نمیتونه صدای درون رو بشنوه

ذهنتون رو آروم کنید و بدونین خدا باهاتونه 53
یا عباس


[تصویر:  69357476674204739352.jpg]


با هر قدمی که در راه رسیدن به خدا برمیداریم ،

خدا یکصد قدم به ما نزدیک تر میشود ..

از این روست هنگامی که فکر میکنیم در جستجوی خدا هستیم ،

در حقیقت این خداست که در جستجوی ماست ...

"جی پی واسوانی"
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


ای خدا
من دوباره دلم گرفته که Hanghead

خدایا صبرموکه زیاد کردی
پوستمم که کلفت شده
نمیخوای حاجتمونو بدی بریم؟
Khansariha (60)
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
خدایا بهمون رحــــــــــــم کن ...عاقبتمون رو ختم به خیر کن..حتماااااااااااااا بخونید53258zu2qvp1d9v
فرشته و شیطان....
حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود را مامور کرد که در مقابل مبلغی بسیار، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که به عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند.
نقاش به جستجو پرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد؟ چون فرشته ای برایش قابل رویت نبود.
پس از جستجوی زیاد کودکی خوش چهره و معصوم را پیدا نمود و روزهای بسیاری آن کودک را کنارش
می نشاند و تصویر او را می کشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف نمودند.
حال نوبت به کشیدن تصویر شیطان رسید، نقاش به جاهای بسیاری می رفت تا کسی را پیدا کند که نماد
چهره ی شیطان باشد.
او به هر زندان و مجرمی مراجعه نمود، اما تصویر مورد نظرش را نمی یافت چون همه بندگان خدا بودند هرچند اشتباه و خطایی مرتکب شده بودند.
سالہا گذشت اما نقاش نتوانست تصویر مورد نظر را بیابد.
پس از چهل سال که حاکم احساس نمود دیگر عمرش به پایان نزدیک شده است به نقاش گفت: هر طور که شده است این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود.
نقاش هم بار دیگر به جستجو پرداخت تا اینکه مجرمی زشت چهره و مست با موهایی درهم ریخته را در گوشه ای از خرابات شہر یافت.
وی از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشیش را به عنوان شیطان رسم کند. او هم قبول نمود.
مرد نقاش چند روز مشغول رسم نقاشی شد تا اینکه روزی متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم می چکد.
از او علت آن را پرسید؟
آن مردگفت : شما قبلا هم از چهره ی من نقاشی کشیده اید، به همین خاطر اشک از چشمانم سرازیر شده.
نقاش گفت: ولی من تاکنون شما را ندیده ام چطور چنین چیزی ممکن است؟!
مرد مجرم گفت: من همان بچه ی معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی.
امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده.
این داستان، داستانی بسیار تامل بر انگیز است،خداوند همه ما را همانند فرشته ای معصوم آفرید، این ماییم که با اعمال ناشایست قدر خود را نمی دانیم و خود را به شیطان مبدل می کنیم
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


 سپاس شده توسط
دیگه حرفی برام نمونده که بگم
 سپاس شده توسط
اع ؟
چرا؟
چی شده؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
خیلی دزد زیاد شده
وسیله گذاشته بودم دم مغازه بردن
مجبور شدم حقوق یه ماهمو بدم براش
امروز ساعت 1.5 ظهر هم یه پرایدو دزدیدن تو کوچه مغازه
 سپاس شده توسط
ای بابا
امیدوارم پشیمون شه پس بیاره
Hanghead

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
سلام از یه نفره یه روزه خبری ندارم بچه ها قلبم از نگرانی داره در میاد دعا کنین برام ..صلوات نفری پنج تا دونه بفرسین

فرستاده شده از H30-U10ِ من با Tapatalk
بای برا همیشه از زندگی خسته شدم
 سپاس شده توسط
چقدر امروز روز مزخرفی بود
تا الان یه دقیقه هم درس نخوندم.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

(1394 دي 18، 17:26)Pourya.sh نوشته است: سلام از یه نفره یه روزه خبری ندارم بچه ها قلبم از نگرانی داره در میاد دعا کنین برام ..صلوات نفری پنج تا دونه بفرسین

فرستاده شده از H30-U10ِ من با Tapatalk

خوش به حالت ک یه روز از یه نفری خبری نداری و دلت براش از نگرانی داره در میاد...
من و ما چی بگیم ک سال هاست از یه کسی خبری نداریم و کک مون هم نمی گزه...
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
هعییی
کی می شه منم خوب بشم و از این وضع رها بشم 
رابطه هام درست باشه با آدما 
دلخوریا ، تنهایی ها و بی کسی هام 
دلم پر از زمان 
اصلا دوست ندارم تو این زمان باشم 
زمانه پر از  فریب و هزار رنگی که برای هر روزت یه خواب دیده 
مگه من چی ام جز یه آدم با همه محدودیت هام 
کم آوردم تو زندگیم انتظاراتی که ازم دارن شاید کم باشه 
ولی من موندم زیر بارش 
تقریبا 150 هزار تومن هزینه کردم برای ارشد 
ارشدی که باید مهندسی باشه و من هر چقدر جزوه ها رو می خونم چیزی متوجه نشدم ... 
نمی دونم چیکار کنم 
دلم دلم ...
امروز تو خیابون رسیدم به یکی از دوستای قدیمیم
نمیدونم مشکلم با اون چی بود خیلی آدم خوبی بود
من که براش دعای خیر میکنم
هر چند کدوراتی باهم داشتیم ولی هر چی بوده مربوط به گذشتست 49-2
من دیگه از دستش ناراحت نیستم اونم آدمه
باید ازش بگذرم
هرچند بدی های من به اون بیشتر بود Hanghead
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان