1394 مرداد 16، 0:11
1394 مرداد 16، 0:18
ببین
به جای "شکست عشقی" می تونید نام این بیماری را هم بذارید
كفر متحرك به اسلام می رسد، ولى اسلام راكد، پدر بزرگِ كفر است.
سلمانها در حالى كه كافر بودند، حركتشان آنها را به رسول منتهى كرد
و زبيرها در حالى كه با رسول بودند، ركودِشان آنها را به كفر پيوند زد.
كفرى كه با حركت ما همراه باشد، وحشتى ندارد، وحشت آنجايى است كه با ركودها پيوند خورده باشيم.
علی صفایی
1394 مرداد 16، 0:20
ببین کنار اسمت یه ستاره نیست؟
1394 مرداد 16، 10:57
در مورد گروه نسیم و پیشنهاداتی که گفته شده
خانومای نسیم تو گروه خودشون حرفاشونو زدن و خواهند زد
و نتیجه نهایی هم به این سمته که :
قفل و در بسته ای نبوده و نخواهد بود
یه چیزی هست بیشتر شبیه درد دل
وقتی اومدم کانون
گاهی وقتا که میرفتم اورژانس و کمک می خواستم
حتی اگه اقایی بود دکمه ی تشکر رو میزدن
یه کم صبر می کردن تا یه خانم بیاد و باهام حرف بزنه
وقتی میدیدن که کسی نیس ،میومدن و
اینو هم می گفتن که صبر کردم تا یه خانم بیان بعدش اومدم
با تمام احترامی که برای شما بچه های خوب گروه رهروان قائلم
از طرف بچه های خوب نسیم ازتون می خوام که
روی اومدنتون ، پا گذاشتنتون
به جایی که جمعش دخترونست
جایی که برامون مثل یه خونه می مونه
و خونه یعنی جایی که یه کوچولو هم که شده توش آروم میشیم حتی با گذاشتن یه شکلک
کمی فکر کنید.
یا علی
1394 مرداد 16، 11:03
ویرایش شده
(1394 مرداد 15، 23:57)فرزاد 7 نوشته است: چرا هیچکی نیست؟
من هستمممممممممممممممممممممممممم :shadeshad:
دوستان اگه دوست دارن تجربه یه دوست همدرد رو بخونن بیان اینجا ولطفا اگه تجربه مشترکی دارن به اشتراک بزارن:
گروه همگانی
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
1394 مرداد 16، 12:26
ویرایش شده
1-
دیروز بعدازظهر داشتم آموزش EPG به مامانم میدادم...
که چگونه می توان با این دستگاه مافوق تصور از برنامه های فعلی و برنامه های بعدی مطلع شد...
که یهو رفتیم سراغ شبکه آموزش و از قضا برنامه ی مشاور...
صحبت در مورد انتقاد کردن بود...
و وقتی صحبت هاش رو گوش کردم رسماً باز هم از نادانی خودم به درگاه خدا پناه بردم...
انتقاد کردن چند تا اصل داره... که انتقادکننده باید رعایت کنه...
و پاسخ به انتقاد هم چند تا اصل داره... که انتقادشونده باید رعایت کنه...
اصول خیلی ساده است...
اما هر کدوم از اصول که زیرپا گذاشته بشه مشکل به وجود میاد...
امکان به وجود اومدن دلخوری هست... و برداشت ها تبدیل میشه به سوء برداشت...
تازه فهمیدم خیلی از نقدهایی که تو زندگیم داشتم اشتباه بیان شده...
2-
همساده بهم میگه سها خانم و مجتبی از دستم ناراحت شدن...
در حالی که نیتم خیر بوده... و لحنم هم آروم...
درکش می کنم...
و بهش پاسخ میدم:
مگه میشه کسی دلسوز کانون باشه... وقت بذاره... فکر کنه... مشکل رو شناسایی کنه... ایده بده... راهکار هم بده...
بعد قصد و غرض داشته باشه؟
مگه میشه؟ مگه داریم؟
ان شالله که ناراحت نیستن... و اگه هستن هم برطرف میشه...
تنها نکته ای که وجود داره همون بالاییه هست:
درسته نیت ما خیره... و خدا هم از اون نیت آگاه...
اما اگه همین نیت خیر رو درست بیان نکنیم، دلخوری به وجود میاد...
3-
تو صحبت های پریروز اشاره کردم که حرفی اگه قراره زده بشه و نقدی هم اگه قراره انجام بشه... باید سر جاش باشه و از راهش وارد شیم...
(این تنها اصلی بود که اون موقع بلد بودم... و لذا فقط همین یک مورد رو گفتم... )
تشکر از همساده ی عزیز که از راهش وارد شد و پیشنهادهاش رو مرتب و منظم تو بخش پیشنهادها برامون گذاشت...
یعنی کشته مرده ی نظم و ترتیبتم داداش... مهندسای کامپیوتر همشون کار درستن...
ولی خداوکیلی تو همون جمله ی اولت زدی منو ترکوندی ها...
(1394 مرداد 15، 7:41)همساده نوشته است: من اینو با آرمین مطرح کردم گفت این طرح قبلا بررسی شده و رد شده.( که همون جوابی که انتظارشو داشتم شنیدم در تیم مدیریت قبلا بررسی شده و معایب این طرح بیشتر از مزایاشه و رد میشه).
وقتی میگی همون جوابی که انتظارش رو داشتم شنیدم...
یعنی همون طور که تیم مدیریت مثل همیشه ما رو می پیچونه، این بار هم آرمین منو پیچوند!
بهم گفت طرح قبلا بررسی شده و معایب بیشتره...
و بعدم خدانگهدار!
این مفهوم رو تداعی نمی کنه:
که اون آرمین بیچاره در 2 نوبت برام دلایلش رو گفت... و هر بار هم در چندین و چند خط...
و صرفا تو خط آخر صحبت هاش بود که بهم گفت معایب طرح از مزایاش بیشتره...
شاید بهتر بود به جای نقل قول بالا از نقل قولی شبیه به این استفاده بشه:
نقل قول: طرحی که پایین میذارم رو قبلا با آرمین مطرح کردم... آرمین بهم گفت قبلا تو مدیریت بررسی شده و رد شده...
اتفاقا دلایلش رو هم آورد... من تعدادی از دلایلش رو قبول دارم و تعدای رو هم نه...
با این حال دوست داشتم یک بار دیگه اینجا مطرح کنم...
اون نقل قول اولی پتانسیل بالایی ایجاد می کنه تا نقدشونده گارد بگیره...
و نقدی که در کمال آرامش بیان شده، تبدیل به مشاجره بشه...
بعد من و تو با هم بزن بزن راه میندازیم... آخرش میفهمیم دعوامون سر هیچی بوده...
4-
به نظرم یه تاپیک بزنیم در مورد گفتمان... اینکه چطور صحبت کنیم و چطور موضع بگیریم....
چطور نقد کنیم و چطور به نقد پاسخ بدیم...
به درد همه مون می خوره... نه فقط تو کانون بلکه هر جای دیگه...
حس می کنم شخصا خیلی از مشکلاتی که تو تعامل با خانواده ام داشتم و دارم سر همین ندانستن ها بوده...
حرف زدن و پاسخ دادن رو بلد نیستم...
5-
اصولا آدم منتقدی ام من...
اگه با در و دیوار رو به روم کنن، این سیل انتقادهای منه که به سوی شون روانه میشه...
و بنده خداها با هیچ زبانی هم قادر به پاسخ گویی نیستن...
خواستم خاطره ای تعریف کنم در همین خصوص... اما خب حس و حالش نیست...
حس تایپیدن ندارم... ان شالله در فرصتی دیگر...
1394 مرداد 16، 12:38
(1394 مرداد 16، 12:26)آرمــین نوشته است:(1394 مرداد 15، 7:41)همساده نوشته است: من اینو با آرمین مطرح کردم گفت این طرح قبلا بررسی شده و رد شده.( که همون جوابی که انتظارشو داشتم شنیدم در تیم مدیریت قبلا بررسی شده و معایب این طرح بیشتر از مزایاشه و رد میشه).
وقتی میگی همون جوابی که انتظارش رو داشتم شنیدم...
یعنی همون طور که تیم مدیریت مثل همیشه ما رو می پیچونه، این بار هم آرمین منو پیچوند!
بهم گفت طرح قبلا بررسی شده و معایب بیشتره...
و بعدم خدانگهدار!
این مفهوم رو تداعی نمی کنه:
که اون آرمین بیچاره در 2 نوبت برام دلایلش رو گفت... و هر با هم در چندین و چند خط...
و صرفا تو خط آخر صحبت هاش بود که بهم گفت معایب طرح از مزایاش بیشتره...
شاید بهتر بود به جای نقل قول بالا از نقل قولی شبیه به این استفاده بشه:
نقل قول: طرحی که پایین میذارم رو قبلا با آرمین مطرح کردم... آرمین بهم گفت قبلا تو مدیریت بررسی شده و رد شده...
اتفاقا دلایلش رو هم آورد... من تعدادی از دلایلش رو قبول دارم و تعدای رو هم نه...
با این حال دوست داشتم یک بار دیگه اینجا مطرح کنم...
اون نقل قول بالا پتانسیل بالایی ایجاد می کنه تا نقدشونده گارد بگیره...
و نقدی که در کمال آرامش بیان شده، تبدیل به یه مشاجره بشه...
بعد من و تو با هم بزن بزن راه میندازیم... آخرش میفهمیم دعوامون سر هیچی بوده...
بدور از هر پترس بازی و شکسته نفسی و ادای ادمهای جنبه بالا درآوردن :ishhh:
از ته دلم میگم ( شایدم وسطاش :zapon
دقیقا حق با شماست ایراد داره اون جمله
و از نقص من سرچشمه گرفته. واقعا اون موقع که نوشتم متوجه این نقص نبودم. اما الان با توضیحاتی که تو دادی واضح شد واسم. مرسی از نوری که تابوندی
اول اینکه پوزش میخوام
دوم اینکه الان درستش میکنم پست رو :shadeshad:
سوم اینکه حتما حتما یه تراز میگیرم که از چه نقصی ناشی شده اون جمله واقعا الان با حرفهای تو ایراد رو میبینم ولی نمیفهمم از چی ناشی شده. حتما اطلاع میدم.
آقا جان من بیاین شرکت کنین دیگه تو بحث گروه همگانی
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
1394 مرداد 16، 17:31
بچه ها من فکر کردم ، زیاد نه ها فقط به عاقبتم به خدا به کانون فکر کردم .
تصمیم گرفتم تغییر کنم از ته دل نه الکی و مقطعی ان شاالله خدا دستمو بگیره و از این باطلاق بیرون بیاره
بچه بودم افتادم توی نهری که از لجن آکنده بود ، دو تا پسر جوون از دو دستم گرفتن و اوردنم بیرون حس خوبی داشت چون از لجن رها شده بودم
توی ماه مبارک این اتفاق افتاد برام ولی منِ احمقم اون قبلیه قدر ندونست و باز دفتم جفت پا پرید تو لجن
تصمیم گرفتم بنده باشم حالا هر طوری که شرایط هست ، هست نباید اجازه بده مانع بندگی من بشه
خداوند می فرماید : هر چه ضرر برسه از خودتونه و از خداوند فقط خیر می رسه ، قطعا همینطوره
خدایا به حق بچه های کانون منو ببخش که از مسیر خارج شده بودم
امروز یکی از بچه ها رو رنجوندم خدایا ببخش و کاری کن اونم منو ببخشه
خواستم اینجا بنویسم تا دعام کنید و الا اینا تو دل آدم باید باشه ، شما دعا کنید مطمئنم می گیره
به کانونی بودنم و به شما افتخار می کنم . به همه تون چه تازه نفسا چه بازنشسته ها و چه 2Years ها
دوستون دارم
1394 مرداد 16، 20:09
زحمت کشیدی واقعا.... به نظرم خیلی عالیه...
ان شاء الله موافقت میشه از طرف مدیریت...
نههههه... باریکِلاااا
نههههه
باریکلااااا....
نههههههههههه
باریکلا....
خوشمان آمد
1394 مرداد 16، 22:34
امروز فرزاد یه حرفی زد تو اونجا خیلی جالب بود جدید نبودها ولی یه مدتی بود ازش استفاده نکرده بودیم.
یه جمله خیلی کوتاهه
ما بدون شهوترانی نمیمیریم.
وقتی وسوسه شهوت زیاد میشه و خیلی اذیت میشیم. فکر میکنیم شهوترانی نکنیم چی میشه؟
حالمون گرفته میشه؟
بدنمون درد میگیره؟
اعصابمون خرد میشه؟
تنش روحی میگیریم؟
خوب باشه قبول همه اینها قبول ولی نمیمیریم که
هر کی یه مثال برای من زد در اثر ترک شهوت مرده جان خودم یک میلیون بهش میدم.
ولی هر کی خواست بیاد تا من ده هزارتا مثال واسش بزنم که در اثر شهوترانی جونشو داده.
واقعا خیلی سادست معادله: ما شهوت نکنیم نمیمیریم .
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
1394 مرداد 17، 4:43
ویرایش شده
ذکر روز شنبه
صد مرتبه
یا رب العالمین
همیشه آغاز راه دشوار است
عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد
اما در اوج
حتی از بال زدن هم بی نیاز است
عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد
اما در اوج
حتی از بال زدن هم بی نیاز است
1394 مرداد 17، 11:37
ویرایش شده
مشهد این روزا خیلی شلوغه ماشالا فکر کنم پیک زائر تو کل سال بجز مناستهای مخصوص و تعطیلیهای خاص این روزا باشه.
خلاصه نرسیده به ورودی گفتم آخه آقوی همساده وجدانا تو خجالت نمیکشی میخوای بری تو؟
نه آداب زیارتی بلدی هر بار میای دعا میخونی و باز با یه کوله بار گناه میای داخل
اصلا تو رو چه به اینجا
اگه الان چشم دیدنشو داشتی امام رضا رو میدیدی که از دستم خیلی ناراحته.
پسر پر حاشیه :smiley-yell:
حالم بد شد راستش گفتیم هی نشستیم سر سفره این آقا و هیچی به هیچی اینجوری شدم
یهو یاد این شعر افتادم
ساعات طوفان،وقت جزر و مد رسیده
نبضم چه محکم میزند تا صد رسیده
آیا قبولم میکند یا نه؟ولی نه
اصلا چرا این فکر های بد رسیده
اینجوری شدم
........................................................
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
1394 مرداد 17، 16:24
(1394 مرداد 17، 15:31)هـادی نوشته است: سلام
خواستم ازتون خداحافظی کنم
کوله بارمو میبندم و میرم
یاعلی مدد
من با چمدونم
آخر این جاده
منتظرت میشم.....
تو هم اگه دیدی
تنهایی سخته برات
بیا بمون پیشم....
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر