امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

سلام بچه ها
ببخشین من وقت نمی کنم زیاد بیام..
اسم گروه ما چی شد؟
...............
از مطالب داداش همساده استفاده کردیم..
............
نظر منم مثل ارمینه..
همین چیزایی که ارمین گفت برای منم صدق میکنه
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
نقل قول: خماری(withdrawal)
حالت خماری رو من نداشتم...
یادم نمیاد درد کشیده باشم از اینکه چرا نمی تونم مسکن خ.ا رو استفاده کنم...
برعکس روز به روز که پاکیم بیشتر میشده، حس و حالم هم بهتر شده...
حس کردم آدم موفق تری ام و زندگی بهتری رو پیش رو دارم...

چه خوب... من که این مورد رو داشتم!  شدید هم بود.فکر کنم یه پست هم ازش دارم نوشته بودم :مردیم به خدا! 

عجیبه که این مشکل روانیه و بدن درد میگیره! بعد ازینکه رسیده بودم به روزی پنج بار!( قبلنا!!) اومدم یهو ترک کنم داغون شدم...

مورد اول یا همین: ناگیرایی(tolerance) 


 رو داشتم ... داداش آرمین راس میگه ادم دلش میخواد به خودش اسیب هم بزنه کیف کنه! 


بعضی وقتا دلم میخواست یکی منو بزنه همش! هنوزم دلم میخواد ولی کمتر! 


توی فیلم وانتد یه جاش هست انجلینا جولی یه اقاهه رو به قصد کشتن میزنه با پنجه بوکس و اینا خیلی ازون یه تیکش خوشم میومد!!!


فکر میکردم دیوونم ازش حرفی نمیزدم! اما الان راحت نشستم میخوام از خل بازیام بگم! بگم؟
سلام به همگروهی. ها.
ماشاالله داداشا. داریم خوب پیش میریم. خدا رو شکر  Muscular
اگر کسی عکس یا فیلم تاثیر گذاری داره بزاره تو گروه. میدونم تاپیک فیلم و اینا هست ولی 
حوصله ی گشتن ندارم. هر چی هست همین جا بزاریم.  4
آقا الان اگه کسی خواست هم حس و حال روزانه شو بگه هم مشارکت کنه باید چیکار کنه؟
شما نوشتید یا مشارکت در مورد موضوع یا روزمرگی. ممنون میشم یکی جوابمو بده !  128fs318181

مشارکت رضا در رابطه با موضوع

ناگیرایی(tolerance):
هیچوقت روز اولی که خودارضایی رو شروع کردم یادم نمیره.
تو یک اتاق تنها نشسته بودم که اون اتفاق افتاد. اوایل فقط تفننی بود. فاصله ی خود ارضایی هام خیلی زیاد بود. اما به تدریج فاصله کم شد.
یادمه فقط خیال پردازی بود ولی به تدریج دیگه خیال پردازی منو راضی نمیکرد و رفتم سراغ عکس و کلیپ.
همین طور پیشرفتم تا دیگه هیچکدوم از این ها منو راضی نمیکرد. دوست داشتم که خونه خالی باشه و من برم تو اتاق خیلی برای به دست اومدن همچین فرصتی تلاش میکردم.
خودارضایی همه ی فکر و ذهنمو درگیر خودش کرده بود. فیلم های پورن با حجم های بالا رو دانلود میکردم. این روند همین طور ادامه داشت.
اگه من اوایل فقط به یک خیال و اتاق نیاز داشتم اواخر به یک خونه خالی داستان سکسی فیلم پورن و هزارتا چیز دیگه نیاز داشتم.
اگه من اوایل فقط یه بار در هفته خودارضایی میکردم اواخر تبدیل به سه یا چهار بار در هفته شد.

خودداری(Abstinence)
هر بار بعد خودارضایی. انگار این عمل تمومی نداشت. من برای ترک خودارضایی دست به هر کاری زدم تا شاید بتونم رها بشم اما چی شد ؟
هیچ چیز به حالت اولش برنگشت. تلاش های زیادی برای خودداری کردم. مثلا برای دسترسی نداشتن به سایت های مستهجن اینترنت پر سرعتمو قطع کردم. اومدم رمز گذاشتم. و ... .
اما هیچکدوم فایده ای نداشت.


خماری(withdrawal)

دیدن یک فیلم سینمایی کافی بود تا ذهنم درگیر بشه. گاهی حتی بدون هیچ محرکی خودارضایی میکردم. چون فکر میکردم من بدون خودارضایی ناتوانم. بیماری این باور رو در ذهنم بوجود آورده بود که تو نمیتونی حتی یک ماه بدون خودارضایی زندگی کنی.
اگه بیمار و مریض میشدم فکر میکردم مسکن خودارضاییه. فکر میکردم این بیماری با خودارضایی خوب میشه.


من رضا هستم یک معتاد در حال بهبودی پنج ساله که بیمارم. سه ساله در جاده ی رهایی بدنبال رهایی هستم و تازه در حال بهبودی هستم. با کمک دوستانم میخوام رها بشم.
ممنون که منو یاری میکنید... .
به نام خدا
سلام دوستان ممنوم از همه کسایی که با ما همراه بودند همه دوستانی که مفید دونستن بحث رو و تجربه شون رو گفتن و همه کسانی که دوست نداشتن این حرفا رو ولی به حرمت ما چیزی نگفتن 53

جلسه دوم مشارکت گروهی رهروران
عوامل محرک
در عادتمان شمار رو به رشدی از عوامل محرک را استفاده میکنیم که به ما کمک میکنند از خودمان جدا شویم.این عوامل شامل محرکها،کشمکش ها و یا فشارهایی است که احساسات،افکار و خیال پردازیهایی را که منتهی به فعالیت عادت گونه جنسی می شوند،تحریک میکنند.به نظر میرسد ما مشکلی در شناسایی تعدادی از این محرکهای ملموس شهوانی و جنسی نداشته باشیم.زمانی که به این فعالیتها عادت پیدا کردیم،دنیای وسیعی از آنها را خلق کردیم و همینطور که این عادت ما پیش روی میکند.آنها هم گسترده تر میشوند. در اینجا به چند گروه از این عوامل که بر اساس تجربه شناخته ایم،اشاره میکنیم.این لیست هرگز انتهایی نخواهد داشت.
............................................................................................
موارد جنسی:افرادی از جنس مخالف یا موافق و یا حتی قسمتهایی از بدن خودمان.تقریبا هر چیزی در ارتباط با آنها میتواند نقش محرک داشته باشد.قسمتهای مختلف بدن،مدل ها و شکل های مختلف لباس،حالتهای بدن و نمونه های متنوع و نامحدودی از طرز صحبت ،رفتار و نگرش.تعدادی از ما ،حیوانات و اشیاء بی جان را هم در این گروه قرار میدهیم.
...........................................................................................
رسانه ها:تصاویر و عکس ها،تصاویر چاپی،آگهی ها و تبلیغات،تلویزیون،موسیقی و رقص.مکان های مختلف،خیابان ها بازارها و نمایشگاههای شهر نیز میتوانند به عنوان رسانه(به مفهوم آنچه که با ما ارتباط برقرار میکند)مورد ملاحظه قرار گیرند.
......................................................................................
عوامل درونی:بسیاری از ما میتوانیم تشخیص دهیم که چگونه خاطرات و رویاها میتوانند نقش محرک داشته باشندوموارد محسوس تری که احتمالا از طریق تجربیات خویش میشناسیم،شامل شکست،طرد و انتقاد میباشند.محرکهایی که به سختی قابل تشخیص هستند شامل احساس تنهایی،بیگانگی و احساس جدایی،احساس بیزاری از هستی،خستگی،انزوا،احساس تنهایی در جمع و دیگر جلوه های ارضانشده نیاز به خدا.
همچنین موارد دیگری مثل کار اجباری،خشم دلواپسی،ترس،هیجان ها و شتاب که نوسان های فکری و روانی ما را تشدید میکنند و حتی موارد دیگری مثل غذاها یا حتی هیجان های فلسفی و زیبا شناسانه ما را به سمت دارویمان سوق میدهند.
آنچه که ما در حال یادگیری و کشف آن هستیم این است که تقریبا هر چیزی در این دنیا،می تواند نقش محرک را داشته باشد؛
این یافته ها مشخص میکند که چگونه تمام موجودیت یک فرد باید درگیر بهبودی شود.بنابراین تشخیص و پذیرش محدودیتهایمان مساله ای حیاتی در بهبودی است.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
مشارکت آرمین

نمیشه کسی بگه عادت به خ.ا دارم... اما عامل محرک ندارم...
همیشه یه چیزی جرقه می زنه تو وجود ما و اون جرقه تبدیل میشه به آتیش...
آتیشی که بد می سوزونه!  53258zu2qvp1d9v

موارد جنسی:
همیشه کنترل نکردن چشمم برام ماجراساز شده...
آدم فکر می کنه یه نگاه که چیزی نمیشه... اما بعد میبینه یه نگاه به چه جاهایی که کشیده نمیشه... 
آدم یه وقتا به جایی میرسه که با دیدن طبیعی ترین چیزها هم تحریک میشه! 53258zu2qvp1d9v 

رسانه ها:
همین الان تو اینترنت یه لینک محرک بود... روش کلیک کردم و بعد بستم...
رسانه... چیزی که هیج وقت ازش در امون نیستیم...

کم نبوده اتفاقات این چنینی که منو به لغزش رسونده...
هر وقت هوشیاری کنار رفته، در ادامه اش پاکی منم از بین رفته...
چه چیز بهتر از رسانه ها که این هوشیاری رو از من بگیرن...  53258zu2qvp1d9v

عوامل درونی:
یه سری خاطرات هستن که حس می کنم تا آخر عمر تو ذهن داشته باشمشون...
خاطراتی که ای کاش هیچ وقت تجربه شون نمی کردم...
خیلی هاشون با اختیار من به وجود اومد... و خیلی هاشون بالاجبار...

هر وقت خسته شدم... هر وقت تنها شدم... هر وقت ناراحت شدم... پناه آوردم به خ.ا...
کافی بود کسی بهم چیزی بگه... از کسی دلخور بشم... یا از چیزی ناراحت... تا هوشیاری از من گرفته شه...

و
تا زمانی که راهکار مقابله با این عوامل رو یاد نگرفتیم، نمیشه ترک کرد...
باید جدی باشیم و قاطع... اراده کنیم و همت...
خدا هم حتما کمک مون می کنه... 1

ممنون از همساده ی عزیز  Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

به نام خدا
سلام دوستان
من راجع به مطلب بالا اولین نکته ای که به مغزم رسید و ازش استفاده کردم این بود که بابا من یه آدم ناپاک خیلی بیخود نیستم که با هر چیزی تحریک میشم و با بقیه افراد فرق دارم.وقتی این مطلب رو خوندم دیدم پسر هزاران نفر تو دنیا هستن که مثه منن دارن درد میکشن و مثه من کم کم تمام مرزهای اعتقادی و اخلاقیشون داره با شهوت از بین میره .من یه فرد عجیب غریب و غیر عادی نیستم که حتی با بازیگر سینما با عکس روی ادکلن با رد شدن از کنار مغازه لباس زنانه فروشی با دیدن لباسهای جنس مخالف حتی با دیدن قسمتهایی از بدن خودم تحریک میشم...قبلا خیلی درد میکشیدم فکر میکردم یه موجود کثیفم پستتر از من تو دنیا نیست به هیچی رحم نمیکنم حتی با عرض معذرت دیگه داشتم وارد حریم خصوصی نزدیکترین افرادم میشدم بخاطر همین شهوت.همه چی واسم محرک بود و من خودمو یه آدمی میدونستم که مستوجب خشم خداست فکر میکردم از سیطان بدترم.
ولی خدا رو شکر که فهمیدم منم یه آدم گرفتارم مثه همه آدمهایه دنیا که دارن از شهوت رنج میکشن.
من با قدم گذاشتن تو راه هوشیاری دیگه مجبور نیستم به محرک ها با شهوت پاسخ بدم.
مجبور نیستم نقش یه آدم کثیف رو داشته باشم که از خدا دوره.
شاید تا آخر عمر محرکها همراه من باشن ولی دیگه من با این محرکها شهوت رو تغذیه نمیکنم.
ممنونم به حرفام گوش دادین.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
مشارکت همساده
به نام خدا همساده هستم یه دوست بهبودی
متاسفانه امروز لغزش داشتم.اومدم سریع اقرار کنم و بگم از ابزار کمک نگرفتم به خدا توجه نکردم موقع ناهوشیاری و لغزش داشتم.
راستش امروز قبل لغزش کانون واسم خراب شده بود میخواستم بیام اورژانس یا یکی از رفقا رو پیدا کنم تو پیام پروفایل بحرفیم ولی نتونستم.یکساعتی تلاش کردم ولی نشد.
امروز از وسوسه ای که جنس مخالف درونم به وجود آورد رنج کشیدم.
دوستان من چشمم رو خوب کنترل میکنم ولی ذهنم رو نه.
میشه راهکاراتون رو بگین؟
ممنونم که شما رو دارم ممنونم که خدا رو دارم.خدا رو شکر که در مسیر هوشیاری قدم میزنم.
53
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام به همه ی دوستان خوبم
امیدوارم حال همگی خوب باشه
و سلام مخصوص به داداش ارمین و داداش علیرضا
ممنون داداش ارمین خوبم شما خوبی؟خوشحالم که هنوزم اینجایی به همراه علیرضای عزیز و دارین فعالیت میکنید به همراه بقیه ی دوستان جدید و قدیم
ببخشید من با گوشی هستم نتونستم یادداشت بذارم ارمین جان واست...
دیگه اینجا اومدم...

پرواز برای نفسی که خدواندگار ترسیم کننده ی زندگی اش اورا به چالش کشانده است


 تقریبا میشود گفت غیر ممکن شده اشت...


با احترام من مخالفم با شما مرد مجاهد عزیز

شما اگر به صورت منطقی با توجیه ها یا وسوسه ها مبارزه نکنی و فقط اونا رو ایگنور کنی ، همین جوری گوشه ی ذهن می مونن و زیاد می شن و سر بزنگاه ها وارد عمل می شن. ، وقتی که فشار وسوسه زیاد بشه یه دفعه میاد جلو ، مثلا به خودت می گی: نگاه کن چقدر دختر بدحجاب تو جامعه زیاد شده و ...
البته باید دقیق باشیم ، نباید به اون مسئله فکر کنیم ، باید به صورت منطقی باهاش مبارزه کنیم. منظورم انه که ما نباید به اون وسوسه اجازه صحبت بدیم. اگر موافق باشین ذهن انسان هم دو حالت داره: یه حالتش انسان به صورت اختیاری فکر می کنه اما تو یه حالت دیگه انسان به صورت ناخودآگاه به یه موضوع فکر می کنه و فکر هی از این ور می پره اون ور ، این حالت فکر خوب نیست.
 
اینا تجربیات من بوده. 
سلام

همساده داداش خیلی ناراحت شدم...
هرچند که ناراحتی چیزی رو دوا نمی کنه...
امیدوارم زیاد تو این فاز نمونی و حرکت کنی...
فرق آدمای موفق و ناموفق تو همین حرکت کردنه...

داداش به نظر من اگه ذهن همون اول کنترل نشه، بعد خیلی سخت میشه کنترلش کرد...
لذا سعی می کنم از همون اول حواسم رو پرت کنم... جام رو عوض کنم... مشغول کاری بشم...
تا به صورت ناخودآگاه فراموش کنم اون چه که بود رو...  53258zu2qvp1d9v

داداش گلم گدای زهرا
من خیلی خوشحال ترم که می بینمت اینجا... 1
خوش اومدی داداش جون...  Khansariha (18)

بگو ببینم...
خدمت تموم شد؟
اوضاع احوال چطوره؟
این مدت که نبودی چطور گذشت؟

خداوکیلی دلت تنگ نشد واسه ما؟  4
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

به نام خدا
سلام دوستان همساده هستم یه دوست بهبودی
ببخشین من دوستم پیشمه نمیتونم به روال شبهای قبل مطلب بتایپم یه موقع سه میشه.
ولی مثه شماها مشارکت میکنم.
 ایشالا که با کمک خدا و شما دوستان این مرحله رو به سلامت رد میکنم.الان حالم خیلی خوبه....نمازامو خوندم دعاهامو کردم.
من باید سعی کنم یه کم رو ذهنمم کار کنم یه موقع نگه داشتن چشم واسم خیلی سخت بود.تا یه دختر بد حجاب میدیدم اینقدر زل میزدم بهش که با چشماش داشتم تیکه پاره ش میکردم.خیلی رنج میبردم از این قضیه ولی خدا رو شکر الان خیلی بهترم.
اما رو ذهنم زیاد کار نکردم.مثلا یه وسوسه به ذهنم میاد سریع نمیسپرمش به خدا سریع رها نمیکنم و دعا نمیکنم.این ایراده و نقطه ضعف الان چند روزه تو سابقه کنترل ذهن یه روزم نتونستم ذهنمو پاک نگه دارم.
یا اقرار کنم اینجا:من خیلی از راه گوش شهوترانی کردم از طریق تلفن و از طریق پیامک و چت های بد خیلی  خیالپردازی کردم.الان واقعا کارم سخته چندین سالم تو ناهوشیاری مطلق بوده الان تا جنس مخالف یه پیامک بی ادبی میده من کله م شروع میکنه خیالپردازی.
از داداش مرد مجاهد و داداش عاشق و دادش ارمین ممنونم.
دوستان واسم دعا کنین تو یه هفته آینده لغزش نکنم.بعد کارم راحتتر میشه ممنونم. 53
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام به دوستان بهبودی  303
بشم، دیدگاه متفاوتی نسبت به محرک ها داشتم. بعنوان مثال ا هستم یک معتاد به حول قوه ی الهی یک هفته است که پاکم.
مشارکت من:
همون طور که داداش آرمین گفتن؛
اگه خودارضایی رو یک آتیش فرض کنیم، جرقه ی این آتیش یک محرک هست.
در طول روز با محرک های زیادی مواجه میشم. به اطرافم که دقت میکنم، عوامل محرک زیادی رو میبینم که میتونن منجر به خودارضایی بشن. از غذایی که میخوریم تا فکری که میکنم همه عوامل محرک هستن.

قبل از اینکه با کانون آشنا بشم دیدگاه متفاوتی نسبت به محرک ها داشتم. من و بسیاری از معتادان در ابتدای خودارضایی از محرک ها لذت میبردیم.
من گاهی با عکس ها در اصطلاح ازدواج میکردم. در نظر ما قبل از هوشیاری محرک ها لذت بخش ترین های زندگیمان بود. گاهی میگفتیم ای کاش فقط من بودم تنها در اتاقم و عکس ها و فیلم هایم ... .

بنابراین قبل از هوشیاری عاشق محرک ها بودم ولی بعد از مدتی از آن ها متنفر شدم.
اما همه چی بعد هوشیاری عوض شد دیدگاه من راجع به محرک ها شامل رسانه ها مواد غذایی افکار و... تغییر کرد.
من همیشه باید از محرکات دوری این لازمه ی پاکیمه. هیچوقت در مقابل افکارم تسلیم نمیشم و برای پاکیم میجنگم. اینقدر میجنگم تا به قول معروف پوست کلفت بشم.

اگه شام تخم مرغ داریم قطعا کم شام میخورم. چون مشخصه که اگه نتونم جلوی شکمم رو بگیرم جلوی شهوتم هم نمیتونم اون طور که باید و شاید بایستم.

تنهای محرک بسیار قوی برای خودارضایی هست و من همیشه باید ازش فاصله بگیرم. هر طور که شده از تنهایی فرار میکنم.
خودارضایی ما رو به سوی تنهایی سوق میداد اما راه پاک موندن فرار از تنهاییه. گاهی اوقات یکسری عوامل باعث میشن که تنها بمونم مثلا همین امروز تا چند ساعت پیش تنها موندم ولی میدونم که دیگه نباید چنین ریسکی بکنم.

ذهن، نگاه، عکس، فیلم، تنهایی، افکار محرک، گرما، درگیری فکری همه و همه میتونن آغاز شکست باشن پس ازشون فاصله میگیرم. چون اگه کنترلشون نکنم تاثیرشون رو میزارن.

ممنون از همه4fvfcja


ماشاالله به داداش آرمین و دوست خوبم همساده جان بابت مشارکت و طرح موضوع.


داداش همساده منم یه تجربه داشتم، توی 26 روزگی فک کنم شکست داشتم. خیلی مهمه که بعد از شکست احساس غریبی نکنی و بیای کانون. اون 26 روز بیشترین رکورد ترک من هست و بیشتر از اون نتونستم پاک بمونم چرا؟
چون درخواست کمک نکردم، جلوی عوامل شکستم رو نگرفتم. راه حل درگیری فکری یه ترفند سادست.
هر چی تو ذهنته روی کاغذ بنویس. بدون اغراق با تمام جزئیات. بعد اون کاغذ رو پاره کن. به همین راحتی. 128fs318181
سلام بچه ها
خوبید که؟

اول که عجب مباحث سنگین و عمیقی شروع شده!
من کم سر در آوردم.
باید دقیق تر بخونم.
ممنون بچه ها که صحبت می کنید.

دیشب پس از 5 ساعت رو کشتی بودن رسیدم محل کار.
تو کشتی فیلم FURY رو گذاشته بودند.
یه جایی ش، گفتم الان ه که پاکی چشم م بره؛
که خدا رو شکر دوربین فیلم برداری از اتاق کذایی اومد بیرون.
حریم ها شُل شده اند. ملت با هم فیلم های ارجینال ی می بینند که گاهن ممکنه نیاز به سانسور هم داشته بوده.

خیلی خسته بودم.
ساعت دو شب گفتم برم نیم ساعت یه چرت بزنم، سریع برگردم دفتر.
نیم ساعت شد دو ساعت و ....
بله، خیس پا شدم. اَه ه ه
فقط توی لباس کار مجنوب نشده بودم، که شدم!

نظرتون چیه بچه ها،
من بشم "سرپرست احتلام"!
هاها
 Gigglesmile

و یه آمار از وضعیت خودم:
به عبارتی 15 روز چشمی و 22 روز هم کلی پاک م.
شکر خدای

کارزار شروع شد:
تنهایی و اینترنت آزاد

53
سلام دوستان  303
الان که مشارکتم رو خوندم دیدم چقدر عجق وجق شده. حوصله ویرایش هم ندارم. :asabanا:

مشکل از تبلته. وقتی با تبلت مینویسم اینجوری میشه. کلمات درهم میشن.
همون طور که گفتم بعد از 26 روز پاکی شکستم. شب قبلش محتلم شدم و همین باعث شد تا نتونم بجنگم.
این احتلام ها هم اگه باهاشون درست برخورد نکنی بدجور کار دستت میدند 4

آی گفتی داداش نمیدانم، شوق مردم رفته سمت اورجینال فیلم. دیگه به فیلم های سانسور شده نگاه نمیکنن.  vayy

چند سال پیش توی سایت یه روانشناس خوندم که چک لیست معجزه میکنه.
هفته پیش بعد از تعطیلی مدرسه نشستم واسه خودم درس و مشق تراشیدم. تا دلت بخواد، همه رو روی تخته نوشتم.
هر کاری رو که انجام میدادم یه تیک میزدم. کم کم دیدم همه ی شوق و ذوقم شده اینکه تیک های بیشتری بزنم. اون هفته 70 درصد کارها رو انجام دادم.

این هفته هم همون کارو کردم، موارد رو نوشتم و براشون برنامه ریزی کردم. تا الان 50 درصد انجام شده خدا رو شکر.
چک لیست واقعا معجزه میکنه.
یکی از خوبی هاش اینه که همش ذهنتو درگیر میکنه باعث میشه هم کاراتو انجام بدی هم چند قدم از درسات بیفتی جلو.  128fs318181
به همه پیشنهاد میکنم حتما از چک لیست استفاده کنن.  studsmatta
داداش گلم گدای زهرا
من خیلی خوشحال ترم که می بینمت اینجا... 1
خوش اومدی داداش جون...  Khansariha (18)

بگو ببینم...
خدمت تموم شد؟
اوضاع احوال چطوره؟
این مدت که نبودی چطور گذشت؟

خداوکیلی دلت تنگ نشد واسه ما؟  4
[/quote]

عزیز دلم داداش ارمینم
مرسی لطف داری
داداش من خدمتم اسفندماه تموم شد
این مدت درگیر خدمت بودم ولی خب حقیقتش توجیه خوبی هم نیست واسه نیومدنم...
یه اتفاق هایی افتاد که سعادت اومدن نداشتم...
گاهی وقتها با گذر زمان حال و احوال ادما به همراه تفکرشون جوری تغییر میکنه که حتی نمیتونسته قبلش تصورشو بکنه...دلم واسه روزهای گذشته ام که اینجا بودم تنگ شده که کنار شما دوستای عزیز بودم...امیدوارم بتونم اینجا بمونم...(گل)
من نمیدونم چرا نمیتونم یادداشت بذارم فک کنم تقصیر گوشیمه
از داداش مجاهد عزیز هم ممنونم بابت خوش امدگویشون(گل)

پرواز برای نفسی که خدواندگار ترسیم کننده ی زندگی اش اورا به چالش کشانده است


 تقریبا میشود گفت غیر ممکن شده اشت...



موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان