امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

نقل قول: این سری مستندات جمع کردم در خصوص لغو این موضوع.

کی غذا بپزه؟ کی لباس بشوره و اتو کنه؟ کی پیگیر تعمیرات خونه شه؟ کی خرید کنه؟ من برم تو صف گوشت بایستم؟‌ [تصویر:  22.gif]
پس انتظار دارین چه کسی اینارو براتون انجام بده؟ 4chsmu1
(1398 شهريور 6، 19:35)chakavak نوشته است: احتمالا منظورشون معنی کهن مزخرف بوده به معنی طلا 4chsmu1حالا فرض کنید زندگی یه هندونه است و هنوز قاچ نشده شما یا میخری یا... یایی وجود نداره باید بخری 4chsmu1 و شما خریدی(شایدم به زور بهت فروختن) دیدی گندیده است و تلخه باز حاضری ازش بخوری آیا از خوردنت داری لذت میبری؟یا فقط چشمات رو رهم میزاری و میخوری تا تموم بشه؟

اگه بخوایم منصفانه نگاه کنیم همه این هندونه تلخ نیست یک قسمتای شیرینی هم داره که سعی میکنم ازش لذت ببرم بالاخره به زور بهم فروختن دیگه هندونه دیگه ای هم وجود نداره حیفه بندازمش دور  4chsmu1
یا رادَّ ما قَدْ فاتَ
عمرهای به سر آمده، 
روزهای گذشته،
خون‌های ریخته،
عشق‌های گم شده، 
آبروهای رفته،
بغض‌های شکسته، 
اشک‌های چکیده،
و آب‌های از جوی رفته را 
تو باز می‌گردانی
ای باز گرداننده‌ی از دست رفته‌ها...

[تصویر:  20191213_181446.png]
کی گفته خیلی دوست داره تو بحث شرکت کنه اما تمرکز نداره؟!
منم دقیقا الان وسط ی دعوای بزرگ فامیلی و خسته از سروصدا اومدم تو کانون ولی تمرکز ندارم تو بحث شرکت کنم.احتمالا نیمه شب جواب بدم و موضوع مورد بحث جذابه برام.
اقا آرمین تو خونه شما کی تو نوبت گوشت میره؟؟!!!خب آقایون میرن دیگه Shy
خب درباره ی بحثی که مطرح شد باید بگم حتی یک بار هم در زندگیم بهش فکر نکردم انقدر زندگی کردن برام جذابیت داره و هر روز یه چیز جدید کشف می کنم که ازش لذت ببرم. ولی کاملا به نظر کسایی که نمی خوان زندگی کنن احترام میذارم چون من جای اونا نیستم و نمی تونم درکشون کنم مخصوصا کسایی که درد جسمی شدیدی رو تحمل می کنن و دوست دارن زودتر بمیرن.
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
(1398 شهريور 6، 21:50)Queen نوشته است: پس انتظار دارین چه کسی اینارو براتون انجام بده؟ 4chsmu1

خودم.
ولی الان نه. آمادگیش رو ندارم.   4chsmu1

(1398 شهريور 6، 22:35)atrisa نوشته است: اقا آرمین تو خونه شما کی تو نوبت گوشت میره؟؟!!!خب آقایون میرن دیگه Shy

در حال حاضر پدرم که بازنشسته ان.
البته به همراهی مادرم که حوصله شون سر نره. 22

(1398 شهريور 6، 22:44)chakavak نوشته است: این خانم از کلینیک مرگ خودخواسته در هلند مجوز قانونی!مرگ خودخواسته دریافت و با داروی یکی از پزشکان این کلینیک خودکشی کرده بود.نکته ای که در این مقاله توجه من رو جلب کرد،قانونی بودن و قوانینی که در این زمینه در برخی کشور ها مثل هلند وجود داره و اینکه کنجکاو شدم نظر شما رو درباره مرگ خودخواسته بدونم.

به حق چیزهای ندیده و نشنیده.  17

ان شاءالله همیشه رو به رشد، امیدوار، نیک بین و پردستاورد باشی.  Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

(1398 شهريور 6، 22:55)soshians نوشته است: مخصوصا کسایی که درد جسمی شدیدی رو تحمل می کنن و دوست دارن زودتر بمیرن.

آخ گفتی.
حرف دل من رو زدی.  4chsmu1
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

به نظر من کسایی که خودکشی می کنن، بسیار احمق هستن.
اسم این رو نمی شه شجاع بودن گذاشت. شجاعت مفهوم مقدسیه.
شجاع کسیه که با خاطر یه هدف عالی کار خطرناکی رو انجام می ده.

و گرنه هر کسی که کار خطرناک کنه، شجاع نیست.
کسی که کل سرمایه اش رو به باد بده، اون رو آتیش بزنه، این فرد شجاع نیست، کار خطرناک کرده، اما شجاع نیست. احمقه.

اما چرا کسی که خودکشی می کنه احمقه؟
انسان وقتی خودش رو در بن بست کامل ببینه، به فکر خودکشی می افته.
کسی که ناامید بشه از همه چی. خودش رو توی یه زندانی ببینه که هیچ راه فراری ازش نباشه.
مثل همین خ.ا که ما توش گیر می افتیم. واقعا وقتی که آدم در برابر شهوت ضعیف و ضعیف تر بشه، ممکنه به فکر خودکشی بیافته.

اما چرا احمقه کسی که خودکشی کنه.
یه خاطر این که این بن بستی که انسان توش گیر می افته، کاملا ساخته و پرداخته ی ذهنه.

مثال بزنم.
شما این آزمایش رو انجام بده.
توی قفس میمون موز فراوون بریز، اما هر وقتی که میمون موزی گذاشت توی دهنش به شدت کتکش بزن.
این کار رو چندین و چند بار تکرار کن.
بعد از یه مدت توی مغز میمون این ثبت می شه که اگر موز بخوره کتک می خوره.
دیگه میمون تا آخر عمرش موز نمی خوره، هر چقدر هم که گرسنه باشه.
در صورتی که شما دیگه اصلا قصدی ندارید که میمون رو بزنید. از یه جا به بعد خود ذهن میمونه که اون رو نهی می کنه از خوردن.

اما ما میمون نیستیم، ما آدمیم.
ما می تونیم تحلیل کنیم، تجریه کنیم، تجربه هامون رو یادداشت کنیم.
از تجربه های دیگران استفاده کنیم، حرف های جدید رو یاد بگیریم، حرف های قدیمی رو مرور کنیم.
می تونیم نقاط قوت و ضعفمون رو شناسایی کنیم و ازشون استفاده کنیم.

می تونیم تغییر کنیم، این مهم ترین ویژگی انسانه، می تونه تغییر کنه و روشش رو عوض کنه.

یه نفر می بینی شکست عشقی می خوره می ره خودکشی می کنه.
من درکش می کنم. خیلی سختی کشیده. اذیت شده.
توی روش هیچ وقت این رو نمی گم. اما توی دلم حتما بهش می گم که خیلی احمقی که این کار رو کردی.
توی روش بهش دلداری می دم، اما واقعا حماقت کرده.

چون یه دختری بوده یا پسری بوده که دوستش داشتی یا هر چی. ولی الان دیگه تو رو نمی خواد. به هر دلیلی. نمی خواد با تو باشه.
زندگی مگه تموم شده؟ تو زندگیت رو ادامه بده، توی مسیر زندگیت هزارتا اتفاق برات می افته که لذت صد برابر رو تجربه می کنی.
ذهن شما برای شما یه بن بست می سازه، می گه این جا دیگه آخر دنیاست. دیگه هیچ راهی نیست. دیگه هیچ چیزی نمی تونه من رو خوشحال کنه.

در صورتی که این ها همه اش مجازیه. یه دیواریه که اصلا وجود نداره.
می دونم شکستن این دیوار خیلی سخته. اما باور کن هیچ دیواری نیست. همه اش رو خودت ساختی، پس تو هم میتونی اون رو بشکنی.
سخته، اما شدنیه.

اما چرا ما تلاشی هم نمی کنیم که دیوار رو بشکنیم.
واضحه، از ترس شکست.
این جاست که می گن افرادی که خودکشی می کنن ترسو ان. اون ها حاضرن خودشون رو بکشن، چون به شدت می ترسن که اگر یه بار دیگه امتحان کنن شکست بخورن.
شما عاشق شدی، عشقت ولت کرده رفته.
چرا دیگه جرات نمی کنی به کس دیگه دل ببندی؟ چون می ترسی که یه بار دیگه شکست بخوری. اینجاست که به بن بست می رسی.
پس ریشه اش ترسه.

ذهن شما برات دیوار می سازه که دیگه تو نمی تونی ترک کنی.
چرا؟ چون صد بار تلاش کردی و نشده.
باشه، صد بار نشده، اما از کجا معلوم شاید این بار شد؟

اصلا من اومدم توی دنیا تا با این نشدنی ها بجنگم و اون ها رو شد کنم.
اصلا فلسفه ی زندگی من جنگیدنه، نه آرامش (فلسفه ای که آرمین می گفت)

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست.

این شعر هست، اما شعار نیست.
واقعیته ...
اصلا من وقتی آرومم که لباس رزم به تن داشته باشم و پنجه در پنجه ی مشکلات انداخته باشم.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

(1398 شهريور 6، 22:57)آرمین نوشته است:
(1398 شهريور 6، 22:55)soshians نوشته است: مخصوصا کسایی که درد جسمی شدیدی رو تحمل می کنن و دوست دارن زودتر بمیرن.

آخ گفتی.
حرف دل من رو زدی.  4chsmu1


آرمین تو پس هلند نرو 4
اون جا بری وضعیتت رو برای دکتراش تعریف کنی، خود دکتره می زنه می کشتت.
به این می گن قتل خیرخواهانه 4
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
حالا عدل روز تولد ما بحث مرگ؟ 4chsmu1
دقت کردین دقیقا شب تولد بنده، خانم آتریسا سراغ تولد گرفتن.
پ.ن: خانم آتریسا تولد شمام مبارک1

آقا ما مخلص همه بچه های کانونم هستیما
امروز رو سایلنت بودم و به عمل دشمن شکن تشکر از پستها مشغول بودم ..
هر تشکر مشت محکمی است بر دهان یاوه گویان استکبار جنسی ..

.. و اینکه هر گونه دلیلی اگر آورده شد برای سکوت امروز بنده که میخواست بگه دلایل فلسفی، تاریخی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، داره،
بدونین کار جریان خبیث قدرت و شهوت و اذناب خبیثش در منطقه است ..
دلیل امروز بنده، در ادامه دلیل دیروزه ..
دیشب خوابم میومد ..
خوب خوابم نرفت ..
امروز یه کم گیجالو بودم ..
در این حالت: "چی شده؟" 13 Gigglesmile 



از همه معذرت ..
خصوصا عاشق جان ..
داداش جون بچه سومتم فکر کنم تو راهه Khansariha (13) 

پ.ن: قریحه طنز بچه های کانون واقعا قابل ستایشه ..
پ.ن: شب بخیر
پ.ن: میخوایم بریم امشب ریلکسسس کنیم (عه وا! 53258zu2qvp1d9v ) .. زودتر بخوابیم که فردا دست کم نطقمون باز شه ..
پ.ن: از همین پستم مشخصه فکر کنم اوضاع کارایی ذهنیم 65 
پ.ن: هیچ چی .. همینجوری ..
پ.ن: تولد نگیرینا .. انقدر از مدتی قبل تو خونه در مذمت جشنهای تولدی که مود شده گفته بودم که گذاشته شد در کاسه ام .. کلا تو خونه تنهام این چند روز Khansariha (13) 
پ.ن: با اصل شادیهای تولد خیلی موافقما .. با اداهایی که هست و بیشتر باعث افتراق و دلخوری و توقع میشه شدیدا مخالفم ..
پ.ن: لطفا برای شادی (توی) روحم دعا نفرستین به خاطر این پستم Gigglesmile
محض رضای خدا ی نفس بگیرین من بتونم پست هارو بخونم 106
اعلام تنفففففففس 36 fly2
یاد اون تنفسی ک تو دادگاه خنده بازار بود افتادم Khansariha (13)
 سپاس شده توسط
(1398 شهريور 6، 23:04)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: به نظر من کسایی که خودکشی می کنن، بسیار احمق هستن.
 

برادر به نظرم کمی قطعیت حرفت زیاده ، نمیشه وقتی در شرایط کسی نیستیم انقدر قاطعانه در موردشون جرف بزنیم. به نظرم همیشه باید یه جایی برای شک داشته باشیم و این طور درباره ی کسانی که انتخابی غیر از انتخاب ما دارن حرف نزنیم.
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
مشکل اینه که ما داریم از کسی حرف می زنیم که مثلا چون نمی تونه خ.ا رو ترک کنه خود کشی می کنه..و میگیم عجب فکر غلطی.طرف احمقه و از این حرفا..ولی من از پدر خودم حرف می زنم...وقتی از زبون عموم شنیدم که دورانی  فکر خودکشی به ذهن پدرم رسیده بود اصلا تعجب نکردم. پدری که توی سن پنجاه سالگی که دیگه کم کم همه میرن سراغ بازنشستگی  زیر بار فشار مالی مجبور بود صبحای تابستون ساعت شیش از خونه بره سوار ماشینش بشه و تو اتوبان تهران قم با ماشینی که کولرش خرابه مسافر کشی کنه و ساعت ۱۲ شب صدای نفس نفس زدنشو موقع از پله ها بالا اومدن بشنوم... پدری که تو سنی که باید از آرامش بازنشستگی لذت میبرد با این همه تلاش فقط می رسید کرایه خونه بده و هر سال که پول پیش خونه چند برابر میشد نمی دونست چی کار کنه... میدونی وقتی به پسرت بگی برای عروسیت هیچ پولی ندارم اون پدر چطور از درون می شکنه؟! وقتی جای آدم ها نیستیم با قاطعیت قضاوت نکنیم
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
(1398 شهريور 6، 23:59)soshians نوشته است:
(1398 شهريور 6، 23:04)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: به نظر من کسایی که خودکشی می کنن، بسیار احمق هستن.
 

برادر به نظرم کمی قطعیت حرفت زیاده ، نمیشه وقتی در شرایط کسی نیستیم انقدر قاطعانه در موردشون جرف بزنیم. به نظرم همیشه باید یه جایی برای شک داشته باشیم و این طور درباره ی کسانی که انتخابی غیر از انتخاب ما دارن حرف نزنیم.


من هم در چنین شرایطی قرار گرفته ام. به همین خاطر این قدر قطعی صحبت می کنم.
این حرف ها سوز دل بود، نه توصیه بود، نه توهین بود، نه سرزنش.
شما اگر خیلی نگرانی، فرض کن من این حرف ها رو به خودم جلوی آیینه می زدم.

این سال ها یاد گرفته ام که توی کانون اگر کسی حرفی می زنه، از عمق وجودش میاد اون حرف.
کم پیش میاد یه نفر به خاطر تعصب و اظهار فضل و ... حرف بزنه. یا بخواد دیگران رو تحقیر کنه.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
صحبت تحقیر نیست، به نظرم حکم قطعی صادر کردن یعنی بستن چشم و گوش به ایده های جدید و حرف های متفاوت. اونم وقتی تو یه بحث از لغت هایی استفاده کنیم که بار معنایی تفرقه افکنی داشته باشه. شاید کسی باشه که اومده تو کانون کمک بگیره و خود کشی هم به نظرش کار درستی باشه، آیا باید به خاطر نظرش "احمق" خطاب بشه؟!. همیشه باید "شک" کرد، به هر چیزی که فکر می کنیم درسته..
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
(1398 شهريور 6، 18:08)آرمین نوشته است: سلام

خانم ترلان خوش اومدید.  317



نقل قول: دقت چندم هم اینکه فعالیت مدیر کل افزایش پیدا کرده!!!شگفتا [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif] دلیلش چ میتونه باشه ب نظرتون؟؟البته فعالیت ک همیشه دارن منظورم اینه ک تو شبانه پست زدن بعد از مدت طولانی [تصویر:  4fvfcja.gif] بله ما این چنین ذره بین ب دست دقت داریم [تصویر:  4chsmu1.gif] 
این سطح از ذره بینی فوق العاده است.  4chsmu1

و
نگید از بودجه کانون و آشپزخونه اش.  42
کفگیر تهِ دیگه.  vayy

و
خداییش غذای اختصاصی آبی ها ناجوان مردانه است. دل من نیز خواست. 22

و
ساعت ۷:۳۰ تایم مشاوره دارم. لباس پوشیده ام آماده. این بار می خوام زود راه بیافتم که با آرامش به مقصد برسم.
من همیشه رو تایم هام حساسم. اما از اون طرف همیشه هم یه جوری میرم که سر ساعت می رسم و نه یک دقیقه زودتر. 
رو به اصلاحم.  cheshmak

دفعه پیش گفت باید مستقل بشم.
این سری مستندات جمع کردم در خصوص لغو این موضوع.
کی غذا بپزه؟ کی لباس بشوره و اتو کنه؟ کی پیگیر تعمیرات خونه شه؟ کی خرید کنه؟ من برم تو صف گوشت بایستم؟‌ 22
آقا آرمین با این حساب شما بدهی فراوانی ب من و همکار گرامی آقای اراده دارین Khansariha (58) ما مدت هاست از جیبمون برای ناهار و شام کانون خرج میکنیم Cowboypistol چی میشه این حساب کتاب ما؟ Vamonde
دلتون خواست واقعا؟ 4 هدفم اصلا همین بود 36 اقا تا کی ما رنگ سبز و اعتبارهای فراوان شما رو ببینیم و دلمون بسوزه؟؟ Smiley-face-whistle-1 بالاخره باید ی جور انتقام بگیریم دیگه Khansariha (98)  4chsmu1
با این حساب من احساس میکنم شما فقط اتو کشیده میرین سر کار و برمیگردین Hanghead تعمیرات خونه ک وظیفه ی پسرای خونست حتما 4chsmu1 

(1398 شهريور 6، 18:58)chakavak نوشته است: سلام دوستان،نظرتون راجع به مرگ خودخواسته چیه؟

پ.ن:خواهشا فارغ از هر نوع نگاهی که ادیان به مسئله دارن پاسخ بدین و اینکه از همه جنبه ها به مسئله فکر کنید.سپاس

من هیچکدوم از جواب هارو نخوندم اول این و بگم و ب عنوان یکی از کوچیک های کانون میخوام نظرم و بگم Hanghead 
وقتی کلمه ی مرگ خودخواسته رو دیدم اولین چیزی ک ب ذهنم رسید این بود:چند سال پیش یکی از آشناها برادرش ب خاطر کنکور خود کشی کرد و الانم ک چندین سال از مرگش میگذره هنوزم نتونستن فراموشش کنن..
ب طور جدی هیچوقت بهش فکر نکردم،برام بی معنیه.اما اینجور برام ب نظر میاد ک یکی ک در مقابل همه چیز شکست خورده ب ته رسیده ،عاجز از حل مشکلاته و خسته ست میره خودکشی میکنه ولی چ در انتظارشه؟خب ک چ؟؟قطعا آینده خوبی در انتظارش نیست و اینه ک خودکشی بی معنی میشه..اگر ی دنیای تهی بعد از خ کشی بود قطعا همه میرفتن سراغش اما ترس از مجازاتش منع میکنه.
کسانی هم ک میرن سراغش ضعیف و عاجز و نادان هستند.اینکه تو خودت و ناچار ببینی و برسی ب خودکشی ی وضعیت کاملا وحشتناک و ناراحت کننده ای هست.
نمیدونم برای خودمم سواله..آدم از فردای خودش خبر نداره..نمیدونم چ میشه ک آدم ها میرن سراغش و نمیتونم درکش کنم.شایدم حق دارن ...شایدم ندارن...
ولی در کل من طرفدارش نیستم.ن برای آیندم و آرزوهام و تجربه هایی ک میخوام داشته باشم..بله این ها ی واقعیت هستند ک من میخوام سفر کنم،عاشق شم،با آدم های بیشتری آشنا شم،تجربه کسب کنم،مزه های جدید ،بچه،میانسالی،پیری،نوه،موفقیت ها..ولی خب آدم ها گاهی تو موقعیتی قرار میگیرن ک همه ی این ها براشون بی ارزش میشه و میتونن خ کشی کنن..
من برای این نمیرم سراغش چون نفس برادرم و خواهرمم چون من ب چشم دیدم ک نباشم پدر و مادرم زندگیشون فلج میشه.زندگی اون ها فلج شه زندگی اطرافیان اون ها فلج میشه و اون جمله ی معروف ک من بمیرم ی شهر میمیره و این اون چیزی نیست ک من میخواستم با مرگم بهش برسم.
من با مرگ میخوام خودم و راحت کنم اما با مرگ من همه چیز ب هم میریره.پس چ؟
نتیجه میشه که :فکرشم نکنیم1
سعی کنیم آدم ارزشمندی باشیم ک وقتی ب مرگ طبیعی مردیم چندتا دعا و صلوات پشتمون باشه ن ناراحتی و افسوس ب خاطر خودکشی1
پ ن:چند سال پیش دوست برادرم صبح رفته بودآرایشگاه و موهاش و درست کرده بودن و اینا و بعدشم رفته بود  عکس انداخته بود تو عکاسی با لباس سیاه و تهشم خود کشی کرده بود و برادر دوقلوش داشت میمرد از ناراحتی!
چ شد؟الان تو خاطر هیچکس نیست ک اون مرده!جز برادرش 22
پ ن:باز من زیاد حرف زدم.


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان