امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

[dir=rtl]ممنون آرمین جان
دیشب وسط خواب بیدار شدم.
نمی دونم اگر بازم پیش بیاد بتونم خودم رو کنترل کنم.
 [/dir]
 سپاس شده توسط
ارمین جان رفتم دیدم سایته پاک شده !!!vayy یه سال بود نرفته بودم توش.

اون جمله ایی که قرمزش کردم رو باید بزاریم بالای کانون با کلاش ابکشش کنیمGigglesmile والا

یه بار منو برق 2500 ولت گرفته 17 تجربه ی جالبی بود...عاشق جان بیا توهم تجربه کنGigglesmile

اقا ما با اون جمله شوخی میکنیم کسی ناراحت نشه ها...
[dir=rtl]دریل داداش  این چیزایی که میگی نه حرف منطقیه نه عقلیه نه احساسیه نه حتی از روی شجاعت که آدم بخواد همه چیو تجربه کنه و بابا دوستیه معمولیه یا تریپ ازدواجه منم مثه این همه آدم و قص علی هذا...
خب الان بهت میگم چیه
یه خرده گوشتو تیز کن
آهان یه خرده بیشتر آفرین داداش صدا رو شناختی؟
این همون صداییه که تو ذهنت بهت گفت واسه اولین بار خودتو لمس کن هیچ اتفاق بدی نمیفته.
یه خرده چشماتو واکن
خوب بهش زل بزن شناختی؟
چهره کریه شو شناختی که یه ماسک زیبا زده این همون نبود که روزای اول زن ها و دخترهای عریان که زشت ترین حالت یه بشر رو به نمایش میزارن به چشمت موجوداتی خوشگل نشون میداد!!!
به خاطرات مراجعه کن یه خرده سخته و درد داره یادآوری ولی برگرد به روزای اول خ.ا
یادت اومد چند ساعت طول میکشد تا برون ریزی کنی؟یادته این مرحله چقدر لذت داشت یادته دفعات اول که ارضا شدی چقدر رومانتیک و لذت بخش بود.آره چه حس زیبایی بود.تهش چی شد؟کی اون لذت کاذب رو اینقدر قوی کرد برا ما و زود ازمون گرفتش!!!
دمت گرم داداش خوب شناختیش این همون حس لعنتیه شهوته
اومده یه مرز دیگه رو از جلو پات برداره اومده دستتو بگیره و ببره مرحله بعد...

عجز و دردهایی که تو خ.ا کشیدی به یاد بیار دیگه این مرحله رو شروع نکن...یک هزارم درصدم هم فکر نکن فضیه چیزی جز اینه که بهت گفتم...اگه هوشیار بشی میفهمی این ندای شهوته که میگه شروع کن رابطه رو...
رفیق من نمیگم رابطه  کلامی نداشته باش یا مثلا قرار نزار با جنس مخالف من میگم حتی تو فکرتم شروعش نکن حتی تو خیالت رابطه عاطفی نساز...
این حرفم خیلی سنگینه برا جو کانون شاید درست نباشه زدنش ولی من عشق کسی که خودارضایی میکنه رو قبول ندارم.حتی عشق کسی که تو ترک هم هست ولی هنوز هوشیار نشده رو هم قبول ندارم.(نظر کاملا شخصی است)
راستی سه سر به پروفایل علیرضا 68 بزن تو قسمت علایقش فکر کنم جواب سوال دومتو میگیری.اینکه چطور مطمئن بشی همسرت پاکه.
منم یه جمله از مرحوم دولابی اضافه میکنم :
ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﻴﭻ ﺁﺩﻣﻲ ﻧﺸﻮ ﻭ ﺯﻳﺮ ﻭ ﺭﻭﺵ. ﻧﮑﻦ ،ﺣﺘﻲ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻨﺖ ! ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﻴﻞ ﺑﺰﻧﻲ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﻳﻪ ﮐﺮﻡ ﺗﻮﺵ. ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻴﮑﻨﻲ.

.......................................
مشارکت همساده
 دوستان  حرفهایه قشنگی زدن منم اینا رو به خودم میگفتم:ببین فکر کن ناموس خودته،اینجوری باشی زن بد گیرت میاد، دختر خودت تو آینده خراب میشه،فکر کن خانوادش بفهمه و شر بشه،فکر کن خانوادت بفهمن و رسوا بشی،فکر کن پای پلیس و مامور بیاد وسط،فکر کن یه دختر پاک رو داری ناپاک میکنی،فکر کن داری اشاعه فحشا میکنی،فکر کن دختره بره هرزه بشه واسه کار تو،
همه این حرفا واسه من اثرات زود گذر داشتن.
تا اینکه فهمیدم بابا این همه دست و پا زدن نداره همساده رها کن بابا رها کن این همش شهوته و لا غیر نه نیاز عاطفیه نه احساسی نه سنی نه فیزیکی نه روانی این فقط شهوته حرفهایه بقیه روانشناسا و دختر پسرا رو ول کن بابا هر چی خوندی و شنیدی از ذهنت بیرون کن.
این وسوسه ارتباط با جنس مخالف شهوته و باید ترک بشه.با کمال فروتنی نشستم پای صحبتهایه کسایی که از من تجربه شون بیشتر بود.واسه کات کردن راه حل گرفتم واسه شروع نکردن راه حل گرفتم.واسه کم محلی کردن گرفتم.
الانم هر وقت دوباره میزنم به جاده خاکی واسه اینه از ابزار استفاده نمیکنم.
واقعا باورم نمیشه علاج کار اینقدر راحته.
هر وقت وسوسه ارتباط با جنس مهالف به سرم زد باید در مقابل خدا زانو بزنم بهش بگم من عاجزم من خودم نمیتونم تو کمکم کن.با تمام وجودم ازش بخوام که نزاره اشتباهی برم.

 [/dir]
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
سلام داداشا گل گلاب مخصوصا همساده عزیز.
همساده جان حرف شما کاملا درسته . من تازه از شر خ.ا خلاص شدم و دیگه هیچ کششی بهش ندارم و اصلا دیگه حتی به مسایل جنسی فکر نمیکنم تو این مدت پاکی که خدا بهم لطف کرد و داد بهم خیلی ارامش داشتم و واقعا لذت بردم از پاکیم و هیچجوره حاضر نیستم این ارامش و دلگرمی که پاکی بهم میده از دست بدم.ولی الان چند وقته کشش عجیبی به جنس مخالف پیدا کردم و به نظرم اصلا به خاطر مسایل جنسی و این چرندیات نیست .نمیدونم چیه، نیاز عاطفی شاید یا دراومدن از یکنواختی یا هرچیز دیگه . به نظرم رابطه با جنس مخالف اونم همکلاسی لزوما نباید به چیزای بد و به قول شما دامن زدن به فحشا در جامعه ختم بشه. اصلا شاید مشکل ما اینجاست که به جنس مخالفمون فقط از این دید (دید جنسی) نگاه میکنیم و اگه از اول دو جنس رو اینجوری از هم جدا نمیکردن و تفکیک به این صورت نبود شاید خیلی جنس مخالف برامون عادی جلوه میکرد و اینطوری حرص و ولع نداشتیم.منظورم از عادی جلوه کردن بی بندو باری نیستا منظورم اینه یعنی تا اسم رابطه با جنس مخالف اومد فکر بد و رابطه جنسی و .... نمیکردیم. و جنس مخالف برامون مث فرشته یا یه موجود عجیب و متفاوت نبود . ..... پس نمیشه گفت صرف رابطه با جنس مخالف از روی شهوته.
من تا الان هیچ اقدامی برا برقراری رابطه نکردم و به چراغ دادن های طرف مقابل بی محلی نشون دادم دلیلشم این بوده که هدف خودم از این رابطه رو نمیدونم چیه و همچنین نیت طرف مقابل رو نمیدونم.
من خودم حتی دوست ندارم به این مسایل فکر کنم ولی دست خودم نیست که، هردفعه میبینمش فکرم مشغول میشه که پیشنهاد بدم .اصلا از زمانی که این قضیه افتاده به جونم ارامش و تمرکز ازم سلب شده و من از این دل مشغولی میترسم وبه دنبال راهی هستم که کلا فکرش هم نیاد سراغم اما هر روز تو دانشگاه میبینمش و یه خورده سخته.مثل اینکه این ارامش به ما وفادار نیست.
به هر حال ممنونم از توجهتون و پاسختون. ببخشید من با گوشی تایپ کردم و شاید بعضی جاها غلط املایی داشته باشم
 سپاس شده توسط
داداش دریل انگار که حرفام درست نبودن به نظر شما، میگین درسته ها ولی خب تمام چیزهایی که نوشتین در مخالفت با نظراته من بود...
در هر حال اینا همه واسه شما53 535353

داداش نمیدانم  من تا الان اصلا قدم کار نکردم و از برنامه بهبودی که بهم ارائه شده تبعیت نکردم.که اگر کرده بودم امروز اینقدر بهم سخت نمیگذشت...با این همه به این مرحله رسیدم که قشنگ متوجه میشم الان دارم کار شهوتی میکنم یا الان ناهوشیارم...قبلنا مثه این ادمهایه اسکل تا ته خودارضایی میرفتم بعد میگفتم عجب چی شد که اینجوری شد؟اصلا نمیفهمیدم دارم شهوترانی میکنم.
این همه مقدمه گفتم که اینو بگم که فهمیدن اینکه چه موقع ندا ندایه شهوته ، بر خلاف پاکی جمع کردن، زیاد کار سختی نیست.
چگونه ندای شهوت را بشناسیم؟
تمایل:
اول اینکه باید تمایل داشته باشیم که شهوت نکنیم باید خسته شده باشیم باید به اندازه کافی درد کشیده باشیم که دیگه شهوترانی رو از ته وجودمون نخوایم.امیدی به اینکه کنترل شده شهوترانی کنیم نداشته باشیم.بپذیریم که با افراد عادی فرق داریم و خودمونو با اونا مقایسه نکنیم.شاید اونا خیلی کارا بکنن و به زندگیشون خللی وارد نشه ولی ما دیگه نباید انجام بدیم شهوت رو ما نمیتونیم با شهوترانی زندگی کنیم.انتظار ندارین که با چندین سال خودارضایی و تصویر سازی ذهنی و فیلم پ و رن دیدن هیچ فرقی با افراد عادی نداشته باشیم؟؟؟؟
این تمایل یه چیز درونی هستش حالا بهترین روانشناسا و افراد عارف و پزشکا و فرشته ها جمع شن که من همساده رو از خودارضایی دور کنن تا خودم تمایل نداشته باشم هیچ اتفاقی نمیفته.تمایل صادقانه نه از سر لق لقه زبان و الکی یه تمایل از ته دل...
 صداقت با خود
رک و راست ضعف خودمونو در مقابل شهوت قبول کنیم.بپذیریم صدها بار تا الان شکست خوردیم و با پاکی های طولانی باز زمین خوردیم.بپذیریم که نتونستیم مهارش کنیم.بپذیریم قشنگ زندگی نکردیم.خودمونو گول نزنیم که همه چی تحت کنترله.خودمونو گول نزنیم که یکساله پاکم الان دیگه میتونم مثه قبل از خودارضایی زندگی کنم.گول نزنیم که باید یه دستی از عالم غیب حتما به صورت خاص واسه نجات من بیاد و منو از منجلاب نجات بده.بپذیریم که خدا میخواد خودمون تلاش کنیم و از ته قلب صداش کنیم که بهمون نیرو بده.بپذیریم گاهی پاک بودنمون اتفاقی بوده و تصادفی موقعیتش پیش نیومده یا حس و حوصله خودارضایی نبوده که پاک موندم وگرنه هیچ تلاش خاصی نکردم.
بپذیریم که بابا میشه گذشته رو فراموش کرد و یه زندگی زیبا ساخت بدون شهوت و بدون درد..اینا به ذهن من رسید بعدا از روی یه پلتفرم هم به صورت علمی مینویسم.شما هم میتونید با خودتون خلوت کنید و صادقانه نقص هاتونو در بیارین
  پرهیز از خودمحوری
الکی نگم من همساده کوچیک همتونم خاک پاتونم ولی در عمل به حرفهایه بقیه ارزشی قائل نشم.یه آدم مغرور که حرف هیچ کسی رو قبول نکنه و فکر کنه دانای کل هستش دیر یا زود شکست میخوره.موقع پیدا شدن یه مشکل باید ذهن خودمو از تمام راه حل ها خالی کنم بعد بشینم دنبال مشورت از بقیه.رک و راست بگم تا الان صدها بار با متد و روش خودم تنهایی جلو رفتم نتونستم الان اول خدا و بعد دست کمک به سمت شما دراز میکنم.بدون هر گونه پیش زمینه فکری و روانشناسانه و مذهبی و فرهنگی به صحبتهایه بقیه گوش بدم و سعی کنم نکات مثبتشو در بیارم.مخصوصا مخصوصا کسایی که پاکی بالا هستن.مثلا من الان آبتین بیاد هر چیزی بگه رو قشنگ سه یا چهار بار میخونم و به حرفاش فکر میکنم.از کمک گرفتن از  و بقیه دوستان همدرد و مخصوصا پاکی بالاها نباید اصلا خجالت کشید غرورم اجازه نمیده و سنش از من کمتره و مشکل منو دک نمیکنه و میخواد یه مشت حرف تکراری تحویلم بدن و .... همه چرت و چرته.باید کمک گرفت خدا کیف میکنه وقتی ما دور هم جمع میشیم و با هم برادریم.
من  روی سه مرحله بالا ماهها کار کردم ولی...
راستش اگرچه  من مرحله شناساییشو خیلی خوب فوت آب شدم از بین صدتا صدا تشخیصش میدم...ولی خب در باره اینکه چگونه میشه بردش رو سایلنت کرد کلی حرف شنیدم و خوندم و نصفه نیمه عمل کردم ولی چون تا الان نتونستم به پایداری برسم واقعا هیچی نمیتونم بگم....فقط میدونم میشه بردش رو سایلنت اگه چیزی به ذهن کسی میرسه به منم بگه

مشارکت همساده
امروز خیلی سخت گذشت خیلی ناهوشیاری کردم اصلا از ابزار استفاده نکردم نمیدونم چرا با اینکه میفهمم دارم اشتباه میکنم ولی باز یه کار غلط رو انجام میدم.لغزش نداشتم ولی در ناهوشیاری محض گذشت...
خدایا به من کمک کن...من نمیخوام این شهوت لعنتیو...خدایا من میخوام اونی باشم که تو از روز اوب خواستی نه یه موجودی که به ظاهر نرمال و موفق تو زمینه درسی و اجتماعی هستش ولی درونش فاسده...کمکم کن من بی تو نمیتونم پاک بمونم
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
:.مسابقه گروهی دور سوم.:

شروع مسابقه:
29 فروردین

پایان مسابقه:
25 اردیبهشت


- ثبت نام از 25 فروردین شروع شده و تا ساعت 6 بعداز ظهر روز جمعه 28 فروردین ادامه دارد.
- لطفا قبل از ثبت نام حتما قوانین مسابقه رو مطالعه بفرمایید.
- برای اطلاعات بیشتر تاپیک هدایت گروه های ترک  رو ببینید.

[تصویر:  pne97kfvh6xyjgkypl07.jpg]

1. ؟

2. ؟

3. ؟

4. ؟

5. ؟

..


اللهم عجل لولیک الفرج
...و نراه قریبا...
یا علی53
من هستمKhansariha (46)
سلام

منم هستم... 317
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

ما هستیم 
 
آقا من یه بار ترک گروهی شرکت کردم خاطره خیلی بدی شد واسم ناصادقی کردم و روز آخر لغزش کردم ولی نگفتم چون بچه ها شاد بودن.<br />
خیلی درد داشت خلاصه<br />
واسه همین من نیستم.<br />
اینو  گفتم که هم یه اقرار باشه و راحت بشم و هم اینکه شما برین جلو من از پشت هواتونو دارم!!!<br />
مشارکت همساده:<br />
امروز خیلی خوب تموم شد واسه من پر از انرژیم و نیرو<br />
ولی کماکان کانون رو مخمه و بالا نمیاد من بی اعصاب تا الان چه جوری تحمل کردم خدا میدونه.<br />
فقط از خدا میخوام موقع خشم نزنم لپتاپ رو خرد کنم.سابقه همچین کارایی دارم آخه<br />
خلاصه امروز خلی حس خوبی دارم<br />
دم همتون گرم که هستین.
<div id="__if72ru4sdfsdfrkjahiuyi_once" style="display:none;"> </div>

<div id="__hggasdgjhsagd_once" style="display:none;"> </div>
من دیگه عصبی شدم پستهام اینجوری شد دیگه ویرایش نمیکنم همینه که هست  
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام بچه ها
اسم من م بنویسید برا این ترک گروهیــ
ببینیم چی می شه

امروز داشتم فایل های روی کامپیوترم رو سر و سامون می دادم و گرفتن back up  اینا
صد رحمت به خونه تکونی!
کلافه شدم
چیزهایی که ممکنه هیچ وقت دیگه هم بهشون سر نزنی؛ ولی هِی می گی: بذار باشه
یه باری آدم بزنه همه رو شِفت! دِلیت کنه؛ راحت شیم به خدا

امروز هم خوب بود
یه شش روزه چشام رو نگه داشتم
کلن هم 13 روزه پاک موندم به یاری خدا.
53
سلام منم این دور مسابقه گروهی هستم
سلام دوستان 303

اسم ما رو هم بنویسید برای این دور برداره بره.... 4fvfcja
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
سلام به همه ی دوستان گلم؛

راستش اواخر هفته پیش شکست داشتم و به همین خاطر هست که چند روزه نیومدم.
حالا در مورد حل مشکل آخرهفته ها صحبت میکنیم. فعلا میخوام از حال و احوالم بگم.
دغدقه های کلی من تو این چند روز اینا بودن؛
طبق حرف های داداش علیرضا چطور میتونم از وجود خانواده ام لذت ببرم؟
من دقیقا باید چیکار کنم؟


از خدا خواستم که راه حل رو بهم نشون بده. به خدا گفتم خدایا راهو گم کردم کمکم کن.
تا اینکه امروز جواب گرفتم.
راستش رو بخواین تو این چندساله که خودارضایی میکردم، هر روز از خانوادم دور تر میشدم.
حتی امسال خیلی به جامعه نزدیک شدم ولی باز از خونوادم دور شدم.
خب داداش علیرضا بهم گفت که باید طعم حمایت پدر و مادرتو بچشی و قدرشونو بدونی.
امشب رفتیم خونه ی مادربزرگم و اونجا پدرم در مورد یه چیزایی اینقدر منطقی و درست حرف زد که شگفت زده شدم و واقعا به پدرم افتخار کردم.
چند سالیه که خارج از شهرمون یه باغ خریدیم. تابستون پارسال بابام همش میگفت اگه میخوای حالت خوب بشه باید کار کنی و این دقیقا همون راهی بود که دنبالش میگشتم.
ولی خب طول کشید تا درکش کنم.
امروز حدود یه ساعت کار کردم. نزدیکای مدرسه یه هفت متری رو با کلنگ چاله کندم و خلاصه کلی زحمت کشیدم. تازه فهمیدم که باید چیکار کنم.


یک موضوع خیلی مهم که تاحالا به هیچ کس نگفتم ازتون درخواست کمک دارم.
خب راستش رو بخواین 5 ساله که عالم و آدم ازم خواستن که باهاشون درددل کنم ولی من همه چی رو ریختم تو خودم و با هیشکی حرف نزدم.
نتیجه اش هم این شده که کلی بیچاره کردم خودمو. نمیخوام صعف هامو بگم ولی من رضای 16 ساله دچار لرزش دست شدم و زیر چشام گود شده و سیاه شده. البته زیاد مشخص نیست ولی اینا همه تاثیرات خودارضایی و درگیری فکریه.
نمیدونید وقتی برمیگردم به گذشته چقدر عذاب میکشم... .
فقط 12 ساله ام بود که توی کلاس آموزش زبان نگاهم به یه دختر گره خورد. اون دختر برای من متفاوت بود با همه فرق داشت.
اون موقع نمیفهمیدم اسم این حس چیه و از کجا نشئت میگیره.
همین طور روزها یکی یکی میگذشت و من عاقل تر میشدم. کم کم فهمیدم عاشق شدم، اونم چه عاشق شدنی عشقی که به واسطه ی یک نگاه شکل گرفته بود و دیگر هیچ. نه حرف و نه سخن.
سال ها گذشت و من از اون دختر بی خبر بودم، نه میتونستم ببینمش و نه حسم رو نسبت بهش انکار کنم.
تو منطق من نمیگنجید همچین چیزی اینکه این همه سال عاشق باشی. عاشق کسی که فقط چندنظر دیدیش.
3 سال گذشت. تابستون پارسال وقتی تو یه مغازه پشت دخل کنار صاحب مغازه نشسته بودم صدایی شنیدم، صدایی که خیلی برام آشنا بود.
مشتری که وارد مغازه میشد نمیتونست پشت دخل رو ببینه. نشستم پای دوربین و اونجا فهمیدم که خودشه. قلبم تند میزد و اشک تو چشام حلقه زده بود. نزدیک بقضم بترکه. خودمو کنترل کردم. از مغازه اومد بیرون صاحب مغازه بهم گفت چت شده رضا؟
خداحافظی کردم و اومدم بیرون.این آخرین باری بود که دیدمش.


این سوالات پنج ساله که دمار از روزگارم در آورده و فکر اون روز و شب و زندگیمو ازم گرفته.
تو این چند ساله یادم نمیاد که روزی به اون فکر نکرده باشم.
سولات اینا هستن:


اسم این حس رو میشه گذاشت عشق؟
اصلا عشق چیه؟
آیا طرف مقابل هم همین حس رو نسبت به من داره؟


الان یه سوالی برام پیش اومده، نکنه این همون شهوته که داره پدرمو در میاره؟
شاید من دارم خودمو گول میزنم و چشامو روی حقیقت بستم؟


خودارضایی و شهوت زندگیم رو نابود کرد، همه چیزمو ازم گرفت اما دیگه نمیخوام ادامه بدم تا همین جا کافیه.
الان تازه فهمیدم که باید درمان بشم و به همین منوال که 5 ساله معتادم پنج سال هم طول میکشه تا بیماریم درمان بشه. خیلی پیچیده و سخته.


خیلی چیزای دیگه رو دوست دارم بگم ان شا الله کم کم شروع میکنم از تجربیات همه استفاده میکنم و درمان میشم.
خدایا در این 5 سال اگر ساعتی خوش بودم رحمت تو بود و اگر هفته ها ناامید و گمراه بودم باز هم رحمت تو بود چیزی که عاید من شد تجربه بود و عشق. شب بخیر دوستای گلم دعام کنید. 53
نقل قول: اسم این حس رو میشه گذاشت عشق؟
اصلا عشق چیه؟
آیا طرف مقابل هم همین حس رو نسبت به من داره؟


الان یه سوالی برام پیش اومده، نکنه این همون شهوته که داره پدرمو در میاره؟
شاید من دارم خودمو گول میزنم و چشامو روی حقیقت بستم؟


خودارضایی و شهوت زندگیم رو نابود کرد، همه چیزمو ازم گرفت اما دیگه نمیخوام ادامه بدم تا همین جا کافیه.
الان تازه فهمیدم که باید درمان بشم و به همین منوال که 5 ساله معتادم پنج سال هم طول میکشه تا بیماریم درمان بشه. خیلی پیچیده و سخته.
داداش رضا همه حرفاتو خوندم....تقریبا منم شبیه تو بودم ولی یکم کمتر 128fs318181
گفتی کار کردن خوبه خب راست میگی.متاسفانه خیلیا فکر میکنن زندگی کردن یعنی ول چرخیدن و خوردن و خوابیدن...بعد میبینن جواب نمیده 
میرن سراغ سیگار و اینچیزا....چنتا از دوستام الان دارن روز به روز توی بدبختی غرق میشن به خاطر اینکه فکر میکنن عشق و حال یعنی کار نکردن!
و اما سوالات....(من نظر خودمو میگم)
اولیش که هر کسی یه مدلی عشق رو تعریف میکنه! مهم نیست که اسمش عشق باشه یا نه...مهم اینه که تو حسش میکنی و باید درست باهاش
رفتار کنی....توی سایتا ملت نشستن دارن عشق رو تعریف میکنن خودشونم نمیدونن دارن چکار میکنن!
تعریفش مهم نیست..مهم کاریه که میکنی...
طبق نوشته هات طرف مقابل نباید یه چنین حسی داشته باشه...
پیش بینیه من از حرفای شما اینه که اگه بری جلو و باهاش ارتباط برقرار کنی شهوت خودشو کم کم نشون میده...بزار همین احساس خوب بمونه 
دست بهش نزن...شهوت خیلی باهوشه...همساده هم همینارو میگه.
شهوت نقشه های کوتاه مدت و بلند مدت هم برات داره!!! ممکنه برای دوستان پیش اومده باشه که دارن توی اینترنت دنبال یه چیزی میگردن اخرش 
سر از جاهای ناجور در میارن! 
اسم اینارو میتونیم بزاریم : کلک های شهوت! Gigglesmile
قسمت اخر هم گفتی 5 ساله معتادی پس 5 سال هم طول میکشه خوب بشی! 
اینا باهم رابطه ی خاصی ندارن! اگه اینطوری بود من 13 سال معتاد بودم پس باید تا 35 سالگی صبر کنم که پاک بشم؟ Gigglesmile 
الان هفتاد روزه که پاکم حس میکنم آزاد شدم از فکر دختر مردم و هزار بدبختیه دیگه!!! انگار پنجاه درصد مخم کارش این بود که در مورد شهوت 
فکر کنه بقیش مال من بود الان همش مال خودمه شهوت دیگه جایی نداره....
حس میکنم آزاد شدم...
شما که زود به فکر ترک افتادی زیاد هم گرفتار نبودی کارت خیلی اسونتره Khansariha (18) پس خوشحال باش 
اها نگران لرزش دست و سیاهی دور چشم و این چیزا هم نباش...کسایی که تیرویید پرکار دارن یا اونایی که با دستاشون خیلی کار کردن هم 
دستشون میلرزه...منم نقاشی زیاد کشیدم دستم میلرزه! مهم نیست که!
دور چشم نصف مردم هم سیاهه...حالا مگه سیاه باشه یا بنفش باشه فرقی میکنه؟ 4fvfcja مهم وجود خودته که باید پاک و پرتلاش و مهربون و 
خیلی چیزای دیگه باشه...
برات آرزوی موفقیت دارم
Khansariha (8)
نقل قول: اسم این حس رو میشه گذاشت عشق؟
اصلا عشق چیه؟
آیا طرف مقابل هم همین حس رو نسبت به من داره؟


الان یه سوالی برام پیش اومده، نکنه این همون شهوته که داره پدرمو در میاره؟
شاید من دارم خودمو گول میزنم و چشامو روی حقیقت بستم؟


خودارضایی و شهوت زندگیم رو نابود کرد، همه چیزمو ازم گرفت اما دیگه نمیخوام ادامه بدم تا همین جا کافیه.
الان تازه فهمیدم که باید درمان بشم و به همین منوال که 5 ساله معتادم پنج سال هم طول میکشه تا بیماریم درمان بشه. خیلی پیچیده و سخته.
داداش رضا همه حرفاتو خوندم....تقریبا منم شبیه تو بودم ولی یکم کمتر 128fs318181
گفتی کار کردن خوبه خب راست میگی.متاسفانه خیلیا فکر میکنن زندگی کردن یعنی ول چرخیدن و خوردن و خوابیدن...بعد میبینن جواب نمیده 
میرن سراغ سیگار و اینچیزا....چنتا از دوستام الان دارن روز به روز توی بدبختی غرق میشن به خاطر اینکه فکر میکنن عشق و حال یعنی کار نکردن!
و اما سوالات....(من نظر خودمو میگم)
اولیش که هر کسی یه مدلی عشق رو تعریف میکنه! مهم نیست که اسمش عشق باشه یا نه...مهم اینه که تو حسش میکنی و باید درست باهاش
رفتار کنی....توی سایتا ملت نشستن دارن عشق رو تعریف میکنن خودشونم نمیدونن دارن چکار میکنن!
تعریفش مهم نیست..مهم کاریه که میکنی...
طبق نوشته هات طرف مقابل نباید یه چنین حسی داشته باشه...
پیش بینیه من از حرفای شما اینه که اگه بری جلو و باهاش ارتباط برقرار کنی شهوت خودشو کم کم نشون میده...بزار همین احساس خوب بمونه 
دست بهش نزن...شهوت خیلی باهوشه...همساده هم همینارو میگه.
شهوت نقشه های کوتاه مدت و بلند مدت هم برات داره!!! ممکنه برای دوستان پیش اومده باشه که دارن توی اینترنت دنبال یه چیزی میگردن اخرش 
سر از جاهای ناجور در میارن! 
اسم اینارو میتونیم بزاریم : کلک های شهوت! Gigglesmile
قسمت اخر هم گفتی 5 ساله معتادی پس 5 سال هم طول میکشه خوب بشی! 
اینا باهم رابطه ی خاصی ندارن! اگه اینطوری بود من 13 سال معتاد بودم پس باید تا 35 سالگی صبر کنم که پاک بشم؟ Gigglesmile 
الان هفتاد روزه که پاکم حس میکنم آزاد شدم از فکر دختر مردم و هزار بدبختیه دیگه!!! انگار پنجاه درصد مخم کارش این بود که در مورد شهوت 
فکر کنه بقیش مال من بود الان همش مال خودمه شهوت دیگه جایی نداره....
حس میکنم آزاد شدم...
شما که زود به فکر ترک افتادی زیاد هم گرفتار نبودی کارت خیلی اسونتره Khansariha (18) پس خوشحال باش 
اها نگران لرزش دست و سیاهی دور چشم و این چیزا هم نباش...کسایی که تیرویید پرکار دارن یا اونایی که با دستاشون خیلی کار کردن هم 
دستشون میلرزه...منم نقاشی زیاد کشیدم دستم میلرزه! مهم نیست که!
دور چشم نصف مردم هم سیاهه...حالا مگه سیاه باشه یا بنفش باشه فرقی میکنه؟ 4fvfcja مهم وجود خودته که باید پاک و پرتلاش و مهربون و 
خیلی چیزای دیگه باشه...
برات آرزوی موفقیت دارم
Khansariha (8)

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان