امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

سلام

نتیجه ی دو هفته ی اول مسابقه گروهی:
[تصویر:  20064419016428793398.jpg]
ماشالله به همه ی بچه های سبز گروه... 317

داداشای قرمز این هفته باید جبران کنین ها...  clapping
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

[dir=rtl]مشارکت همساده
امروز اصلا حالم خوب نیست استرس دارم.دلشوره دارم آروم قرار ندارم.
مثه سابق همش پلاس شدم تو کانون ولی اون موقع خیلی خوب بود پستها مفید بود زیاد بود همه راجع به ترک و زندگی بهتر حرف میزدن.
خدا کنه کانون در مقابل لاین و وایبر و واتس آپ دووم بیاره
شاید زیادی دارم اینجا فعالیت میکنم.با دوستایه انجمنیم دیگه تماس ندارم چند وقته.
جلسات حضوری نمیرم راستش روم نمیشه برم بگم لغزش کردم.
مشکلات سخت افزاری با کانون هم پیدا کردم پروفایلم ویرایش نمیشه پستهام ویرایش نمیشه تو بارگذاری صفخات مشکل دارم تو بالا آوردن کانون مشکل دارم اینا هم عصبیم میکنه.
مجتبی پایلوت با مرام بیا کانون رو درست کن.
هم اتاقم واسم شده آینه دق افسرده شده همش یا خوابه یا تو فکره
عید اصلا خوب نبود برام همش رنجش میگرفتم از خانوادم رفتارشون درست نیست اصلا.خوشحالم باز ازشون دور شدم.
همکلاسیم کنکور دکتری رو خراب کرده با صاحب خونه شم درگیر شده خیلی دلم واسش میسوزه
یک ماهه درست حسابی برا پایان نامه کار نکردم اینم نگرانم میکنه
یه نفر که قبلا باهاش رابطه داشتم هرشب داره پیامک میده که دوستم داره رو مخم میره
یه نفر هست تازه باهاش آشنا شدم یه بارم باهاش بیرون رفتم وسوسه میشم برم تو کار لاو و اینا باهاش
این تمام حس و حال امروز من بود ممنونم که گوش دادین.

 [/dir]
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
شش روز گذشت
عهد چشم شکست، دیگری خیر

به صورت مشخص، دوباره گیر افتاده ام میان تمناها
ای خدا آزادم کن
1276746pa51mbeg8j
سلام
من کلا چند روز قبل از عید تا یکی دو روز پیش نبودم نمیدونم مسابقه چی شد و چی گذشت
فکر کنم الان این مسابقه جدیده

من شکر خدا سال 94 رو تا اینجا پاک بودم . البته بیشتر تو سفر هم بودیم شرایط شکست نبود !

همساده چرا پروفایلت بسته است ؟ چجوری پستات رو ویرایش میکنی؟
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
[dir=rtl]همساده جان این پشت من رو بخون شاید فرجی شد
دوستان من به یه نتیجه خیلی مهم رسیدم ، ما همیشه برای شکستمون یه توجیه ای داریم ، ما دوست نداریم بشکنیم ولی بلد نیستیم با توجیهاتمون چجوری باید برخورد کنیم.
حتی ممکنه بفهمیم که الان داریم توجیه میاریم ، اما باز هم چون بلد نیستیم اون توجیه ما رو مغلوب می کنه. اما راه حل چیه؟ به نظر من تنها راه حل اینه که ما  باید از مغزمون کمک بگیریم و توجیهات رو با دلایل منطقی مغلوب کنیم ، هیچ راه دیگری وجود نداره.
من خودم چند تا از شکستام مبناش این توجیهات بوده.
1- من توانایی مقابله با شهوت رو ندارم و اسلام هم کسی تکلیفی رو وضع نمی کنه که من توانی مقابله با اون رو نداشته باشم ، پس من می تونم الان خ.ا کنم. 
2- من قبلا هر ده روز می شکستم و حالا سی روز هست که پاکم ، پس من اجازه دارم خ.ا کنم.
3- وقتی که خداوند من بعد از چند بار خودارضایی توبه کردم و فکر می کنم خداوند من رو بخشیده ، پس یکبار دیگر خ.ا کنم و بعدش توبه کنم.

بچه ها من می دونم این ها توجیه هستن ولی باید با توجیه از در منطق وارد شد ، نه از در امر و نهی.
همساده جان بشین فکر کن ، روی پایان نامه ات کار نکردی؟ خب راه حل چیه. به نظر من تنها راه حل اینه که از این به بعد با برنامه ریزی روی پایان نامه ات کار کنی. 
به نظر من ما باید از ابزار عقلمون توی این جور موارد استفاده کنیم.

یا علی[/dir]
مشکل منم اینه که همساده رو ناراحت کردمvayy

همساده جان اینم بنویس توی لیستت
سلام بر همگی دوستان عزیز.
چه خبرا؟ ما نیستیم خوش می گذره؟
هیچی.. گفتم بیام یک عرض سلامی داشته باشم بر همگی بچه های جنگجوی رهرو!!!
در این چند ماه که نبودم در حال ریکاوری بودم.
و
شکستی هم در این چند ماه نداشتم.
وسوسه شاید،
ولی شکست نه.
متاسفانه هنوز نمی تونم به کانون بیام،
الان که ریکاوری شدم امتحانا داره شروع میشه.
امیدوارم بعد از امتحانا بتونم بیشتر بهتون سر بزنم.
گرچه امتحانا تمام وقتم رو نمی گیرن،
ولی منم خیلی وقتم رو به بطالت می گذرونم.
[تصویر:  05_blue.png]
سلام ممنونم از توصیه ها و حرفهایه دوستان خیلی دوستتون دارم داداشیها
نه داداش درخشنده من ناراحت نیستم خیلی هم ارادت دارم بهت اینا همه535353 واسه تو راستی من قبلا واسه جلب توجه جنس مخالف دنبال سنتور و گیتار رفتم الان ول کردم خیلی هم راحتترم
خوب به نتیجه رسیدم که پستهام تو شبانه روزی گم میشن پس بهتره اینجا بیشتر فعالیت کنم تا این هفته ها بگذره و ترکم به یه ثباتی برسه انشاالله
مشارکت همساده
امروز روز عالی بود.
حرکتهایی انجام دادم تاریخی جنس مخالف پیشنهاد داد برم بیرون ولی من گفتم نمیام.
چشمام اصلا این ور اونور نرفت.
و از همه مهمتر حسی که بعد از مدتها پاکی به آدم دست میده
امروز من یه لحظه تجربه کردم وای یعنی اینقدر ارزش داشت این حس واسم میخوام بال در بیارم.اولین بار داشتم تجربه ش میکردم.
 حتما کسایی رو دیدین که سیگار ترک کردن وقتی بوی سیگار بهشون میخوره حالشون بد میشه
به این میگن مسمومیت نسبت به یه عادت
یعنی اینقدر حس تنفر و بدی پیدا کردی اینقدر رو روانت کار کردی که الان جسمت هم واکنش نشون میده.
البته بعضیها ادای مسمومیت رو درمیارن مثلا میگن با دیدن فلانی که قبلا عشقم بوده الان کهیر میزنم.یا با شنیدن فلان صدا که قبلا دوست داشتم سردرد میگیرم حتی اگه هم ادا نباشه ولی خب تلقین خیلی قوی هستش تو این افراد.
برای رسیدن به این حس خیلی باید هوشیار شده باشی.
 مسمومیت نسبت به شهوت خیلی سخت تر به دست میاد من فقط برخی جاها خوندم برخی از دوستان همدرد ما میگن مسموم میشن وقتی تو یه موقعیت شهوانی قرار میگیرن
به ندرت دیدم کسی مشارکت کنه بگه مسموم شده
خب امروز با بچه ها رفتیم کوه .همون کوهی که من کلی اونجا خاطره بد دارم.جای خلوت و دنج و بهترین جا واسه شهوترانی.همینجور که داشتیم میرفتیم یه صحنه بد دیدیم دوستام همه میگفتن استغفرالله ولی تابلو زیر چشمی داشتن میپاییدن موقعیت رو و رک بگم کله شون راه افتاده بود.ولی من مسموم شدم حالم بد شد انگار تو بدترین موقعیت هستم هر کاری میکردم نمیتونستم سرمو به سمت اون صحنه برگردونم ناخودآگاه فقط میخواستم دور بشم از اونجا.
یه حس خیلی زود گذر بود ولی عالی بود بهترین تجربه ترکم تو این همه سال بود.
قبلنا واسم پیش اومده بود از گناه خ.ا بدم میومد.یا تو ترک  دید زدن نامحرم به چشم بد بود.ولی خب اونا یه جور تلقین هم توش بود هی میگفتم کار بدیه و نکن یه جور حس مصنوعی بود.
ولی این تجربه بسیار متفاوت و زیبا بود.
البته مسمومیت درد داره ها
ولی خیلی حال داد
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
[dir=rtl]سلام بچه ها خوبین؟ پاکین چ خبرا؟
مث اینکه انرژی هاتون ته کشیده. اومدم واسه تزریق انرژی.Smiley-happy114
آستین ها رو بزنید بالا که اومدم: انرژی انرژی انرژی... .
آها نکنه رفتین واسه ی مادرهاتون هدیه بگیرید !
خلاصه اینکه فعالیت تو گروه خیلی کم شده.
راستی داداش رامین قضیه ی این مسابقه چی شد؟ یعنی چند هفته گذشته ؟
یک هفته یا دو هفته؟ آخ حیف شد ایشاالله جبران کنم.53258zu2qvp1d9v[/dir]
سلام

به به رفیق از سفر برگشته... رامتین عزیز...
خوش اومدی داداش... زودتر از اینا منتظرت بودیم...
Khansariha (18)

و
باز این مشکل خواب سراغم اومده...
داغونم کرده بدجور...
واسم دعا کنین مراقب خودم باشم......


 
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

وسواس فکری شدید
نارضایتی از خودم
کم شدن روحیه ی شادابم
 
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

[dir=rtl]امروز هم از اون روز ها بود. خ.ا رو دو قدمی خودم حس می کنم. کانونم که وضعیتش معلوم نیست. 
بی حوصلگی ، تنهایی ، تحریک زیاد ، فکر و خیال قبل از خواب ، سرچ های الکی گوگل ، همه ی اینا نشونه یه چیزه عاشق
همه ی اینا نشونه اینه که تو امشب تا صبح دووم نمی آری. چند بار تو این شرایط بودی؟ هان؟
ماجرای اصلی امشب قبل خواب شروع می شه. وقتی می ری تو رخت خواب ، وقتی برق ها همه خاموش می شه. همه هم خوابیدن.

تو هم با خودت می گی که خب الان دیگه وقتشه. همه چیز حاضره ، بعدش جنگ درونی شروع می شه ، از یه طرف به خودت می گی فردا کلی کار داریو نباید از تو رخت خواب بیرون بیا. از طرف دیگه هم فکر و خیال امونت رو می بره. فقط این رو بدون که اگر خ.ا کنی ، دوباره عذاب وجدان بهت اجازه نمی ده تا صبح بخوابی. تمام این بیست روز هم به باد فنا می ره. 

ببین امتیازت توی مسابقه دو روز دیگه می شه 20 روز. ده روز کافیه صبر کنی تا اولین ستاره رو بگیری. بعدش صبر کن تا ماه رمضون ، می شی 100 روزه ، بعدش هم 30 روز ماه رمضون ، بعدش هم شاید اصلا ازدواج کردی، 

مگه تو خودت نخوندی که طرف 100 روز پاک موند ، بعد با انسانی که باورش رو هم نمی کرد ، ازدواج کرد؟ مگه ... 

طاقت بیار 
 [/dir]
 سپاس شده توسط
آره عاشق جان، طاقت بیار
از تو تخت ت تکون هم نخور

قدم اول رو که برداری، شیطون بلده چه جور باقی ش رو ببره ت ت

شروع می کنه آدم و می گه قبلِ آخر رها می کنم، نمی شکنم
ولی خب اون آخرها، آدم سست می شه
یه جایی می رسی که می گی: وِلِ شـــ
Let it go ...

طاقت بیار
53
سلام

هر چی دیروز داغون بودم، امروز خوبم...
ممنون از مجاهد عزیز که اندکی منو به فکر واداشت... Khansariha (18)

اعلام وضعیت هفته ی پیش: سبز... 
هر چند که اون مشکل خواب واسم به وجود اومد... 53258zu2qvp1d9v

هم گروهی ها و غیر هم گروهی ها بیاین اعلام وضعیت...
همین طور داداش عاشق که نبرد سهمگینی رو این هفته داشته... clapping
 
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
[dir=rtl]سلام
کانون دیروز خراب بود واسه من خیلی به نیاز داشتم.پولی خب کانون یه ابزاره نیروی اصلی و اصلی فقط خدا و نیروی برتر منه که همیشه در دسترسه من باید یاد بگیرم با خدا حرف بزنم.

داداش عاشق دوست نداشتم اینو بگم شاید کله یکی راه بیفته ولی وقتی گفتی وضعیتت قرمزه خواستم یه چیزی بگم که بفهمی چه دردی دارم میکشم که نشکنم.
جنس مخالفم بهم پیامک داده فردا خانواده بیرون شهر میرن بیا خونه ما
میدونی حضرت یوسف که نیستم واسم راحت باشه یه معتاد جنسی هستم که به نخی خودمو نگه داشتم
اینو گفتم که بدونی تو این راه تنها نیستی.منم از فردای خودم خبر ندارم که چی میشه به صد روز و اینا هم فکر نمیکنم فقط دارم واسه امروز تلاش میکنم.امروز رو در مقابل این وسوسه دووم بیارم فردا هم خدا بزرگه.یه ساعت یه ساعت دارم پاکی جمع میکنم.
روا نیست همو تو این مسیر تنها بزاریم به دردی که دارم میکشم فکر کن منم به دردی که تو میکشی فکر میکنن واسه هم دعا کنیم و بقیه راهو با هم بریم که تنهایی سخته[/dir]
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان