1393 ارديبهشت 3، 6:45
ویرایش شده
بچه ها....یه عالمه حرف توگلومه هی تلنبارترمیشه...
بعدازاون حرفایی ک گفتم اون پسربهم زد حرفای دیگه ای هم زد ک شایدچون فک میکرد مزاحمم زد همه فقط گفتن خاک توسرت گندزدی به همه چیز:'(اینقدحالم بدبود ک توان راه رفتن نداشتم چن روزنمیتونستم غذابخورم توهمه این لحظه هاتنهابودم الانم اومدم یه مسافرت یه هفته ای ولی خوب هیچوس قبل کنکورش بلن نمیشه بره مسافرت البته نصف مجبوربودم نصف دلم میخاست یه جایی باشه برم
تواین چن روزک مسافرتم حس کردم چقدهمیشه واسه همه اهمیت قایل شدم ولی الان هیچکی واسم اهمیت قاءل نیس آدم مگه توزندگیش چن بارشرایزط بد براش پیش میادیه بارک رفتم مشاوره بهم گفت توچرا باکسی درددل نمیکنی منم گفتم کسیوندارم.دلم خونه حالم خوش نیس بدم بدبد
:'(:'(:'(:'(:'(