1394 مرداد 29، 0:28
(1394 مرداد 28، 22:02)رهایی یافته نوشته است: به گذشته که فکر می کنم خیلی حسرت می خورم.
منم همین طور!
(1394 مرداد 29، 1:20)نمیدانم نوشته است: مخلوط رو من چنگ زدم، بی دستکش
بهش گفتم بپا کسی نبینه!
اینجا رو تصور کردم فکر کنم تا یک ماه دیگه کتلت نخورم
یه بار خواستم بهش بگم که تو ایران "شیوا" اسم دختراست؛
ولی نگفتم!
هه هه هه ....
یه دوستی دارم که یه همکلاس داره اسمش اوشینه!!
خوب اوشین البته پسره!!!!
بعد خودشون آش صداش میکنن!!!!
(1394 مرداد 29، 8:22)باران.. نوشته است:(1394 مرداد 29، 1:20)نمیدانم نوشته است: مخلوط رو من چنگ زدم، بی دستکش
بهش گفتم بپا کسی نبینه!
اینجا رو تصور کردم فکر کنم تا یک ماه دیگه کتلت نخورم
(1394 مرداد 29، 21:01)طاهر نوشته است: و هم اینک جای میتوانم خانوم را خالی کرده و ب جای ایشان بنده نقش خبر رسان دارم که
زارا خانوم الان اینجا هستن و مشغول خواندن انجمن شبانه روزی
چ خبر زارا خانوم. خوبین خوشین ؟ سلامتین؟
کانون نمیایین خوش میگذره؟
هر جا ک هستید موفق و موید باشید