امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

عاشق فاطمه زهرا / آنتی وسوسه / هفته ی پنجم سبز

ارزیابی:

به شدت دور و برم شلوغ شده.
دوستش دارم این شلوغی رو

ولی زمان خلوت کردن ندارم
دوست دارم عمیقا فکر کردن رو

این هفته یک سفر به مشهد داشتم و سرما هم خوردم و همین باعث شده که یه مقداری توان فعالیتم کمتر بشه
دانشگاه و ترم هم شروع شده و کلی کار بر کارهای قبلیم اضافه شده
چند تا سفر هم باید برم.

برای کارهایی که دارم باید وقت و انرژی بیشتری بذارم تا با کمک خدا با موفقیت همه رو پشت سر بذارم. Khansariha (69)

دوستان برام دعا کنید، این طوری که بوش میآد ما هم نرم نرمک داریم مزدوج می شیم. 4chsmu1 

هفته ی آینده:

انجام کارهایی که باید انجام بدم

اما غیر از اون:

مرور قرآن روزی نیم ساعت رو انجام بدم
جمع بندی مسابقه ی گروهی رو هم داشته باشم. 53258zu2qvp1d9v
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

سلام رفقا 
سالِک / گروه ریشوهای رهروان / هفته ی پنجم / سبز 
این هفته هفته جدیدی بود و پر از تجربه .. در کل سخت و شیرین بود 
هفته آینده میخوام ی انقلاب درونی دیگه ایجاد کنم به غیر خ.ا ..
دوری و مدیریت اینترنت
و نزدیکی شدید به خالقم
(1397 مهر 9، 1:14)آقای اراده نوشته است: دوستان عزیز همگروهی شبتوون بخیر باشه 
عمده توجه ما در هفته آخر مسابقه گروهی به جمع بندی هستش 
در این راستا هر نفر بایستی بعد از اتمام مسابقه گروهی به روند پاک بودنش ادامه بده 
خب اینجا یک سوال پیش میاد 
اینکه ما در ادامه این مسیر چه هدفی داریم و چه مشکلاتی رو باید حل کنیم  Khansariha (56)
ازتون میخوام به این موضوع جواب بدین و مشکلاتی که نگرانتون میکنه رو با هم در میون بذاریم 
303

به نظرم میاد مهمترین هدفی که من می تونم توی ادامه مسیرم، برای موفقیت توی همه ابعاد زندگی، داشته باشم، بسم الله گفتن و کنار گذاشتن رخوت و سستیه
و مهمترین مشکل راه رو هم همین می دونم
یعنی این بسم الله رو که بگم، تمومه
شما خیلی پیشنهادای خوبی بهم دادی. باید برنامه هایی توی مسیر بذارم که با تداوم روی اون ها به زندگیم نظم بدم و از رخوت بیرون بیام
همچنین متوجه شدم تلقین بسیار موثره. یادمه توی برهه چند ماهه ای از زندگیم(قبل کنکور) با تلقین آنچنان موفق شدم که خودم هم تعجب کردم.
پس:
من می تونم این رخوت و بی برنامگی رو بذارم کنار
من می تونم
من می تونم
من می تونم...

پی نوشت:
خیلی انگیزه پیدا کردم
ممنونم از کمک هاتون رفقا
زندگی مِلک وقف است دوست من !

تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.

حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.

حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.

حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.

بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی



[تصویر:  aayx_اقبال-لاهوری_001.png]







در معنای «ز پای ننشستن» آمده است:

ز پای ننشستن . [ زِ ن َ ن ِ / ن َن ْ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از مقاومت کردن . آرام نگرفتن . قرار نگرفتن . به کار خود ادامه دادن و درنگ نکردن . به زانو درنیامدن . کاری را یکسره تا نیل به هدف تعقیب کردن . پیوسته کوشیدن (در راه مقصودی و کاری ). دست از کار نکشیدن.


سلام علیکم .
من در خصوص ی موضوع از دوستان راهنمایی میخوام لطفا اگه میشه کمکم کنید .
من متاسفانه هر روز یا فوقش ی روز در میون خ.الف داشتم . و رکورد ترکمم 10 روز بوده .
خیلی سعی کردم که ترک کنم و خیلی توبه کردم ولی متاسفانه اینقدر این گناه و انجام دادم که رقبت به توبه و ترک ازم گرفته شد و من برای ترک کاملا بیخیال شدم و به همون زندگی ننگین ادامه دادم ...و هر روز مرتکب گناه می شدم ...
تا اینکه ناگهانی متوجه شدم  18 تا 25 روزه مرتکب اون گناه نشدم وحتی اصلا بهش فکرم نکردم .نه به اون عمل نه ترک اون عمل . نه به مدت زمانی که اون کارو نکردم ...
تنها توجیهش اینکه طرح علمی و درامدزایی که از ی سال پیش با چند نفر داشتیم به تازگی جدی تر شده و بیشتر در اون زمینه فعالیت می کنم ولی بازم وقت ازاد دارم ... حتی خیلی وقت ها دو سه ساعت خونه تنها بودم اصلا بهش فکرم نکردم ... 
الان من هم خیلی انگیزه گرفتم هم از طرفی میترسم ی وقت ی مشکلی برام پیش اومده باشه که اینطوری شده .
یا حتی اگه مشکلی هم پیش نیومده باشه میترسم نتونم ادامه بدم ... شما تجربه این اتفاق یا شبیه به این و داشتید ؟ میتونید راهنماییم کنید؟
[تصویر:  05_blue.png]

امام علی  (ع) می فرمایند :  Khansariha (56)
   
                    *؛؛* (.  بنده ی "شهوت" اسیری است که هرگز " آزادی" نخواهد داشت  .)*؛؛*

#بنده_شهوت_نیستم
(1397 مهر 12، 12:56)فولادین نوشته است: سلام علیکم .
من در خصوص ی موضوع از دوستان راهنمایی میخوام لطفا اگه میشه کمکم کنید .
من متاسفانه هر روز یا فوقش ی روز در میون خ.الف داشتم . و رکورد ترکمم 10 روز بوده .
خیلی سعی کردم که ترک کنم و خیلی توبه کردم ولی متاسفانه اینقدر این گناه و انجام دادم که رقبت به توبه و ترک ازم گرفته شد و من برای ترک کاملا بیخیال شدم و به همون زندگی ننگین ادامه دادم ...و هر روز مرتکب گناه می شدم ...
تا اینکه ناگهانی متوجه شدم  18 تا 25 روزه مرتکب اون گناه نشدم وحتی اصلا بهش فکرم نکردم .نه به اون عمل نه ترک اون عمل . نه به مدت زمانی که اون کارو نکردم ...
تنها توجیهش اینکه طرح علمی و درامدزایی که از ی سال پیش با چند نفر داشتیم به تازگی جدی تر شده و بیشتر در اون زمینه فعالیت می کنم ولی بازم وقت ازاد دارم ... حتی خیلی وقت ها دو سه ساعت خونه تنها بودم اصلا بهش فکرم نکردم ... 
الان من هم خیلی انگیزه گرفتم هم از طرفی میترسم ی وقت ی مشکلی برام پیش اومده باشه که اینطوری شده .
یا حتی اگه مشکلی هم پیش نیومده باشه میترسم نتونم ادامه بدم ... شما تجربه این اتفاق یا شبیه به این و داشتید ؟ میتونید راهنماییم کنید؟

سلام فولادین عزیز
بعضی موقع ها فکر میکنیم ده روز پاک بودن خیلی سخته 
اما این فکر ما هستش که ما رو محدود میکنه 
ترک خ.ا یک فرایند تدریجی هستش 
یعنی هیچکس نمیتونه ادعا کنه که من امشب خوابیدم فردا صبح بیدار شدم ترک کردم
باید مراقبت هایی داشت که یک آدم عادی نداره 
مثلا خیلیها هستن که حتی نگاهشون رو کنترل نمیکنن اما این کار رو هم انجام نمیدن 
اما برای یک فرد مبتلا کنترل نداشتن روی نگاه میتونه مثل سم باشه 
این امر کنترل ذهن و دیگر عوامل دخیل در ترک هم رو هم شامل میشه 
شما از یک تاکتیک خوب استفاده کردی 
اونم پر کردن اوقات فراغت هستش 
یعنی به نفست اجازه ندادی تصمیم بگیره برای پر کردن وقت 
و همین عامل باعث شده که 18 روز خوب داشته باشی 
خب برای استارت زدن مسیر ترک خیلی عالیه 
چون من خودم بشخصه چندین ماه سختی کشیدم تا الان 18 روز پاکی داشتن برام زیاد سخت نباشه 
تکرار میکنم .. ترک یک فرایند تدریجی هستش 
همیشه باید خودتو در مسیر قرار بدی 
دو روزه میشه همه زحمت های یکسال رو خراب خراب کرد 
پس ذهنتو خالی کن از افکار منفی 
یک استارت قوی بزن 
کانون هر روز بیا تا با هم این مسیرو راحت تر طی کنیم  Khansariha (69)
یا علی قهرمان شروع کن
(1397 مهر 10، 11:17)امیرحسین خان نوشته است:
(1397 مهر 9، 1:14)آقای اراده نوشته است: دوستان عزیز همگروهی شبتوون بخیر باشه 
عمده توجه ما در هفته آخر مسابقه گروهی به جمع بندی هستش 
در این راستا هر نفر بایستی بعد از اتمام مسابقه گروهی به روند پاک بودنش ادامه بده 
خب اینجا یک سوال پیش میاد 
اینکه ما در ادامه این مسیر چه هدفی داریم و چه مشکلاتی رو باید حل کنیم  Khansariha (56)
ازتون میخوام به این موضوع جواب بدین و مشکلاتی که نگرانتون میکنه رو با هم در میون بذاریم 
303

به نظرم میاد مهمترین هدفی که من می تونم توی ادامه مسیرم، برای موفقیت توی همه ابعاد زندگی، داشته باشم، بسم الله گفتن و کنار گذاشتن رخوت و سستیه
و مهمترین مشکل راه رو هم همین می دونم
یعنی این بسم الله رو که بگم، تمومه
شما خیلی پیشنهادای خوبی بهم دادی. باید برنامه هایی توی مسیر بذارم که با تداوم روی اون ها به زندگیم نظم بدم و از رخوت بیرون بیام
همچنین متوجه شدم تلقین بسیار موثره. یادمه توی برهه چند ماهه ای از زندگیم(قبل کنکور) با تلقین آنچنان موفق شدم که خودم هم تعجب کردم.
پس:
من می تونم این رخوت و بی برنامگی رو بذارم کنار
من می تونم
من می تونم
من می تونم...

پی نوشت:
خیلی انگیزه پیدا کردم
ممنونم از کمک هاتون رفقا

من می تونم این رخوت و بی برنامگی رو بذارم کنار

من می تونم
من می تونم
من می تونم...

واقعا زیباترین جمله رو برامون نوشتی 
این روزا شاید همین رخوت و سستی و + بی برنامگی باعث شکست من شد 
بقول عاشق بهم گفت حیفه که بعد از 86 روز خوب تا صد روز پاکی رو نری 
درسته نشد 
اما 
ماهی رو هر وقت از آب بگیریم تازه است...
اینبار نشستم پای سیستم که نیم ساعت برای خودم وقت بذارم 
هر کسی متن منو کامل بخونه واقعا منت سر من گذاشته  303

داستان از اونجا شروع شد که بهمن ماه سال گذشته یه دوستی توی کانون به من پیام داد و همون پیام برای من جرقه ای شد که شروع کنم 
اوایل برام خیلی سخت بود 
جدا شدن از زندگی نکبت باری که هر روز تکرار میشد واقعا سخت بود 
اعصاب بهم ریخته و زندگی بی نظم 
کانون منو روی غلطک انداخت و بعد از دو سه ماه تلاش بی وقفه ذهنم از حالت قبل خارج شد 
رکورد های ترک از هر چند روز و هر هفته به 10 روز و 15 روز و 25 روز رسید و در اوج خودش تابستون بود که تقریبا کل تابستون رو پاک بودم 86 روز کامل 
بعد از شکستم در روز 86 ام بخودم گفتم دوباره باید شروع کنم و نا امید نشم 
اینبار هم شد 19 روز و واقعا فشار روی من زیاد بود 
اما برنامه ای که برای روزهای آینده باید داشته باشم کمی متفاوت از قبل باید باشه 
همیشه به این موضوع معتقد ام که بهترین دکتر هر انسانی خودشه 
و من باید دست به قلم بشم و بنویسم تا تغییری ایجاد بشه 
بزرگترین دستاورد این روزهای من ورزشی هستش که شروع کردم 
تقریبا ده روزی هست که ورزش رو مرتب دنبال میکنم و حال روحیمو خیلی بهتر کرده 
اما خستگی ناشی ازش باعث میشه که فکرم مقداری منحرف بشه گاها 
این روزا باید زیاد درس بخونم و همین کارمو سخت کرده 
در کنار این درس خوندن باید کار هم بکنم 
کار کردن تقریبا کل روز منو درگیر میکنه و وقت فراغت برای من نمیذاره 
ازین جهت خیلی خوبه چون اصلا اوقات تنهایی ندارم که بخوام بسمت این موضوع کشیده بشم 
....
برنامه غذایی ام رو باید مقداری متعادل کنم 
نماز اول وقت قرآن و یاد خدا رو به برنامه اضافه کنم 
حسابگری و حسابرسی روزانه داشته باشم 
نگاه و ذهنم خیلی مهمه هستن بنظرم دلیل شکست های اخیرم میتونه عدم کنترل اونها باشه 
دور کردن حس رخوت و سستی و حس نمیتوانم هم خیلی مهم هستن 
.... 
امیدوارم فردا به نتایج بیشتری در این مورد برسم 




پ ن : از گروهم عذر میخوام اگر سرگروه خوبی نبودم  / درسته مسابقه رو به پایانه اما ما هنوز تیم هستیم و باید قوی ادامه بدیم 
ایشالا بتونم در آینده کاستی های این دوره رو براتون جبران کنم / از گروه ریشوها هم قدردانی میکنم این دور خیلی عالی بودین 


آقای اراده /  گروه آنتی وسوسه / هفته پنجم / سبز 
آقای اراده / گروه آنتی وسوسه / هفته ششم  / قرمز
303
سلام دوستان

خوبید؟

آقا ما جواب رد گرفتیم از دختر خانم Hanghead 

برام دعا کنید....
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

(1397 مهر 12، 22:08)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام دوستان

خوبید؟

آقا ما جواب رد گرفتیم از دختر خانم Hanghead 

برام دعا کنید....
نمیتونم حستو درک کنم چون تا حالا در موقعیت اش قرار نگرفتم 
اما 
یه چیزی رو خوب میدونم 
خدایی ک بالای سرمونه خیلی مراقبمونه
ایشالا هر چی خیر و صلاح زندگیته بشه 
فقط دیگه آرامش داشته باشی 
هر جور ک باشه
(1397 مهر 12، 22:08)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام دوستان

خوبید؟

آقا ما جواب رد گرفتیم از دختر خانم Hanghead 

برام دعا کنید....

سلام
روزی رو می بینم که می گی:
خدایاشکرت که نشد...
حالا یا این دنیا، یا اون دنیا 1
زندگی مِلک وقف است دوست من !

تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.

حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.

حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.

حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.

بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی



آقا بحث شیرین ازدواج پیش اومد، گفتم من هم اینجا یه افاضاتی داشته باشم 49-2


(1397 مهر 12، 22:08)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام دوستان

خوبید؟

آقا ما جواب رد گرفتیم از دختر خانم Hanghead 

برام دعا کنید....


خب نمی دونم چطوری بگم عاشق فاطمه زهرا (س) عزیز. نمی دونم بگم اگر بهش علاقه مندی و حیفت میاد از دستش بدهی، بعد از گذشت مدت کوتاهی، دوباره ازش خواستگاری کن و در این کار اصرار کن و به قول معروف پاشنه خونه شون را از جا بکن یا اینکه بگم بی خیالش شو و برو دنبال یه گزینه دیگه. نمی دونم واقعاً چی بگم چون در موقعیت تو نیستم ولی (ادامه مطلبم را چون به گفته های آقای اراده هم ربط پیدا می کنه، در جواب مطلب ایشون می نویسم.) 22


(1397 مهر 12، 23:52)آقای اراده نوشته است:
(1397 مهر 12، 22:08)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام دوستان

خوبید؟

آقا ما جواب رد گرفتیم از دختر خانم Hanghead 

برام دعا کنید....
نمیتونم حستو درک کنم چون تا حالا در موقعیت اش قرار نگرفتم 
اما 
یه چیزی رو خوب میدونم 
خدایی ک بالای سرمونه خیلی مراقبمونه
ایشالا هر چی خیر و صلاح زندگیته بشه 
فقط دیگه آرامش داشته باشی 
هر جور ک باشه


بله داشتم می گفتم ما یه همکاری داشتیم که یه روز برام تعریف می کرد که در قضیه ازدواج خیلی اذیت شده. می گفت مستأصل بودم که چیکار کنم چیکار نکنم. می گفت اومدم به خود خدا متوسل شدم و از ائمه اطهار خالصانه خواستم که از این به بعد وقتی میریم خواستگاری، اگر اون گزینه مناسب حال من هست و همونی هست که باید باشه، ای خدای بزرگ، خودت کاری کن که جور بشه و جواب مثبت بده و اگر این گزینه، به درد من نمی خوره و اونی نیست که باید باشه، خدایا خودت کاری کن که جواب رد بده.
می گفت اتفاقاً همین طور هم شد و خانواده هرکی را بهم پیشنهاد میدادن، من نه نمی گفتم. میرفتیم خواستگاری و می سپردمش دست خدا و ائمه اطهار و اتفاقاً طبق دعای من، همه چیز پیش می رفت.
حالا این همکار ما البته زن و بچه داره و از زندگی اش هم راضیه شکر خدا.


(1397 مهر 13، 0:00)امیرحسین خان نوشته است:
(1397 مهر 12، 22:08)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام دوستان

خوبید؟

آقا ما جواب رد گرفتیم از دختر خانم Hanghead 

برام دعا کنید....

سلام
روزی رو می بینم که می گی:
خدایاشکرت که نشد...
حالا یا این دنیا، یا اون دنیا 1


چرا امیرحسین؟ مگر ازدواج اینقدر بده؟! مگر خودت چند سر عائله داری که این حرف را می زنی عزیز؟ Gigglesmile
فکر نکنم اینقدرها هم که میگن زن و بچه بد باشن ها. 4chsmu1
خو آخرش باید زن بگیریم و بچه دار بشیم که. شتریه که در خونه همه می خوابه. پس چه بهتر که هرچه زودتر این اتفاق بیفته. به عقیده من آدم اگر قصد ازدواج داره، باید زود بجنبه و نذاره سنّش بره بالا. درست نمی گم؟ نه خدایی اشتباه می گم، بگو اشتباه میگی. 21

ریشوهای عزیزGigglesmile

بعد از اعلام وضعیت این هفته (که آخرین هفته مسابقه گروهی این دوره بود) خواهش می کنم ارزیابی تون از کل این 6 هفته رو هم برامون بنویسید. هم ارزیابی تون از گروه ریشوها و هم ارزیابی تون از وضعیت خودتون در این 6 هفته.
چاکر داداشای گلِ ریشو.
(1397 مهر 13، 18:14)hamedhamed نوشته است:
(1397 مهر 13، 0:00)امیرحسین خان نوشته است:
(1397 مهر 12، 22:08)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام دوستان

خوبید؟

آقا ما جواب رد گرفتیم از دختر خانم Hanghead 

برام دعا کنید....

سلام
روزی رو می بینم که می گی:
خدایاشکرت که نشد...
حالا یا این دنیا، یا اون دنیا 1


چرا امیرحسین؟ مگر ازدواج اینقدر بده؟! مگر خودت چند سر عائله داری که این حرف را می زنی عزیز؟ Gigglesmile
فکر نکنم اینقدرها هم که میگن زن و بچه بد باشن ها. 4chsmu1
خو آخرش باید زن بگیریم و بچه دار بشیم که. شتریه که در خونه همه می خوابه. پس چه بهتر که هرچه زودتر این اتفاق بیفته. به عقیده من آدم اگر قصد ازدواج داره، باید زود بجنبه و نذاره سنّش بره بالا. درست نمی گم؟ نه خدایی اشتباه می گم، بگو اشتباه میگی. 21

سلام داداش
ظاهرا بد منظورم رو رسوندم
منظورم این بود که مطمئنم یه روز می رسه محمد می گه : خداروشکر که با اون دخترخانم ازدواج نکردم و با این یکی ازدواج کردم.
وگرنه ازدواج که خیلی خوبه، و شما کاملا صحیح می فرمایی

(1397 مهر 13، 18:14)hamedhamed نوشته است:
بله داشتم می گفتم ما یه همکاری داشتیم که یه روز برام تعریف می کرد که در قضیه ازدواج خیلی اذیت شده. می گفت مستأصل بودم که چیکار کنم چیکار نکنم. می گفت اومدم به خود خدا متوسل شدم و از ائمه اطهار خالصانه خواستم که از این به بعد وقتی میریم خواستگاری، اگر اون گزینه مناسب حال من هست و همونی هست که باید باشه، ای خدای بزرگ، خودت کاری کن که جور بشه و جواب مثبت بده و اگر این گزینه، به درد من نمی خوره و اونی نیست که باید باشه، خدایا خودت کاری کن که جواب رد بده.
می گفت اتفاقاً همین طور هم شد و خانواده هرکی را بهم پیشنهاد میدادن، من نه نمی گفتم. میرفتیم خواستگاری و می سپردمش دست خدا و ائمه اطهار و اتفاقاً طبق دعای من، همه چیز پیش می رفت.
حالا این همکار ما البته زن و بچه داره و از زندگی اش هم راضیه شکر خدا.


با این حرف هم کاملا، کاملا، کاملا موافقم
اصلا این که می گم تجربه موثقیه که از چند نفر بهم رسیده، که گفتن: "تا زمانی که تمام کار رو به خدا نسپردم، کار ازدواجم حل نشد. وقتی از همه آدما قطع امید کردم و گفتم خدایا خودتی و خودت درست شد."
البته یه نکته مهم:
این که کار رو کاملا بسپریم به خدا، معنیش این نیست که خودمون بیکار بشینیم. نه تحقیقی و نه بررسی ای، بگیم خدایا خودت حلش کن!
اتفاقا برعکس. یعنی ما هر کاری که لازمه انجام بدیم رو انجام بدیم. تعقل، مشورت، تحقیق و... اما در تمام مراحل تمام امیدمون به خدا باشه.

می دونید رفقا
ازدواج یه چالش عظیم داره:
می گن کسی که می خواد ازدواج کنه، ته ته تهش خیلی بتونه طرف مقابلشو بشناسه،15 درصد شناخت خواهد بود!
خب با این حد کم شناخت، من چجوری می خوام انتخاب کنم؟؟؟
واقعا نمی شه!
نمی دونم بقیه چه راه حلی براش پیدا می کنن، اما من یه راه حل معتبر پیدا کردم:
رو کردم به خدا و گفتم: خدایا، من خیلی کوچیکم، خیلی ناتوانم، نهایت زورم رو که بزنم می شه یه ذره شناخت! پس کار رو می سپرم به خودت... تو از من خواستی تلاشم رو کنم که شناخت پیدا کنم؟ باشه تلاش می کنم، اما واقعا من توانایی شناخت کامل رو ندارم. حتی گیرم که حال این آدم رو بشناسم، آینده رو که خبر ندارم! پس کار رو می سپرم به خودت...

ببخشید که پرحرفی کردم 302
زندگی مِلک وقف است دوست من !

تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.

حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.

حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.

حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.

بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی



عاشق / هفته ی ششم / گروه آنتی وسوسه / سبز


ارزیابی:
خدا رو شکر که ۶ هفته ی مسابقه با پاکی گذشت
اما نمی دونم این هفته ی آخر اینقدر پاکی رو پیش پا افتاده دارم می گیرم
انگار که دارم با خودم می گم، محمد تو که دیگه ترک کردی خ.ا رو

و وقتی خ.ا رو کنار گوشم حس می کنم، برای خودم توجیه می کنم که نه، تو نمی شکنی....

محمد این رو توی گوشت فرو کن

تو به راحتی آب خوردن دوباره می شکنی و دوباره می افتی توی منجلاب
تو خود به چشم خودت ندیدی توی همین کانون طرف با دو سال پاکی شکسته و دوباره نتونسته بلند شه؟
پس اولا به خودت مغرور نشو

ارزیابی کلی:

این دور از مسابقات شروعش، رقم خورد با اولین گام جدی من برای ازدواج.
دختر خانمی توی دانشگاه بود که دورادور دیده بودمش
اسمش رو پیدا کردم و شماره اش رو...

با اطلاع خانواده ها با هم ارتباط گرفتیم و شروع به صحبت کردن کردیم

دختر خیلی خوبی بود، فراتر از حد تصوراتم
یک جلسه حضوری هم با هم نشستیم
قیافه اش هم متوسط بود، نه عالی و نه بد
اما طرز فکر، اعتقادات و باورهاش برام خیلی ارزشمند بودند

اما اختلاف فرهنگی زیادی بین من و ایشون وجود داشت و این رو خودشون هم فهمیده بودن
من با خودم کلنجار می رفتم و خودم رو توجیه می کردم که من می تونم خودم رو مطابق ایشون تغییر بدم

اما در نهایت چند تا اتفاق افتاد و ایشون جواب رد رو دادن

الان هم همه چی تموم شده
با شروع مسابقه گروهی شروع شد و با تموم شدنش تموم شد
تجربه ی تلخ اما ضروری برای من بود، مثل دارویی تلخ
به ضعف و ناتوانی خودم بیش از پیش پی بردم.
خب من فکر می کردم که همه چی حل شده، اما در عرض یک روز ورق برگشت
و از حالت مثبت مثبت به منفی منفی تغییر کرد.
همین خودش برای آدم درس هست که اگر خدا نخواد نمی شه

این نکته ی دوستان خیلی مهمه. در همه ی زندگی آدم باید فقط به خدا امید داشته باشه، نه کس دیگه....

برای ادامه هم امیدم فقط به خداست...

خیلی مهمه که بتونم خودم رو بازیابی کنم، دوباره به درس و زندگی و ورزش و اهداف و کارهام توی زندگی برگردم
برای ازدواج هم ان شاء الله اگر خدا بخواد دیر یا زود فرد دیگه ای پیدا می شه

برام دعا کنید بچه ها، توی این شرایط شیطون همه اش وسوسه می کنه که ممد الان بهترین موقع است برای خ.ا .... Hanghead
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

اعلام وضعیت:
حامدحامد/ گروه ریشوهای رهروان/ هفته ششم سبز

ارزیابی هفته ای که گذشت:
هفته ای که گذشت، قرار بود جای پا محکم کنم که ادامه مسیر رو با گام هایی استوارتر طی کنم. خوب بودم کم و بیش. بعد از مدت های مدید، تونستم 70 روز سمت این عفریته نرم و خدا رو شکر می کنم.

ارزیابی هفته هایی که گذشت:
نه. نه. درسته همه هفته ها رو سبز بودم ولی راضی نبودم از کارم. نه اینکه چون سبز بودم از خودم راضی نباشم؛ نه. راضی نبودم چون فقط سبز بودم؛ یعنی فقط از این عفریته دور بودم وگرنه ذهنم و دلم به هزار جایِ نباید، رفت. یعنی (خیلی ببخشید) زِنای ذهنی داشتم زیاد. خب همه اش که سبز بودن ملاک نیست. دور قبلی مسابقات با وجودی که هفته های رنگین تری داشتم، ولی نسبت به این دوره، خیلی خیلی از خودم راضی تر بودم.
این بار اگر همه هفته ها رو سبز بودم شاید یه دلیل داشت: اینکه چون بعد از چندین سال، تونستم رکورد 30 روزه و 40 روزه و 50 روزه و الی آخر را بشکنم، می ترسیدم اگر بشکنم و دوباره روزهای پاکی ام صفر بشه، بدتر از قبل، افسردگی بیاد سراغم و خیلی بیشتر از قبل، خودمو سرزنش کنم و بد و بیراه بگم به خودم. همین. نمی دونم؛ شاید هم این دلیل، دلیل خوبی بوده باشه برای پاک موندنِ طولانی تر. به هر حال.

ارزیابی گروهی:

بچه هایی همه سبز

[b]شاید این تعبیر، بهترین تعبیری باشه که درباره بچه های این دوره، بچه های ریشو، ریشوهای رهروان بتونم به کار ببرم. امیرحسین، مجید، محمدرضا، فرهنگ، همگی بچه هایی بودن که در کنارشون، سبز بودن و بهاری بودن و پاک بودن و پاک ماندن، برام معنا پیدا می کرد. بچه هایی که هرکدومشون می تونن الگو باشن؛ می تونن در مسیر ترک، راه بلدِ دیگران بشن. کارشون خیلی درسته. به همه این عزیزان خدا قوّت میگم و براشون زندگی سراسر سبز آرزو دارم.[/b]
سلام
شرمنده دوستان ببخشید بازم مجید خراب کاری کرد
Majid78
هفته اخر قرمز
گروه ریشوهای رهروان
برنامه ک خراب شد رفت
برنامه دانشگاهو درس دارم هفته دیگه
ببخشید دوستان نتیج گروها خراب کردم

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان