امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

(1395 خرداد 30، 18:44)همساده نوشته است: به نام خدا 
مشارکت همساده
این روزها خیلی دلمه ازدواج کنم. واقعا دوست دارم ازدواج کنم اونم با کسی که دوستش دارم. نتیجه این فکر چیه:  مقایسه خودم با کسانی که ازدواج کردن،  حس کردن اینکه از زندگی عقبم، حس اینکه داره عمرم میگذره و هرگز ازدواج رویایی نخواهم داشت، بعدش حس دلتنگی بعدش حس تنهایی حس ترس اعصاب خردی و غوطه وری در رویاها و فرار از واقعیت انداختن تقصیر ازدواج نکردن رو دوش خانواده و جامعه...
خوب همساده عاقل این چه خوبی برات داره؟ کجاش خیره این فکر کردن به ازدواج؟ برنامه هوشیاری و پاکی مگه نه اینکه فقط به خودارضایی کردن نیست مگه نه اینکه همه زندگی رو پوشش میده منجر به هوشیاری روحانی میشه آیا همچین برنامه و اصولی حواسش به این مشکل تو نبوده؟ به ازدواج تو فکر نکرده؟معلومه که فکر کرده منتهی تو خودمحوری همیشه میخوای خودت همه چی رو درست کنی وقتی هم میبینی از توانت خارجه صدات در میاد و بد و بیراه میگی به زمین و زمان
یکی از اصول هوشیاری:
" ما اعضای مجرد پاک میمانیم و به خداوند خود اعتماد میکنیم تا زمان مناسب و فرد مناسب فرا برسد و ما زندگی مشترک خود را آغاز کنیم. ما سرنوشت خود را به نیروی برتر از خود سپرده ایم "
خدا کنه این یادم نره

اینی که نوشتی انگار مستقیم از سرزمین عقل میاد
ولی یه چیزی نمیذاره دل یک دله شه (یه عاملی مانع اتحاد قوا زیر پرچم عقل میشه)
چه کنیم؟
چه طور میشه از لحاظ روحی مستقل شد؟
.
.
.
ز دست دیده و دل هر دو فریاد كه هر چه دیده بیند دل كند یاد
بسازُم خنجری نیشش زفولاد زنُم بر دیده تا دل گردد آزاد
[تصویر:  2a3rg53xw8j9p4abhyd2.jpg]
 سپاس شده توسط
نقل قول: (اتحاد قوا تحت لوای عقل)
17
 سپاس شده توسط
(1395 خرداد 30، 20:17)Queen نوشته است:
نقل قول: (اتحاد قوا تحت لوای عقل)
17

理由の旗の下にパワーズ
4


=============

پدیده های بیوالکتریک
همون درسیه که از خدا میخواستم Smiley-face-biggrin
پوسته درس زیست شناسی
پیش نیاز ها: مدار ، ریاضی 2 ، معادلات دیفرانسیل ، فیزیولوژی ، سیگنال سیستم Khansariha (89)

1 صفحه از جزوه رو آپلود کنم نصف سایت خود ارضایی رو بدرود میگن Smiley-face-biggrin

فردا بعد از امتحان پدیده میرم صومعه Smiley-face-biggrin
[تصویر:  2a3rg53xw8j9p4abhyd2.jpg]
 سپاس شده توسط
(1395 خرداد 30، 18:44)همساده نوشته است: به نام خدا 
مشارکت همساده
این روزها خیلی دلمه ازدواج کنم. واقعا دوست دارم ازدواج کنم اونم با کسی که دوستش دارم. نتیجه این فکر چیه:  مقایسه خودم با کسانی که ازدواج کردن،  حس کردن اینکه از زندگی عقبم، حس اینکه داره عمرم میگذره و هرگز ازدواج رویایی نخواهم داشت، بعدش حس دلتنگی بعدش حس تنهایی حس ترس اعصاب خردی و غوطه وری در رویاها و فرار از واقعیت انداختن تقصیر ازدواج نکردن رو دوش خانواده و جامعه...
خوب همساده عاقل این چه خوبی برات داره؟ کجاش خیره این فکر کردن به ازدواج؟ برنامه هوشیاری و پاکی مگه نه اینکه فقط به خودارضایی کردن نیست مگه نه اینکه همه زندگی رو پوشش میده منجر به هوشیاری روحانی میشه آیا همچین برنامه و اصولی حواسش به این مشکل تو نبوده؟ به ازدواج تو فکر نکرده؟معلومه که فکر کرده منتهی تو خودمحوری همیشه میخوای خودت همه چی رو درست کنی وقتی هم میبینی از توانت خارجه صدات در میاد و بد و بیراه میگی به زمین و زمان
یکی از اصول هوشیاری:
" ما اعضای مجرد پاک میمانیم و به خداوند خود اعتماد میکنیم تا زمان مناسب و فرد مناسب فرا برسد و ما زندگی مشترک خود را آغاز کنیم. ما سرنوشت خود را به نیروی برتر از خود سپرده ایم "
خدا کنه این یادم نره
سلام
خدا خیرتون بده..خدا خیرتون بده
چقدر این روزها محتاج و نیازمند این بودم که کسی اینها رو بهم یاداوری کنه...واقعا همینطوره 
هراسون شدن برای ازدواج نهایتش میشه داستان نیمه کاره من
یه انتخاب اشتباه که به زور میخوای درش تناسب ایجاد کنی و هی کوتاه بیای هی کوتاه بیای بخاطر کسی که دوسش داری 
ولی خدا قربونش برم رحمش خیلی زیاده رافتش و حکمتش بر بقیه صفاتش میچربه 
میدونه بنده اش داره خطا میکنه تو انتخاب میدونه دل بسته میدونه اگه نشه میشکنه اما میگه بشکن اشکال نداره ولی نمیذارم بدبخت شی
و به گریه زاری های ما بی توجه میشه و میشه مصداق همون ایه شریفه که « عسی ان تکرهوا شیا و هو خیر لکم»
حال این روزهای من چندان جالب نبود این پستتون دلم رو به تقدیر مهربان پروردگار روشنتر کرد
ممنونم ازتون
خدا حفظتون کنه
« خدا کنه این یادم نره»
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
(1395 خرداد 29، 21:32)درخشنده نوشته است: دوستان کسی توی ازدواج شیعه و سنی مشکلی میبینه؟ یا قبلا دیده که بد بشه؟
ببخشید اشتباهی اونور پست زدم...

بسم الله
سلام خدمت شما
بله دوست عزیز من دیدم..دوستی دارم که دو خواهر هستند هر دو هم پزشکی میخونن پدرشون شیعه و مادر سنی هستند ولی خودشون (منظورم خانم دکترها هستش) شیعه هستند و بسیار هم مذهبی
زندگی خوبی هم دارن مشکلی هم با عقاید مادر ندارن زندگیشون مسالمت امیزه کلا
یه زوج دیگه هم دیدم مرد سید و شیعه بود ولی خانمش سنی اینا کرد بودند اون طوری که میگفتن سر نامگذاری بچه و اذون خوندن تو گوش بچه و تاریخ عروسی که روز غدیر بود و امثال اینا خانواده ها دچار تنش شده بودند ولی این دوتا که مذهبی هم نبودن و حتی اقا پسره نمازخونم نبود زندگی مسالمت امیزی داشتند با هم 
ببید اگر طرفین خواه سنی خواه شیعه  و همینطور خانواده هاشون ادمایی باشند که عقاید دینی براشون اهمیتی نداشته باشه به این معنا که مذهب و عقاید مذهبی در درجه دوم اهمیت براشون باشه و از طرف دیگه ادمایی که اصرار بر عقیده خودشون کنند نباشند و همینطور ادمای منطقی ای باشند و درصدد تغییر همدیگه نباشند و بتونن در بین تفاوت مذاهب نقطه اشتراک دینی هم داشته باشند میتونن زندگی خوبی داشته باشند
فردا روز شما خواستی اسم بچه ات رو بذاری مثلا فاطمه نیان گیر بدن برای چی اسمش اینه یا چرا میخواین اذون به سبک شیعه بگید یا چرا به سبک سنی ها اذون میگید یا زمان اموزش عقاید به فرزندتون این تفاوتها رو چطور منتقل خواهید کرد
و مسائلی از این دست که شاید در ابتدای امر ساده به نظر بیاد اما وقتی وارد بطن زندگی میشی میبینی همین مسائل کوچیک میتونه مسئله ساز بشه
البته همه این صحبتها در صورتیه که شما ادمی باشی که مذهبت برات مهم باشه 
اون زوج کرد  تقید دینی نداشتن و صرفا اسمشون مسلمون بود بهمین دلیل اهمیتی به جنگ و دعواهای خانواده هاشون نمیدادن حالا بماند که اون زوج بنا رو بر شیعه بودن حداقل شناسنامه ای فرزندشون گذاشته بودن چون اقای خونواده شیعه بودن
بطور کلی بنظر من باید تناسبات و کفویت فرهنگی و اعتقادی رو تو ازدواج حتما حتما لحاظ کرد و نباید نادیده گرفتشون چون عقاید ادما مبنای رفتار اوناست و مبنای تصمیمشون
فردا روز که تب عشق و عاشقی خوابید مسائل خودشو نشون میده 
بدون در نظر گرفتن علاقه ای که وجود داره سعی کنید تمام جوانب رو در نظر بگیریدو  حتما هم با یه مشاور صحبت کنید و بعد از طی کردن یه دوره شناخت زیر نظر خانواده ها تصمیم گیری کنید
ان شاءالله خوشبخت و سعادتمند بشید  53
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
آقا نمیشه که ازدواج اینجوری
من کل ذوقم اینه سالی یبار دست زنمو بگیرم بریم مشهد  65
آرزو بر جوانان عیب نیست ... فانتزیام تو حلق آقای ضربتی  49-2
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
 سپاس شده توسط
چه فانتزی رامین جان ؟ 65
Hanghead
[تصویر:  sms-rooz-pedar.jpg]
 سپاس شده توسط
(1395 خرداد 31، 0:37)شادن نوشته است:
(1395 خرداد 29، 21:32)درخشنده نوشته است: دوستان کسی توی ازدواج شیعه و سنی مشکلی میبینه؟ یا قبلا دیده که بد بشه؟
ببخشید اشتباهی اونور پست زدم...

بسم الله
سلام خدمت شما
بله دوست عزیز من دیدم..دوستی دارم که دو خواهر هستند هر دو هم پزشکی میخونن پدرشون شیعه و مادر سنی هستند ولی خودشون (منظورم خانم دکترها هستش) شیعه هستند و بسیار هم مذهبی
زندگی خوبی هم دارن مشکلی هم با عقاید مادر ندارن زندگیشون مسالمت امیزه کلا
یه زوج دیگه هم دیدم مرد سید و شیعه بود ولی خانمش سنی اینا کرد بودند اون طوری که میگفتن سر نامگذاری بچه و اذون خوندن تو گوش بچه و تاریخ عروسی که روز غدیر بود و امثال اینا خانواده ها دچار تنش شده بودند ولی این دوتا که مذهبی هم نبودن و حتی اقا پسره نمازخونم نبود زندگی مسالمت امیزی داشتند با هم 
ببید اگر طرفین خواه سنی خواه شیعه  و همینطور خانواده هاشون ادمایی باشند که عقاید دینی براشون اهمیتی نداشته باشه به این معنا که مذهب و عقاید مذهبی در درجه دوم اهمیت براشون باشه و از طرف دیگه ادمایی که اصرار بر عقیده خودشون کنند نباشند و همینطور ادمای منطقی ای باشند و درصدد تغییر همدیگه نباشند و بتونن در بین تفاوت مذاهب نقطه اشتراک دینی هم داشته باشند میتونن زندگی خوبی داشته باشند
فردا روز شما خواستی اسم بچه ات رو بذاری مثلا فاطمه نیان گیر بدن برای چی اسمش اینه یا چرا میخواین اذون به سبک شیعه بگید یا چرا به سبک سنی ها اذون میگید یا زمان اموزش عقاید به فرزندتون این تفاوتها رو چطور منتقل خواهید کرد
و مسائلی از این دست که شاید در ابتدای امر ساده به نظر بیاد اما وقتی وارد بطن زندگی میشی میبینی همین مسائل کوچیک میتونه مسئله ساز بشه
البته همه این صحبتها در صورتیه که شما ادمی باشی که مذهبت برات مهم باشه 
اون زوج کرد  تقید دینی نداشتن و صرفا اسمشون مسلمون بود بهمین دلیل اهمیتی به جنگ و دعواهای خانواده هاشون نمیدادن حالا بماند که اون زوج بنا رو بر شیعه بودن حداقل شناسنامه ای فرزندشون گذاشته بودن چون اقای خونواده شیعه بودن
بطور کلی بنظر من باید تناسبات و کفویت فرهنگی و اعتقادی رو تو ازدواج حتما حتما لحاظ کرد و نباید نادیده گرفتشون چون عقاید ادما مبنای رفتار اوناست و مبنای تصمیمشون
فردا روز که تب عشق و عاشقی خوابید مسائل خودشو نشون میده 
بدون در نظر گرفتن علاقه ای که وجود داره سعی کنید تمام جوانب رو در نظر بگیریدو  حتما هم با یه مشاور صحبت کنید و بعد از طی کردن یه دوره شناخت زیر نظر خانواده ها تصمیم گیری کنید
ان شاءالله خوشبخت و سعادتمند بشید  53
بله درست میفرمایید...نه من نه اون مشکلی با این مسائل نداریم...الان خیلی مطمئن تر شدم....
(1395 خرداد 31، 2:38)رامین. نوشته است: آقا نمیشه که ازدواج اینجوری
من کل ذوقم اینه سالی یبار دست زنمو بگیرم بریم مشهد  65
آرزو بر جوانان عیب نیست ... فانتزیام تو حلق آقای ضربتی  49-2

اتفاقا اون امسال یه بار رفت مشهد Gigglesmile  
به چه نکات ظریفی توجه میکنن اقا رامین 53
اگر خانواده هاتون هم مشکلی ندارند و فکر میکنید به مشکل برنمیخورید و تصمیم قطعی دارید برای این مسئله حتما حتما قبل از هر گونه اقدام عملی با مشاور صحبت کنید و بعد باقی مراحل رو طی کنید
اون زوج کرد هم خیلی زیاد میرفتن مشهد و زیارت ..اما ادم نمیتونه بی خیال تفاوتها بشه خیلی سخته
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
(1395 خرداد 30، 11:43)sin-sin نوشته است:
دوسال پیش رفتم تو یک شرکت بازاریابی کار پیدا کردم که شروع به کار کنم , جلسات راهنمایی اولیه اش رو شرکت کردم که مدیر عاملش میگفت الان زیر دو میلیون درآمد داشته باشی یعنی فقط داری میخوری تا زنده بمونی و نه پس انداز داری نه آینده , بعد اونوقت نامزد دوستم یک میلیون و نیم درآمد داره هیچ کجای اینده شون رو نمیگیره از بس قسط ماشین و اجاره و هرچی فکرش رو کنین داره میده با این حساب تا یه خواستگار میاد با این رنج حقوق و یا کمتر همه به جز خانوادم میگن ازدواج کن که خدا بزرگه !


قربون خدامون برم , ولی صفرهای فیش حقوق ما آدم عادی ها اینقدر قد نمیده که وایسیم معجزه شه چندتا صفر بهش اضافه بشه تا بی دغدغه و بدون قرص اعصاب توی زندگی مشترک نوپایی پر از مشکل و چالش زندگی کنیم , میگم قرص اعصاب چون خیلی از دوستام ازدواج کردن و از بی پولی اعصاب و روان برای زن وشوهر نمونده و البته عشق شون هم ته کشیده و همه میدونیم شکم گشنه رو عشق پر نمیکنه ...

ننشتم پای حرف دلش ولی حتما حرف برا گفتن زیاد داره، دوستم رو میگم
سال سه دانشگاه بودیم نامزد کرد
سال چهار بودیم ک مراسم ازدواجش هم گرفت و خانمش رو اورد تو همون شهری ک درس میخوندیم
پارسال ارشد داد و قبول شد و یک سال از ارشدش هم گذشته الان
و الان دختر بچه اش کم مونده سه ماهش تموم بشه...
اگه بخوایی از زاویه دید آدم های عادی جامعه نگاه کنی نمییتونی این قضیه رو توجیه کنی
هیچ جوره
چون پسره نه ارث و میراثی از خانواده بهش رسیده
نه خودش کار و کاسبی داره
اما داره زندگیش رو میکنه
حتما مغز ادم هایی مثل من سوت میکشه
وقتی که چرتکه میندازم ک اول ارشد بخونم بعد وارد بازار کار بشم یا اول برم دنبال استخدام شدن و بعد حین کار ارشد بخونم؟
(و این سوال مدام در ذهنم تکرار بشه و مثل خوره مغزم رو بخوره)
و این در صورتی باشه ک هنوز تازه اول راه سربازی ام و 20ماه دیگه ازش مونده باشه
و در بین این چرتکه انداختن ها و بالا پایین کردن ها جایی برای فکر کردن به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک نباشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با این چند خط ک نوشتم نه میخوام حرفی رو تایید کنم
نه حرفی رو رد کنم
و نه حتی چیزی رو ب قضاوت بذارم
این چند خط صرفا درددل پریشانی بود ک بعد از خوندن پست موزد اشاره ب ذهنم اومد و ارجاع دادن ب اون هم تنها بهمین خاطرر بود و لاغیر
وگرنه ماهم بی خبر از اوضاع جامعه نیستیم...
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
یه خبر بد دارم براتون بچه ها

همه ی ما یه روزی می می ریم. 22
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
22 22 22
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
ما هم که نمیدونستیم اینو ولی ممنون که گفتین Khansariha (13)
[تصویر:  500x890_1467400547823899_1_.jpg]

شک نکن...
درست در لحظه آخر
در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان میشود
معجزه ای رخ میدهد
خدا از راه میرسد....

لطفا با احتیاط نا امید شوید , معجزه خبر نمیدهد ...

[تصویر:  u2kig0x2xk6igwj759y.jpg]
اینکه یه روزی میمیریم خبر بدیه؟ Gig

شاید خبر خوبی باشه شاید هم بد

106
اصلنم خبر بدی نیس Swear1
به من که انگیزه میده کارامو انجام بدم و به فکر زندگیم باشم 53258zu2qvp1d9v
یکی دوهفته پیش خواب دیدم گذاشتنم تو تابوت درشو که بستن مردم
دو نفر افتادن به جونم هر چی خواستم بگم زبونم بند اومد 22
خیلی وحشتناک بود تو خواب وبیداری گفتم خدایا غلط کردم دیگه گناه نمیکنم Shy
اماااا امان از نفس سرکش که بدعادت شده
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان