امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

پست های بعضی از بچه ها رو دوست دارم من جور دیگه ببینم.

اینجینر: در حال حل مشکلات - داغون
مجید: برنامه ها روز به روز بدتر شد
رضا222: دعا کنید حالم بهتر شه
حامدحامد: هفته خوبی بود. سرحال نبودم

باز این دوستامون خوبن. بقیه که کلا در همین حد هم پست نمیدن.  53258zu2qvp1d9v

دوست های خوبم
من می دونم حال تون بده. داغونید. خسته اید. بریدید. به هم ریخته اید.
اما چیزی که مهم تر از این هاست اینه که چرا؟

چرا خسته اید؟ چرا داغون؟ چرا به هم ریخته؟

برنامه ها روز به روز بدتر شد واسه چی؟
وسط هفته کارهام به هم خورد به خاطر چی بود؟
هفته خوبی داشتم ولی بی حال چرا؟

از درس خوندن خسته شدم؟
سنگینی درس هاست که بیچاره ام کرده؟
مشکل از بی برنامگیه؟
کار ندارم؟ یا دارم و دوست ندارم؟
از بی عرضگیم خسته شدم؟
از بی فکری خودم؟
مشکل بلاتکلیفیه؟
تنهایی اذیتم می کنه؟
پدر و مادر حرفم رو نمی فهمن؟
دوستام منو از راه به در می کنن؟
آدم های کم شعور اطرافم رو اعصابم راه میرن؟
کم خوابی و بدخوابیه؟
از ناتوانی کنترل غریزه به تنگ اومدم؟
از تفریح نداشتنه؟
بی پولی منو بدبخت کرده؟
فکر گذشته دست از سرم برنمی داره؟
نداشتن امکان ازدواجه که منو به هم ریخته؟

شما به این چرا فکر می کنید و اینجا نمی نویسید؟
یا کلا فکر نمی کنید؟

اینجا جایی برای تعامله.
راحت می تونید حرف های دل تون رو بزنید.
شما حرف بزنید بعد ببینید چقدر اتفاق های خوب براتون می افته.
چقدر فکرهای جدید. چقدر ایده جدید. چه خلاقیت ها که بروز نمی کنه.

خوش به حال تون.
کاش من جای شما بودم.   53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
(1396 آذر 18، 21:05)آرمین نوشته است:
(1396 آذر 17، 9:56)rezaKy نوشته است: وضعیت پاکی: سبز

رضای ما سبز بود.

هست.
و خواهد موند. 
رضا قهرمانه.  Khansariha (46) 

یه سوال:
تنظیم ساعت خواب برات مزیتی داره؟ به کدوم بخش از زندگیت و کارهات کمک می کنه؟


مرسی آرمین جون از برکت کانونه که من الان اینهمه روز پاکی دارم و خیلی خدا روشکر میکنم که کانون رو سر راهم و شما رو سرگروه من برای اولین مسابقات گروهی ای که توش شرکت کردم قرار داد. 

والا راجب خواب، یه عادتی دارم که اگه تا 9 الی 9:30 بلند نشم و به 10 بکشه بلند شدنم، اصلا اون روز کاملا دپرس هستم. برای همین هرچی که دیرتر میخابم وقتِ خابم محدود تر میشه و در نتیجه کمبود خواب پیدا میکنم. کمبود خواب هم، به این نتیجه رسیدم که باعث میشه واقعا پایین بیاد راندمانم.  بعد خوابم اگه درست باشه و سرحال پا شم، میتونم برنامه ورزش صبحگاهی هم بذارم برا خودم. روزایی که 6 ساعت یا کمتر میخابم، اصن روزای پر انرژی ای ندارم .. برا همین خیلی مهمه برام. باید سعی کنم درستش کنم اینو
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
(1396 آذر 18، 21:05)آرمین نوشته است: سلام به دوست های خوبم
چقدر حس لذت بخشیه که شب پاک بخوابی و صبح هم پاک بیداری شی.
سلام داداش این حرفتو خیلی وقته تجربه نکردم،ولی دقیقا یاد اون روزهایی افتادم که روزهای پاک و با چنگ و دندون بدست میاوردم و صبح که بیدار میشدم تو بهت این بودم که دیشب اوضاع خراب بوده یا نه بعد که میدیدم پاک بیدار میشدم این بهترین احساس بوده ولی برعکسش Swear1 Swear1  نابود میشدم.

درمورد اون موضوعی که توضیح طولانی دادی دمت گرم داداش آره حق باتوئه 

آقا یک سوال:
اگر میشه هرکس هدف از زندگیشو تو چند جمله بگه،همه مشارکت کنن لطفا؟؟
 سپاس شده توسط
(1396 آذر 18، 23:24)drift نوشته است:
(1396 آذر 18، 21:05)آرمین نوشته است: سلام به دوست های خوبم
چقدر حس لذت بخشیه که شب پاک بخوابی و صبح هم پاک بیداری شی.
سلام داداش این حرفتو خیلی وقته تجربه نکردم،ولی دقیقا یاد اون روزهایی افتادم که روزهای پاک و با چنگ و دندون بدست میاوردم و صبح که بیدار میشدم تو بهت این بودم که دیشب اوضاع خراب بوده یا نه بعد که میدیدم پاک بیدار میشدم این بهترین احساس بوده ولی برعکسش Swear1 Swear1  نابود میشدم.

درمورد اون موضوعی که توضیح طولانی دادی دمت گرم داداش آره حق باتوئه 

آقا یک سوال:
اگر میشه هرکس هدف از زندگیشو تو چند جمله بگه،همه مشارکت کنن لطفا؟؟

من این مدتی خیلی بهش فکر می کنم.
می تونم این جا کلی هدف ریز و درشت برات بنویسم. اما هیچکدوم من رو راضی نمی کنه.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1396 آذر 18، 23:24)drift نوشته است: آقا یک سوال:
اگر میشه هرکس هدف از زندگیشو تو چند جمله بگه،همه مشارکت کنن لطفا؟؟



بی نهایت سوال مهمیه. از اون دسته سوالاس که هر کسی باید قبل از اینکه کسی از آدم بپرسه، خودش از خودش باید بپرسه و به نتیجه رسیده باشه. 

هدفِ زندگی من اینه که کاری کنم تا نا شناخته از دنیا نرم. کاری کنم تا اسمم لیاقت قرار گرفتن کنار اسم الگوی زندگیم (که یکی از اساتیدِ فوت شده ام هستن)، پیدا کنه.
مطمئنا هر کسی هدفی که انتخاب میکنه، از این میترسه که آیا درست انتخاب کردم؟ آیا دارم راه رو درست میرم؟ نکنه دارم عمرم رو تلف میکنم و راه اشتباه رو میرم و وقتی متوجه بشم که دیگه از جوانی گذشتم و به سراشیبی میانسالی رسیدم. 

خدا کمکمون کنه هدفامون رو که انتخاب کردیم، راهش رو هم پیدا کنیم. خدایا کمک کن عمرمون رو هدر ندیم که دیگه برای این جبرانی نیست.
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
خب سلام به همه
میخام یه خلاصه وضعیت کامل بنویسم از این مدتی که گذشت و بودم و نبودم 65
 اول یه معرفی بکنم 4chsmu1   من engineer بیست سالمه و در شرف سربازی هستم 49-2

 تا 18 یا 19 سالگی زندگی من همیشه یکنواخت بوده و مدرسه، خونه  و این سیکل تکرار میشد.
این تابستون گذشته بود که من یه چیزایی شبیه به افسردگی گرفتم و نزدیک به 2ماه تو خونه بودم و به زور روزی یه وعده غذا میخوردم، اصلا نمیدونستم چمه و چرا اینجوری شدم، حتی مشکل خاصی هم نبود که بخاطر اون مشکل اینجوری شده باشم.
توی این 2 ماه که تو خونه بودم 8 یا 9 کیلو وزن کم کردم که هنوزم آثارش هست 4chsmu1 
خیلی بهم سخت گذشت تا یکی از بدترین اخلاق یا شاید بشه گفت خصلت هامو پیدا کنم، من نای جنگیدن با مشکلات رو نداشتم، هر مشکل کوچیکی( بیشتر مشکلات روحی و روانی) رو برای خودم معضل میکردم و اینقدر خودم رو سر هر چیزی اذیت میکردم و رنج میدادم که باعث افسردگیم میشد. شاید وقتی یه کار اشتباهی انجام میدادم، اشتباهی خیلی عادی که هر کسی امکان داشت انجام بده، اینقدر به خودم سرکوفت میزدم و خودم رو اذیت میکردم که باعث ناراحتیم میشد. ( البته بگم اکثرا این اتفاقات و سرکوفت زدن ها در ناخودآگاهم اتفاق می افتاد) Khansariha (56)
خیلی از شکست هایی که داشتم به همین خاطر بود و به خاطر مشکلات جزئی و حرفای دیگران وبیشتر برداشت هایی که از حرفای دیگران از خودم میکردم، یا احساس عجز و شاید بی عرضگی که از خودم میکردم باعث شکست هام میشد. 65

با آرمین که صحبت میکردم خیلی حرفاش تاثیر گذار بود، از اینکه ما عادت داریم همیشه مشکلات کوچیک رو بزرگ جلوه میدیم و مثال های واقعا کاربردی که شاید نظیرش رو هیج جا پیدا نکنید و کسی برای شما نگه. خیلی بهم کمک کرد تا یه خودسازی اولیه داشته باشم از اون حالت افسردگی یخورده بیرون بیام، شاید بعد از 2یا 3ماه رد شدن از این قضیه هنوز تک تک حرف هاش توی ذهنمه. 53258zu2qvp1d9v

من حتی یه مشاوره گرفتم که یک ساعت طول کشید و 50 هزارتومن هم ازم گرفت ولی اصلا اونجوری که فکر میکردم نبود
همیشه فکر میکردم مشاوره یه راه حل خاصی جلوی روم میزاره که فورا مشکلاتم حل میشه، ولی اصلا کمک خاصی بهم نکرد و فقط مشکلات خودمو برام بازگو کرد.

نمیدونم چیه، روزگاره، تقدیره، چیه، ولی به طور خیلی اتفاقی یکی از آشناهامون یه کتاب بهم داد که شروع کردم به خوندنش
من خودم به روانشناسی علاقه دارم، این کتاب هم که اسمش " زندگی عاقلانه " از آلبرت الیس و  رابرت ( فامیلشو یادم نیست 4chsmu1 ) هست دقیقا برای من و خیلی از شماها نوشته شده، توی این کتاب بهمون کمک میکنه بفهمیم هر موقع دقیقا از چه چیزی ناراحت هستیم، یا بخاطر چه چیزی استرس داریم و حتی ریشه یابی کنیم و راهکار درمان هم گذاشته، راه کارهای درمانش هم  اصلا دارویی نیست وکلا با عوض کردن طرز فکر اشتباهتون هست( یعنی کلا این کتاب با فکر ما سروکار داره Khansariha (56) )
 با مثال های کاربردی که داره واقعا می تونیم به خیلی از تفکرات اشتباهتون پی ببریم و نزاریم اصلا ذهن مون رنج بکشه و نزاریم با القای کلمه های منفی به ذهن مون خودزنی کنیم ( همون کاری که من میکردم)، یه جورایی یه ذهن قوی میسازه که میتونه در برابر مشکلات کم نیاره و بجنگه 49-2

خلاصه سرتونو درد نیارم من از این که با این کتاب به طور اتفاقی آشنا شدم به چشم یه نعمت نگاه میکنم و حین خوندن این کتاب خیلی به مشکلات خودم پی بردم و خیلی هاشو با عوض کردن طرز فکر اشتباهم درست کردم و هنوز هم در حال مطالعه هستم.اینقد موقع خوندنش فکر میکنم که هر ساعت فقط 2 صفحه میخونم Khansariha (56)

بگم که این مدت هم خیلی از وقتاش در حال جنگیدن با همین عادتم بودم و سعی میکردم طرز تفکرمو عوض کنم و سر هر مسئله ای خودم رو عذاب ندم و راحت زندگی کنم و همین که این مدت تونستم خودم رو با کتاب آروم کنم خیلی خوبه و به نظرم شروع خیلی خوبیه و هنوز هم در حال مبارزه ایم
و واقعا این جاست که به این سخن پر ارزش مولوی میرسیم:
" ای برادر تو همان اندیشه ای، ما بقی تو استخوان و ریشه ای"
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
به به واقعا حرفای خوبی زدی علیرضا جان. من الان تصمیم گرفتم این کتاب رو گیر بیارم و بخونم. نویسنده هاش رو اسمای کاملشونو بعدا که دیدی، برای پروفایلم بفرست. دمت گرم 53 53
برنامه‌ی ختم صلوات گروهی

«رهروان پاکی»

[تصویر:  jsi6_%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%8...8Cd-11.png]
        عاشق فاطمه زهرا: تاریخ 96/08/17
        "Zeus": تاریخ 96/08/20
          رضا222: تاریخ 96/08/22
         hamedhamed: تاریخ 96/08/24  
         omid 24: تاریخ 96/08/27 
         Mr Degaresh: تاریخ 96/08/29 
         mohsen73: تاریخ 96/09/01  
         engineer: تاریخ 96/09/04  

          rezaKy: تاریخ 96/09/06  
          nobody31: تاریخ 96/09/08
          Naser_paki: تاریخ 96/09/11
        هبوطتاریخ 96/09/13

         drift: تاریخ 96/09/15 
         Hamed6: تاریخ 96/09/18  
         [تصویر:  53.gif]majid78: تاریخ 96/09/20[تصویر:  53.gif]


14 تا صلوات برای سلامتی مجید عزیز که اخیرا خیلی حواسش به بچه ها هست. دست خدا باهات مجید جون. 



خب برنامه صلواتای این سری هم به پایان میرسه. خوشحالم که توفیق در این داشتم که این سری من مسئول این برنامه بودم. ایشالا خدا قبول کنه.
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
(1396 آذر 20، 0:06)engineer نوشته است: خب سلام به همه
میخام یه خلاصه وضعیت کامل بنویسم از این مدتی که گذشت و بودم و نبودم 65
 اول یه معرفی بکنم 4chsmu1   من engineer بیست سالمه و در شرف سربازی هستم 49-2

 تا 18 یا 19 سالگی زندگی من همیشه یکنواخت بوده و مدرسه، خونه  و این سیکل تکرار میشد.
این تابستون گذشته بود که من یه چیزایی شبیه به افسردگی گرفتم و نزدیک به 2ماه تو خونه بودم و به زور روزی یه وعده غذا میخوردم، اصلا نمیدونستم چمه و چرا اینجوری شدم، حتی مشکل خاصی هم نبود که بخاطر اون مشکل اینجوری شده باشم.
توی این 2 ماه که تو خونه بودم 8 یا 9 کیلو وزن کم کردم که هنوزم آثارش هست 4chsmu1 
مهندس جان کلی دلمون رو آب کردی که کتاب رو حتما بخونیم. 4chsmu1
این پیشرفت خیلی مهمه. حتما سعی کن سفت بچسبیش.
چرا که ممکنه اتفاق هایی بیافته که ببینی دوباره برگشتی سر خونه ی اول.
پس سعی کن این روند رو به رشد رو با سرعت ادامه بدی... با سرعت...

در مورد این موضوع که گفتی، خیلی خیلی خیلی شایعه.
یکیش خود من ... 4chsmu1
دیشب یه اتفاقی افتاد و مشکلی پیش اومد. دست پاچه شدم و نزدیک بود که بشکنم.
این طوری بود که مغزم انگاری نمی خواست به اون مشکل فکر کنه.
همش بهم می گفت که ذهنت رو از مشکلی که هست پرت کن و به چیز های دیگه فکر کن.
برو آپارات، برو تلگرام، برو کلیپ طنز ببین.... برو خ.ا کن...

مشکلی پیش اومده، گره به کار افتاده، یه جایی خراب شده، یه خسارتی وارد شده، یه بلایی سر آدم اومده و ....
تمام این ها بده و خب آدم دردش می آد...

اما پناه بردن به خ.ا راهش نیست.... 53258zu2qvp1d9v
شاید باید مقداری به مشکل نزدیک شد، حولش چرخید، ورندازش کرد، ابعادش رو ارزیابی کرد، برای بر طرف کردنش تلاش کرد، در حد وسع
و در نهایت هم از خدا کمک گرفت...

مهم تر از همه ی این ها اینه که بپذیریم اصلا مدل این دنیا این جوریه که راحتی توش نیست. اگر چیزی به کسی بدن، با کلی سختی و بدبختی کشیدنه...

توی بی ارتی یه دستفروشی صحبت می کرد، آرزوش این بود که چهار تا تاکسی داشته باشه، بده کرایه و خودش کار نکنه و توی خونه پاش رو روی پاش بندازه و استراحت کنه...
البته می دونم خیلی سختی کشیده بود طرف...
اما می خواستم بهش بگم که حاجی، اصلا دنیا رو اشتباه گرفتی، این جا این خبرا نیست. اون جایی که پات رو روی پات می ندازی بهشته، نه اینجا....
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام ، عذرخواهی بابت تأخیر

nobody31  /   گروه چهار مرد شگفتی ساز   /   هفته پنجم   /   وضعیت قرمز


اصلا دوره ی خوبی نبود برام این دوره و خیلی به خودم ضربه زدم ولی آروم آروم این اواخر به خودم اومدم و به فضل خدا هفته آخر رو سبز میمونم ... Khansariha (69)

ارزیابی هفته ی قبل :

- کسب هوشیاری و برنامه ریزی بیشتر و جدی تر برای پاکی (الحمدلله ، عالی بود)
- مراقبت بر ارتباط با خدا و نمازهام و قرآن (راضی بودم شکر خدا)
-  حرکت و تلاش در مسیر جدید بر اساس تغییر ریل اخیر (خوب بود ولی میتونست بهتر باشه)
- بحث و مرور سلسله جلسات دوره ی مدنظر ( ناقص انجام شد ، اونم تقصیر من نبود والا)
- بحث و مرور کتاب مورد نظرم (عالی بود و بی نظیر ، پیشرفت زیادی داشتم)
- مطالعه ی روزانه ی زبان (نسبتا خوب بود و این رو هم نسبتا راضی ام)
برنامه هفته بعد:

- کسب هوشیاری و برنامه ریزی بیشتر و جدی تر برای پاکی
- مراقبت بر ارتباط با خدا و نمازهام و قرآن
-  حرکت و تلاش در مسیر جدید بر اساس تغییر ریل اخیر
- بحث و مرور سلسله جلسات دوره ی مدنظر
- بحث و مرور کتاب مورد نظرم 
- مطالعه ی روزانه ی زبان


من باید میزان هوشیاری ام در عمل رو مدام افزایش بدم
نباید بذارم هرنیرویی هر طرفی که میخواد بکشوندم
من  باید خودم باشم و مدام از خودم مراقبت کنم
من میتونم ، آره ...
چون من خدا رو دارم و اون کمکم میکنه
 سپاس شده توسط
سلام
65
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
 سپاس شده توسط
(1396 آذر 19، 19:17)عاشق فاطمه زهرا نوشته است:
(1396 آذر 18، 23:24)drift نوشته است:
(1396 آذر 18، 21:05)آرمین نوشته است: سلام به دوست های خوبم
چقدر حس لذت بخشیه که شب پاک بخوابی و صبح هم پاک بیداری شی.
سلام داداش این حرفتو خیلی وقته تجربه نکردم،ولی دقیقا یاد اون روزهایی افتادم که روزهای پاک و با چنگ و دندون بدست میاوردم و صبح که بیدار میشدم تو بهت این بودم که دیشب اوضاع خراب بوده یا نه بعد که میدیدم پاک بیدار میشدم این بهترین احساس بوده ولی برعکسش Swear1 Swear1  نابود میشدم.

درمورد اون موضوعی که توضیح طولانی دادی دمت گرم داداش آره حق باتوئه 

آقا یک سوال:
اگر میشه هرکس هدف از زندگیشو تو چند جمله بگه،همه مشارکت کنن لطفا؟؟

من این مدتی خیلی بهش فکر می کنم.
می تونم این جا کلی هدف ریز و درشت برات بنویسم. اما هیچکدوم من رو راضی نمی کنه.

سلام ممنونم ازت ,اگر میشه چنتا هدفتو بنویس,اگر منظورت از ریز و درشت و از نظر اهمیت بود که خب درشتشو بنویس,هدفی رو بنویس که کل مسیر زندگی از اول تا آخر رو در بر بگیره و برای اون تلاش میکنی.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

(1396 آذر 19، 19:36)rezaKy نوشته است:
(1396 آذر 18، 23:24)drift نوشته است: آقا یک سوال:
اگر میشه هرکس هدف از زندگیشو تو چند جمله بگه،همه مشارکت کنن لطفا؟؟



بی نهایت سوال مهمیه. از اون دسته سوالاس که هر کسی باید قبل از اینکه کسی از آدم بپرسه، خودش از خودش باید بپرسه و به نتیجه رسیده باشه. 

هدفِ زندگی من اینه که کاری کنم تا نا شناخته از دنیا نرم. کاری کنم تا اسمم لیاقت قرار گرفتن کنار اسم الگوی زندگیم (که یکی از اساتیدِ فوت شده ام هستن)، پیدا کنه.
مطمئنا هر کسی هدفی که انتخاب میکنه، از این میترسه که آیا درست انتخاب کردم؟ آیا دارم راه رو درست میرم؟ نکنه دارم عمرم رو تلف میکنم و راه اشتباه رو میرم و وقتی متوجه بشم که دیگه از جوانی گذشتم و به سراشیبی میانسالی رسیدم. 

خدا کمکمون کنه هدفامون رو که انتخاب کردیم، راهش رو هم پیدا کنیم. خدایا کمک کن عمرمون رو هدر ندیم که دیگه برای این جبرانی نیست.


ممنون رضا جان که مشارکت کردی,راستش خود من مدام فکر میکنم چکار کنم که وقتی به پیری رسیدم حسرت نخورم,چون فرصت زندگی به هرکس یکبار در دنیا داده میشه,چرا های زیادی فکرمو مشغول کرده و از طرفی مسائل روزمره هم باعث میشه نتونم اونطور که میخوام تمرکز کنم,مثلا همین موضوع اخیر که در جریانی به راحتی مدتی از زندگی منو عقب انداخت,که الان دوباره به خودم اومدم و سری به دغدغه هام میزنم,




نمیدونم هرچی بررسی میکنم اون هدف والا در زندگی ام گم شده,اون هدفی که جامع باشه و فقط برای خودم نباشه , اون هدف نیست, اون هدفی که در آیات 190 و 191 سوره آل عمران صحبت میشه:

 آیه:
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَاب (۱۹۰)
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکرُونَ فى خَلْقِ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْت هَذَا بَطِلاً سبْحَنَک فَقِنَا عَذَاب النَّارِ(۱۹۱)
ترجمه آیه:
مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و در پى یکدیگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانه‌هایى است(۱۹۰)
همان ها که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند (و مى گویند) بار الها این را بیهوده نیافریده اى ، منزهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار(۱۹۱)

یک گمشده ای تو وجودم هست که این روزها داره آزارم میده.



(1396 آذر 21، 22:14)MUTE نوشته است: سلام
65

سلام عزیزم , خوش آمدی 53
 سپاس شده توسط
(1396 آذر 21، 22:14)MUTE نوشته است: سلام
65
علیک سلام داداش 49-2


***********

آقایون رهروان Swear1
نتایج مسابقات گروهی رو دیده اید آیا؟  Swear1

آیا این کار درستی است که در مسابقات ثبت نام کنیم و بعدش بذاریم بریم؟

آیا محو شدن در افق کار درستی است؟ 4chsmu1

آیا ول کردن رهروان به امان خدا کار درستی است؟

(اول از همه به خودم عرض می کنم؟ Hanghead )

پس چه شد اون شور ماه ها پیشتون؟ آیا این بود نتیجه ی آرمان های والای جومونگ که دنبالش بودیم؟ 4chsmu1

بعد محرم بچه ها دیگه کلا فاصله گرفتن از کانون، چرا خب؟ 22

نیاز شد که یه حضور غیاب کنیم. 4chsmu1

کیا حاضرن؟
۱- عاشق
۲-
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1396 آذر 22، 0:32)aliunknown نوشته است: کیا حاضرن؟
۱- عاشق
۲- aliunknown
۳ -  رضا 
49-2
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
سلام به همه بچه ها

تصویری از خودتون توی ده سال آینده دارین؟ 

ده سال آینده کجا خواهید بود؟ اینو به من بگین شاید منم تونستم یه سرنخی گیر بیارم. چون واقعا دوس دارم ده سال بعدِ خودمو برای خودم برنامه ریزی کنم
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
(1396 آذر 22، 0:35)rezaKy نوشته است:
(1396 آذر 22، 0:32)aliunknown نوشته است: کیا حاضرن؟
۱- عاشق
۲- aliunknown
۳ -  رضا 
49-2

به به! سه تا از بهترین های کانون این جا حاضرن 302

علی جان خوبی؟ چه کار ها می کنی؟
بالاخره فشار درس ها کم شد؟
من نمی فهمم هدف آموزش پرورش چیه که اینقدر فشار بی خودی میاره به بچه ها توی درس؟ 22
واقعا ها! آیا نیازه که تمام جامعه بلد باشه که انتگرال سه گانه حساب کنه؟ 22


رضا هم پای ثابت رهروانه. 4chsmu1
موسیقی دان بزرگ. 4chsmu1
نقل قول: هدفِ زندگی من اینه که کاری کنم تا نا شناخته از دنیا نرم. کاری کنم تا اسمم لیاقت قرار گرفتن کنار اسم الگوی زندگیم (که یکی از اساتیدِ فوت شده ام هستن)، پیدا کنه.
خیلی خوبه. همین که آدم هدف داشته خیلی آدم رو جلو می ذاره. مخصوصا این هدف مشخص و واضح باشه.
یه هدف بد، همیشه بهتر از بی هدفیه. 4chsmu1

خود من همیشه هدف داشتم. از وقتی که وارد رشته ی فیزیک شدم، هدفم این بود که بتونم فیزیک این مملکت رو ارتقا بدم و
از اون طرف برای پیشرفت خود فیزیک هم کار کنم.

جلو تر که اومدم این هدف واضح و واضح تر شد. همیشه وحشتناک ترین چیز برام، همین به چالش کشیده شدن هدف بود.
یه چند مدتی هست که دارم باورم رو نسبت به اهدافم از دست می دم.
و این خیلی سخته سخت، اذیتم می کنه....
اصلا برای چی من فیزیک می خونم.....
وارد دکتری که شدم، وقتی که شلوغ پلوغی های ارشد تموم شد، فرصتی پیدا کنم که فکر کنم...
برای چی وارد این مسیر شدم، آیا مسیر رو درست دارم می رم؟ آیا این مسیر به اون هدف می رسه؟‌ Shy

پیش خودم می گم، اشکال نداره، یه ماه، دو ماه، فکر کن و بعد تصمیم بگیر. عقب هم بیافتی اشکال نداره
عوضش مطمئنی که داری درست می ری....

می دونین بچه ها؟ من از اولش هم هیچوقت هدفم این نبود که خودم به یه جایی برسم. البته وسوسه خیلی شدم توی این سال ها
اما یه ذره که فکر می کنم، می بینم خیلی بی معنیه...
فرض کن که اسمت هم توی تاریخ ماندگار شد و رفت کنار دانشمندای دیگه...
صد سال دیگه توی کتاب های دبیرستان ازت یاد کنن....
چه فرقی می کنه، وقتی توی زیر خروار ها خاک خوابیدی...؟

نظر شما چیه بچه ها؟


بقیه کجان؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 10 مهمان