انجمن شبانه روزی

**باد صبا** · 1394 مرداد 29، 22:34

آقای سورد خیلی التماس دعا
و همچنین از همه بچه هایی که مشهدن
خوش به حالتون
منو خیلی دعا کنیدااا

**می توانم** · 1394 مرداد 30، 0:05

من واقعا تعجب میکنم از این رفتارا
مثلا یعنی چی مهرانا؟
منظورت از سکوت منم دیگه
قبل از اینکه شما بیای هم من یه مدت سکوت کردم اصلا یه مدت کانون نمی اومدم هیج کس نیومد این چنین حرفایی بزنه

اگر میگی حساسی این یعنی عیبتو میدونی پس اصلاحش کن
این بار نرنج و منطقی برخورد کن

**خانوم لبخند** · 1394 مرداد 30، 0:45

(1394 مرداد 29، 22:58)همساده نوشته است: مهدی امشب خواستم برم حرم نشد
فردا گوشیتو خاموش نکن تو حرم بهت زنگ بزنم

خوش به سعادتتون :(

میتونم به شما و آقا مهدی غبطه بخورم؟!
انشالله که دوستیتون پایدار باشه

آقا رفتین حرم یه یادی هم از منه حقیر بکنید

خیلی حال بدیه که دستت به هیچ جا بند نباشه...
اینجور موقع ها هرجا میبینی یه نفر میخواد بره یه جای خوب که اونجا غصه هاشو جا بذاره دلت میگیره واسه خودت...میخوای هرجور که هست بهش بگی کاشکی میشد غصه های منم با خودت ببری و جا بداری...

**همساده** · 1394 مرداد 30، 0:52

**همساده**

(1394 مرداد 30، 0:45)خانوم لبخند نوشته است:
(1394 مرداد 29، 22:58)همساده نوشته است: مهدی امشب خواستم برم حرم نشد
فردا گوشیتو خاموش نکن تو حرم بهت زنگ بزنم

خوش به سعادتتون :(

میتونم به شما و آقا مهدی غبطه بخورم؟!
انشالله که دوستیتون پایدار باشه
آقا رفتین حرم یه یادی هم از منه حقیر بکنید :o

بهتون قول میدم فردا یه زیارت نامه مخصوص مخصوص شما یعنی یه نفره ها
صحن انقلاب بخونم به نیابتتون.
راستش سه شبه همش کابوس میبینم. کابوس اینکه فرصتم تمام شده و کم کم وقت کوچ از مشهد رسید.
دو سال گذشت
به سرعت برق و باد
به چشم به هم زدن
و یه سوال چالشی در مغزم که واقعا لایق این همجواری بودی؟ حالا پر کردن کیسه و بهره روحانی و معنوی بخوره تو سرت همساده تو واقعا حرمت نگه داشتی؟حالا بی حرمتی کردن و نمک نشناسی هم بخوره تو سرت همساده کلا تو عادت داری امام حاضر و ناظر و خدای به رگ گردن نزدیکتر رو حس نمیکنی مشهد بودن که چیزی نیست!!!
با نرفتن حرم چطوری میخای کنار بیای ...
ولی همین که حس میکنم یه جمعه با همه بدبختی ها یه وسط هفته سخت و نفس گیر دیگه نمیتونم از فلکه برق تا فلکه آب رو وسط زائرا برم تا به حرم برسم برم و بشینم تو حرم فقط نگاه گنبد کنم دیوونه م میکنه. فرصتم داره تموم میشه.
این غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است....

**خانوم لبخند** · 1394 مرداد 30، 1:29

(1394 مرداد 30، 1:03)همساده نوشته است:
(1394 مرداد 30، 0:45)خانوم لبخند نوشته است:
(1394 مرداد 29، 22:58)همساده نوشته است: مهدی امشب خواستم برم حرم نشد
فردا گوشیتو خاموش نکن تو حرم بهت زنگ بزنم

خوش به سعادتتون :(

میتونم به شما و آقا مهدی غبطه بخورم؟!
انشالله که دوستیتون پایدار باشه
آقا رفتین حرم یه یادی هم از منه حقیر بکنید :o
بهتون قول میدم فردا یه زیارت نامه مخصوص مخصوص شما یعنی یه نفره ها
صحن انقلاب بخونم به نیابتتون.
راستش سه شبه همش کابوس میبینم. کابوس اینکه فرصتم تمام شده و کم کم وقت کوچ از مشهد رسید.
دو سال گذشت
به سرعت برق و باد
به چشم به هم زدن
و یه سوال چالشی در مغزم که واقعا لایق این همجواری بودی؟ حالا پر کردن کیسه و بهره روحانی و معنوی بخوره تو سرت همساده تو واقعا حرمت نگه داشتی؟حالا بی حرمتی کردن و نمک نشناسی هم بخوره تو سرت همساده کلا تو عادت داری امام حاضر و ناظر و خدای به رگ گردن نزدیکتر رو حس نمیکنی مشهد بودن که چیزی نیست!!!
با نرفتن حرم چطوری میخای کنار بیای ...
ولی همین که حس میکنم یه جمعه با همه بدبختی ها یه وسط هفته سخت و نفس گیر دیگه نمیتونم از فلکه برق تا فلکه آب رو وسط زائرا برم تا به حرم برسم برم و بشینم تو حرم فقط نگاه گنبد کنم دیوونه م میکنه. فرصتم داره تموم میشه.
این غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است....

زنده باشید الهی Khansariha (8)

انشالله شاه طوس در دو دنیا دستتون رو بگیره

هیچی بهتر از این نمیتونست حاب بدم رو خوب کنه الان...

چقدر دلگیر

میخواین دعا کنیم یه ترم پشت سرهم مشروط بشین؟! جدی گفتم!
میگن هرکی بره یه مدت مشهد بمونه مثل کفترا جلد امام رضا میشه!!!

**درخشنده** · 1394 مرداد 30، 9:48

این حرفای خانوم مهراناست:

نقل قول: همه ارسالی هامو پاک کردم یک وقت کسی با دیدنش مشکلی براش پیش نیاد.
میرم تا یک وقت آقایون بخاطر رفتارم مشکلی براشون پیش نیاد.
میرم یک وقت خانما از حرفام ناراحت افسرده نشن.
میرم چون با کلاس نیستم جنبه ندارم اصلا کل زندگیم برای جلب توجهه و عاشق اینم بهم ترحم کنن. (متشکرم بهم کمک کردین تا خودمو بشناسم)
میرم تا کسی سکوت نکنه.
میرم تا کسی یادداشتاشو نبنده.
میرم تا کسی نخواد روزاشو صفر کنه.
ببینین چقدر مشکل ساز بودم. اصلا خود شیطان رجیمم باید از کانون برم فقط من خراب و فاسد بشم تا یه وقت بقیه اتفاقی براشون نیوفته.
کسی مسبب رفتن من نیست جز خودم چون خیلی حساسم چون صددفعه گفتم زودرنجم ولی کسی صدامو نشنید صددرصد ارووم گفتم مگر نه همه اینجا خوبن مهربون هیچ مشکلی ندارن بجز من.
من از جنستون نیستم. پاک و زلال نیستم مث شماها.

وقتی خوندم دلم گرفت...چرا؟ الان مینویسم...

بعضی از ما خودمونو تقصیر کار میدونیم! همش میگیم من بدم من بدم! من گناهکارم....

خیلی دیدم اونی که میگه من گناهکارم در اصل گناهکار نیست........ اونی بده که اشتباهشو نمیبینه و کار کثیفشو مرتب تکرار میکنه...

کافیه یه دور توی خیابونا بزنیم...

چقدر دختر پسرا به هم شماره میدن تا کارای کثیف بکنن؟ چقدر پلیس میگیرتشون که ببرشون کارای بدتر باهاشون بکنه؟

چقدر خانوما به خاطر پول ماشین با کلاس میبینن سوار میشن....

شاید بعضیاشون گناهشونو ببینن ولی باز ادامه میدن....

نسبی نگاه کنید.... خودمو مثال میزنم مثل همیشه...با کوهی از گناه میدونم از نصف مردم کره ی زمین پاکترم!

وقتی پستای خانوم مهرانارو میدیدم مشخص بود مثل ما میخواد کمک کنه و کمک بگیره...

ببینم ما کم مشکل داریم که میخواییم بهش اضافه کنیم؟ میخواییم اینجا خط بکشیم بگیم اقایون نباید با خانوما صحبت کنن! خانوما هم نباید به

اقایون کمک کنن...عیبه .بده. زشته . جیزه!

فقط باید نگاه کنی طرف female یا male هست! یکم با هم راحت تر باشیم... به خدا خطرناک نبود من از خانوم میتوانم کمک گرفتم!

اگه بخواییم اینقدر به خودمون سخت بگیریم باید یه کانون زنونه و مردونه درست کنیم! والا!

خانوم مهرانا شما میتونید هر تصمیمی بگیرید....اما پیشنهاد من اینه که بمونید و ادامه بدید...

به بهترینای کانون نگاه کنید چقدر خوب پیش رفتن؟

برادر ابتین...صدف...بابابزرگ... و ابجی میتوانم...الون...سها خانوم...و خیلیای دیگه که لیست بلند بالا میشه

ایا خوبه به خاطر این پیاما بکشیم کنار ؟ :

نقل قول: سلام اقا یا خانوم ایکس!
حالتون خوبه؟

ببخشید مزاحم میشم...

لطفا تو ارتباط با آقایون/خانوما با احتیاط بیشتری صحبت کنین...
براشون پیامدهای خوبی نداره...

ممنون که فضای اینجا رو درک می کنین...

در پناه خدا
یا علی

توی دنیا باید مشکلات خیلی خیلی بزرگتر ازینو تحمل کنیم....

اینو برای همه مینویسم.وقتی پیامی مثل این پیام بالا میبینیم جای دلخوری وجود نداره....

بخونش راحت.... بدون استرس..

اونی که اینو نوشته یکیه مثل خودت که میخواد فقط کمک کنه...پول هم بهش نمیدن...

خودشم دوس نداره تذکر بده...

اگه تذکرش درست نیست و خلاف قوانینه بهش بگو...

اگه راست میگه بهش بگو مرسی یادم انداختی...خیلی خیلی سادست..

ایشالاه هیچکس ازینجا نره....همیشه پیش هم باشیم...پاک بشیم... Khansariha (8)

یه دست یه انگشتی برای خودتون همین الان بزنید clapping

موفق باشید...

**Mehdi.R** · 1394 مرداد 30، 11:06

سلام آبجی مهرانا [تصویر: 3.gif]

با شناخت 7و8 ماه که از جو کانون و مدیران و سرپرستانش دارم
مطمئنم اگه رفتار شما یک دهم درصد توجه بنما (0.1) درصد
برای آبجیا یا داداشیا مشکل ساز بود حتما حتما حتما
مدیران و سرپرستان بهت تذکر و اخطار میدادند شک نکن
پس روی تمام حرفایی که زدی ی خط گند بکش
نذار این زودرنجی تو رو از اهداف مشترکمون دور کنه
نذار حالا که همه چیز داره خوب پیش میره شیطون جلو پات سنگ بندازه
و کلام آخر اینکه
اگه از بچه ها چه آبجیا چه داداشیا و مخصوصا من
اگه حرفی زدیم
زودقضاوت کردیم
بد قضاوت کردیم
بهت توجه نکردیم
و هر چیه دیگه که باعث این شد که شما رنجش خاطر بشی و دلتون بشکن
من به شخصه و به نماینده از طرف تک تک بچه ها ازت معذرت میخوام
فقط بدون اگه تصمیم قطعی گرفتی برا رفتن دل یکی از بچه ها رو بدجوری میشکنی
و اون هم کسی نیست جز داداش تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــواب
تو که با کلی حرف و صحبت و توجه امیدش رو برگردونی
الان با رفتن ی ضربه محکم روحی بهش میزنی
حالا دیگه خود دانی
"هر کجا از این زمین خاکی که هستی دست خدا به همراهت"

**آرمین** · 1394 مرداد 30، 12:33

(1394 مرداد 28، 20:26)طاهر نوشته است: عزیز یکی اینطوری ک گفتی بنویس بنداز تو دست نوشته ها
تا بریم براش

سلام

می خواستم که ننویسم...
چون همون طور که گفتم زیاد بلد نیستم... بعد بدتر باعث میشه زده شی از خط شکسته...

ولی گفتم یه موقع نگی از آرمین یه چی خواستم انجام نداد...
این شد که گذاشتم... تا بری براش...

توضیح اینکه:

1- منظور از موازی سازی حروف:

مثلا تو سطر اول حرف ی با حرف ت دو جای مختلف موازی شدن...

یا تو سطر دوم حروف نون، هـ و ت یه فضای نسبتا موازی در امتداد هم به وجود آوردن...

2- منظور از سنگین سازی آخر سطر:

اگه نگاه کنی، هیچ جای سطرها کلمات رو هم دیگه نوشته نشدن...

اما در عوض آخر سطرها کلمات روی همدیگه قرار گرفتن...

خصوصا تو سطر دوم که تجمع حروف آخر سطر کاملا مشخصه...

3- منظور از بستر سازی آخر سطر:

اگه نگاه کنی تو سطر اول حرف ی به عنوان بستر انتخاب شده و کلمه ی «ماست» روی اون بستر اجرا شده...

یا تو سطر دوم، حرف نون به عنوان بستر انتخاب شده و کلمه ی «نخواهم» روی اون بستر قرار گرفته...

و در ادامه اش حرف هـ به عنوان بستر انتخاب شده و کلمه ی «خواست» روی اون بستر اجرا شده...

4- منظور از اوج گرفتن انتهای سطر:

همون طور که تو دو تا سطر مشخصه، حروف از خط زمینه شروع شدن و کم کم به انتهای سطر که میرسه اوج میگیرن و بالا میرن...

ترکیب زدن تو شکسته خیلی نیاز به کار کردن داره...
هم اینکه حروف رو به چندین و چند شکل مختلف میشه نوشت...
هم اینکه تا یه سری چیزها رو تجربه نکنی، ذوق هنری و زیباسازی که باید داشته باشی رو پیدا نمی کنی...

خلاصه این بود نظرات غیرکارشناسی من...

نفهمیدی هم فدای سرت... مشکل از فرستنده است به گیرنده دست نزن که کلا تصویر می پره... 4fvfcja

**Mehdi.R** · 1394 مرداد 30، 12:49

آبجی مهرانا ممنون که برگشتی Khansariha (48)

از دست اسما خانوم هم ناراحت نباش
بلاخره ی روز همه چیز درست میشه 53258zu2qvp1d9v

**همساده** · 1394 مرداد 30، 12:57

فراخوان حضور برای کنترل نگاه و ذهن

**درخشنده** · 1394 مرداد 30، 13:44

مث اینکه این روند رفتن و اومدن بدجور جا افتاده تو کانون!

من 3 بار از کانون رفتم و باز برگشتم...اونور هیچی نداره به خدا! یه نگاه به تاریخ عضویت و تعداد پستام بکنید! بعد نگاه به تاریخ عضویت و تعداد پستای

خانوم میتوانم بکنید!!!

من زودتر اومدم ولی یک هفتم ایشون پست زدم اینقدر که رفتم اومدم!!!

کار قشنگی نیست از دوستا خدافظی کنی و بری...حتی کسایی که بهت پیام نمیدن پیاماتو میخونن..در موردت فکر میکنن...

مثلا من تا حالا با مش صدف(اقای صدف

) صحبت نکردم ولی دوسش دارم!

متاسفانه شیطون راه پیدا کرده به کانون!!!

**#farshad#** · 1394 مرداد 30، 14:02

صلوات بفرستید باهمدیگه دعوا نکنید
شلوغ نکنید
بچه های خوبی باشید براتون پاستیل و پفک و آدامس و بستنی میخرم :دی
چیه آقا دنیا رو بهم زدین .

**می توانم** · 1394 مرداد 30، 14:08

والله من خودمم موندم که چه خبره؟
دقیقا رفتارایی که می بینم یه جوریه که در حد پفک و پاستله

مدیر یه تذکر داده نرم مودبانه محترمانه دوستانه آخه این حرفا رو نداره
بابت چند تا جمله که این همه خوب بیان شده من میگم باید تشکرم کرد

می شد همین حرفا با جملاتی که این قدر بزرگمنشانه و مودبانه هستن بیان نشن
والله جا نداره این همه عصبانیت

آقای درخشنده علت پستای زیاد من یکیشم اینه که خیلی جاها سرپرست بودم
مثلا هم زمان دو جا سرپرست باشی روزی دو پست حداقل باید بزنی
حالا منو مثال نزنید خواهشا الان

**سنــا** · 1394 مرداد 30، 14:11

سلام

بجه ها یه تذکر دوستانه این همه ناراحتی و شلوغ کردن نداره بخدا

دوستان اگر حرفی میزنن و تذکری میدن فقط خیر و صلاح شمارو میخوان و لاغیر

و همون دوستان احتمالا چهارتا پیرهن بیشتر از من و شما پاره کردن و تجربه زیاد دارن اگر حرفی میزنن ، بدی شمارو نمیخوان

شماهم اگر نارحت شدین از چیزی خیلی دوستانه و منطقی بگین و مساله رو حل کنید

خواهشا این حواشی رو تموم کنید بچسبید به زندگی و ترکتون

باور کنید ارزش نداره

هم اعصاب خودتون داغون میشه ، هم دیگران

و یه نصیحت خواهرانه که اول به خودم میگم :

سعی کنیم پاکی خودمون رو به هیچکس و هیچ چیز گره نزنیم جز خدا
کانون و دوستانش فقط وسیله هستن