1396 آذر 15، 14:28
سپاس شده توسط
1396 آذر 15، 14:41
«رهروان پاکی»
عاشق فاطمه زهرا: تاریخ 96/08/17
"Zeus": تاریخ 96/08/20
رضا222: تاریخ 96/08/22
hamedhamed: تاریخ 96/08/24
omid 24: تاریخ 96/08/27
Mr Degaresh: تاریخ 96/08/29
mohsen73: تاریخ 96/09/01
engineer: تاریخ 96/09/04
rezaKy: تاریخ 96/09/06
nobody31: تاریخ 96/09/08
Naser_paki: تاریخ 96/09/11
هبوط: تاریخ 96/09/13
drift: تاریخ 96/09/15
Hamed6: تاریخ 96/09/18
majid78: تاریخ 96/09/20
14 تا صلوات برای هبوط عزیز.. برای سلامتیش و بدست آوردن اراده ش برای ترک
14 تا صلوات برای داداش دریفت که ایشالا زندگیش پر از حس های خوب باشه و آرزوهاش براورده بشه
پ.ن: بچه ها منو ببخشین که به موقع نذاشتم پست صلوات هبوط رو. مریض بودم و فقط خابیدم. ایشالا جبران میکنم
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
سپاس شده توسط
1396 آذر 15، 23:09
شب تون به خیر و نیکی
(1396 آذر 11، 18:56)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام آرمین جانکلام افتاده بود دیگه. اومدم برداشتم رفتم.
از این ورا؟
بله، همه رفتنی ان اما کی و کجاش مهمه؟
اصلا کی این رسم رو گذاشته که هر کی اومد کانون بعد یه مدت محدود باید بره؟
مگه کم ما وقتمون رو این ور و اون ور هدر می دیم؟ حالا این کانون شده عامل اصلی وقت تلفی ما که ترکش کنیم؟
یکی مثل آرمین هم که وقت تلفیش صفره،
مطمئنا می تونه هفته ای یک ربعش رو خالی کنه، چهار تا پست رهروان رو بخونه و جواب بده.
من هم باهات موافقم. به نظرم خداحافظی کردن به صورت کلی درست نیست. میشه هر از گاهی سر زد به کانون.
محمد جان
من از خدامه که اینجا باشم و کنار خوب هایی چون شما.
اما اینکه به ازاش چه چیزی از کانون رو از دست میدیم هم مهمه.
اینکه شما و رضا و صادقین هوای این جا رو دارید جای خوشحالی داره.
(1396 آذر 12، 10:19)omid 24 نوشته است: نداشتن بال برای انسان یه مسالست که با هواپیما حلش می کنه پسچه می کنه امید با این توصیه ها. ای ول.
مصمم باشید که می تونید
روزای اول خیلی مهمه
باید مراقبتتو 100 برابر کنی
به چیزای کوچیک اهمیت بدین که نقش اصلی را بازی می کنند
مثلا اگه باید بری ورزش ، کم غذا بخوری ، میوه بخوری، آهنگ های مثبت گوش کنی ، با یکی صحبت کنی اگه برنامه های کوچیکت اهمیت بدی ، مطمئنم می تونی موفق بشی
چون راه بزرگو از قدمای کوچیک شروع می کنن
و مهمتر از همه ی اینا نذار فکر تو ذهنت شکل بگیر
تا نهال کوچیکه فکرو قطع کن چون وقتی درخت بشه بخوای هم قطعش کنی قطعا بهت آسیب می رسونه
براتون آرزوی موفقیت می کنم
خوب شروع کردن شاید کافی نباشه. اما لازمه.
خوب شروع کنیم تا خوب هم تموم کنیم.
بقیه حرف ها رو امید زد.
(1396 آذر 14، 5:39)nobody31 نوشته است: خب یه نکته رو لازمه توضیح بدم و اون اینه که من کارهای نسبتا خوبی رو در طول هفته انجام میدم اما در شمار برنامه هام و بالتبع در عداد ارزیابی هام قرار نمی گیرند
نوبادی جان کی گفته کارهای خوب تو وارد ارزیابی هفته نمیشن؟
چیزی که تو برنامه می نویسیم صرفا یه الگوی اولیه هست برای هفته پیش رو.
موقع ارزیابی باید همه کارهایی که انجام دادیم رو مدنظر قرار بدیم.
اگر این کار رو اینجا انجام نمیدی، حتما برای خودت انجام بده که دپرس نشی از هفته ای که گذروندی.
خیلی وقت ها چیزهایی که فکر می کنیم مهم هستن، مهم نیستن.
و اون ها که فکر می کنیم مهم نیستن اتفاقا خیلی مهمن.
مثلا من زمانی که دبیرستان بودم یا دانشجو بودم یا ...
فکر می کردم کارهای مهم من، خوندن چند تا کتاب بیشتره. چند صفحه بیشتر. چند تا تست بیشتر. یه کلاس اضافه تر.
اما فیلم هایی که ندیدم. ورزش هایی که نکردم. آدم هایی که باهاشون آشنا نشدم. گشت هایی که بیرون نزدم. پارک هایی که نرفتم و مسافرت هایی که نداشتم از هر چیز دیگه ای واجب تر بود.
سپاس شده توسط
1396 آذر 16، 13:42
همش با خودم فکر میکردم که کاش حذفم کرده باشن امتیاز بقیه خراب نشه
ولی حالا که دیدم، اول که حسابی شرمنده وخجل شدم و امیدوارم تو این فرصت های مونده بتونم جبران کنم
امیدوارم حالتون خوب باشه و زندگی به کامتون شیرین
همش در حال حل مشکلات بودم که زود بیام کانون و دیگه از الان موندنی شدم
خیلی به یادتون بودم
اعلام وضعیت داغون این هفته رو از من پذیرا باشید بعد میام کامل شرح میدم
engineer/ گروه امید سبز / هفته سوم قرمز
اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
سپاس شده توسط
1396 آذر 16، 14:38
(1396 آذر 16، 13:42)engineer نوشته است: سلام به همه دوستای خوبم، مخصوصا همگروهیام که این مدت خیلی شرمندشون شدم
همش با خودم فکر میکردم که کاش حذفم کرده باشن امتیاز بقیه خراب نشه
ولی حالا که دیدم، اول که حسابی شرمنده وخجل شدم و امیدوارم تو این فرصت های مونده بتونم جبران کنم
امیدوارم حالتون خوب باشه و زندگی به کامتون شیرین
همش در حال حل مشکلات بودم که زود بیام کانون و دیگه از الان موندنی شدم
خیلی به یادتون بودم
اعلام وضعیت داغون این هفته رو از من پذیرا باشید بعد میام کامل شرح میدم
engineer/ گروه امید سبز / هفته سوم قرمز
سلام علیرضا خانِ گل. چه خبرا؟؟ سرت خیلی شلوغه که سر نمیزنی؟ یا از تکرر شکستاس؟
ایشالا روبه راه بشی مرد. خیلی شاد شدم دیدم پیام گذاشتی اینجا
(1396 آذر 14، 5:39)nobody31 نوشته است: سلام ، عذرخواهی بابت تأخیر
nobody31 / گروه چهار مرد شگفتی ساز / هفته چهارم / وضعیت قرمز
خب یه نکته رو لازمه توضیح بدم و اون اینه که من کارهای نسبتا خوبی رو در طول هفته انجام میدم اما در شمار برنامه هام و بالتبع در عداد ارزیابی هام قرار نمی گیرند ، اما درستش اینه که برنامه زیاد دارم و کارهای زیادی هم انجام دادم و میدم و نگاه نکنید به این سه خط برنامه و ارزابی من و با خودتون بگید این پسر چقدر بیکاره ... نه من اون کارهای مهمی رو نوشتم که برام اهمیت زیادی دارند و معمولا انجامشون برام سخته و اگر همین هارو انجام بدم خودش خیلی برام امتیاز به حساب میاد و انرژی بهم میده
خب نوبادی جان. توی این اعلام وضعیت، من آرزو برای بازگشت به گذشته ی خوبی که توی کانون داشتی رو میبینم. حیفه که هفته های باقی مونده رو قرمز بشی. آخه من میدونم تو میخای تغییر کنی. ببین کسی که نمیخاد، پیداس از رفتارش. ولی میدونم تو میخای. درسته اعلام وضعیتات تاخیر داره و برنامه های معنویت هم زیاد خوب پیش نمیره. ولی من میدونم که فقط کافیه بخای. با اینکه فقط توی مجازی اونم فقط توی کانون و از دریچه ی این پستایی که میذاری نسبتا شناختی پیدا کردم ازت، حس میکنم میخای بهتر بشی. و من اینجام تا نذارم کسی که میخاد تغییر کنه، نا امید بشه.
اگه برای خدا، وقتی به اندازه ی همون 17 دقیقه نمازای یومیه بذاری، شک نداشته باش که خدا شنوا و بیناس. اگر مقابل نفس خودت وایسی در مقابل این خ.ا، شک نکن خدا بهترین جبران کننده س. استارت کارو از حالا بزن. یه هفته دیگه وقت هست.
درسته آخر میشیم توی این دوره...ولی اگه حتی 1 نفر هم توی این گروه پیشرفت کنه، برای من کافیه. حتی اگه 1 نفر تکونی به خودش بده من راضی میشم از خودم.
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
1396 آذر 17، 8:47
ویرایش شده
Majid78
گروه پاکان جاودان
اعلام وضعیت هفته۵ :سبز بودم خداراشکر
برنامه هام روز به روز بدتر شد تا وسط هفته وسط هفته هم دوباره بدتر شد
برنامه این (هفته۶) همون برنامه های هفته قبل
نماز و قرآن ودرس
یا حق
سپاس شده توسط
1396 آذر 17، 9:56
ویرایش شده
اعلام وضعیت هفته پنجم مسابقه گروهی
ثانیه ها، ساعات، روزها، هفته ها میگذرن. و ما به خودمون میایم و میبینیم برنامه هایی عمل نشده گذاشتیم برای خودمون. وقت نشناسیمون کار دستمون میده. یه روز باید به خودمون بیایم و قورباغه رو قورت بدیم. اون موقع هست که میتونیم بگیم زمان رو در دست دارم.
وضعیت پاکی: سبز
برنامه های هفته قبل:
- تمرین موسیقی رو خوب انجام دادم
- خواب بهتر شد ولی همچنان یه روز رعایت میکنم و یه روز میره تا 1:30 خابم
- MATLAB رو کار نکردم
برنامه های هفته آخر:
- تمرین موسیقی برای رسوندن به آمادگی لازم برای شنبه ی بعد
- مطالعه ی کتاب .. میانگین: 50 دقیقه در روز
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
سپاس شده توسط
1396 آذر 17، 11:08
من کی میتونم وارد مسابقه بشم ؟
خیلی دوست دارم باشم
سپاس شده توسط
1396 آذر 17، 13:04
والا به گمانم این هفته که هفته ۵بود هفته بعدم که هفته آخر این دوره هستش فک کنم از دو هفته دیگه بتونی ثبت نام کنی برای دوره بعدی
?
✨?نماز مثل لیمو شیرین است،
هرچه از اول وقت دور شود تلخ تر مےشود.
✨هر که عادت به تاخیر نمازها کرده، خود را برای تاخیر در امور زندگی آماده کند!!
ایت الله بهجت(رحمت الله علیه)
1396 آذر 17، 13:11
اميدوارم حالتون خوب باشه
رضا //////اين هفته سبز بودم
واقعا بايد عذرخواهي كنم از دوستانم كه نتونستم بيام و اعلام وضعيت كنم .باور كنيد اصلا دسترسي به اينترنت نداشتم و بعد از مدتي امروز اومدم كافي نت و دارم واستون مينويسم ببخشييد كه اينطوري شد واسم دعا كنيد كه با دعا هاي شما حالم بهتر ميشه
سپاس شده توسط
1396 آذر 17، 13:50
ب) ارزیابی هفته ای که گذشت: هفته خوبی بود ولی اصلاً در این هفته سر حال نبودم.
پ) برنامه هفته ی آینده: خوندن قرآن به صورت هر روز.توجه به معنی و مفهوم نماز موقع نماز خوندن. ورزش حداقل روزی نیم ساعت.فکر نکردن به گناه.کتاب خوندن و به درسها بیشتر توجه کردن.
1396 آذر 17، 20:09
15 صلوات برای ناصرپاکی و 15 صلوات برای هبوط انشالله گره از کارشون باز بشه,
خب نوبت ختم صلوات منه,
پستهای قبل رو خوندم و ممنون از عزیزانی که من رو مورد لطفشون قرار داده بودند,
والا برای منم مشکلات هست و خیلی دیگه این اواخر پر فراز و نشیب شده بود که بالاخره به یک تصمیم رسیدم و دارم تصمیمم رو عملی میکنم ,از طرفی بخاطر حواشی مختلف یکم برنامم بهم ریخته و برنامه خوابم که کلا به هم ریخته بخاطر کم خوابی زیاد نیستم,محتاج به دعا ...
دریفت-گروه پاکان جاودان-هفته پنجم؟؟-سبز خداراشکر
هفته گذشته :
نمازهامو دست و پا شکسته خوندم
نرم افزار که جلو نرفت چون سردرگم بودم نمیدونستم اصلا از کجا باید شروع کنم
پیدا کردن منابع نظام مهندسی نه تنها انجام نشد که هرچی کتاب داشتم هم جمع کردم فعلا حال و حوصله خوندن ندارم
خوابم به شدت به هم ریخت به طوری که شبها 2 میخوابیدم و ساعت 5-6 صبح از خواب میپریدم و دوباره 7 صبح میخوابیدم تا 8 بعد میرفتم سر کار , ظهر هم که میامدم خونه بعلت ساختمون سازی کنار خونمون خواب تعطیل بود تا شب باز همین برنامه , به طوری که تقریبا وارد خواب عمیق نشدم که خستگیم در بیاد بجز دیشب که تونستم برای اولین بار در این هفته بخوابم , واقعا از بیخوابی داشتم مریض میشدم که به مادرم گفتم اگر امشب (یعنی دیشب) هم نتونم بخوابم دیگه میرم دکتر اینطوری زندگیم داشت مختل میشد که خداراشکر دیشب درست خوابیدم.
از نظر جنسی هم که خداراشکر خبری نبود ,دیگه دارم به خودم شک میکنم میلی تو وجودم مونده چون واقعا نسبت به این مساله بی تفاوت شدم از اون ور بوم انگار افتادم,نسبت به این مساله سردم
نکته آخر ترک شبکه های اجتماعی اینستا و تلگرام بطوریکه فقط در طول این هفته 2 بار رفتم تلگرام که ببینم کسی کار واجبی نداشته باشه,و یکبار هم اینستا و دیگر هیچ.(این مورد به وسوسه ربطی نداره بخاطر مسائل شخصی نمیرم.)
هفته آینده :
برنامه خواندن نماز
تکمیل پروژه ها
تعیین تکلیف برنامه بلندمدتم
همچنان دوری از شبکه های اجتماعی حتی برای یکبار هم وارد نمیشم.
تنظیم خواب
ادامه مطالعه زبان انگلیسی و مرور لغات
سپاس شده توسط
1396 آذر 18، 10:59
«رهروان پاکی»
عاشق فاطمه زهرا: تاریخ 96/08/17
"Zeus": تاریخ 96/08/20
رضا222: تاریخ 96/08/22
hamedhamed: تاریخ 96/08/24
omid 24: تاریخ 96/08/27
Mr Degaresh: تاریخ 96/08/29
mohsen73: تاریخ 96/09/01
engineer: تاریخ 96/09/04
rezaKy: تاریخ 96/09/06
nobody31: تاریخ 96/09/08
Naser_paki: تاریخ 96/09/11
هبوط: تاریخ 96/09/13
drift: تاریخ 96/09/15
Hamed6: تاریخ 96/09/18
majid78: تاریخ 96/09/20
14 تا صلوات برای Hamed آقای گل. روز به روزت بهتر از دیروز باشه و ایشالا سرزنده و پاک باشی و وسوسه ها ازت دور باشه
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
سپاس شده توسط
1396 آذر 18، 18:23
عاشق فاطمه زهرا / فی سبیل الله / هفته ی پنجم / سبز
ارزیابی : هفته ی خوبی بود.
- تصمیم دارم دو روز ورزش کنم.
- روزی یک ساعت مطالعه و تفکر.
- روزی نیم ساعت هم مرور قرآن.
- بقیه اش هم انجام کار ها و ....
خب دو مورد اول خوب نبود ولی دو مورد بعدی خوب بود.
البته خیلی درگیر شدم این هفته یه هویی و یه سری کار های سختی رو انجام دادم و اتفاقات زیادی افتاد.
جالب اینه که همه اش دنبال یه فرصتی بودم برای فکر کردن و بین این شلوغ پلوغی ها نمی شه واقعا.
شاید باید هم بین همین شلوغ پلوغی ها آدم یه زمانی رو کنار بذاره برای فکر کردن. یه زمانی که برای این کاره.
تقریبا زندگی تحت کنترله و همین خوشحالم می کنه.
دو سه باری توی این هفته وسوسه اومد سراغم. برخوردم باهاشون بد نبود. همین که در لحظه اول جلوشون وایسادم رفتن پی کارشون.
اما توی بلند مدت احتمال خطا زیاده. باید بیشتر و بهتر عمل کنم مقابل وسوسه ها.
احتمالا باید تغذیه ام رو بیشتر رسیدگی کنم.
برنامه هفته ی بعد.
- انجام امور درسی
- مرور قرآن
- مطالعه کتاب
- نظافت خونه و درست کردن اتاقم
- بین همه ی این گیر و دار ها زمانی برای برنامه ریزی و تفکر (شبی نیم ساعت)
یا علی
خیلی نگران کانونم. همه اش می گم یکی دو هفته ی دیگه حالم بهتر می شه، شرایط بهتر می شه و
برنامه ریزیم دقیق تر می شه و می تونم کلی وقت برای کانون کنار بذارم.
حیفه کانون، ترک بشه.
این جا میشه اوج گرفت، بال زد، پر کشید، گناه رو ترک کرد، به خدا نزدیک شد، موفقیت رو بدست آورد.
حیفه....
هر چی خواست خداست....
1396 آذر 18، 21:05
چقدر حس لذت بخشیه که شب پاک بخوابی و صبح هم پاک بیداری شی.
محکم قدم برداری و احساس کنی از دست خودت در امانی.
چیز اشتباهی رخ نداده و حواست به خودت هست.
این حس رو شما هم تجربه کردید؟
عاشق
خدا رو شکر که سرت گرمه و حسابی شلوغ. موفق باشی و پاک.
همین که تو پاک باشی و حالت خوبه، بهترین هدیه و موهبت هستی برای کانون.
من منتظر جشن سه ماهگیتم. می خوام ازت شیرینی بگیرم. یه چیز تپل و درست و حسابی.
من رو منتظر نذاری؟
--------------
(1396 آذر 17، 20:09)drift نوشته است: از نظر جنسی هم که خداراشکر خبری نبود ,دیگه دارم به خودم شک میکنم میلی تو وجودم مونده چون واقعا نسبت به این مساله بی تفاوت شدم از اون ور بوم انگار افتادم,نسبت به این مساله سردم
ماشالله به دریفت کانون. بزن دست قشنگه رو.
فقط داداش حسابی مراقب خودت باش ها. این طور که تو گفتی، داغون بودن و خسته بودن رو از اعماق وجودت حس کردم.
امیدوارم با تفریح و استراحت بیشتر، اوضاع بهتر بشه. که حتما هم همین طوره.
اون تیکه ای که نقل قول کردم:
می دونم خودت پیر خراباتی. فقط خواستم من هم که دوستت دارم و دلسوز تو گفته باشم که بعد حسرت نخورم از گفتنش.
یه وقتا شیطون از این راه وارد میشه که تو سرد شدی. حسی نداری به این قضیه. اینجور پیش بره، مشکل پیش میاد! بیا یه امتحان کن ببین همه چی سر جاش هست یا نه؟
حالا فکرش رو کن خدایی نکرده تو چنین شرایطی، خسته باشی. اعصابت هم خورد باشه. یه استرس بی خودی هم بذار تنگش. اون وقت چی میشه؟
خواستم بگم پیشاپیش بهت که کلا بی خیال این صحبت ها شو.
هر موقع احساس کردی سردی، فقط خدا رو شکر. همین.
شکر و شکر و شکر.
آدم های باتقوا وقتی به درجاتی از ترک گناه می رسن، نه تنها گناه کردن خوشحال شون نمی کنه که حتا بهش فکر هم نمی کنن؛ میل داشتن که دیگه جای خود.
نمیشه یه کار بد رو ترک کنیم و بعد از کلی وقت هنوز هم مثل روز اول قلب مون تاپ تاپ برای انجام دادنش بزنه. غیر از این باشه، عجیبه.
عالی باشی همیشه.
------------------
(1396 آذر 17، 9:56)rezaKy نوشته است: وضعیت پاکی: سبز
رضای ما سبز بود.
هست.
و خواهد موند.
رضا قهرمانه.
یه سوال:
تنظیم ساعت خواب برات مزیتی داره؟ به کدوم بخش از زندگیت و کارهات کمک می کنه؟