1394 ارديبهشت 22، 14:03
ویرایش شده
همرو پاک کردم.....اینجا هرچی مینویسم دوستان منفی برداشت میکنن بعد باید کلی وقت بزارم تا قبلیارو بگم منظورم چی بوده...
میرم درس میخونم
موفق باشید
(1394 ارديبهشت 22، 14:03)درخشنده نوشته است: کلی نوشتم بعد ساعت رو نگاه کردم دیدم یک ساعت گذشته....
همرو پاک کردم.....اینجا هرچی مینویسم دوستان منفی برداشت میکنن بعد باید کلی وقت بزارم تا قبلیارو بگم منظورم چی بوده...
میرم درس میخونم
موفق باشید
(1394 ارديبهشت 22، 18:21)Adrift Eidolon نوشته است: حالم خوب نیست
اصن خدا کیه این چیه ؟ من کیم ؟ واسه چی دارم به این زندگی مسخره ادامه میدم
این همه زور بزنی که نری جهنم بخوای بری بهشت .
زندگی خیلی تکراریه کاش تموم میشد
اگر خدا هم هنوز دوستم داشته باشه من دیگه نه روی برگشت دارم نه از خدا خوشم میاد
نقل قول: به نام خدا
به نظر همساده
طرح مسائل دینی اعتقادی و سیاسی و شبهه در این مکان واسه هوشیاری هممون ضرر داره.
انرژی میبره، هدف اصلی گم میشه،باعث دلخوری میشه و تهش هیچی در نمیاد.این همه جا هست واسه طرح این سوالات حالا یه جایی پیدا شده واسه حرف زدن راجع به بدبختیامون بیایم اینم خودمون خراب کنیم.
من یکی که دیگه نخونده این پستها رو رد میکنم.
آخه به من چه شیطان دزدکی اومده تو بهشت یا عصای حضرت موسی شده به مار یا نشده؟
طرف فقط بهش گفتن از نیروی برتر از خودت بخواه که کمکت کنه همین یه جمله زندگیشو زیر و رو کرده نه میدونه خدا کیه چیه نه دین میشناسه نه مذهب با همین یه جمله زندگیشو روحانی کرده هم خدا ازش راضیه هم خلق خدا هم خودش.
همش روزی یه پست میزنیم تو کانون اونم عوض بدبختی خودارضایی که گریبان هممونو گرفته بیایم بحث کنیم راجع به خدا و پیغمبر و این و اون که چی بشه؟
نقل قول: شبهه دوست دارین الان من یه شبهه که اخیرا درگیرشم واستون ایجاد میکنم.
بعد این همه سال و 993 صفحه رد شدن از گروه جنگجویان و رهروان یه نفر نداریم درست حسابی هوشیار شده باشه.انجمنای دیگه میری طرف 6 ساله پاکه از مجازات اعدام رسیده به راهنما بودن واسه هزاران نفر، طرف مهندسی بوده بالای 20 میلیون درآمد ماهیانه ش بوده کار و زندگیشو ول کرده میره این شهر اون شهر جلسه میزاره واسه پاکی بچه ها، طرف از نون زن و بچه ش میزنه میاره کتاب میخره توزیع میکنه.سریع پاک میشن و لی اینقدر تو انجمنشون میمونن که همونجا میمیرن،
بعد من میشینم اینجا یکی یکی باورهام جلو چشمم لغزش میکنن...پاکی بالا نداریم...هوشیار جنسی نداریم...یه نفر که زندگیش روحانی شده باشه که من ببینم و روحیه بگیرم نداریم...با انرژی ها یهو تحلیل میرن...آدمهای دوست داشتنی خسته میشن و غیب میشن...
خدایی دم علیرضا و رامین گرم حس میکنن کانون اومدن بهشون جواب نداده کمش کردن به حرف بقیه هم توجه ندارن که چرا نمیان.هی بیان مثه من همساده متل بگن و قصه خوانی کنن که چی بشه؟
خسته م میفهمین خسته؟
(1394 ارديبهشت 23، 13:23)ali123 نوشته است: سلام آدریفت عزیز.
استغفرالله...چرا کفر میگی عزیزدل داداش؟
من کیم؟؟!!خب معلومه،تو انسانی،''اشرف مخلوقات''.
خدای عزیز به تو،و در واقع تمامی ما آدما لطف و مرحمت بزرگی کرده که ما رو انسان و اشرف مخلوقات قرارداده،آخه حیف نیست موقعیت به این خوبی رو از دست بدیم و ناراضی باشیم؟؟!!
از خدا خوشت نمیاد؟!آخه چرا؟؟میدونی خدا عاشقته؟میدونی خدا چقدر تورو دوستت داره؟؟میدونی وقتی گناه میکنی خدا چقدر صبر و انتظار میکشه تا از گناهت برگردی و توبه کنی؟؟؟؟؟خداییش،وجدانا'' همچین دوست و رفیق خوبی کجا گیرت میاد؟؟کل دنیا رو هم بگردی پیدا نمیکنی...
تو از این ناراحتی که خدا تورو به عنوان انسان خلق کرده؟؟خب قربونت برم،چی بهتر از این؟؟؟!!
میدونی چه موقعیت بزرگی داری؟؟؟میدونی میتونی به بهشت برسی؟؟میدونی میتونی به کمال برسی؟؟؟میدونی میتونی به اوج برسی؟؟؟میدونی میتونی به شکوه و عظمتی برسی که تمام عالم بهت غبطه بخورند؟؟
من درکت میکنم جانم،توی همچین مواقع بدی آدم از همه چیز بدش میاد و شدیدا''غمگینه،ولی ما باید تحمل داشته باشیم،بخاطر اهدافی که داریم باید صبرکنیم،خونسرد باشیم و بدونیم که باز هم فرصتی هست...
داداشم،واقعا''من نمیدونم که دردی جز خ.ا داری یا نه،ولی اگر دردت این هست و فقط از این رنح میبری،این رو بدون که همچنان فرصت داری و میتونی با اراده ای محکم و استوار،مردونه بری جلو و این غول رو شکست بدی و ضربه ی سختی بهش وارد کنی...
داداش آدریفت عزیزم،من اینجا کوچیکتر از همه ی شما هستم،هم از نظر سن و هم از نظر عقل و فهم و درک،ولی به عنوان داداش کوچیکتر بهت میگم که زود نا امید نشو،چون زندگی و خوشبختی واس ماس،یعنی کلش واس ماس...!!!!!!
البته باید تلاش کرد،تلاش تلاش و تلاش...
تو الآن اومدی اینجا،خب چرا؟دلیلش چیه؟
قطعا'' و قطعا'' و قطعا'' یا بخاطر جلب رضایت خدا و نزدیک شدن به اون هست،یا بخاطر سلامتیت و یا بخاطر رسیدن به اهداف.
پس این نشون میده که تو هدف داری و میخوای تلاش کنی برای رسیدن به پاکی و بقیه ی اهدافت.
پس دیدی زندگی مسخره نیست؟اگر مسخره بود که ما حاضر نبودیم بخاطرش این همه سختی رو به جون بخریم و تلاش کنیم،این نشون میده که زندگی برای ما ارزش داره...
گفتی زندگی تکراریه.بابا کجاش تکراریه جانم؟؟خداییش دلت میاد اینجوری بگی؟؟
خب در واقع این ماییم که زندگی خودمون رو تکراری کردیم،همه اش گناه و توبه،گناه و توبه،گناه و توبه،گناه و توبه،گناه و توبه،گناه و توبه،گناه و توبه،گناه و توبه و به همین منوال ادامه داره..................
خب معلومه،زندگی اینطوری حال به هم زنه دیگه؟مگه نه؟؟
ولی این تقصیر خودمونه،نه تقصیر خدا و غیره...
اگر تلاش بکنیم و پاک بشیم،اون وقت تازه میفهمیم که زندگی یعنی چی و خدا یعنی کی...
اگر میخوای طعم واقعی زندگی رو بچشی،باید پاک بشی؛چون فقط آدم پاکه که طعم واقعی و خوش زندگی رو احساس میکنه.
دلت میاد بگی زندگی تمام بشه؟؟؟!!!بابا ما داریم روزشماری میکنیم برای المپیک٢٠١۶ و جام جهانی٢٠١٨،برای چی تمام بشه زندگی به این شیرینی؟؟؟؟؟؟!!هاااااااا؟؟؟؟
(1394 ارديبهشت 23، 9:01)همساده نوشته است: به نام خدا
به نظر همساده
طرح مسائل دینی اعتقادی و سیاسی و شبهه در این مکان واسه هوشیاری هممون ضرر داره.
انرژی میبره، هدف اصلی گم میشه،باعث دلخوری میشه و تهش هیچی در نمیاد.این همه جا هست واسه طرح این سوالات حالا یه جایی پیدا شده واسه حرف زدن راجع به بدبختیامون بیایم اینم خودمون خراب کنیم.
من یکی که دیگه نخونده این پستها رو رد میکنم.
آخه به من چه شیطان دزدکی اومده تو بهشت یا عصای حضرت موسی شده به مار یا نشده؟
طرف فقط بهش گفتن از نیروی برتر از خودت بخواه که کمکت کنه همین یه جمله زندگیشو زیر و رو کرده نه میدونه خدا کیه چیه نه دین میشناسه نه مذهب با همین یه جمله زندگیشو روحانی کرده هم خدا ازش راضیه هم خلق خدا هم خودش.
همش روزی یه پست میزنیم تو کانون اونم عوض بدبختی خودارضایی که گریبان هممونو گرفته بیایم بحث کنیم راجع به خدا و پیغمبر و این و اون که چی بشه؟
شبهه دوست دارین الان من یه شبهه که اخیرا درگیرشم واستون ایجاد میکنم.
بعد این همه سال و 993 صفحه رد شدن از گروه جنگجویان و رهروان یه نفر نداریم درست حسابی هوشیار شده باشه.انجمنای دیگه میری طرف 6 ساله پاکه از مجازات اعدام رسیده به راهنما بودن واسه هزاران نفر، طرف مهندسی بوده بالای 20 میلیون درآمد ماهیانه ش بوده کار و زندگیشو ول کرده میره این شهر اون شهر جلسه میزاره واسه پاکی بچه ها، طرف از نون زن و بچه ش میزنه میاره کتاب میخره توزیع میکنه.سریع پاک میشن و لی اینقدر تو انجمنشون میمونن که همونجا میمیرن،
بعد من میشینم اینجا یکی یکی باورهام جلو چشمم لغزش میکنن...پاکی بالا نداریم...هوشیار جنسی نداریم...یه نفر که زندگیش روحانی شده باشه که من ببینم و روحیه بگیرم نداریم...با انرژی ها یهو تحلیل میرن...آدمهای دوست داشتنی خسته میشن و غیب میشن...
خدایی دم علیرضا و رامین گرم حس میکنن کانون اومدن بهشون جواب نداده کمش کردن به حرف بقیه هم توجه ندارن که چرا نمیان.هی بیان مثه من همساده متل بگن و قصه خوانی کنن که چی بشه؟
خسته م میفهمین خسته؟