1392 ارديبهشت 31، 10:32
(1392 ارديبهشت 30، 15:20)mehdi0 نوشته است: سلام راستش یه جورایی با برادر رامتین موافقم
احساس میکنم ترک ابدی ندارم وتمام عمرم باید تو ترک باشم شاید نا امید کننده باشه حرف ها
ولی من هر چی فکر میکنم میبینم اینگار همیشه باید ترس ناشی از برگشت خود ارضایی بعد از ترک رو داشته باشم
این ترس خیلی وحشت ناکه همه ی ما داریم تجربش می کنیم جناب رامتین حرف دل من رو زد
همیشه ترس از این که مجبور باشم تا آخر عمرم این عمل رو انجام بدم بد جور گریبانم رو گرفته
ترس از این که قرار اون دنیا چه بلایی سرم بیاد ترس از این همه حدیث که پیامبر گفته کسی که خود ارضایی می کند ملعون
است یا حدیث داریم که کسی خود ارضایی می کند تا ابد مورد لعن نفرین خداوند است
و از این دست حدیث ها من میترسم بد می ترسم من تا الان حدیثی ندیدم که اون هایی که ترک می کنند خداوند میبخشه
واقعا می ترسم که اون دنیا قراره چه بلایی سرم بیاد روز محشر حضرت فاطمه ی زهرا از من راضی هست
شفاعتم میکنه می ترسم از این حدیث ها می ترسم می ترسم تا آخر عمر در حال ترک کردن باشم
می ترسم زندگی با این همه گناه کبیره واسم جهنم بشه اون دنیا واسم جهنم بشه بد می ترسم که یه وقت
چه جوری اون دنیا جواب بدم چی برای دفاع از خودم بگم
واقعا می ترسم چه جوری تو روی امام نگاه کنم اصلا من رو ...............
می ترسم........
ايني كه گفتي مي ترسي خدا ببخشه يا نه كه بايد بگم خدا اون قدر بخشندهست كه روز قيامت شيطون هم به بخشيده شدنش اميدوار ميشه!
وقتي اون شيطون بخواد به بخشش خدا اميدوار باشه، ما بايد به بخششش ايمان داشته باشيم.
اما من به غير از اينا منظور ديگري هم دارم كه بايد يه موقعي مطرح كنم. الان به خاطر امتحانا زياد فكرم متمركز نيست كه بخوام توضيح بدم.
(1392 ارديبهشت 30، 21:50)رند نوشته است: دروووود
امروز و فردا هم نوبت نفر هشتم لیست، داداش رند عزیز هست...
کجایی داداش؟
1- جوان
2- رامتین 2012
3- حمید خان
4- آرمین 100
5- جاوید این لاو
6- مجتبی خلبان
7- میلاد +
8- رند..................................29 اردیبهشت
9- عمور..............................31 اردیبهشت
10-آبتین..............................02 خرداد
11-مرد................................04 خرداد
12-امیرحسین خان.................06 خرداد
13-پشتكار............................08 خرداد
14-محسن 72.......................10 خرداد
15-عمو سعید.......................12 خرداد
16-علیرضا 68.......................14 خرداد
17- حسام 313.....................16 خرداد
18-اسنایپر 3........................18 خرداد
19-احسان بست..................20 خرداد
20- لاکی بوی......................22 خرداد
21- سعیدجی......................24 خرداد
22- گدای زهرا......................26 خرداد
مثل اینکه آسیاب به نوبت به ما رسید
خسته نباشین بروبچ
از داداش آرمین و داداش حمید ممنونم
از بابا بزرگ تشکر ویژه
دیگه قولی رو که دادیم باید به جا آورد
راستش دیشب اومدم یه طومار هم نوشتم برای نوبتم
ولی نمیدونم چی شد سایت به دفعه منفجر شد.
حالا نمی دونم شانس ماست بعد عمری خواستیم پست بزنیم.
ولی من حس می کنم یه سری از حرفام به صلاح نبود نوشته بشه برای همین نشد
چون نمی دونم چرا همش وقتی می خوام در مورد مشکلاتم بگم یه بیت حافظ میاد تو ذهنم و اونم:
گفت و گو آیین درویشی نبود ...... ور نه با تو ماجراها داشتیم
ولی باز یکم از حرفام رو می گم
اول در مورد خود مشکلات:
من زندگی رو بدون مشکلات نمی بینم حالا یا مشکلات با زندگیه یا زندگی با مشکلاته حالا باید در موردش فکر کنم
بار ها تو زندگی به شدت دنبال آرامش رفتم ولی به این نتیجه رسیدم که باید قبول کرد که مشکلاتی هست.
بعضی رو هم باید قبول کرد که عوض شدنی نیست.
بعضی مواقع با خودم فکر می کنم که پس چرا یه سری افراد خیلی خوشن و از آسمون براشون همبرگر میباره از ما چرا همش چوب و چماغه
باز میرم تو فکر و بازم میرسم به حضرت حافظ که میگه:
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند ......... گر اندکی نه بوفق رضاست خرده مگیر
من زندگی رو مثل یه تخته نرد میدونم که باید با مشکلات نرد بازی کرد یا همون شطرنج
نکته ی بعدی اینکه:
زندگیم جوری بوده که در مورد مشکلاتم با کسی حرفی نمیزدم. دو حالت داشت یا خودم حلشون می کردم یا می سوختم و می ساختم.
بعد ها بازم به دلیل پاره ای مسائل به این نتیجه رسیدم یا خودم مشکلاتم رو حل کنم یا اگه کسی مشکلم رو حل کرد چند برابر براش جبران کنم.اونم اگه مشکل رو به دست خودم لا ینحل میدیدم یه کسی می گفتم.
البته این نکته هایی هستن که زندگی بهم درس داده .
ولی حالا فکرش رو که می کنم میبینم زیادی درون گرا شدم و از طرف دیگه اینجا فضای مجازیه گفتنش اشکالی نداره و براساس تمام کتب روانشناسی درد دل کردن آدم رو سبک می کنه.
پس یکم پا روی عادت یک عمرم میزارم و چندتا از مشکلاتم رو میگم البته حس می کنم این مشکلات مشکلات بیشتر دوستان باشه:
آرامش:
تو زندگی خیلی دنبالش گشتم ولی همیشه اون سواره بود و ما پیاده.
ولی خب بازم براساس آموزه هایی که بالا گفتم فهمیدم آرامش خیلیش درونیه.ولی بعضی موقعا وقتی میبینم اوضاع اطراف آرومه می گم این آرامش قبل طوفانه همین موقعا باید باشه که یه مشکل درست و حسابی پیدا بشه.
آرامش من مثل یه گوی بوده که همیشه اطرافیان باهاش شوتبال بازی می کردن.
بگذریم...
تنهایی
به نظرم خیلی تنهام.گاهی خیلی اذیتم می کنه.حالا لابد رفتین تو فکر ازدواج.
منم می گم دیجیتااااالم کجا بود؟!!!!!!
پاره ای مشکلات روحی
اینا یکم سوغاتیه با خودم از گذشته آوردم.دارم روشون کار می کنم.
همینا فعلا بسه.
ببخشید اگه زیادی حرف زدم.
این روزا دوستدارم تو کانون بیننده باشم .
در آخر گفته بودین میتونین آرزو بکنین.
آرزو می کنم همیشه یه عاشق باشم.عاشقی که مشکلات رو اصلا نبینه ، حس نکنه.
فقط....
چقد مشكلاتت شبيه منه. البته منم يه سري مشكلات ديگه هم دارم.
من راه حلي نمي دونم براي حل مشكلاتت. چون مشكلات خودمم هستن.
ولي 14 صلواتو مي فرستم.