انجمن شبانه روزی

[جناب خان :)]

سال نوی همگی مبارک

[rezvaneh]

سلام

سال نو مباااااااااااارک البته هنوز 1 ساعت و بیست دقیقه مونده

خوبی بدی دیدین حلال کنید


و
حتماااااااا بیاید اینجا  جشن داریم

[مهرخدا]

سال نو، یک هزار و سیصد و نود و هشت هجری شمسی بر شما مبااااااااارک

   

[مهرخدا]

سلاااام
سرپرستاااان، مدیییرااااان، مدیرااااان ارشد، مدییراااان کل، بزرگااااان کانون
هرگز نشه فراموش اعتبار عیدی سال جدیدموووون

[آرمین]

سلام
سال نوی همگی مبارک. 

می توانم خانم من قصد نداشتم تحویل سال بیدار بمونم اما دیشب تا 3:30 بیدار بودم. 
سبزه که من چیزی سبز نکردم اما مادرم گندم سبز کرد. پرتقال و نارنج هم امسال سبز کرد. 
سفر هم دست رو دلم نذارید. خانواده من این قدر بدقلقن که خدا می دونه چقدر سخته سفر رفتن باهاشون.
کافیه به هر دلیل فراموش کنیم پیاز همراه مون ببریم. ده ساعت تو ماشین دعوا هست که چرا پیاز دوست داشتم پیاز رو جاگذاشتی.
دفعه پیش می خواستیم انار بخریم. 15 جا ایستادیم. با 15 نفر بحث کردیم. آخرش هم انار نخریدیم.
بقیه اش رو نگم براتون.  

خانم مهر خدا اینجا همه سن ها مخفی هست.
اصلا نمیشه فهمید کی سنش بیشتره کی کمتر. کی عیدی بده کی عیدی بگیره. 


خوش به حال رامین. الان هم دهات شون هست. خوش آب و هوا. 

این قدر دلم می خواست چند روزی میرفتم یه جای جدید با یه آب و هوای خوب. دور از شهر. یه جای دنج. 

[Queen]

سلام

سال نو مـبــــــارکــــــــــــــ

من فکر می کردم این بحثها تو مسافرت فقط مختص خانواده ی ماست
غیرممکنه ما هم بخوایم بریم مسافرت، قبلش، اواسطش و بعدش غرنزنیم و بحث نکنیم

شنبه هم قراره بریم سمت جنوب
میریم قشم
من که اولین باره دارم میرم
امیدوارم خوش بگذره

این بارم می خوام با نیم بوت و پالتو برم جنوب لب دریا (خاطرتون هست که )

[می توانم]

کلا خانواده ای که بد قلق نباشه که خانواده نیست!
الان بابای من قهر کرده دراز کشیده رو مبل! می خواد بریم خواهش کنیم که پا شه حاضر شه بیاد بریم عید دیدنی!


خیلی خیلی خیلی سفر به یه جای جدیدو دوست دارم
مخصوصا اگر می شد یه سفر خارجی که بری ببینی واقعا چجوریه!

[جناب خان :)]

فک کنم بجز من همه یا مهمونین یا مهمون دارن یا در سفرن

[آرمین]

فک کنم بجز من همه یا مهمونین یا مهمون دارن یا در سفرن  

ما مهمون داریم ولی ناهار رو خوردن الان رفتن خوابیدن. 
بی اتاق شدم.
من با تبلت وسط پذیرایی با کانون. 

[می توانم]

آقا مگه می شه رفت سفر
هماهنگ شدن خیلی سخته!
ما هنوز هماهنگ نشدیم و بعیده هم که بشیم

[کاکو ممد]

سفر رو اگه میتونید برید حتما
حیفه فرصت خوبیه
نیاز به هماهنگ شدنم نیست زیاد، با یه خانواده هم میشه رفت.

البته من سفر نیستم

[عاشق فاطمه زهرا]

منم فردا بلیط اتوبوس دارم برای سفر  
دارم می رم شهرستان پیش خانواده  

چه حالی بده

[رامین.]

چرا خانواده های ایرانی تو ایام نوروز به پختن غذا اعتقادی ندارن؟
بابا به خدا میوه و شیرینی و شکلات و این چیز ها غذا نیست ...
حالا بجز اینا یکی به مامان من بگه گندم غذا نیست . بخدا گندم بو داده فقط میتونه به عنوان تنقلات استفاده بشه نمیتونه جای غذا رو بگیره
باز خوبه سیب زمینی تو خونه ی ما همیشه هست تا هفت سین سفره ی عید نوروز ما تشکیل بشه از :

1. سیب زمینی آب پز
2. سیب زمینی سرخ کرده
3. سیب زمینی له شده
4. سیب زمینی تخم مرغ
5. سیب زمینی کبابی
6. سیب زمینی گوجه
7. سیب زمینی کوکو 

سه روزه که جز سیب زمینی چیز دیگه ای تو خونه پخته نشده . الان هم که نیستن رفتن دید و بازدید. کلا سه روزه من اعضای خانواده رو فقط شب ها میبینم . صبح میرن بیرون شب میان . احتمالا چند روز دیگه هم میرن شهرستان و به کلی دیگه دیده نمیشن
این موضوع هر سال تکرار میشه ؛ کل 13 روز رو خودتی و خودت ... تو خونه تنها میمونی با یه گونی سیب زمینی ...

[آرمین]

سلام

علی چه صداهای قیژقیژ نوستالژیکی پلی کردی. 
چقدر اون زمان ذوق و شوق داشتیم برای هر فایلی که از اینترنت می گرفتیم؛ الان فیلم فول اچ دی هم دانلود کنیم حس خاصی نداریم.
از این تاریخچه 16 سالش رو فکر می کنم باهاش بودم. 14 سال قبلش دست کی بود؟ چرا به ما نگفتن؟

رامین سیب زمینی خیلی خاصیت داره. قشنگ پروتئین بدنت رو تامین می کنه.
یه سرچ بزن تو نت ببین چقدر خوبه.
گندم که دیگه محشره.
مادر گرامی رو اصول تغذیه کار می کنن. شکن نکن.

عاشق رسیدن بخیر از اعتکاف. ان شالله پربرکت بوده برات.
سفر خوش بگذره. 

می توانم خانم این نوع سفرها تو خانواده هایی که پایه نباشن، واقعا صبر ایوب می خواد.
من دارم کم کم به تور فکر می کنم. سفر یه نفره. 

[آرمین]

از این تاریخچه 16 سالش رو فکر می کنم باهاش بودم. 14 سال قبلش دست کی بود؟ چرا به ما نگفتن؟

  ۱۴ سال قبلش....
بعد اینجا هم یه چکی کن   یا تو همون صفحه بالایی Launch رو بزن
بعد یکم قبل ترش هم اینجا میتونی پیدا کنی 

با این چیزهایی که من دیدم همون بهتر که به ما نگفته بودن. 
چقدر خسته کننده بود اون زمان. همون بهتر که وقت ما رو با این چیزا نگرفتن. 
عوضش گیم زدیم. سونیک و ماریو و جوجه.  

علی ما امکان نداره بریم مسافرت و چیزی جا نذاریم.
سری آخر کیف کاری پدرم جا مونده بود. یعنی کل سفر رو برای اون می رفتیم. 
بعد 2 ساعت فهمیدیم. یک ساعت از مسیر رو خودمونیم برگشتیم. یک ساعت دیگه رو کسی دیگه از اون ور اومد با خودش آورد.