انجمن شبانه روزی

[نمیدانم]

با سبد گذاشتنمون تو کشتی که بریم خشکی و بعد خونه،
یک ساعتی به غروب مونده بود.
داخل، همون جلو کشتی،
یه صندلی پیدا کردم نشستم،
خواب و بیدار ...
ساعت ده و اینا،
بیدار شدم از خواب ی.
زدم بیرون،
روی عرشه ی کشتی،
این ور اون ور، در دور گشتم،
به دنبال چراغ ها -نشانه ی خشکی-؛
هنوز یک ساعتی مونده بود.

وسط اون دریای تاریک،
بی توجه بالا رو نگاه کردم:
آسمون، پر از ستاره بود.
هیچ وقت این قدر ستاره ندیده بودم،
حتی کهکشان راه شیری هم معلوم بود.
هیجان زده شده بودم،
اون قدر که خنده م گرفته بود؛
به دو سه تا دوستام که بودند هم گفتم که بالا رو نگاه کنند و
غرقه شوند ...

هست می گند که برا دیدن آسمون پر ستاره باید رفت توی بیابان،
و دور شد از شهرها؛
می شه هم رفت، وسط دریا.
مهم این ه که باید دور شد،
از شهرها و چراغ ها،
که محروم مان می کنند ...

بخشی از "شب کویر" دکتر شریعتی را با هم بخونیم،
یادتون که هست، ادبیات دبیرستان!

شب کویر، این موجود زیبا و آسمانی که مردم شهر نمی شناسند.
آن چه می شناسند، شب دیگری است ...
در ده، چراغ نیست. شب ها به مهتاب روشن است،
و یا به قطره های درشت و تابناک باران ستاره، مصابیح آسمان.

نیمه شب آرام تابستان بود و من هنوز کودکی هفت هشت ساله.
آن سال تمام تابستان و پاییز را در ده ماندیم که شهریور سیصد و بیست بود،
و آن "سه غمخوار بشریت" کشور را از همه سو اشغال کرده بودند.
و پدرم ما را گذاشت و به استقبال حوادث، خود تنها به شهر رفت تا ببیند چه خواهد شد ...

آن شب نیز من خود را بر روی بام خانه گذاشته بودم و به نظاره ی آسمان رفته بودم ...
آن شب نیز ماه با تلالو پر شکوهش که تنها لبخند نوازشی است که طبیعت بر چهره نفرین شدگان کویر می نوازد، از راه رسید،
و گل های الماس شکفتند و قندیل زیبای پروین،
-که هر شب، دست ناپیدای الهه ای آن را از گوشه ی آسمان، آرام آرام به گوشه ی دیگر می برد-
سر زد و آن جاده ی روشن و خیال انگیزی که گویی،
یک راست به ابدیت می پیوندد: "شاهراه علی"، "راه مکه."
که بعدها دبیرانم خندیدند که: نه جانم، "کهکشان."
و حال می فهمم که چه اسم زشتی.
کهکشان یعنی از آن جا کاه می کشیده اند و این ها هم کاه هایی است که بر راه ریخته است.
شگفتا که نگاه های لوکس مردم آسفالت نشین شهر،
آن را کهکشان می بینند و دهاتی های کاه کش کویر،
شاهراه علی، راه کعبه؛ راهی که علی از آن به کعبه می رود.
کلمات را کنار زنید و در زیر آن، روحی را که در این تلقی و تعبیر پنهان است، تماشا کنید.

[درخشنده]

نیما دیگه چرا محروم شد؟! 

با این حال ماهم یه روزی اخراج میشیم! اما مهم نیست! یه روزی همه میریم!

دلمون هم برای بابابزرگ تنگ شده!

[طاهر]

قبلا گفتیم که

عکس نوشته ای خواهم گذاشت البته به شرط حیات و ب مدد خدا

و اون عکس نوشته این بود:

خدایا خودت میدونی ک من چقدر نفهم هستم در برداشت از دینت

پس خودت لطفی کن و سر به راهم کن

میدونی ک من امیدی به خودم ندارم. و تنها امیدم خودت هستی...

یاعلی

[می توانم]

اقای درخشنده اقا نیما خیلی چندین بار توهین کرده بودن چند مورد تهدید کردن که انقدر توهین میکنم که مجبور شید اخراجم کنین بعدش عذر خواهی میکردن اما چند ساعت بعد باز شروع میکردن
شما مگه از این اخلاقا دارید که فکر میکنید یه روز بن می شید؟

[Mehdi.R]

یکی دو روزه کانون بدجور در حاشیه قرار گرفته ها
تمومش کنید دیگه
هر کی میخواد بره بره به سلامت
هر کی میخواد بیاد بیاد قدمش روی چشم
هر کی بن شد شده مربوط به سرپرست هاست
هر کی اعتبار گرفته گرفته خوش به سعادتش
اینقدر هی موضوع رو الکی کش ندید

[طاهر]

چقدر خوبه ک وقتی سخنی رو میشنویم سرسری از روش رد نشیم

فکر کنیم

و اگر درست بود بهش عمل کنیم

خلاصه نهم آماده اس

اینجا

[درخشنده]

اقای درخشنده اقا نیما خیلی چندین بار توهین کرده بودن چند مورد تهدید کردن که انقدر توهین میکنم که مجبور شید اخراجم کنین بعدش عذر خواهی میکردن اما چند ساعت بعد باز شروع میکردن
شما مگه از این اخلاقا دارید که فکر میکنید یه روز بن می شید؟

نه... زیاد شوخی میکنم

مثل اینکه تیممون هم ناقص شده....میرم پیش عاشق ببینم چه فکری میشه کرد...

[انیس]

باز چی شده؟
تمومش میکنین یا تمومش کنم

[درخشنده]

باز چی شده؟  
تمومش میکنین یا تمومش کنم 

این تفنگه دست شما چکار میکنه؟

[Alireza 68]

سلام

خوبین؟

دماغ ها چاقه؟

ی خبر خوب دارم براتون

آرمان رو یادتون میاد؟ مدیر ارشد سابق که به دلیل مزدوج شدن رفت

خبر اومده که تا چند ماه دیگه بابا میشه

[انیس]

باز چی شده؟  
تمومش میکنین یا تمومش کنم 

این تفنگه دست شما چکار میکنه؟

  هر از گاهی یه سری یه اینجا میزنم اینقد پا قدمم خوبه هر وقت میام قبلش بحث بوده.
فکر کردم هر جا باشه این حرفاااا، این بحثااااا     دیگه تو دنیای مجازی نیس

[طاهر]

تا الان فکر کنم حواستون پرت شده باشه. ها؟
اومدم پروفایل دیدم سها خانوم جواب دادن
اگه هنوز پرت نشده بگین تا کمک کنیم پرت بشه

[طاهر]

و عرض ادب خدمت خواهر خوبمون سرکار مهر خدا
دیدم ک هستین گفتم عرض ادبی بکنم
و اینو از صمیم قلب میگم ک ما ب شدت ناراحت میشیم کسی رنجش بگیره
نمیخوام مرور گذشته کنم و البته بعضی وقتا این مرور خالی از لطف هم نیست
اما فعلا همین خواستم ک بدونید ما دوست نداریم شما از اینجا برید یا فعالیت نکنید یا رنجش و ناراحتی داشته باشید

[آفتابگردون]

حدافل بردشو درست تنظیم کنین جای پرت تر پرت نشه

[طاهر]

چرا اعتبار یکی از اعضا هی داره آب میره
پنجاه بود شده 46
منفی هم بهش ندادن ها
حالا مثلا من نمیگم این کاربر محترم کیه
شما خودتون رو به اون یکی راه بزنید ک مثلا نفهمیدید. اون راه نه ها اون یکی راه

خب اسما خانوم شما نگران نباشید من تو هرچی ضعیف باشم تو محاسبات ضعیف نیستم. تازه موقع دبیرستان دروس هندسه رو هم به خوبی پاس کردم