انجمن شبانه روزی

[آرمین]

سلاااام، من الون هستم. ميشه گفت از قديميااااا. من از روزي كه پا به اين بهشت زميني گذاشتم خيلي چيزا به دست اوردم كه تا اخر عمر فراموش نميكنم. اما متاهل شدن و بعد هم مادر شدن مسئوليت هاي جديدي بود كه نتونستم ديگه با اينجا ادامه بدم. شايد بعضيا بتونن اما من........سرتون درد نيارم حالا هم هنوز هر وقت دلم خيلي تنگ ميشه ميام اينجا و هيچ كار هم نكنم امضام رو ميخونم و دلم باز ميشه و ميرم. بچه ها همتون لايق چشيدن طعم پاكي هستيد، پس تلاش كنيد و هدفمند باشيد. مثل هميشه همتون رو دووووووووست دارم و فراموشتون نميكنم.

سلام

خانم الون از اون خوب‌های کانونی که محبت‌هاشون فراموش نمیشه. 
همیشه پست‌هایی داشتن که حال و هوای کانون رو عوض می‌کردن. 
و البته صاحب سبک بودن. سبک منحصربه‌فرد «الونیسم». 

ان‌شاءالله ساز زندگی‌تون کوک باشه و عاقبت به خیر. 

[آرمین]

عذر میخوام یکم آدم خاطره بازی هستم ، هی یاد گذشته و بچه های کانون میوفتم هی بغض میکنم (با آهنگ موسم بهار داشتم پیام ها رو مرور میکردم)

8 سال از خداحافظی من گذشت و اکثر بچه های قدیمی بین ما نیستن

نشستم 8 سال پیامی که بعد از خداحافظی من گذاشته بودن خوندم  

تشکر از محبت و لطفی که به من داشتید

پوریا جان
باعث افتخاره دیدنت اینجا و حضورت دوباره‌ات کنارمون. 

توی سال‌هایی که ما نبودیم و شما بودی، همیشه در صحنه بودی. 
مدام هم شارژ ADSL تموم میشد   و به سختی خودت رو می‌رسوندی که کانون رو هوا نمونه. 

تشکر از تو که کانون رو نگه داشتی تا به ما برسه. 

پ.ن: خداوکیلی در زمان مدیریت پوریا، اوضاع خیلی فرق داشت. بسی شلم‌شولبا بود و نیازمند مردان راستین.
خدا به همه‌ی زحمت‌کشان کانون از قدیم تا الان تا آینده خیر عطا کنه. 

[آرمین]

فقط منم که هر دفعه این قسمت پست اول شبانه روزی رو میخونم، خنده‌ام میگیره یا شما هم تجربه مشابه دارید؟

از همه خواهش میکنم در زدن پست دقت کنید و اینجا رو دیگه شکل سمساری نکنید - بیشتر سعی کنید به اونهایی که اورژانسی هستن و نیاز به کمک دارن کمک کنید..

خیلی قشنگه آبی عزیز
اسم اینجا را بزارید سمساری کانون

خب شاید دوست داشته باشید بدونید علت نوشته شدن این جمله چیه. 

قبلاها یک تاپیک بوده با نام سمساری که دچار مشکلاتی میشه و پاک میشه.
لذا تصمیم می‌گیرن یک تاپیک جایگزین ایجاد بشه.
و 
همین جا بود که شبانه‌روزی متولد شد. 

سلام 

همون اول هم گفتم وجود تاپیکی مثه سمساری لازمه......
میدونین (برای دوستای مخالف میگم) 
الان بچه ها تجربه سمساری رو دارن ....و میدونن که اگه زیاده روی کنن تو لوس بازی ممکنه که بسته شه!!!
و اگه ما ها خودمون رعایت بکنیم ...
نه اینکه بیایم مدام بگیم : رعایت کنین!!! 
نه ..
منظورم اینه که ماها خودمون جهت بدیم به حرفا و بحثا و اینکه بگیم که حواسمون هست!!! بازم نه صریح و روشن...باسیاست...مطمئنا حرفا زیادی بی پروا نخواهد بود..

اسم هم بشه" شبانه روزی " بامزه تره..البته این فقط یک نظر است!...
و 
سمساری رو هم پاک کنیم ..چطوره؟

# زیرخاکی 

[آرمین]

زیادی پست زدم؟

خب من درگیر کارهای پشت صحنه‌ای کانون هستم و دلم می‌خواد حرف بزنم ولی تمرکزم رو به‌‌هم می‌ریزه.
بعد مجبور میشم همه رو یک جا بنویسم. 

هنوز چیزهای دیگه هست که دوست دارم بنویسم. 
دلم فعالیت کانونی می‌خواهد. 

[رامین.]

سلام
تو این هفته اتفاقات خوبی افتاد دوست داشتم با شما هم به اشتراک بذارم
شکر خدا بالاخره صاحب خونه شدیم 
یعنی صاحب خونه بودیم ولی انقدر قرض و بدهی و وام داشت که اگر خونه رو هم میفروختیم اون وقت تازه میشد بدهیا رو تصویه کرد

پارسال بود پیش خودم میگفتم چطور میشه اینهمه بدهی رو تصویه کرد .  ولی تو این چند وقته از جاهایی کارهایی پیشنهاد شد و پولهایی رسید که شاید میشه گفت تا 5 سال تو زندگیم جلو افتادم

البته هیچکدوم از این بدهیا برای من نبود . پدرم خونه خریده بود کلی وام گرفت و قرض کرد بدون اینکه بتونه هزار تومنش رو هم پرداخت کنه 
میخواست خونه رو بفروشه ولی نذاشتیم این کار رو کنه . با داداشم کم کم بدهیا رو دادیم و قصط وام رو هم پرداخت میکردیم
داداشم ازدواج کرد و رفت بعد از اون همه بدهیا افتاد گردن من انقدر سخت بود اصلا حد نداشت 
ولی تو این چند ماه شکر خدا انقدر شرایط خوب شد به خودم اومدم دیدم انقدری پول هست که بتونم تموم بدهیا و وام رو برم زودتر از موعد همه رو یکجا تصویه کنم
رفتم بانک مسکن و کل وام رو تصویه کردم انگار یه کوهی از رو دوشم برداشته شد 
امروز سند خونه ازاد شد و ما رسما بعد از اینهمه تلاش صاحب خونه شدیم  

الان و در این لحظه مفتخرم اعلام کنم که بنده تازه متولد شدم  
 بدون هیچ بدهی و هیچ دغدغه ی اضافی

البته درسته خونه برای بابامه ولی خب خدارو شاکرم که من رو وسیله ای برای کمک به پدر و مادرم افرید .
الان حساب میکنم میبینم پدر مادرم تو سن 60 سالگی صاحب خونه شدن . به نظرتون من تو چه سنی میتونم صاحب خونه شم؟ 

من تازه الان تو سن 27 سالگی رسیدم به صفر . البته این خیلی خوبه که دیگه منفی نیستم ولی چقدر تلاش لازمه برای اینکه این صفر بزرگ شه و به اعتماد به نفسی برسه که بتونه ازدواج کنه؟

البته الان شرایط کار خیلی بهتر شده . شکر خدا امسال درامدم نسبت به پارسال خیلی بیشتر شده . نزدیک به 7 برابر . اگر این شرایط بمونه و همینطور ادامه داشته باشه شاید بتونم منم تا دو سال اینده صاحب خونه و ماشین باشم .
ببینیم خدا چی میخواد
شاید چند ماه دیگه اومدم و پستی در مورد خرید ماشین زدم  ..
نمیدونم چی میخواد پیش بیاد
ولی ان شاءالله هر چی پیش بیاد خیره . 

[شازده کوچولو]

سلام،  

...
دلم فعالیت کانونی می‌خواهد. 

کاری نداره که،
بیا توی مسابقه بهترین آواتار ثبت نام کن
قول میدم خودم رای ها رو دستکاری کنم 

دوست عزیز!   آیا شما هم از نبودن اسمتون در مسابقه بهترین آواتار رنج می‌برید؟،
پس بشتابید، تنها خیلی روز دیگر تا پایان ثبت نام باقی مونده، ممکن هم هست تمدید بشه،
ولی به هر حال بشتابید دیگه. (اینجا)

[لئا]

سلام

آقا رامین مبارک باشه حتما الان خیلی حس شیرینی بهتون دست داده همیشه پرروزی باشید

لااقل یه شامی شیرینی مهمون کنید کانونی ها رو

خانم * دختر پاک * قلتون هم ثبت نام کردن 
  با نام * پسر پاک *

[آرمین]

رامین. جان مبارک باشه. 
خدا رو شکر که باری از دوش خودت و خانواده ات برداشته شد. 
ان شالله به زودی زود خرید خونه خودت. دست همسر رو بگیری بری سر خونه زندگیت. 

ما امسال صاحب خونه صد میلیون رهن رو بالا برد.
دو تومن هم اجاره رو بالا برد.
همه مون پول رو هم گذاشتیم. هزینه ها سر به فلک میذاره. 
آدم هرچی زودتر بتونه خونه دار بشه بهتره. 

شازده جان
من از نبود اسمم تو مسابقه اواتار رنج می برم. 
ولی فرصت رو به جوانان واگذار می کنم. 

[*بنده پاک*]

آقا رامین تبریکات خیلی خیلی خیلی خیلی ویژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژه

انشالله درآمدتون هر سال بیشتر از سال های قبل بشه
انقدر پولدار بشید که زود زود بتونید ازدواج کنید

خانم * دختر پاک * قلتون هم ثبت نام کردن 

  با نام * پسر پاک * 

آره دیدم
کاش بیان یه ذره از خودشون برامون بگن

[*بنده پاک*]

آقا آرمین چه جوری در عرض چند ساعت انقدر پست میزنید
همش منو میندازین نفر دوم
شما مناسب جنگ های چریکی هستین 

[آرمین]

خانم دختر پاک
من مکتب هایی رو تو کانون دیدم و درس هایی اموختم که شما خبر ندارید.

به عنوان مثال مکتب الونیسم فقط در عرض 15 دقیقه کاری می کرد که 24 ساعت باید برای رسیدن به اون تلاش می کردید. 

[*بنده پاک*]

خانم دختر پاک
من مکتب هایی رو تو کانون دیدم و درس هایی اموختم که شما خبر ندارید.

به عنوان مثال مکتب الونیسم فقط در عرض 15 دقیقه کاری می کرد که 24 ساعت باید برای رسیدن به اون باید تلاش می کردید. 

بله قشنگ معلومه شما تجربه اتون خیلیه
اصلا کن فیکون می کنید

مکتب الونیسم عجب مکتبیه
بعد امتحانا برم یاد بگیرم
بالاخره شما الان رقیب محسوب میشین
هیچ خوب نیست شما اطلاعاتتون انقدر زیاده 

[سفیر بهشت]

به به چه خوب یه جنوبی دیگه هم اضافه شد به کانون  منم جنوبیم..

اها چه خوب ، سلامت باشین.

[آرمین]

خیر سرم رفتم زود بخوابم.
صدای گوبس گوبس آهنگ دیوارها رو هم تکون می‌داد. گوش‌های من که هیچی. 

تلاش یک ساعت و نیمه من برای خواب جواب نداد.   

[عاشق فاطمه زهرا]

این پست زیرخاکی آرمین چه جالب بود.
داستان سمساری و این ها رو خبر نداشتم ازش.

یه کتاب دارم می خونم در مورد شناخت زن ها.
برای مردها نوشته شده.

عجب موجودات عجیبی هستن این زن ها.  
و من بیچاره چقدر تا قبل از این ساده، بی سلاح و طفلکی بودم در برابر این جنس عجیب و غریب.

بعضی جاهای کتاب ممکنه کله آدم رو راه بندازه، به خاطر همین اسمش رو نمی گم.
اما به پسرهایی که صد در صد به فکر ازدواج هستن، توصیه اکید می کنم که بخوننش. بهم ایمیل بزنن اسمش رو می گم.

رامین خیلی خوش حال شدم از این خبرت.
به خدا توکل کن و با همین فرمون شکر گذاری برو جلو، مطمئن باش که خونه و ماشین رو هم به زودی می خری.  

آرمین صد میلیون گذاشت روی رهن؟ دو تومن روی کرایه؟  
چند در صد حساب می کنن اینها؟
الان که فکر می کنم بدون خونه داشتن نمی شه وارد زندگی مشترک شد.  
خدایا خونه می خوام.
بچه ها کسی داره دستی چند میلیارد بهم قرض بده.
توکل بر خدا، می رسونه، وعده داده.

****

راستش من هم خیلی رنج می برم از نبودن توی مسابقه بهترین امضا و آواتار.
اگر زیاد اصرار کنید بهم، شاید اومدم.